گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 فروردین» عاشقانههای ايرانی – اسرائيلی، محمدرضا يزدانپناه27 اسفند» از مزايای خارجنشينی، محمدرضا يزدانپناه 15 اسفند» رأی خاتمی چه کرد، محمدرضا يزدانپناه 16 تیر» شيخ بیشرم، شيخ مظلوم، محمدرضا يزدانپناه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! وقتی خامنهای حمايت میکند؛ دقيقا چه میکند؟ محمدرضا يزدانپناهافزايش تنش در منطقه، ورود بحران سوريه به مراحل بغرنج خود و جدی شدن تهديد نظامی عليه ايران باعث اين شد که آيتالله خامنهای در محاسبه هزينه – فايده به اين نتيجه برسد که چارهای جز نشان دادن عمق نفوذ و توان راهبردی حکومتاش در منطقه به دشمنان خود نداردويژه خبرنامه گويا علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی برای چندمين بار در ماه های اخير، حمايت قاطع حکومت خود از بشار اسد و نظام حاکم فعلی در سوريه مورد را تاکيد قرار داد. او روز پنجشنبه ۲۹ مارس برابر با دهم فروردين ۱۳۹۱ در مشهد گفت که جمهوری اسلامی به دليل "حمايت از خط مقاومت در برابر رژيم صهيونيستی" از دولت فعلی سوريه پشتيبانی خواهد کرد. رهبر جمهوری اسلامی پيش از اين نيز چند بار تاکيد کرده بود که حمايت جمهوری اسلامی از سوريه بيشتر به علت حمايت اين کشور از گروه ها و سازمان های جهادی مانند حماس در فلسطين و حزب الله در لبنان، در جنگ عليه اسرائيل است. سوريه دارای مرزهای مشترک با اسرائيل است و همزمان متحد بزرگ منطقه ای جمهوری اسلامی در مبارزه با اين کشور به شمار می آيد. مبارزه با اسرائيل و نفی موجوديت اين کشور از پايه و اساس، يکی از مؤلفه های هويتی و مشروعيتی نظام اسلامی ايران از بدو تاسيس محسوب می شود بنابراين دشمنی با اسرائيل می تواند عاملی کليدی برای ايجاد اتحاد {استراتژيک يا تاکتيکی} ميان جمهوری اسلامی با هر کشور يا گروه ديگری در جهان باشد. از سوی ديگر بيش از ۷۰ درصد جمعيت اين کشور را سنی ها تشکيل می دهند اما خاندان اسد که در دهه های اخير، قدرت مطلق را در سوريه در اختيار داشته اند از اقليت علويون هستند که يکی از فرقه های تشيع به شمار می آيد. برای حاکمان ايران، کمتر امتيازی مانند سلطه يک دولت شيعه بر کشوری عربی در منطقه آنهم در همسايگی پنج کشور مهم اسرائيل، ترکيه، عراق، لبنان و اردن دارای اهميت و ارزش است. بسياری از تحليلگران و سياستمداران خبره نظام بين الملل، معتقدند که سقوط نظام اسد در سوريه مانند کشيدن فرش از زير پاهای جمهوری اسلامی است که بر مهم ترين کشور مهم ترين منطقه جهان يعنی خاورميانه حاکم است. رهبران جمهوری اسلامی هم اين را به خوبی می دانند. سوريه به اين علت تنها صحنه جنگ بشار اسد و مخالفانش نيست. آنجا اکنون خط مقدم جنگ جمهوری اسلامی با دشمنان منطقه ای و فرا منطقه ايش است. آيت الله خامنه ای از چنين نظامی قاطعانه حمايت می کند و مسئولان دولتی و حکومتی جمهوری اسلامی می گويند که اين حمايت تنها جنبه های معنوی و انسانی دارد. مخالفان بشار اسد در سوريه و خارج از اين کشور اما گوششان به اين حرف ها بدهکار نيست. آنها ادعا می کنند که نظام جمهوری اسلامی، فن آوری، نيرو و روش های سرکوب مردم غير نظامی و مخالفان مسلح را به شکل سازمان يافته توسط نيروهای مسلح خود و رأس آنها سپاه قدس در اختيار دولت سوريه می گذارد. اتحاديه اروپا و ايالات متحده آمريکا هم اين ادعا را تکرار می کنند و به همين خاطر تاکنون چندين دور تحريم عليه نهادهايی مانند سپاه قدس، نيروی انتظامی و فرماندهان ارشد و ميانی اين نهادها تصويب کرده اند. اما در ميان اين دو ادعا که يکی توسط رهبران جمهوری اسلامی بيان می شود و ديگری به وسيله اپوزيسيون سوريه و دولت های مخالف اسد نقض می شوند، حق با کدام است؟ سوريه ماه هاست که در آتش اعتراضات می سوزد. تعداد کشته ها، زخمی ها، بازداشتی ها، شکنجه ها و گلوله ها و بمب ها آنقدر زياد است که از شمارش خارج شده اند. حجم و سبعيت سرکوب چنان تکان دهنده بوده که برای عده ای از مخالفان چاره ای به جز دست به اسلحه بردن باقی نگذاشت. ارتش آزاد سوريه از اينجا تشکيل شد. ارتشی که به کمک های عمدتا مالی و کمتر تسليحاتی کشورهای عرب قسم خورده عليه خاندان اسد و ترکيه متکی است. ارتش آزاد تنها گروه مسلح فعال عليه دولت سوريه نيست. گروه های چريکی ديگری هم هستند که توسط سلفی های اسلام گرا و راديکال به راه افتاده اند. شايد يکی از دلايل آنکه کمتر نشانی از رد پای اسرائيل در اعتراضات سوريه به چشم می خورد همين باشد. دولت يهود از رفتن اسد قابل مذاکره – معامله و جانشين شدن اسلام گراهای راديکالی که گروهی مانند حماس به خاطر آنها حاضر می شود سالها حمايت لجستيکی و مالی سوريه را فراموش و از آنها حمايت کند، می هراسد. در چنين ميدان جنگ تمام عياری، آيت الله خامنه ای و ديگر استراتژيست های جمهوری اسلامی به خوبی می دانند که حمايت معنوی و انسانی هيچ فايده ای برای متحد منطقه ای آنها ندارد. دولت سوريه به کمک هايی بسيار فراتر از اينها نياز دارد. رهبران جمهوری اسلامی در تمام سال های اخير حمايت خود از گروه هايی مانند حماس، جهاد اسلامی و به خصوص حزب الله لبنان را نيز به همين شکل کمک هايی معنوی می دانستند. ادعايی که مرغ پخته غربی ها و اسرائيلی ها را هم به خنده می انداخت. افزايش تنش در منطقه، ورود بحران سوريه به مراحل بغرنج خود و جدی شدن تهديد نظامی عليه ايران اما باعث اين شد که آيت الله خامنه ای در محاسبه هزينه – فايده به اين نتيجه برسد که چاره ای جز نشان دادن عمق نفوذ و توان راهبردی حکومتش در منطقه به دشمنان خود ندارد. او برای نخستين بار در نماز جمعه روز ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ تهران برای آنکه نشان بدهد قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی آنقدر هست که بتواند تحولات منطقه را به مسير دلخواه خود هدايت کند، گفت که چون حکومت تحت رهبری وی در اعتراضات بحرين دخالت نکرده، خاندان آل خليفه کماکان در اين کشور بر سر قدرت باقی مانده وگرنه شيعيان اين شبه جزيره کوچک چسبيده به ايران در حاشيه خليج فارس، اکنون به آرزوی ديرينه خود رسيده بودند. رهبر جمهوری اسلامی در عين حال به صريح ترين شکل ممکن گفت: "ما در قضيه فلسطين دخالت کرديم که نتيجه اش پيروزی جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه بود. دخالت کرديم و صريح گفتيم." اما آيت الله خامنه ای تا آن هنگام هيچگاه چنين سخنی را به اين صراجت بر زبان نرانده بود. تازه از ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ بود که جمهوری اسلامی رسما ارائه کمک های تسليحاتی، نظامی، اطلاعاتی و ديگر کمک های خود به حزب الله لبنان و حماس را که به کار جنگ های رسمی و تمام عيار می آيند، پذيرفت. جمهوری اسلامی اگر تنها بنيانگذار حزب الله در لبنان نباشد، بی شک مهمترين و اصلی ترين حامی آن است. رهبر حزب الله کيلومترها دورتر به ايران می آيد و دست رهبر جمهوری اسلامی را می بوسد و او را "مولا" خطاب می کند. در زبان و فرهنگ عربی، اين عنوان به کسی اطلاق می شود که حق زعامت و ولايت بر ديگرانی داشته باشد. رهبر جمهوری اسلامی البته تنها کمک های مادی، مالی و تسليحاتی خود را هزاران کيلومتر دورتر از مرزهای ايران توزيع نمی کند. او يک بار از اين دست حمايت ها را به طور همه جانبه متوجه محمود احمدی نژاد و دولت او کرد. چه آنگاه که در دولت نخست اصولگرا (۱۳۸۴ – ۱۳۸۸) تمام منتقدان را به آمرانه ترين صورت ممکن، به سکوت امر می کرد و چه در دولت دوم احمدی که نهادهای تحت امرش ملتی غير مسلح را در کف خيابان ها و تاريک خانه ها به مسلحانه ترين روش ها سلاخی می کردند. آيت الله خامنه ای اين نقش را نيز در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ پذيرفت اگرچه نه به آن صراحت که در ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ مشابهش را اعلام کرد. تريبون نماز جمعه در نزد رهبر جمهوری اسلامی به محلی برای اعلان "حمايت" هايش بدل شده است. حمايت هايی که اگر برای شيعيان لبنان، سنی های فلسطين و خاندان اسد يک معنی دارد، برای مخالفان سوريه و مردم ايران از معانی متفاوتی برخوردار است. Copyright: gooya.com 2016
|