یکشنبه 3 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

«فرقان» در آیینه تاریخ، ايرج مصداقی

ايرج مصداقی
گروه فرقان نه یک سازمان با ساختار تشکیلاتی پیچیده بلکه یک گروه از فعالین مذهبی بودند که از سال ۵۶ در ارتباط با یکدیگر و حول محور ‌اکبر گودرزی یک روحانی جوان فعالیت می‌کردند. نام این گروه با ترور سرلشگر قرنی در سوم اردیبهشت ۵۸ بر سر زبان‌ها افتاد و سپس با ترور چهره‌های مذهبی، سیاسی و اقتصادی به یکی از مطرح ترین گروه‌های سیاسی ایران تبدیل شد و با دستگیری و اعدام رهبران آن به سرعت به خاموشی گرایید.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

مقدمه:

گروه فرقان نه یک سازمان با ساختار تشکیلاتی پیچیده بلکه یک گروه از فعالین مذهبی بودند که از سال ۵۶ در ارتباط با یکدیگر و حول محور ‌اکبر گودرزی یک روحانی جوان فعالیت می‌کردند. نام این گروه با ترور سرلشگر قرنی در سوم اردیبهشت ۵۸ بر سر زبان‌ها افتاد و سپس با ترور چهره‌های مذهبی، سیاسی و اقتصادی به یکی از مطرح ترین گروه‌های سیاسی ایران تبدیل شد و با دستگیری و اعدام رهبران آن به سرعت به خاموشی گرایید. پس از گذشت سی و سه سال صرف‌نظر از دیدگاه‌ فردی‌ام نسبت به لزوم جدایی «مذهب از سیاست» و نافرجام دانستن مبارزه‌ی «مکتبی» و مخالفتم با حاکمیت هر نوع ایدئولوژی، نگاهی اجمالی خواهم داشت به تاریخچه‌ی این گروه و فراز و فرودش در اواخر دهه‌ی ۵۰ خورشیدی.

چگونگی شکل‌گیری گروه فرقان

اولین هسته‌های گروه فرقان در سال‌های ۵۵ و ۵۶ در مساجد تهران، به ویژه مناطق قلهک، سلسبیل، شوش، جوادیه، خزانه، اتابک و نازی‌آباد و در قالب جلسات تفسیر قرآن اکبر گودرزی شکل گرفتند.

در آغاز، فعالیت‌های اکبر گودرزی رهبر این گروه عمدتاً تشکیل جلسات تفسیر قرآن و تبیین مفاهیم ایدئولوژیک در قالب برداشت‌های مادی و تمثیلی بود. وی در تفاسیر خود برخلاف دیگر مفسران به كتب روایی و احادیث شیعه كمتر مراجعه کرده و بعد از قرآن به طور نسبی به نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه استناد می‌کرد.

به باور فرقان ضعف عمده سازمان‌ها و تشکل‌های انقلابی از مشروطه به بعد نداشتن آگاهی مکتبی و اندیشه‌ی راهنمای عمل بود. ضعفی که بنیانگذاران مجاهدین پیش‌تر در دهه‌ی ۴۰ خورشیدی روی آن انگشت گذاشته بودند و به زعم خود در رفع آن کوشیده بودند.

فرقان در سال ۵۶ با تدوین دیدگاه‌های ایدئولوژیک و انتشار تفاسیر قرآن خود به عنوان یک گروه پا به عرصه وجود گذاشت. از آن پس‌، علاوه بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک، به درک و تحلیل شرایط سیاسی ‌جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه پرداخت‌. در واقع فرقان رسالت خود را در مرحله‌ی نخست تدوین ایدئولوژی و سپس تلاش برای تحقق آن می‌دانست.

گودرزی در دادگاه در مورد چگونگی تشکیل فرقان می‌گوید:

«ما از ابتدایی که شروع کردیم، چهار پنج نفر بوده‌ایم، مسائل فکری و اعتقادی و سیاسی را با همدیگر مطرح و تحلیل می‌کردیم و نتیجه‌گیری‌هایمان را به صورت کتاب‌های ایدئولوژیکی یا به صورت نشریات سیاسی منتشر کردیم. سیر کار ما این چنین بوده است» (کتاب ماه، فرهنگی تاریخی یادآور شماره ۶،۷،۸ ص ۲۹۰

گودرزی علاوه بر جلسه تفسیر قرآْن اقدام به برگزاری جلساتی به صورت خصوصی در منزل افراد اصلی این گروه كرد. «این جلسات عبارت بودند از جلسات خصوصی در منزل عباس عسگری با محمد متحدی و شاه بابا بیگ، در خیابان جوادیه با سید مهدی[آیتی] و حسن آقرلو، در خیابان گرگان با عباس عسگری و محمد متحدی و حسن آقرلو، در خیابان فرصت نیز با حمید[نیکنام] و رضا[یوسفی] و سعید[مرأت] و علی [حاتمی] و محسن سیاهپوش و بهرام [ آذر تیموری]. وی در خیابان‌های اوستا و آزادی و باغ كرج و شورا نیز جلسات خصوصی داشت» (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اكبر گودرزی، كد 18383).

سرعت تحولات در سال‌ ۵۷ به این گروه فرصت نداد تا دست به اقدام جدی علیه رژیم شاه بزند. به خاطر ضعف ساواک در دو سال آخر حکومت پهلوی و عدم فعالیت جدی این گروه، ردی از فرقان در اسناد ساواک به دست نیامده و این گروه برای شاخک‌های اطلاعاتی و امنیتی ساواک و تحلیل‌گران آن ناشناس مانده بود. این دورانی است که گروه‌های اسلامی بنیادگرای متعددی از جمله «صف»، «منصورون»، «فلاح» و ... هم پا به عرصه‌ی وجود گذاشته و عملیات‌های نظامی نیز انجام می‌دهند بدون آن که اعضای آن دستگیر شوند.

نخستین اطلاعیه‌ی رسمی فرقان در پاسخ به اطلاعیه‌ی مشترک مرتضی مطهری - مهدی بازرگان (۱) که در ۲۳ آذرماه ۱۳۵۶ علیه شریعتی انتشار یافته بود، صادر شد. این دو نفر صدور اطلاعیه علیه دیدگاه‌های شریعتی را که زنده نبود تا از خود دفاع کند «وظیفه شرعی» خود دانسته بودند. فرقان اطلاعیه بازرگان- مطهری را «ائتلاف ناجوانمردانه‌ی ارتجاع و روشنفکران مدرن» دانسته و آن‌ها را به «عوامفریبی» و «خیانت‌پیشگی» متهم کرد. بازرگان پس از مشاهده‌ی مخالفت‌های وسیع در اقشار مختلف جامعه و به ویژه دانشجویان و روشنفکران در داخل و خارج از کشور و حتی دوستان و نزدیکان خود در تاریخ دوم بهمن ۱۳۵۶ اطلاعیه‌ی جدیدی صادر کرد و به زعم خود در رفع سوءتفاهمات کوشید.

در سالگرد سفر دکتر شریعتی به اروپا نیز فرقان با صدور اطلاعیه‌ای به مطهری و بازرگان حمله کرد.

در اطلاعیه‌ی مزبور خطاب به شریعتی‌ آمده است: «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی که هنوز هم از متهم کردن تو به انواع تهمت‌های ‌سفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیم‌الشأن و مفسران عالی‌قدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به کفر و وهابی‌بودنت فتوا می‌دهند و مطالعه آثارت را تجویز نمی‌فرمایند... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند»

اطلاعیه‌ی دیگر فرقان به مناسبت تظاهرات قم و تبریز صادر شد. فرقان «ضمن احترام ‌به خون بی‌گناهان‌» خطری که جنبش را تهدید می‌کرد پیش‌بینی‌کرد. در اطلاعیه مزبور فرقان «زنده کردن دوباره‌ روحانیت ‌حاکم‌» و «دخالت بی‌رویه روحانیت» را «فاجعه‌ای عظیم‌» دانست‌.

در این دوره فرقان بر تز «اقتصاد منهای نفت – اسلام منهای روحانیت» را که پیش‌تر شریعتی مطرح کرده بود صحه گذاشت و آن را در جامعه ترویج کرد.

رسول جعفریان یکی از محققان وابسته به مرکز اسناد انقلاب اسلامی و حوزه‌ی علمیه قم در مورد کارهای ایدئولوژیک فرقان در این دوره می‌نویسد:

«فرقان در سال‌های ۵۶ و ۵۷ مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را که تحت عنوان پیام قرآن منتشر می‌شد، پخش‌کردند. تفسیر (با عنوان کلی پیام قرآن‌) و آثاری که از آنها ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسیر فاطر»، «یس‌»، «صافات‌»، «تفسیر احزاب‌»، «سبأ و نجم‌، «تفسیر عنکبوت و روم‌»، «تفسیر لقمان و سجده‌»، «تفسیر شوری‌، و زخرف‌»، تفسیر «محمد، فتح و حجرات»‌، «تفسیر دخان‌، جاثیه و احقاف‌»، «تفسیر سوره مؤمن و فصلت‌» و تفسیر سوره «فرقان و نور»؛ همه این‌ها که گفته شد، نام مؤلف آ‌نها نجم‌الدین شکیب آمده است که مانند دیگر نام‌های ‌روی تفاسیر مستعار است‌. تفسیر سوره انبیا به نام حسین صادقی‌، تفسیر سوره بقره (جواد صابر) تفسیر سوره‌مریم‌، تفسیر سوره طه (حسن قائمی‌)، تفیسر توبه‌، تفسیر شعراء، نمل‌، و قصص (احسان کمالی‌) تفسیر سوره یوسف‌، تفسیر جزء سی‌ام (یا تفسیر نبأ تا ناس‌)، (محمد حسین آل یاسین‌ و نیز به اسم احسان کمالی‌)، تفسیر مزمل‌، مدثر، قیامت‌، انسان و مرسلات (نجم الدین منتظر)، تفسیر سوره کهف‌و تفسیر ذاریات و ق‌؛

ترجمه‌ کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است‌. همچنین کتابی با نام فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام ‌دیگرش‌، پیام حسین‌)، فروغ نهج‌البلاغه دو جلد و کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن‌» (صادق داودی‌، نشر کاظمیه 320 ص‌). [کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن ۲ جلد است. جلد اول به همین نام و جلد دوم به نام اصول تفکر قرآنی انتشار یافت.] نشریات یک ساله آنان (۱۳۵۷) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است‌.

کتابی با نام دعا: تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آل‌یس‌) چاپ شده که شرح ‌صحیفه سجادیه است‌. »

نشریات تبلیغی فرقان عبارت بودند از: نشریه "فرقان"، ارگان مرکزی و سراسری گروه؛ که اولین شماره‌ی آن در اسفند ۵۶ به چاپ رسید و تا اسفند ۵۹ سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید.

"انذار"، نشریه بخش دانشجویی؛ "بینه"، نشریه بخش دانش‌آموزی؛ "ذکر"، نشریه بخش دانش‌آموزی و نشریه "بقره".

فرقان خود را ادامه دهنده‌ی راهی می‌دانست که شریعتی آغاز کرده بود. به اعتقاد آن‌ها «در نهایت مرحوم دکتر علی شریعتی، آخرین تلاشش را برای جدایی ‌تسنن اموی از تسنن محمدی [و] تشیع علوی از تشیع صفوی انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوین ایدئولوژی‌خلق‌های اسیر پیش برد. مگر نه این که اسلام ایدئولوژی مستضعفین است؟» با این تعریف فرقان خود را ادامه‌ی تشیع علوی و دشمن «آخوندیسم» معرفی ‌کرد.

گودرزی در پاسخ یک پرسش (ش ۲۱۲) درباره این که آیا شما ادامه‌دهنده راه شریعتی هستید یا نه؟ می‌گوید: «فرقان کوشش داشت که افکار و اندیشه‌های شریعتی را هم ترویج کند، اگر این امر معنایش ادامه دادن راه شریعتی می‌باشد، آری ما ادامه دهندگان راه او بودیم.»

او در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تشکیل گروه فرقان می‌نویسد: «فرقان جریانی [است‌] که با بهره‌گیری ‌از برداشت‌های درست مؤمنان به خداوند، در طول تاریخ و به ویژه شهید شریعتی‌» شکل گرفته است‌.»

در نگاه فرقان توحید فقط وحدانیت خدا و هستی نیست، فقط نمود خارجی جنگ سراسری و دائمی موجودات برای حل تضادها و راه­یافتن به تکامل برتر و والا نیست، توحید اندیشه‌ای است برای تعریف سیر حرکت موجودات در دل این تضادها بسوی ­الله که نقطه­ی نهایی تکامل است، توحید نفی ظالمان و مشرکان و کافران هم هست. ظلم به شرک و کفر و به فقر اکثریت و غنای اقلیت می‌انجامد. پس مبارزه علیه ستمگران عین توحید است و...

در سالنامه یکم فرقان با اشاره به تاریخ خونین تشیع به پنج شهید تحت عنوان شهدای اول تا پنجم ایدئولوژی اشاره شده است. «شهید اول» (محمد بن مکی عاملی جزّینی در قرن هشتم) «شهید ثانی» (زین‌الدین بن علی بن احمد عاملی در سده دهم هجری)، «شهید ثالث» (حاج ملا محمد تقی برغانی قزوینی قرن سیزدهم هجری قمری)، «شهید چهارم» مجید شریف واقفی، شهید پنجم دکتر علی شریعتی.

فرقان در نوشته‌های اولیه‌اش از آیت‌الله سعیدی و آیت‌الله غفاری به عنوان کسانی که زیر شکنجه به شهادت رسیدند تجلیل زیادی کرده بود اما پس از آن که مشخص شد این دو نفر نه در زیر شکنجه بلکه به خاطر بیماری و سکته قلبی در زندان فوت کرده‌اند و کمترین شکنجه‌ای نشده‌اند نوشته‌های قبلی خود را تصحیح کرد.

فرقان با آن‌که نظر مثبتی نسبت به آیت‌الله طالقانی(۲) و روحانیونی چون حبیب‌الله آشوری و جلال گنجه‌ای داشت با این حال به شدت با روحانیت به عنوان یک طبقه مخالف بود.

پیش از پیروزی انقلاب برداشت‌های متفاوت فرقان از قرآن آن‌چنان در محافل مذهبی نفوذ کرده بود که برخی از اشخاص و گروه‌های مذهی نیز مشتاق همکاری با آن‌ها بودند. این همکاری و یا همدلی جنبه‌ی تشکیلاتی نداشت و بیشتر ارتباط فردی با اعضای فرقان با مطالعه‌ی آثار آن‌ها بود. مرتضی الویری یکی از گردانندگان گروه «فلاح» که بعد از انقلاب از تشکیل‌دهندگان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بود می‌گوید:

«بعدها باخبر شدیم كه تفسیرهایی از قرآن در حال انتشار است و دست به دست می‌گردد از جمله تفسیر سوره كهف و بخش‌هایی از سوره بقره و... كه این تفسیرها نگاهی نو به قرآن داشت. وقتی اینها را خواندیم برایمان بسیار جالب بود و احساس می‌كردیم قرائت دیگری از اسلام درحال مطرح‌‌شدن است. به نظر می‌رسید این دیدگاه‌ها مترقی‌تر و نوتر از دیدگاه دكترشریعتی بود. این مسئله برایمان جالب بود و احساس می‌كردیم این دیدگاه جدید كه گرایش بسیار پررنگی با مسائل اجتماعی دارد می‌تواند در جریان مبارزاتی به كارمان بیاید و به درد ما بخورد. ما در گروه فلاح برنامه‌های آموزشی مذهبی و اسلامی داشتیم. وقتی با طرز تفكر گروه فرقان روبه‌رو شدیم، تصمیم گرفتیم این را هم در گروه خودمان بررسی كرده و برای اعضا ارائه و توزیع كنیم. امكانات گروه فرقان بسیار محدود بود، از این‌رو ما سعی كردیم به آنها برای نگهداری این جزوه‌ها كمك كنیم. به یاد دارم مقدار زیادی از این جزوه‌ها را در خانه یكی از دوستان در تهران‌نو نگهداری می‌كردیم و مقداری از آن را هم به باغی در دماوند بردیم و جاسازی كردیم تا به‌تدریج مورد استفاده قرار بگیرد.»

الویری و گروه «فلاح» که به توصیه‌ی مرتضی مطهری از همراهی با اندیشه‌های فرقان صرف‌نظر کرده بودند می‌گوید: «دیگر برای توزیع و نگهداری کتاب‌های آنها آمادگی نداشتیم. به یاد دارم چندصد هزار جلد کتاب آنها نزد ما باقی ماند که کتاب‌ها را معدوم کردیم.» [به نظر چند صد و یا چند ده صحیح است. چرا که کتاب‌ها در چنین ابعادی انتشار پیدا نمی‌کردند.]

حمیدرضا نقاشیان سراکیپ حفاظت از خمینی در مورد چگونگی آشنایی‌اش با گروه فرقان می‌گوید:‌

«قبل از انقلاب گروه‌های مذهبی فعال و مبارز برای جوانان جذابیت داشتند. در غرب وشمال و اطراف تهران هم جلساتی با رهبری جوان پرشوری که تحصیلات حوزوی بسیار اندکی داشت تشکیل می‌شد که توانسته بود بچه‌های تحصیلکرده و بعضی از بچه هیأتی‌ها را جذب کند. من تقریباً به تمام کانون‌هایی که در آنها مسائل مبارزاتی مطرح می‌شدند، سرک می‌کشیدم. بعد از شرکت در این جلسات حس کردم یک جای کار می‌لنگد. موضوعات مشکوک فکری مطرح شده در آن جلسات را با شهید عباسعلی ناطق‌نوری مطرح کردم و توسط ایشان به شهید مطهری انتقال یافت و بعد هم چند تا از جزوات آنها را به ایشان دادیم. شهید مطهری بعد از یک هفته مطالعه روی جزوات فرقان فرمودند اینها از مجاهدین خلق هم خطرناک‌ترند و مأموریت دادند تا با شرکت در آن جلسات، در واقع عملکردشان را رصد کنیم و ایشان را در جریان بگذاریم.»

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» نوشته‌ی فرقان و کتاب «توحید» نوشته‌ی حبیب‌الله آشوری علیرغم این که با نگاه امروز از استحکام چندانی برخوردار نبودند جزو تفاسیر قرآنی بودند که در سال ۵۶ به زندان مشهد راه یافتند. وی پس از مدتی متوجه می‌شود که مقدمه‌ی «توحید و ابعاد گوناگون آن» در صحافی مجددی که از سوی زندانیان در زندان صورت گرفته حذف شده است که با اعتراضات جدی او دوباره مقدمه‌ی مزبور را به کتاب اضافه می‌شود.

مواضع فرقان در ارتباط با کردستان، ترکمن‌صحرا، انتخابات، گروگان‌گیری، رفراندوم و ...

فرقان در بحبوحه‌ی انقلاب و محرم ۵۷ و دورانی که عکس خمینی در ماه دیده می‌شد می‌نویسد:‌


«دیکتاتوری آخوندیسم بگونه گذشته می‌کوشد تا از خارج سرنوشت ملت مستضعف را تعیین کند. این دیکتاتوری که روزگاری در نجف و خارج از مرزهای ایران و دور از تضادها و درگیری‌ها و دردها و رنج‌های مردم این مرز و بوم سیاست اهریمنی خود را اعمال می‌کرد و دخالت همین سیاست از خارج بود که به همدستی ارتجاع داخلی انقلاب مشروطیت را تبدیل به کودتا کرد، و زمینه‌های مناسب را برای خون‌ریزی‌ها و «ذبح شرعی‌های» بعدی فراهم ساخت اکنون بساط خود را در جای دیگری پهن کرده است. راستی آیا سرنوشت ایران و مردم مستضعف آن که روزگاری دیکتاتوری سیاست جهانی، آن را در لندن و ژنو تعیین می‌نمود و دیکتاتوری آخوندیسم روزگاری در نجف مدعی تعیین آن بود اکنون در پاریس تعیین می‌شود؟ و آیا در صورت تحقق این امر مردم مستضعف ایران و جامعه ایرانی از اسارت و خفقان رهایی خواهند یافت؟ پاسخ بدین پرسش‌ها را تحولات آینده روشن خواهد ساخت. اما آنچه در اینجا باید بدان اشاره کرد و آن را به عنوان یک امر قطعی و تجربی لااقل از نظر ما دانست این است که سیاست‌های خارجی حاصله از دیکتاتوری سیاست جهانی و دیکتاتوری آخوندیسم هیچگاه به سود مستضعفین ایران و راهگشای انقلاب توحیدی آنها نبوده و نخواهد بود. و از نظر ما هیچ تفاوتی میان سیاست‌هایی که از مسکو یا واشنگتن در جهت تعیین سرنوشت خلق‌ها اعمال می‌شود با سیاست دیکتاتوری آخوندیسم که روزگاری از نجف و امروز از پاریس اعمال می‌شود نیست، و حتی دومی برای ملت مستضعف ایران و انقلاب توحیدی آنها غلط اندازتر و تباهی آورتر و انحراف‌زاتر است.» 
نشریه فرقان، شماره ۱۰، آذر ۱۳۵۷ ص ۷

فرقان همزمان با ورود خمینی به ایران بدون آن که اطلاعی از سیاست «هلال سبز» غرب داشته باشد به درستی می‌نویسد:

«اروپا طبق تجربیات زیادی که در طول قرن‌ها استعمار ایران کسب کرده، به خوبی دریافته که باید ضمن تأکید بر روی وجود رژیم طرفدار غرب در ایران از آخوندیسم هم به عنوان عاملی که بقا و دوام رژیمی اینگونه را تضمین می‌کند، حمایت نماید. » فرقان شماره ۱۲، بهمن ۵۷ ، ص ۹

اما به شکل ساده‌انگاره‌ای سقوط شاه را به درگیری بین اروپا و آمریکا ربط می‌دهد:

«انگلیسی‌ها به تلافی سقوط هویدا در ایران و فرانسوی‌ها به تلاقی سقوط بوتو در پاکستان، زمینه سقوط شاه خائن را فراهم آوردند و بدین ترتیب آمریکایی‌ها را خلع سلاح کردند و سازمان جاسوسی سیا را در محاصره قرار دادند .» فرقان شماره ۱۲ ، بهمن ۵۷ ، ص ۷

و یا در اولین موضع‌گیری خود پس از سرنگونی رژیم شاه در ادامه تحلیل قبلی خود می‌‌نویسد:

«رقابت بین آمریکا و اروپای استعمارگر یکی از عوامل اساسی ایجاد بحران سیاسی و اقتصادی در ایران گردید و تا آنجا ادامه یافت که رژیم ضدخلقی دست نشانده آمریکا را سرنگون کرد و رژیم منحط آخوندیسم و دست نشانده اروپا را روی کار آورد و انقلاب توحیدی خلق را به انحراف برد.» فرقان ، شماره ۱۳ ،‌ اسفند ۵۷ ، ص ۶

ولی در ادامه به درستی می‌افزاید:‌

«به هر حال اکنون دیکتاتوری آخوندیسم به کمک دیکتاتوری سیاست جهانی همان طور که از قبل هم پیش‌بینی می‌شد، دیکتاتوری حاکم را به ظاهر سرنگون کرده و خود بر خر مراد سوار شده است، بدون این که خود ماهیت مردمی و توحیدی داشته باشد.» فرقان ، شماره ۱۳‌ ، ص ۱۰

فرقان در شماره فوق‌العاده خود و در ارتباط با برگزاری رفرنداوم جمهوری اسلامی در فروردین ۵۸ می‌نویسد:

«فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله... بقره ۷۹ پس وای بر آنان كه كتاب را به دست خود می‌نویسند و سپس می‌گویند این از نزد خداست...

محتوای ژرف و عمیق آیه در عین استمرار تاریخی تبلور جهت‌گیری خاص ملایان و آخوندیسم تبهكار در برابر خدا و خلق است. آخوندیسم كه به كمك چماق تكفیر و تحمیق هزار ساله خود، و به بركت نفهمی و بیسوادی توده ها بر خر مراد سوار شده، ساخته و پرداخته‌ها و افكار دروغین خویش را به نام خدا و با مارك اسلام به خورد مردم می‌دهد و تا آنجا در خیانت پیش می‌رود كه مخالفین خود را هر چند عناصر توحیدی باشند به نام مخالف اسلام قلمداد می‌كند و هدفش هم از این كار روشن است، همان هدفی كه ملایان در طول تاریخ داشته و با توجیهات و تاویلات در تحقق آن كوشیده‌اند، هدف دین‌فروشی برای كسب قدرت. آخوندیسم خیانت‌پیشه بر اساس دیكتاتوری مذهبی، بافته خود و نوشته خویش یعنی جمهوری اسلامی را به نام خدا ارائه داده و با به راه انداختن رفراندوم قلابی آن هم در محیطی آكنده از خفقان و تخدیر و توهین و اتهام و سركوبی و خیانت می‌گوید هر كس بگوید جمهوری اسلامی آری یعنی اسلام آری!، و هر كس بگوید جمهوری اسلامی نه، یعنی اسلام نه! آری، در همان حال كه مردم كردستان ایران در عزای قربانیان آخوندیسم و باندهای قدرت‌طلب دیگر در جامعه نشسته‌اند، در همان حال كه مردم اسیر و درمانده تركمن صحرا برای احقاق حقوق خود به مبارزه با ارتش مزدور و آخوندزده‌های خائن پرداخته و در همان حال كه در بلوچستان ایران، آخوندیسم به توطئه و خیانت برای تخدیر و فریب و سركوب مشغول است و بالاخره در اوضاع نابسامان ایران، استعمار جهانی به كمك عامل اجرای سیاست های خود در ایران بازی رای‌گیری را به راه می‌اندازد تا همانگونه كه در هفتاد و چند سال قبل با تحكیم پایه‌های "مشروطه اسلامی" به قیمت سركوبی و قربانی شدن روشنفكران متعهد و توده های ناآگاه، مردم ما به اسارت چندین ساله رفتند و منافع خارجی تامین گشت، این بار هم با بنای "جمهوری اسلامی" دیگر بار شاهد احیای همه نمودهای پلیدی و زشتی و از همه مهم تر تحكیم پایه‌های دیكتاتوری و استبداد قرون وسطایی در جامعه باشیم. فرازهایی از بیانیه « رفراندوم: توطئه استحمار و استعمار» (فوق‌العاده فروردین ۱۳۵۸)

همچنین فرقان با پخش تراکتی که روی آن نوشته شده بود «رفراندوم: توجیه شرعی و قانونی دیکتاتوری آخوندیسم» به استقبال رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رفت.

فرقان در مورد لشکرکشی به کردستان می‌نویسد:

«لشکرکشی به کردستان و توطئه سرکوبی ناجوانمردانه خلق مسلمان مستضعف کرد با توجه به زمینه سازی‌های قبلی و نقش امپریالیست‌ها در جهت بخشیدن به تحولات سیاسی ایران، ضمن تأیید ماهیت ارتجاعی و ژاندارم گونه ملایان، از نظر عوامل گوناگون داخلی و خارجی قابل بررسی است. به عبارت دیگر ضرورت اجرای این نقشه خائنانه از سوی رژیم فاسد حاکم را از یک طرف تضادهای داخلی و از طرف دیگر سیاست های خارجی توجیه می کنند ... آخوندیسم با تحریک عوام و تهییج واحدهای مختلف ارتش برای قتل عام خلق کرد به خیال واهی خویش موقعیت خود را تثبیت نموده و حاکمیت اهریمنانه اش را علنی ساخت تا بدین ترتیب یکه تاز میدان قدرت سیاسی گردد و سرنوشت توده های مستضعف این مرز و بوم را در خدمت منافع خود و اربابانش به دست گیرد .» نشریه فرقان ، شماره ۲۰ ، مهر ۵۸ ، ص ۴

و یا:

«دیکتاتوری آخوندیسم برای اعمال حاکمیت و ارضای شهوت قدرت‌طلبی خویش از هیچ جنایتی به خلق کرد خودداری نکرده و خاطره تلخ جنایات مهاجمان مغول و تاتار و جنایتکاران نازی و آدم کشان اسرائیلی را در رابطه با خلق‌های تحت ستم به یاد می‌آورند، از محاصره اقتصادی شهرها و بخش‌ها گرفته تا بمباران مراکز بی‌دفاع و آواره ساختن مردم بی‌گناه و مسلمان کرد ... » فرقان ، شماره ۲۰ ، مهر ۵۸ ، ص ۴ و ۵

همچنین:

«خلق مسلمان کرد هنوز هم خاطره تلخ سازش با رژیم ضدملی قبلی و نتایج شوم آن را که به قیمت ریختن خون صدها و هزاران رزمنده کرد و بی‌خانمان و آوارگی آنها و غارت سرمایه‌های مادی و معنوی شان تمام شد. از یاد نبرده بود که توطئه‌ها و نیرنگ‌های سیاسی و کشتارهای وحشیانه تازه‌ای آن هم به نام اسلام و به حساب ملت کرد درگیر شد.» فرقان، شماره ۲۰، مهر ۵۸، ص ۴

فرقان از تسخیر سفارت آمریکا به عنوان بلوای گروگانگیری یاد کرده و معتقد بود که جمهوری اسلامی برای تسلط بر برخی از چالش‌های داخلی به گروگانگیری دست زده است این اهداف عبارت است از :

۱- خلع سلاح کردن مخالفان

۲- استحکام پایه‌های حاکمیت

۳- سرکوب وحشیانه معترضان

۴- پرونده‌سازی و زمینه‌سازی‌های عوام‌فریبانه

۵- پیروزی در رقابت بین جناح‌های حاکم.

فرقان به قدرت رسیدن روحانیت را ناشی از انحراف جنبش از مسیر خود می‌‌داند:‌

«ما در عین آن که به ایثار و گذشت مردم و جنبش‌های قبلی احترام می‌گذاریم و آن را بزرگترین افتخار تاریخ و جامعه خویش تلقی می‌کنیم، ولی معتقد به انحراف جنبش از مسیر راستین خود هستیم،‌ بنابراین اگر از دید مردم و آن کسانی که از سالیان دراز در نابودی رژیم ضدمردمی و طاغوتی قبلی بودند به مسئله بنگرید، انقلاب را طالب بوده‌اند، ولی اگر در رابطه با آنچه اکنون مطرح شده و هیئت حاکمه‌ای که اکنون مسلط است بنگریم، حالت کودتا به خود می‌گیرد.» جزوه رهروان فرقان ، ۲۲ بهمن ۱۳۵۹، ص ۱

«رهروان فرقان» در مورد ماهیت حاکمان جدید می‌نویسند:‌

«اکنون ما با ایمان راسخ و قاطعیت انقلابی جهت احیای مجدد موضع‌گیری‌ها و تحلیل‌های به حق‌مان از چگونگی به حاکمیت رسیدن نظام حاکم و اثبات این حقیقت که رژیم دیکتاتوری آخوندیسم یک رژیم کودتایی است و نه تنها در ادامه طبیعی سیر مبارزات راستین خلق ما و بر اساس مبارزات خستگی‌ناپذیر مجاهدین تشیع و انقلابگران توحیدی و به صورت ثمره و تبلور آنها به حاکمیت نرسیده، بلکه عظیم ترین خیانت‌ها و بزرگترین انحراف ها را در حرکت توحیدی خلق مسلمان ایران و حتی منطقه ایجاد نموده و خود به عنوان یک زائده برای اسلام و اندیشه توحیدی و یک سد در راه اوج‌گیری مبارزات توحیدی محسوب می‌شود.» جزوه رهروان فرقان ، ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ ، ص ۲

«رهروان فرقان» در مورد ماهیت جنگ ایران و عراق می‌نویسد:‌

«بیش از چهار ماه است که از جنگ ضدمردمی بین رژیم‌های حاکم بر ایران و عراق می‌گذرد و در این مدت دیکتاتوری آخوندیسم نه تنها ارزش‌های انقلابی خلق مسلمان کشورمان را به باد داده است،‌ بلکه بیشتر از هر زمان دیگری استقلال، ارزش‌های انقلابی و اخلاقی و اجتماعی خودش را چه در داخل کشور و چه در رابطه با خلق‌های محروم سراسر جهان از دست داده است .» رهروان فرقان دیماه ۱۳۵۹

فرقان مخالف مالکیت خصوصی بوده و می‌نویسد:‌

مالکیت یک پدیده‌ی استعماری است. چه در رابطه با استعمار قدیم و چه در رابطه با استعمار جدید. به بیان دیگر انسان بر مبنای انحرافش از مدار توحیدی و فطرت انسانی خویش و فرار از اشتراک اولیه و بروز روح خودخواهی، برتری طلبی، تجاوزگری، استثمار و ... توانست خلاء درونی خود را که عمال همان انحرافش بود با دستاویزی اینچنین پر کند و با دلخوشی به این که این مالک بر زمین ونمودهایش شده است نوعی بی‌خیالی را از آن‌چه که تاکنون انجام داده است برای خویش فراهم آورد... مالکیت از دید کلی و عمومی آن منحصر به خداوند است و همه مدعیان مالکیت غارتگران حقوق خلق و چپاولگران اموال عمومی می‌باشند. (اصول تفکر قرآنی، توحید کتاب دوم)

فرقان همچنین «سرمایه‌داران بزرگ و ملاکان و بانکداران و کارتل‌های بین‌المللی و بورس‌بازان و زمین‌خواران» را عامل «همه‌ بدبختی‌های اجتماعی و فقر و ناداری و بحران و ورشکستگی اقتصادی توده‌های اسیر» می‌داند.

پیام قران، تفسیر سوره فجر ص ۱۲۳.

فرقان از آن‌جایی که معتقد بود «ارزش‌های راستین تشیع سرخ علوی» توسط روحانیت پایمال شده برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم‌»، به مبارزه قهرآمیز روی آورد. و مثلث «زر و زور و تزویر» را که شریعتی تبیین کرده بود هدف حملات خود قرار داد.

ترورهای فرقان

فرقان تحت عنوان مبارزه با «ائمه‌‌الکفر» به «اعدام انقلابی» سمبل‌های «زر و زور و تزور» دست زد. حسن آقرلو یکی از رهبران فرقان در بازجویی‌های خود دلایل ترور افراد را این‌گونه بازگو می‌كند:

«قره‌نی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر كه همان روحانیت انحصارطلب می‌باشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...» پرونده حسن آقرلو، آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد ۸۶۴۱.

بر اساس برآورد نیروهای امنیتی درگیر در پرونده‌ی فرقان، اعضای آن «۱۲۰ نفر بودند که هسته‌ی عملیاتی‌شان به پنجاه نفر می‌رسید.» و نیروهایی که مستقیماً در عملیات نظامی دست داشتند ۱۷ نفر بودند. گفته می‌شود پس از پیروزی انقلاب انتخاب خط مشی مسلحانه و «اعدام انقلابی» چهره‌های نظام توسط اکبر گودرزی و چند نفر از نزدیکانش صورت گرفت. در این تصمیم‌گیری حسن آقرلو، محمد متحدی، عباس عسگری و علیرضا شاه‌بابابیگ، حمید نیکنام و غلامرضا یوسفی شرکت داشتند. این تصمیم‌گیری در خانه‌ای تیمی واقع در خیابان آزادی که توسط محسن سیاهپوش اجاره شده بود گرفته شد. پرونده اکبر گودرزی سوال ۲۲۵.

سرلشگر محمد ولی قر‌نی

۳ اردیبهشت ۵۸ سرلشگر محمد‌ولی قر‌نی نخستین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزی انقلاب که در بمباران کردستان نقش اساسی داشت و به دستور بازرگان در تاریخ ۶ فروردین ۵۸ برکنار شده بود در خانه‌ی مسكونی‌اش توسط حمیدرضا نیکنام که به خانه‌ی بهشتی هم رفت و آمد داشت و محمدعلی بصیری دانشجویی که در فیلیپین مشغول تحصیل بود به قتل رسید. قرنی در جریان کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق، فرمانده تیپ گیلان بود و پس از کودتا به ریاست رکن دو ارتش که نقش سیستم اطلاعاتی و امنیتی را داشت رسید. در اسفند ۱۳۳۶ به اتهام طرح توطئه‌ی کودتا با حمایت آمریکا علیه رژیم شاه بازداشت شد؛ اما با وجود جرایم سنگینی که به وی نسبت داده شد تنها به سه سال زندان محکوم شد و چند ماه قبل از پایان محکومیت آزاد و از ارتش اخراج گردید. وی در بهمن ۱۳۴۲ به اتهام داشتن رابطه با آیت‌الله طالقانی، میلانی و زنجانی و چهره‌هایی چون بازرگان، سنجابی و الله‌یار صالح دستگیر و در اواخر سال ۱۳۴۳ از زندان آزاد شد. در سال‌های بعد از سوی رژیم شاه از وی «اعاده‌ی حیثیت» شد اما تحت نظر باقی ماند.

سازمان مجاهدین، چریک‌های فدایی خلق، جبهه دمکراتیک ملی و ... پیشتر نسبت به انتصاب او به فرماندهی ستاد ارتش اعتراض کرده و وی را مهره‌ی آمریکا معرفی کرده بودند.

فرقان در اطلاعیه‌ای که پس از ترور قرنی انتشار داد او را متهم به موارد زیر کرده بود:

سرسپردگی به امپریالیزم آمریكا و كوشش در جهت انجام كودتای آمریكایی، همكاری با رژیم طاغوتی قبلی، همكاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و سرسپردگی به دیكتاتوری آخوندیسم، مفسد فی‌الارض، اقدام برای سركوبی مردم كردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم كردن مردم به اینكه مامور اجنبی هستند، كوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش، (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی كد ۱۷۶۰۱ )

روز هشتم اردیبهشت ۵۸، روزنامه اطلاعات خبر داد که چهارتن از متهمان به قتل سرلشگر قرنی دستگیر شدند و در بازجویی نشان داده‌اند که اطلاعات زیادی از مذهب ندارند. این روزنامه مدعی شد که افراد یاد شده محرمانه بازجویی می‌شوند و به شرکت در قتل و عضویت در گروه فرقان اعتراف کرده‌اند که البته واقعیت نداشت.

آیت‌الله مرتضی مطهری

شبانگاه ۱۱ اردیبهشت ،۵۸ محمدعلی بصیری (ضارب) و وفا قاضی‌زاده (راننده ماشین) هنگامی که مرتضی مطهری رئیس شورای انقلاب از منزل یدالله سحابی خارج شده بود با شلیک گلوله به قتل رساندند.

مطهری (۳) در حالی رئیس شورای انقلاب شده بود که در طول سال‌های گذشته هیچ نقشی در مبارزه نداشت و در قشرهای مذهبی مبارز، سمبل «روحانیت اشرافی» تلقی می‌شد؛ کسی که در بالای شهر خانه دارد و با راننده‌ی شخصی تردد می‌کند. وی جایی در میان نسل جوان نداشت و نه تنها از طرف مبارزان مذهبی و دانشجویان داخل کشور بلکه از سوی دانشجویان خارج از کشور نیز طرد شده بود و نفرت از او در اطلاعیه‌ی «دانشجویان مسلمان کالیفرنیا» که در زمستان ۵۶ خطاب به بازرگان انتشار یافته بود نیز دیده می‌شد:

«در خاتمه به عرضتان برسانیم که نسل جوان مسلمان، به امثال آقای مطهری که مسائل مردم برایشان مسئله نیست و از جیب مردم ارتزاق می‌کنند و کشته شدن هزاران و بی‌خانمان شدن میلیون‌ها مردم مسلمان و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی‌تفاوت است، کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان‌وار نشسته‌اند و دم از علی می‌زنند، جزء علمای راستین اسلام نمی‌دانیم که خود را مسئول شنیدن فتوایشان کنیم ...» شریعتی به روایت اسناد ساواک ج۳-ص۴۴۲

حتی مرتضی الویری نیز تأیید می‌کند که گروه فلاح که بعدها یکی از تشکیل دهندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد نظر مثبتی به مطهری نداشت و در اثر توصیه‌ی خمینی به او نزدیک شدند.

فرقان پس از ترور مطهری با صدور اطلاعیه‌ای دلایل محکومیت او را چنین اعلام کرد:‌

۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و طراحی سیاست‌های دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فی‌الارض ۴- بدعت گذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضدملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمن صحرا و ... توسط ارتش.

روز پانزده اردیبهشت، آیت‌الله خسروشاهی رئیس کمیته منطقه ۹ از دستگیری دو دختری خبر داد که اطلاعیه‌ی فرقان در مورد ترور مطهری را پخش می‌کردند. اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۵۸ صفحه‌ی ۱۲

محمدعلی بصیری و حمید نیکنام که پس از ترور به فاصله‌ی کوتاهی دستگیر شده بودند تا مدت‌ها مورد شناسایی قرار نگرفته بودند ولی عاقبت به همین اتهام اعدام شدند. یکی از بستگان حمید نیکنام در قزوین در گفتگو با او متوجه‌ی مواضع ضد روحانیت وی شده و او را لو می‌دهد. محمد‌علی بصیری در چاپخانه‌ای کار می‌کرد که اطلاعیه‌ی مربوط به ترور مطهری در آن‌‌جا چاپ شده بود و مأموران با پیگیری کاغذ به کار رفته در اطلاعیه به چاپخانه‌ی مزبور رسیده بودند.

وفا قاضی‌زاده که رانندگی اتومبیل عملیات ترور مرتضی مطهری را بر عهده داشت، توسط نیروهای رژیم مورد شناسایی قرار گرفت و طی درگیری کشته شد.

حجت‌الاسلام علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی

۴ خرداد ۱۳۵۸ هاشمی رفسنجانی در منزل مسکونی‌اش هدف حمله‌ی سعید واحد و غلامرضا یوسفی قرار گرفت و از ناحیه‌ی کبد مجروح شد، وی با تلاش همسرش از این حادثه جان سالم به در برد.

آن‌ها مدعی شده بودند که حامل پیامی از سوی علی‌اکبر ناطق‌نوری هستند و به این ترتیب به منزل رفسنجانی راه یافته بودند. سعید واحد پس از ورود هاشمی به اتاق پذیرایی با او گلاویز می‌شود كه بر اثر سر و صدای آن‌ها عفت مرعشی همسر وی به سرعت خود را به اتاق پذیرایی می‌رساند و به او حمله می‌کند. غلامرضا یوسفی که در حیاط پاسداران را تهدید می‌کرده که دخالت نکنند به یاری سعید واحد می‌شتابد. در این درگیری هاشمی هدف دو گلوله قرار می‌گیرد و آن‌ها به تصور این که وی به قتل رسیده به سرعت با اتوموبیل «بی‌ام‌و» که همراه داشتند محل را ترک می‌کنند. اعلامیه زرد رنگی از سوی فرقان در اتاق پذیرایی به جای مانده بود كه هاشمی را به خیانت و دیكتاتوری در قبال جنبش توحیدی خلق مستضعف ایران متهم كرده بود.

خلاصه‌ای از متن بازجویی سعید واحد دانشجوی صنعتی شریف و ضارب هاشمی رفسنجانی که توسط سایت خلیج فارس منتشر شده است:

«گروه فرقان‌ دارای چه ایدئولوژی است؟

ایدئولوژی توحیدی.

استراتژی گروه فرقان را مفصلاً بیان كنید؟

مبارزه مسلحانه استراتژی گروه فرقان است به این معنا كه برای از بین بردن ایدئولوژی شرك و پاسداران و حامیانش جز توسل به اسلحه چاره دیگری نیست كه البته این هدف درازمدت است و در رابطه با این هدف اهداف كوتاه‌مدت و استراتژی‌های مرحله‌ای را باید در نظر گرفت كه در این مرحله این استراتژی نابود كردن رهبران كفر است.

سازمان‌دهی گروه فرقان را شرح دهید.‍‍‍‍‍‍‍

طبق اصول تفكر قرآنی بر مبنای تقسیم كار برای گروه اقتصادی و [گروه] انسانی است.... به علت كمبود نیروی انسانی هر دو كار را خودمان انجام می‌دادیم.

آموزش‌های نظامی را كجا می‌دیدید؟

بیشتر در باغ كلاك كرج.

برای سنجش وظایف عبادی به چه مرجع یا منبعی مراجعه می‌كنید؟

به قرآن رجوع می‌كنم.

آیا اجتهاد و تقلید را قبول دارید؟ و اگر نه، احكام را چگونه استنباط می‌كنید؟

به آن معنا كه در فرهنگ روحانیت حاكم است نه، ولی به این معنا كه می‌شود (نه اینكه باید) و بهتر است به متخصص رجوع شود، آری.

كدامیك از تفاسیر موجود (از قرآن) را قابل اعتماد می‌شناسید؟

پرتوی از قرآن [آیت‌الله طالقانی] تفاسیر مجاهدین خلق، علی شریعتی و گروه فرقان.

كدام روزنامه را می‌خوانید؟

بامداد، اطلاعات و كیهان و از همه منحرف‌تر (روزنامه جمهوری اسلامی است.)

مسائل جنسی‌تان را چگونه حل می‌كردید؟ (۴)

مطرح نمی‌شد.

علاقه‌های عاطفی‌تان را چگونه حل می‌كردید؟

علاقه‌هایی بالاتر از علاقه‌های عاطفی خانوادگی این علائق را تحت‌الشعاع قرار می‌داد فی‌المثل زندگی با برادرانم این مسائل را كلا حل می‌كرد و علاقه و احساساتم در جهت دوستی و رفاقت با آنها شكل گرفته بود و لزومی به مبارزه با علائق خانوادگی نبود.»

حاج محمد تقی حاج‌طرخانی

۱۶ تیر ۱۳۵۸ محمدتقی حاج طرخانی از بنیانگذاران مسجد قبای تهران و باجناق هاشم صباغیان توسط گروه فرقان به قتل رسید.

اکبر گودرزی انگیزه ترور حاج طرخانی را مسائل سرمایه‌ داری، ارتباط وی با محافل ارتجاعی و استفاده از سرمایه برای وجیه‌المله شدن اعلام كرد. بازجویی اكبر گودرزی، ۲۱/۱۰/۵۸

«طرح ترور حاج تقی طرخانی نیز همانند ترورهای قبلی با حضور اكبر گودرزی و محمد متحدی بررسی شد. افراد دیگری چون علی فلاح اسدی و حسین قاسمی در اجرای آن نقش داشتند و محمد متحدی خود نیز در مرحله اجرا با آنها همكاری كرد.» (پرونده اكبر گودرزی 18383)

علی فلاح اسدی به شرکت در ٢٢ فقره ترور فرجام و نافرجام و سرقت بیش از ٨ بانک کشور متهم شد. (اطلاعات ۲۰ اسفند ۱۳۵۸)

مهندس عباس امیرانتظام

۲۰ تیرماه ۵۸ یك گروه سه نفره كه اقدام به شناسایی خانه عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر دولت موقت كرده بودند، مورد شناسایی گروه ضربت نخست‌وزیری قرار گرفتند و یکی از آن‌ها به نام محمد‌علی شیرین‌پور برادر رئیس ساواک آستارا دستگیر و دو نفر دیگر متواری شدند. بنا به گزاش روزنامه اطلاعات فرد دستگیر شده اعتراف كرد كه از سوی گروه فرقان مامور ترور امیرانتظام بوده است. روزنامه اطلاعات،۲۴ تیر ۱۳۵۸، ص ۱

بعدها هیچ گزارشی در این مورد انتشار نیافت و افراد دستگیر شده نیز آزاد شد. در پرونده‌ی فرقان هم ذکری از این عملیات نیست. ظاهراً انتشار خبر فوق تلاش مأموران امنیتی و دولتی برای وصل فرقان به ساواک بود.

حجت‌الاسلام سیدرضی شیرازی

۲۴ تیرماه ۵۸ سیدرضی شیرازی پیش‌نماز مسجد شفا ترور شد. وی در گفتگو با نشریه یادآور در سال ۸۹ مدعی شد که مقر کمیته منطقه ۳(یوسف‌آباد و ولی‌عصر) در مسجد شفا بود و ریاست کمیته نیز بدون اطلاعش از طرف مهدوی کنی به وی واگذار شده بود! همچنین وی تأکید کرد که قرار بود کاندیدای روحانیت مبارز برای مجلس خبرگان باشد که بعلت ترور امکان آن به وجود نیامد. در حالی که وی در گفتگو با روزنامه‌ی اطلاعات ۲۵ تیرماه ۵۸ هم ریاست کمیته را تکذیب کرده بود و هم کاندیداتوری برای مجلس خبرگان را و مدعی شده بود او را با شخص دیگری اشتباه گرفته بودند! وی که توسط محمود کشانی ترور شد می‌‌‌گوید:‌

«بعد از نماز ظهر و عصر از مسجد شفا بیرون آمدم. ... نزدیکی منزل دیدم که جوانکی پیدا شد و هفت‌تیری را زا جیبش در آورد و با خونسردی تمام شروع به شلیک کرد. اولین تیر به دستم خورد. دومی را می‌خواست به سرم بزند که از میان عمامه‌ام رد شد و به سرم نخورد. سومی را به شکمم زد و چهارمی به پایم خورد. ... من با وجود این شلیک‌ها بی‌هوش نشدم و بلافاصله مرا به بیمارستان منتقل کردند. ... بعد از چندی چون معالجات بیشتری لازم بود، به دعوت یکی از نزدیکان‌مان به بلژیک رفتم. شش ماهی آن‌جا بودم تا بهبودی نسبی حاصل شد.» نشریه یادآور شماره‌ی ۶ ، ۷ ، ۸ صفحه‌‌های ۴۳ و ۴۴

پس از ترور رضی شیرازی، خمینی در پیامی آن را به «عناصر فاسد رژیم منحط سابق» نسبت داد. و در ادامه‌ی پیام از فرصت استفاده کرد به مجاهدین و فدائیان نیز طعنه زده و نوشت:‌ »گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور می‌کنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی می‌کشند. می‌‌توان آن‌ها را جزو هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست.» صحیفه امام جلد نهم صفحه‌ی ۸۶

حجت‌الاسلام سیدمحسن بهبهانی

30 تیر ۵۸ سیدمحسن بهبهانی از مجریان برنامه های مذهبی رادیو تلویزیون در دوره پهلوی به اتهام همكاری با رژیم گذشته و طرفداری از آیت‌الله ابوالقاسم كاشانی توسط امرالله الهی ترور و در دم كشته شد. اطلاعات ۳۰ تیرماه ۱۳۵۸ ص ۱۱

امرالله الهی جریان ترور را بدین شرح توضیح می‌دهد:

«شناسایی بهبهانی را کمال [کمال یاسینی] کرده بود که بعداً با من در میان گذاشت و مشورت کردیم و اسلحه و موتور نیز او برایم آورد و من خودم تنها این کار را کردم. اسلحه کالیبر ۳۸ و موتور هوندای آبی رنگ ۱۲۵. من خودم تنها به آنجا رفتم و موتور را روشن کمی جلوتر از درب گذاشتم و اسلحه هم در داخل کیف بود. بعداً درب را زدم، او آمد. من این جمله را گفتم حجت‌الاسلام غفوری را می‌شناسید تا او خواست فکر کند، من هم کارم را انجام دادم و بعداً اسلحه را در داخل کیف گذاشتم و آن را زیر پایم گذاشتم و سوار موتور شدم و آمدم .»

پرونده امرالله الهی، کد پرونده ۱۸۷۳۹، ص ۹. ترور او از سوی دوایر حکومتی محکوم نشد و خمینی هم به روی خود نیاورد چرا که نمی‌شد ترور او را مانند دیگر ترورها به «عناصر فاسد رژیم منحط سابق» نسبت داد.

احمد لاجوردی

17 مردادماه ۵۸ احمد لاجوردی رئیس گروه صنعتی بهشهر هنگام خروج از خانه‌اش به همراه عباس اطمینان راننده‌اش هدف گلوله دو موتورسوار [حسن نوری و امرالله الهی] قرار گرفت و هر دو نفر به شدت زخمی شدند. اطلاعات ۷ مرداد ۱۳۵۸ ص ۲

احمد لاجوردی پس از ترور برای درمان خود به خارج از کشور رفت و در اردیبهشت ۸۸ در کانادا درگذشت.

پیش از این واقعه در نیمه‌های تیرماه ۱۳۵۸، به پیشنهاد و پیگیری عزت‌الله سحابی قانون «حفاظت و توسعه صنایع» از تصویب شورای انقلاب گذشت و براساس آن اموال و دارایی‌های احمد لاجوردی و ۵۱ سرمایه‌دار دیگر به اتهام داشتن روابط غیرقانونی با رژیم پهلوی و انباشت سرمایه و ثروت از راه‌های نامشروع مصادره و به بنیاد مستضعفان داده شده بود. اکثر صنایع مزبور پس از مصادره در اثر سوء مدیریت یا به ورشکستگی کشیده شدند و یا نصیب نهادهای وابسته به رژیم شدند و مردم نفعی از آن نبردند.

در حالی که گروه‌های سیاسی ترورهای گروه فرقان را محکوم می‌کردند اما ترور ناکام احمد لاجوردی و راننده‌اش مورد توجه این گروه‌ها قرار نگرفت. دولت جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و نهادهای حکومتی هم در محکومیت این ترور سخنی نگفتند. پیش از ترور لاجوردی، کازرونی یکی از بنیانگذاران صنعت نساجی مدرن در ایران ترور شده بود که مسئولیت آن را هم به دوش فرقان گذاشته بودند که به نظر می‌رسد واقعی نیست.

حاج مهدی و حسام عراقی

۴ شهریور ۵۸ حاج مهدی عراقی رئیس امور مالی روزنامه كیهان و پسرش حسام هدف شلیک مسلسل یوزی غلامرضا یوسفی قرار گرفتند و در دم کشته شدند و دیگر همراهشان حسین مهدیان (مدیر موسسه كیهان) مجروح شد.

حاج مهدی عراقی یکی از اعضای هیئت‌های مؤتلفه بود که به اتهام شرکت در ترور حسنعلی منصور نخست وزیر اسبق ایران به زندان ابد محکوم شده بود اما بعد از درخواست عفو از شاه و شرکت در مراسم «شاهنشاها سپاس» بعد از تحمل ۱۲ سال زندان در سال ۵۵ آزاد شد. وی در سال ۵۷ به پاریس رفت و همراه با خمینی به کشور بازگشت.

بر اساس اعترافات اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان، ‌طرح ترور حاج مهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول نظامی مطرح شد. «پیشنهاد مزبور مثل برنامه‌های قبلی ابتدا بین من و مسئول عملیات نظامی طرح شد و تصمیم بر انجام آن گرفته شد.» بازجویی اکبر گودرزی ، ۲۱/۱/۵۹

در پرونده گودرزی آمده است: علی فلاح اسدی، غلام‌رضا یوسفی و محمد متحدی، مهدی و حسام عراقی را به قتل رساندند و مهدیان را مجروج کردند. (پرونده اكبر گودرزی 18383)

- برای مطالعه ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016