گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بهجای فدراليسم و قومگرايی به فکر قدرت اجتماعی باشيم، کورش عرفانیمشکل در تمرکز قدرت در دست غيرکُرد و غيرآذری نيست، مشکل در تمرکز قدرت در دست حکومت است، هر حکومتی. راهکار در جدا شدن کُرد و آذری از مجموعهی ايران نيست، در اين است که قدرت اجتماعی در جایجای ايران شکل گيرد. نياز به اين است که شهروند ايرانی، آذری و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و کُرد و غيره در سرنوشت اجتماعی خويش و نه در جستوجوی تعيين تکليف قومی خويش فعال شوندويژه خبرنامه گويا *** نگارنده اصطلاح «ستم به قوميت» ها را در ايران نه بی پايه و اساس، بلکه گمراه کننده می بيند، زيرا اين اصطلاح، ماهيت طبقاتی و اجتماعی را که جوهره ی اصلی رفتار رژيم با هر ايرانی می باشد به رده ی دوم و سوم و دهم می راند و پارامترهايی را عمده می کند که جز شکل و روبنای اين ماهيت چيزی نيستند، يعنی زبان و تعلق قومی و امثال آن. اگر ستم جمهوری اسلامی را ستمی اجتماعی و اقتصادی بدانيم، که هيچ مبنايی جز منافع طبقاتی ندارد، بسيار بهتر می توانيم مبارزه ی خويش را هدف و مسير داده و به سوی يک موفقيت همگانی و همه جانبه پيش بريم. فدراليسم در اين نگاه گامی است به عقب نه به جلو. مشکل در تمرکز قدرت در دست غير کرد و غير آذری نيست، مشکل در تمرکز قدرت در دست حکومت است، هر حکومتی. راهکار در جدا شدن کرد و آذری از مجموعه ی ايران نيست، در اين است که قدرت اجتماعی در جای جای ايران شکل گيرد. نياز به اين است که شهروند ايرانی، آذری و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و کرد و غيره در سرنوشت اجتماعی خويش و نه در جستجوی تعيين تکليف قومی خويش فعال شوند. نياز است به اين که در سراسر کشور شوراهای مردمی، انجمن ها، سنديکاهای کارگری، اتحاديه های دانشجويی، سازمان های غير دولتی و گروه های دفاع از منافع مردمی شکل گيرد. چاره ی کار در پراکندگی و چند شقه شدن نيست، در کسب قدرت جمعی سازمان يافته در تماميت جامعه است. در حالی که سير تکامل تاريخ بشر به سوی تشکيل واحدهای کلان و ابرکلان بشری به عنوان کشور و يا اتحاديه – مانند اتحاديه ی اروپا- بوده است، چرا ما بايد مسير قهقرای تاريخی را پيش بگيريم و به عقب برويم و هر قوم و قبيله ای بخواهد برای خود کشوری برپا کند؟ آيا اين جز چند مجموعه ی متحد قدرتمند – مانند ايالات متحده ی آمريکا و اتحاديه اروپا، فدراسيون روسيه – در يک سو و شمار زيادی کشورها و شبه کشورهای کوچک ضعيف و پراکنده در سوی ديگر باقی خواهد گذاشت؟ چرا بر عليه منافع خود عمل کنيم؟ چرا نياييم و يک بار برای هميشه در کشورمان به داستان قوم و قوميت و محلی گرايی و استان گرايی خاتمه ندهيم و تصوری فراقومی از جامعه ی ايران را مطرح نسازيم. جامعه ای مدرن، پويا و انسان مدار. جامعه ای که در آن، ميليون ها «شهروند» ايرانی در قالب های اجتماعی سازمان يافته به طور آگاهانه از حقوق خويش به عنوان يک کليت در مقابل ساختار حکومتی – هر که و هر چه باشد- دفاع می کنند. سعادت يک ملت در گرو تکه پاره شدن آن نيست در گرو نهادينه کردن فرهنگ مسئوليت پذيری فردی، ظهور فرد به عنوان موجود مستقل آگاه، شهروندگرايی و کار جمعی هدفمند و سازمان يافته با يکديگر است. اگر بتوانيم از همين حالا در هزارتوی بحث های قوميتی نيافتيم و وقت و توان خود را بر شبکه سازی اجتماعی گسترده ی شهروندان متمرکز کنيم موفق خواهيم شد نطفه های يک قدرت اجتماعی نهادينه شده را فراهم آوريم که هم می تواند رژيم ضد بشری جمهوری اسلامی را به زير کشد، هم می تواند دوران گذار را با فرايندی دمکراتيک مديريت کند و هم به عنوان ضد قدرت، در حکومت آينده، حفاظت از منافع نيروهای اجتماعی را در سراسر ايران بر عهده گيرد. چنين روندی، به عنوان يک نوآوری تاريخی در ايران، به هرگونه ستم سالاری و ظلم طبقاتی يا فرهنگی و قوميتی که تابعی از نخستين هستند خاتمه خواهد بخشيد و زمينه های يک همگرايی ميان نيروهای اجتماعی و حتی سياسی را به دنبال خواهد د اشت. پس بياييد به جای راه حل هايی که ما را به عقب می برند به فکر راهکارهايی باشيم که رو به جلو دارند. Copyright: gooya.com 2016
|