گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 تیر» عصبانیت امریكا از انتخاب ایران به عنوان معاون كنفرانس معاهده تجارت اسلحه23 تیر» اعلام آمادگي سپاه براي ايستادگي در برابر هرگونه تهدیدعليه نظام 9 تیر» معافیت چين و سنگاپور از تحريم های آمریکا علیه ایران 27 خرداد» نامه سناتورهای آمریکایی به باراک اوباما درباره مذاکرات ایران 12 خرداد» هشدار آمریکا درباره بروز جنگ نیابتی بین ایران و قدرت های منطقه در سوریه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آیا حمله نظامی به ایران باعث قویتر شدن رژیم می شود؟ کیانوش کسریدر زمان جنگ عراق با نیروهای ائتلاف؛ عراق بزرگترین ارتش زمینی منطقه را در اختیار داشت اما انچه که ارتش عراق را ظرف چند هفته از هم متلاشی کرد نداشتن انگیزه جنگ بخاطر نارضایتی از نظام حاکم و دوم فشار تحریمها بر زندگی مردم طی سالهای قبل از ان بود، موضوعی که در مورد ایران هم می تواند تکرار شود بی انکه عرق ملی بتواند تاثیری بر ان داشته باشد.
ویژه خبرنامه گویا حمله ی نظامی به ایران از منظر برخی از تحلیل گران نه تنها باعث سقوط رژیم نمی شود بلکه بدلیل بازتولید عرق ملی و افکار ناسیونالیستی و میهن پرستانه در ایرانیان، بخش عمده ای از نیروهای مخالف رژیم را در کنار حکومت قرار داده و در نهایت منجر به قویتر شدن رژیم می شود و از سوی دیگر به جامعه مدنی ایران ضربه می زند؛ در حالیکه تداوم وضعیت کنونی باعث افزایش نارضایتی ها و رویگردانی طبقات مختلف جامعه بویژه بخش وفادار به رژیم نسبت به نظام شده و در نهایت می تواند زمینه تغییرات بنیادین در جامعه باشد. ( نظرات روبرتور توسکانو و رامین جهانبگلو در کنفرانس موسسه کارنگی)(1) رامین جهانبگلو و تشکلهایی همچون نیاک (2) ... از هواداران تحلیل فوق به حساب می روند اما دو نقص و ایراد عمده به هواداران تحلیل فوق وارد است؛ اول از همه برداشت و درک نا صحیح آنها از جنگ احتمالی با ایران است که می تواند بدلیل ذهنیت آنها از تشابه گیری جنگ نیروهای ائتلاف در عراق و افغانستان باشد؛ دوم علائمی که از رفتار شناسی جمعی مردم ایران در داخل ایران بدست می آید با انچه که مدافعان نظریه فوق مبنی بر "جمع شدن طیف ناسیونالیست ایرانیان در کنار رژیم در صورت حمله نظامی" ارائه می دهند متفاوت و چه بسا کامالا متنافر است. این مطلب به این موضوع می پردازد که وقوع جنگ آیا الزاما منجر به بازتولید عرق ملی و ناسیونالیستی ایرانیان می شود؟ نقص در درک از جنگ آنچه که تاکنون در مورد حمله نظامی به ایران مطرح شده است حمله به تاسیسات اتمی ایران است که تفاوت عمده ای با شکل جنگ در عراق و افغانستان دارد. هر چند که هدف غایی که در پشت آن نهفته است می تواند همان تغییر رژیم باشد اما شیوه ی ورود به جنگ بسیار متفاوت به نظر می رسد(3). هر گونه حمله نظامی به ایران به گفته رهبر ایران با پاسخی در همان سطح از سوی ایران مواجه خواهد شد(4) به لحاظ استراتژیک ایران خود را در وضعیت دفاع می بیند و نه در وضعیت تهاجم و این بواسطه عدم توازن قوا نظامی است. پشتوانه ی ایران در چنین جنگ احتمالی به احتمال زیاد موشکهای میان برد یا دوربرد ایران است که قرار است اهدافی از کشور حمله کننده را که به گفته مقامات نظامی ایران در شعاع بازدارندگی مورد تعریف ایران می گنجد هدف قرار دهد.(5) افزایش مانورهای موشکی ایران طی سالهای گذشته می تواند بر این فرضیه قوت دهد که ایران ترجیح می دهد (چه بسا چاره ای بجز پاسخی هوایی به نیروی متخاصم ندارد ( حتی تهدید بستن به تنگه ی هرمز از طریق عملیات ایذایی همچون رها سازی مین در خلیج فارس مطرح شده است (6)( در یک درگیری احتمالی بجای بکاربردن نفرات از تجهیزات خود بهره گیرد.اهمیت این مسئله از آنجاست که آثار منفی جنگ هشت ساله ایران همچون تلفات انسانی و کشته شدگان از ذهنیت مردم ایران هنوز پاک نشده است و در مورد تداوم ان نیز انتقاداتی به گردانندگان جنگ هنوز مطرح است. این به این معنی است که قوای ایران الزاما نیازمند نیروهای عملیاتی و رزمنده مانند جنگ هشت ساله ایران و عراق نخواهد بود؛ بر پایه این تحلیل می توان گفت که از هر دو طرف مورد درگیری جنگ کلاسیک خاکریز به خاکریز که نیازمند بسیج نیروهای نظامی است منتفی به نظر می رسد ومی تواند به یک درگیری و پاسخ موشکی منحصر شود بویژه اینکه تدوام این جنگ برای ایران مخاطرات گسترده تری دارد. در کنار هم قرار دادن نظر تحلیل گران نظامی و شواهدی که ذکر شد می توان به نقص در برداشت تحلیل گران نامبرد شده از جنگ پی برد (یک موضوع دیگر هم می توان بر این مسئله افزود؛ به گفته ی خود رامین جهانبگلو در نشستهای فلسفی اگورا موضوعی به نام خستگی ناتو (NATO’SFATIGUE) مطرح شده است که می تواند دلیلی باشد مبنی بر اینکه نیروها ائتلاف تمایلی به ورود به جنگ زمینی ندارند مضاف بر اینکه عمده ی نیروهای ناتو در حال خروج از افغانستان هستند (7)) بطور خلاصه می توان گفت که فرم چنین جنگی بر خلاف عراق وافغانستان متفاوت است در نتیجه بواسطه همین شکل جنگ و بدلیل عدم ورود نیروهای بیگانه به خاک ایران ( همچون جنگ عراق )الزاما منجر به برانگیختگی عرق ملی ایرانیان نمی شود بلکه در ذهنیت افکار عمومی در حد درگیری بین نظام و غرب بخاطر جاه طلبی های هسته ای نزول درجه می یابد. جنگیدن برای رژیم با کدام انگیزه؟ برنامه ی اتمی ایران در حالیکه بیشترین هزینه را بواسطه تحریمها به مردم ایران تحمیل کرده است و برخلاف تبلیغات رژیم که می کوشد انرا در حد یک دستاورد ملی همچون ملی شدن صنعت نفت ارتقا دهد، برای عموم مردم ایران که تغییر ملموسی بواسطه دستیابی به انرژی هسته ای در زندگی و امور معیشتی خود نمی بینند خیلی مورد توجه و تحریک کننده عرق ملی نیست. نظرسنجی سایت اینترنتی شبکه خبر میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که عموم مردم ایران و بویژه طبقه ی شهری که بیشترین درصد جمعیت حال حاضر ایران را تشکیل می دهند ترجیح می دهد بجای انرژی هسته ای! از رفاه اقتصادی برخوردار باشد. (8) چه بسا در ذهنیت تحلیل گران فوق جنگ هشت ساله ایران مثال خوبی بر صحت تحلیلشان باشد که حکومت برغم کشتار و سرکوب های بعد از انقلاب و تصفیه ی بسیاری از نیروها و احزاب و غیره بازهم در بسیج توده ها برای تدوام جنگ موفق بود اما تفاوت عمده ای در جامعه ی ایران آنزمان با اینزمان قابل مشاهده است انگاره ها و انگیزه های آنزمان با اکنون متفاوت است؛ در حالیکه رخداد انقلاب در ایران در رویای بسیاری از ایرانیان خلق کشوری ارمانی را نوید می داد و نسلی ارمانخواه را در ید خود داشت که همچون حسین فهمیده و ... خود را برای انقلاب فدا می کردند؛ اما اکنون با گذشت سی سال از انقلاب، این آرمانکشور نه تنها محقق نشده است که به یاسی و بریدگی بسیاری از هواداران انقلاب بدل شده است امری که می تواند بر انگیزه های شخصی افراد برای ایستادن در کنار رژیمی که مایه عذاب و سر افکندگی مردمش در گوشه کنار دنیاست تاثیر مهمی داشته باشد. تحریمهای اقتصادی غرب که منجر به گرانی های سر سام شده است بر نارضایتی های مردم افزوده است. هر چند که این نارضایتی ها نمود عینی به شکل اعتراض خیابانی ندارد اما با شاخص های همچون افزایش یاس؛ بزهکاری، نامیدی و بد بیراه گفتن های مردم در تاکسی و خیابان وغیره قابل مشاهده و سنجش است.(9) مهاجرت، فرار مغزها و خروج قشر تحصیل کرده جوان ایران به بهانه تحصیل می تواند شاخص دیگری بر نارضایتی عمومی قشر جوان باشد؛ قشری که سرمایه اصلی هر حکومتی در مقابل تهدیدات خارجی است این مسئله وقتی پر رنگتر می شود که نیروهای هوادار انقلاب ایران طی سی سال گذشته اکنون به دوران کهولت و بازنشستگی رسیده اند و طبیعی است که نقش عملیاتی را نمی توانند بعهده بگیرند. به گفته ای تحلیل گران حکومت ایران به لحاظ ایدئولوژیک طرفدارانی بین ده تا پانزده درصد در میان مردم ایران دارد که این طیف وابستگی ها و منافع اقتصادیش با رژیم بهم گره خورده است گروهایی همچون موتلفه و دیگر طیفهای این دسته هماره جز پشتوانه های نظام محسوب شده اند که از زمان انقلاب تا هم اکنون در یک صف در کنار رژیم قرار گرفته اند؛نیروهای میدانی همچون بسیج و نیروهای نظامی جز این طیف قرار میگیرند که بطور سازمان یافته و بدلیل تغذیه شدن از سیستم محتاج سیستم هستند اما در میان همین طیف هم شنیده ها حکایت از بی رغبتی از ورود به جنگ نظامی است. یک تجربه ی شخصی مدتها پیش که در حال گذراندن دوران خدمت وظیفه بودم و مصادف شده بود با دوران زمامداری جورج بوش گفتگوی میان دو تن از فرماندهان نظامی در محل گذران خدمت رد و بدل شد که قابل تامل می نمود؛ یک طرف گفتگو که سن و سالش کمی بیشتر از عمر انقلاب بود اذعان می کرد "که در صورت وقوع جنگ احتمالی به هیچ وجه حاضر به جنگیدن مانند جنگ هشت ساله نیست و ترجیح می دهد زندگی عادی خود را داشته باشد". افت در جنبش سبز شاخصی دیگر در حالیکه جنبش سبز به لحاظ اعتراضات خیابانی دچار افت شده است شاید عجیب به نظر برسد که بتوان تصور کرد در صورت حمله نظامی به ایران طبقه متوسط شهری ایران خود را در کنار حاکمیت قرار دهد؛ جنبش سبز در حالیکه بیشترین اسیب و ضربه را از طرف حاکمیت بر خود دیده است بعید به نظر می رسد که بخواهد بدلیل گره خوردگی عرق ملی! با بقا نظام با حاکمیت همپیمان شود. سرخوردگی عمومی در هواداران جنبش سبز بواسطه سرکوبهای بعد از انتخابات نه تنها مانع از تدوام حرکت اعتراضی شده است بلکه می تواند دلیلی بر بی تفاوتی نسبت آینده و سرنوشت و درنهایت بی تفاوتی به عواقب جنگ احتمالی شود چرا که نیروی اجتماعی که حتی برای خواسته سیاسی خود دیگر حاضر به پرداخت هزینه در خیابان نیستند چگونه می توانند انگیزه ی کافی برای هم پیمان شدن با نیرویی که بیشترین ضربه را به وی زده است داشته باشد؟ عراق در زمان صدام در زمان جنگ عراق با نیروهای ائتلاف؛ عراق بزرگترین ارتش زمینی منطقه را در اختیار داشت اما انچه که ارتش عراق را ظرف چند هفته از هم متلاشی کرد نداشتن انگیزه ی جنگ بخاطر عدم رضایتی از نظام حاکم و دوم فشار تحریمها بر زندگی مردم طی سالهای قبل از ان بود موضوعی که در مورد ایران هم می تواند تکرار شود بی انکه عرق ملی بتواند تاثیری بر ان داشته باشد.
================================================ 1--- http://carnegieendowment.org/2011/03/25/can-non-violent-resistance-work-in-iran/1fb
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/04/121111.php
2--- http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/07/post-210.html 3--- http://news.gooya.com/politics/archives/2011/12/132580.php 4--- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910101000290 5--- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910404000128 6--- http://ir.voanews.com/content/article/1364822.html
8--- http://www.radiofarda.com/content/f7-irinn-polling-over-sanctions-and-enrichment/24633964.html Copyright: gooya.com 2016
|