دوشنبه 23 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

و باز هم زلزله ... ف.م.سخن

zelzeleh.jpg
این سوالی ست که با وقوع هر زلزله، بارها و بارها در ذهن ما تکرار می شود، تا در اثر مرور زمان از یاد برود و با وقوع زلزله ای جدید دوباره در ذهن ما زنده شود: چرا؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

سی و یک سال پیش بود که زلزله ای شش و هفت دهم ریشتری منطقه گلبافت کرمان را لرزاند. خانه ها بر سر مردم خراب شد و زن و مرد و پیر و جوان و کودک و نوجوان زیر خروارها خاک دفن شدند. جای تعجب بود که زلزله ای شش ریشتری بتواند این همه خرابی به بار آورد و چند هزار کشته و زخمی بر جای گذارد. وقتی برای کمک به گلبافت رفتم، اولین چیزی که نظرم را به خود جلب کرد، سالم بودن ساختمانی بود که با آجر و تیر آهن و طبق اصول مهندسی ساخته شده بود. تازه دو سال و چند ماه بود که انقلاب شده بود، و جنگ بود و مجاهدین هم به مخالفت با حکومت اسلامی بر خاسته بودند، و مسئولان، طبقِ معمولِ آن زمان و سال های بعد، مسئولیت خرابی ها را به گردن رژیم خائن و وابسته ی پهلوی و امریکای جنایت‌کار می انداختند.

سی و یک سال گذشت. رژیم پهلوی تبدیل به خاطره ی تاریخی شد؛ مجاهدین تار و مار شدند؛ نفت ده دلاری تبدیل به نفت صد دلاری شد و حکومت اسلام پایه هایش را چنان تقویت کرد که اکنون قادر است اندازه ی موی دختران و طول آستین پسران را هم کنترل کند. اما هنوز که هنوز است، یک زلزله ی شش ریشتری، صد ها خانه را خراب می کند و چند هزار کشته و زخمی بر جای می گذارد. احتمالا، و یا درست تر بگویم به یقین، جوانانی، به هر وسیله ی ممکن خود را به محل زلزله در آذربایجان می رسانند، و با ساختمان هایی بر خورد می کنند، که به خاطر مهندسی ساز بودن، تَرَک هم نخورده اند و اولین کلمه ای که با بیرون کشیدن اولین جسد از زیر خاک به ذهن شان خواهد رسید این است که: چرا؟

این سوالی ست که با وقوع هر زلزله، بارها و بارها در ذهن ما تکرار می شود، تا در اثر مرور زمان از یاد برود و با وقوع زلزله ای جدید دوباره در ذهن ما زنده شود: چرا؟

در فاصله ی این چراها که با پرسش محتوم "تا کِی؟" نیز همراه است، زن و مرد و پیر و جوان و کودک و نوجوان زیر آوار خواهند ماند و عده ای هم که زنده می مانند، تا آخر عمر با داغی که به خاطر از دست دادن عزیزان شان بر دل دارند این پرسش را مطرح خواهند کرد که: چرا؟

و این چراها ادامه خواهد داشت، و دعا می کنیم که نبینیم آن روزی را که تهران بلرزد، و این بار نه صدها و هزاران، بل که چند میلیون انسان زیر آوار بمانند. امیدواریم با یافتن پاسخ این چرای تاریخی، راهی برای پیش‌گیری از وقوع فاجعه هایی این چنین، و فاجعه هایی بزرگ تر و با ابعاد میلیونی پیدا کنیم.

این مصیبت بزرگ را به هموطنان‌مان، بخصوص هموطنان آذربایجانی تسلیت می گوییم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016