آيا شما کە خود را دمکرات و سکولار و روشنفکر و انسان امروزی می ناميد، خواست های مردم کردستان سبب ترس و هراس شما نيز می شود؟ سالار آشناگر
در بطن اوضاع جهانی و جدی شدن بيشتر مسئلەی ايران بە عنوان يک مشکل جهانی و لزوم چارەانديشی در بارەی آيندە ايران، توافقنامەی حزب دموکرات کردستان ايران و حزب کومەلە کردستان ايران، دو حزب مطرح کردستان ايران، بمثابە يک برنامەی جدی برای کردستان تلقی شدە و اين بە نوبەی خود، آيندەی ساختار سياسی ايران را بە مسئلە روز و گفتگوی بسياری از محافل تبديل کردەاست.
باور بە رخت بربستن و بە زبالەدان تاريخ سپردن هر چە زودتر اين نظام جور و فساد و استبداد مذهبی، بسی بيشتر شدە و اين اميد نيروبخشی را فراهم آوردە است. در کارنامەی اين نظام سی و سە سالە بسی جنايت و تبهکاری وجود دارد کە نيازی نيست در اينجا بازگو شوند. همين بس کە ايران را صدها سال بە عقب برگرداندەاند. ولی اکنون همگان، حتی سران اين رژيم نيز بە وضع وخيم حکومت اسلامی، اذعان دارند و گناە اين بحران و در سراشيبی سقوط قرار گرفتن را بە گردن جناحهای رقيب خودشان مياندازند.
با اين وصف آنان کە از هيچ، بە چنان جاە و جبروتی رسيدەاند و کاسەليسان و مداحان و مرثیە خوانانی، کە خود را در اريکەی قدرت يافتەاند و همچون اختاپوسی بر خوان يغمای ايران لم دادەاند و سپاە پاسدارنشان بە مافيای مالی عظيمی بدل شدەاست و بە آسانی از اين نعمات و جاە و جبروت دل برنخواهند داشت! رهايی از چنگ اين بە نوا و منصب رسيدەها، گرچە دشوار، اما امری بغايت ضروری و عظيم است. برای رهايی از اين نظام قرون وسطايی و بەزيرکشيدن حکومت اسلامی، مردم ستمديدە ايران، راهی غير از اتخاذ تدابير خردمندانە و متشکل و متحدانە ندارند.
چە کسانی موجبات جدايی را فراهم ميکنند؟
سران رژيم اسلامی ايران برای ماندگاريشان، در صدد دستيابی بە سلاح اتمی از سويی و سوء استفادە از ضعف و پراکندگی مردم ايران هستند. از آنجا کە اين حکومت دينی و ايدئولوژيک بر مبنای اسلام شيعەی دوازدە امامی است رسما معتقد بە برتری بر ساير اديان و مذاهب هستند و اين را خود نيز در قوانين شان کتمان نميکنند و برتری دادن بە خود را امری درست وبحق فرض ميکنند و اين در حکومتشان نهادينە است. جدا از برحق دانستن اين برتری برای خود از عدم تشکل و راههای ايجاد نفاق در ميان تودەهای ستمديدەی همچون يک تاکتيک سياسی نيز سود ميجويند. درست بە همان اندازەی سلاح اتمی برايشان مهم هست کە با تبعيض و ستمگری بيشتر بر بخشی از مردم ايران، بە ايجاد تفرقە پرداختە و آنها را بە مقابلەی بيشتر باهم وا دارند. از طرفی ترس از تجزیە را بە وسيلەای برای توجیە اعمال خلاف انسانيشان قرار دهند. برای اين رژيم بسيار بصرفە است کەاختلافات مذهبی شيعە و سنی را تا جايی کە برايشان قابل کنترل باشد، بيشتر دامن بزنند. از آن جملە مانع ايجاد مسجد اهل تسنن در تهران و اقامە نماز و مراسم مذهبی آنان شوند. حتی گاهگداری سران اين مذاهب غير شيعە را زندانی نيز کردە و اين اختلافات را دامن ميزند. کە اين تبعيضات را هم نيکو و ثواب برای دين و آخرتشان ميدانند و هم اين را سياستی درست برای جدايی انداختن در ميان مردم ايران ميدانند. اين سياست تبعيض را از اسلاف صفوی خويش بە ارث بردەاند، و در جنگ علیە امپراتوری عثمانی از مذهب شيعە بە مثابە وسيلەای اعتقادی علیە رقيب سود جستند کە گاها برايشان زياد سودمند هم نبودە است. چنانکە همين سياست جدايی افکنانە و تبعيض سبب شد کە بخشی از خاک ايران جدا و ضميمەی امپراتوری عثمانی گردد و عملا قسمتی از ايران را تجزیە کردند.
از طرفی کوشش عامدانەی حاکمان مستبد ايران در عقب نگاهداشتن اقتصادی پارەای از نقاط ايران، همچون کردستان، بلوچستان، خوزستان و برخی نقاط ايران بوضوح غير قابل کتمانی،هويداست. جلوگيری از احداث هر نوع کارخانە و مراکز توليدی و عدم دادن مجوز و بودجە برای ايجاد مراکز توليدی و زيرساختی و متمرکزکردن همەی اين زيرساختها و مراکز توليدی در استانهای مرکزی، تنها جزيی از برنامەی دولتهای مستبد حاکم بر ايران در اين نواحی بودە است. همچنين تبعيضات سياسی، اجتماعی و فرهنگی بسياری را روا داشتە، تا تنور اين تفرقە بينداز و حکومت کن را همچنان داغ نگهدارند. اين تبعيضات بە شکلهای چندشآوری در نواحی غير مرکزی ايران خود را نمايان ميکند و شکل کاملا راسيستی بخود ميگيرد.
بە جرم کرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن بودن نە تنها مردم اين مناطق تحقير ميشوند بلکە بە دليل پوشش وبە تن کردن لباس محلی و بە دنيا آمدن در يک خانوادە سنی مذهب و داشتن نامهای مذهبی سنی مورد شديدترين توهينها و تبعيضات قرار ميگيرند. جوانان برای ادامەی تحصيل و قبول شدن در کنکور سراسری و وارد شدن بە دانشگاه، اگر اسامی چون عمر و عثمان و ابوبکر دارند، مصلحت را در تغيير نام بە امير و سيامک و غيرە ميبينند. برای استخدامی سادە در ادارات دولتی بايد خيلی تدابير پنهانکاری و اختفا بکار برند وحتی در صورت لياقت واستعداد رهبری و توانايی هم خواب رسيدن بە مقامات نظامی مهم و مسئوليتهای مهم دولتی را از سر خويش بدر کنند چرا کە صراحتا در قوانين شيعە، آنان چنان شايستگی را ندارند!
مردم اين نواحی بايد ياد بگيرند کە نبايد بە زبان مادريشان تحصيل کنند و زبانشان، زبانی قابل قبول در مراجع رسمی دولتی نيست. برای ادارەی امور محليشان نيز افراد بومی شايستگی ندارند و احتياج دارند کە برايشان از مرکز قيم، گسيل نمايند، تا مبادا دست از پا خطا کنند. دخالت در امور سياسی و حاکميت سياسی و اقتدار سياسی و نظامی کشور بە هيچ وجە در صورت مثلا کرد بودن و باورمند نبودن بە مذهب شيعە، غير قابل تصور است. اين سياست تبعيض ، تبعات و آسيبهای اجتماعی، اقتصادی،روانی و سياسی جبران ناپذيری را پديد ميآورد . کافی است کە بە زبانی غيراز فارسی تکلم کرد کە بە عنوان عنصری درجە دوم از نظر دستاندرکاران حکومت تنزل نمائيد.
مردم اين نواحی از همان اوان کودکی بايد ياد بگيرند کە خودی نيستند و اين رویە چنان ادامە يافتە کە بە امری عادی تبديل شدە کە ديگر بوی تعفن اين تبعيضات نە تنها مشام را نمیآزارد، بلکە از سوی کسانی کە غير از اين اقوام و مليتها هستند، اساسا احساس نميگردد و کاملا طبيعی تصور ميشود! همچنانکە زمانی تبعيضات بين سياهپوستان و سفيد پوستان، چنان برای سفيد پوستان امری عادی شدە بود کە درک آن برای بسياری از سفيد پوستان ممکن نبود. فرهنگ و خواست جدايی افکنی حاکمان بر ايران بە نوعی رواج يافتە وعادی مينمايد کە رويت تبعيض و نابرابری برای شماری فروان احتياج مراجعە بە چشمپزشک و تهیە عينک واقعبينی دارد!
برای درک آنچە بر اين مردم ميگذرد بايد خود در اين مناطق زيست و تاريخ آنانرا مطالعە کرد تا بە عمق اين اجحافات و راسيسم و تبعيضات پی برد و آنوقت است کە هر انسان منصفی حق خواهد داد کە مردم ستمديدە نيز واکنش نشان دهند. واکنشی کە کاملا طبيعی است و تسليم شدن ابدی غير واقعبينانە است. اما اين واکنشها، گاها بە مذاق شماری خوش نيامدە و آنرا جدايی طلبی و يا زيادەخواهی و غيرە نام نهادەاند وسياست جدا سازی حکومت را بهيچوجە مشاهدە نکنند.
اين رژيم جدايی افکن هر از چند گاهی هراس از تجزیەطلبی را در ميان مردم دامن ميزند و امکان ميدهد کە افکار کاملا راسيستی و ضد انسانی بە جولان درآيد، بە آن اميد کە مردم بە جای انديشيدن بە جور و ستمی کە اين رژيم روا ميدارد، ترس از هم پاشيدن ايران برايشان بە مسئلەی اصلی تبديل گردد!
ولی اينبار شگفتا، کسانی کە ادعای آزاديخواهی نيز دارند! با شنيدن خبر توافق دو حزب کردستان ايران وهمزمانی آن با منزوی شدن هرچە بيشتر ايران و افزايش فشارهای بينالمللی بر ايران و روند رو بە سقوط حکومت اسلامی و تشديد تضادهای درونی نظام از درون پوسيدە وفاسد اسلامی ايران، هراس از تجزیە چنان برشان داشتە کە بعضی چون آقای فروزندە علنا اعلام همدستی با اين حکومت اسلامی جنايتکار را در تلويزيون جار ميزند.
راستش ميتوان همچون سازندەی فيلم ضد اسلامی عدەای را تحريک کرد کە وااسلاما ! و بدين ترتيب مدتی توجە مردم سراسر جهان را از جنايات بشار اسد در سوریە و مسائل مهم جهانی و از آن جملە ايران دور کرد. اينان نيز ميتوانند صورت مسئلەی اجحافات و تبعيض بر اقوام و ملل ايران را حذف کنند و فرياد برآورند کە ايران در حال تکە پارە شدن هست و توجە مردم ايران را بە اين معطوف کنند کە گويی الان خطر تجزیە، بزرگترين خطری است کە ايران را تهديد ميکند!! کاری کە در حق اين فيلم کذايی موهن ضد اسلامی شد و بهانە بە افراطيان مذهبی و حکومت ايران و آقای حسن نصرالە و سلفيها و طالبان داد کە تبهکاری اين حکومتهای ديکتاتور را بە کناری نهند و چنان هنگامەای بپا سازند کە گويی مشکل اصلی جهانيان همين فيلم کذايی است.
بدين ترتيب کاری کە حاکمان جمهوری اسلامی ميخواستند بکنند را آسان کردە و خواستە يا ناخواستە بە ماموران بی جيرە و مواجب اين جانيان بدل شوند و هراس از تجزیەی ايران را بە توشەای برای دفاع از اين رژيم بدل کنند. از طرفی سبب تشويق تنگ نظران و عناصر فرصت طلب افراطی در دو سوی قضیە شوند. براستی زهی بە اين اپوزيسيونهای خردمند اين حکومت!!
شايد هم باز هم عدەای بە دنبال کلماتی در توافقنامە احزاب کومەلە و دمکرات ميگردند از جملە جبنش رهايبخش و از آن نە معنی رهايی از ستم بلکە از آن در اوهام خويش بە دنبال تفسير هنوز ميگردند! يا عدەای ترس از کلمە ملت و قوم اصل قضیە را از ياد بردە کە صرف نظر از هر تعريفی کە شما در ذهنتان ميگذرد آيا باز ميخواهيد همچنان شمار کثيری از مردم ساکن اين سرزمين هموطن درجە دو، تنها مرزداران غيور بدون حق دخالت در امور خويش و بدون سهم در امور سياسی و اقتدار باشند!
ولی خطاب اين چند سطر رو بە آنانی است کە براستی بيزار از ستم هستند، آنانی کە میانديشند و بدور از احساسات و بدور از تحريکات بە آيندەی ايران علاقمندند و واقعا ميخواهند ايران آزاد و دموکرات و متحد و يکپارچە باشد. بە آنانی کە بە جای حذف صورت مسئلە در صدد حل آن بر خواهند آمد.
دوستان گرامی، تبعيضات و ستم ملی، مذهبی و جنسی در ايران واقعيتی انکارناپذير است. در سطور پيشين چند نمونەی کوچک از اين نابرابريها را ذکر کردم. با برسميت شناختن اين تبعيضات بايد راهی يافت کە مردم در کنار هم متحد و يکپارچە گردند، بايد حکومتی سکولار بر سرکار آيد کە دين و دولت جدا باشد و بدين ترتيب، ستم مذهبی جايی در حاکميت نداشتە باشد و زن و مرد هم ارزش و مساوی الحقوق باشند. شايد کسانی باشند کە ندا سر دهند با دادن حقوق مساوی زنان و مردان از جملە داشتن حق جدايی کانون خانوادە را بهم خواهد خورد. ولی بە اين دستە بايد گفت درست برعکس، خانوادە اساسا باداشتن حق برابر، پايدار و همراە با صميميت پر دوام و شيرينتر خواهد شد.
اما در مورد اقوام و مليتهای ايران نيز با رسميت شناختن حقوق برابر، اتحاد آنان بيشتر تضمين ميگردد. راە حل نە اين است کە گفتە شود، در ايران ملل و اقوامی وجود ندارند کە مورد ستم مضاعف قرار دارند، وجود جمعيت کثير ترک و عرب و ترکمن و بلوچ و کرد ناراضی کە سالهاست در راە مبارزە برای احقاق حقوقشان مورد آزار و زندان و کشتار جمعی و بمباران شهرها و روستاهايشان واقع شدەاند، گواە اين گفتەها است. شهرها و روستاهايی کە ميلتاريزە شدە و تنها با توسل بە زور و سرکوب ساکت نگهداشتە شدەاند. بسيار بعيد است اگر چنين تبعيضاتی وجود نداشت اين همە سال مردم کردستان در اين سطح وسيع جانفشانی بکنند ومتحمل زندان و اعدام گردند و باز از پای ننشينند.
واقعيات وجود ستم بر زنان و ستم بر باورمندان بە اديان و مذاهب و ملل و اقوام انکار ناپذير هست. پس بايد راهی يافت کە همەی اين ستمها از جملە ستم ملی برچيدە شود. ايجاد يک حکومت دموکرات غير متمرکز و فدرال ميتواند راه مناسبی برای اين اتحاد را فراهم آورد. اين راە حل در بسياری از کشورهای دمکراتيک ثمربخش بودە و روشی شناختە شدە برای حل اين معضل ميتواند باشد. اما در اين روزها کسانی گفتەاند فدراليزم سبب فراهم کردن جدايی ميگردد. اين ميتواند تصوری اشتباە باشد، درست همانند مثالی کە درمورد برابری حقوق زن و مرد گفتە شد، حقوق برابر جاذبەی همزيستی را بيشتر ميکند. اما همزيستی همراە با سرکوب و حقوق نابرابر ديری نميپايد و بر اساس توان و توازن قوا بلاخرە ازهم ميپاشد. برای مرهم نهادن بر اين همە ظلم و ستم راهی جز برسميت شناختن حقوق برابر برای همەی ساکنان ايران نيست.
مگر مثلا کردها برای خود و ديگران چە ميخواهند غير از ادارەی محل سکونت خويش توسط خودشان براساس انتخابات آزادانە، همچون همەی جاهای متمدن جهان. نەتن دادن بە اقتدار قيمهای فرستادە شدە از مرکز! سهيم شدن در امور و قدرت سياسی کشور بە نسبت وزن و جمعيت خويش و همترازی زبانشان با زبان فارسی و آزادی استفادە از آن در همەی مدارج تحصيلی و اداری و تبعيت از قوانين عمومی کشور ايران در مورد مسائل کلان و سراسری کشوری.
آيا شما کە خود را دمکرات و سکولار و روشنفکر و انسان امروزی ميناميد، اين خواستها سبب ترس و هراس شما، نيز ميشود؟