آيا میدانيد چرا چنين رژيمی تاکنون برپاست؟ بخش ۹: قدرت مدارها تا مرگ زندانی ذهن بيمار خود هستند (قسمت دوم)، محمد جعفری
[قسمت نخست بخش ۹ مقاله را با کليک اينجا بخوانيد]
فتوا گرفتن برای تغيير قانون اساسی
شدت پيدا کردن بيماری آقای خمينی در سال ۶۷، و منع کردن پزشکان از سخن گفتن و مطالعه و فعاليتهائی از اين قبيل به طوريکه در ۷ يا ۸ ماه آخر عمر کمتر سخنرانی عمومی از آقای خمينی ديده شده است. بنا به گزارش کتاب «واقعيت ها و قضاوتها»، در نيمه دوم سال ۶۷ احمد آقا به آقای منتظری مراجعه کرده و از ايشان درخواست نموده که برای برطرف کردن نواقصی قانون اساسی نامه ای به آقای خمينی بنويسيد، و درخواست کنيد که هيئتی برای بررسی و اصلاح قانون اساسی تشکيل شود. آيت الله منتظری هم در نامه ای بتاريخ ۲۰/۹/۶۷، به آقای خمينی می نويسند، و با موافقت با اصل پيشنهاد، اصلاح آن را دراين زمان و وضعيت فعلی نامناسب دانسته اند. قسمتهائی از نامه به شرح زير است:
«... در مورد اصلاح و تتميم قانون اساسی که اين روزها زمزمه آن شروع شده گرچه حرف حقی است و تنگناهائی در قانون اساسی وجود دارد که البته در وقت مناسب بايد برطرف گردد ولی آيا اکنون شرائط مناسب اين کار وجود دارد؟...و اکنون اگر سفره قانون اساسی و اصلاح آن پهن شد معلوم نيست بتوان بخوبی جمع کرد.... و خوف آن هست که حرمت کنونی قانون اساسی را که مورد تاييد اکثر قاطع مردم و جناحهای روشنفکر (که متاسفانه فعلا مخالف شده اند) و حضرتعالی و مراجع بوده از دست بدهيم و نتوانيم چيزی بهتر از آن جايگزين نمائيم . به هرحال اگر حضرتعالی چنين تصميمی گرفته باشيد بجا است از عوارض جنبی آن غفلت نشود...» (۲۷) در هر حال بعد از مأيوس شدن از آيت الله منتظری دست به دامان آيت الله مشکينی شده و در اواخر اسفند ۶۷ مجلس خبرگان تشکيل شده و در اوايل فرودين ۶۸ با تفکيک مقام مرجعيت از رهبری و افزودن چند بند ديگر و از جمله همه قدرتها را در دست رهبر جمع کردن و ولايت را هم رسماً مطلقه کردن، قانون اساسی تجديد نظر شده جديد را در ۱۰ و ۱۱ فرودين ۶۸ به همه پرسی گذاشتند و مثل صدام حسين و يا هر قدرتمدار ديگری که در همه پرسی ۹۹ و يا ۹۸ در صد رأی مثبت می آورد، در اين همه پرسی قانون اساسی هم ۲/۹۸ مردم به آن رأی مثبت دادد ه اند. حال که منتظری رقيب قدرتمند و سرسخت حذف شده و قانون اساسی باب ذائقه آنها فراهم شده است. پای احمد آقا را در پوست گردو می گذارند، و بنا به نقل قولها به او می گويند شما که خود می دانيد و مصاحبه هم که کرده ايد که « ما منسوبين حضرت امام بايد توجه داشته باشيم که فقط به علت نزديکی با ايشان است که با ما مصاحبه میشود و يا به ما احترام میشود و الا خود ما که چيزی نيستيم و ويژگيهايی نداريم . نه زندان رفته ايم و نه شکنجه شده ايم ، نه در فلسفه غرب و شرق اهل نظريم ونه در فقه و اصول مجتهد،نه اديبيم ، نه منطقی ،فقط و فقط منسوب اماميم .
پس بايد دقيقا توجه کنيم که اگر امام نبودند هرگز کسی ما را بدان صورت نمی شناخت تا با ما مصاحبه کند. پس من من نکنيم که هيچيم . من چون فرزند امام هستم میآيند و با من مصاحبه ای میکنند، چاپ میکنند و آن را تيتر میکنند و الا از قبيل من زيادند و از من بهتر بسيار بيشتر، در حوزه های علميه سراسر ايران از قبيل ما فراوان است که کسی با آنان مصاحبه ای نمی کند، لذا بايد توجه کنيم که از انتساب سوءاستفاده نکنيم که خلاف شرع مبين است. » (۲۸) پس فعلاً شما مدتی صبر کنيد تا ما از بحران و از دست اين غُول های فقيه خلاص شويم و وقتی همه چيز آرام و سر جايش قرار گرفت و زمينه برای شما مهيا شد، آنوقت شما را رهبر می کنيم و ما که می دانی جز به امور اجرائی و خدمت، به رهبر کار و هدف ديگری نداريم. احمد آقا چون می بيند که رودست خورده و راه چاره ئی برای خود نمی بيند، و چون به دنبال دستيابی به قدرت است باز هم اغفال آقايان هاشمی و خامنه ای و اقمارشان می شود، و لاجرم به منظور به چنگ آوردن قدرت در آينده چاره ای جز حمايت از رهبری خامنه ای در خود نمی بيند و به خود می قبولاند که اينها دوستان من هستند و بی وفائی نخواهند کرد.
در اول اين بخش متذکر شدم که قدرتمداران و قدرت دوستان در دنيای مجازی ذهن خود زندگی می کنند، و نه با واقعيتها، اين است که همه چيز خود را به خاطر قدرت از دست می دهند. و به نظر من احمد آقا، پدر، خانواده و حتی جان خود را به علت ذهنيت قدرتمدار خود از دست داد. حتی آن دسته از قدرتمدارانی که موفق می شوند، کرسی قدرت را تصاحب می کنند، باز بيچاره و در طولانی مدت بازنده اصلی هستند. دقت در سرنوشت فعلی خمينی و منتظری اين نکته را بر شما روشن خواهد کرد. به اين قسمت در مقاله بعدی بازخواهم گشت. چهار محورِ توطئه و دسيسه هائی در قسمت هشتم ذکر گرديد و با به اجرا گذاشته شدن آنها مرحوم منتظری از نظر آقای خمينی صلاحيت و مشروعيت رهبری را از از دست داد، عبارت بودند از:
۱- نفوذ مجاهدين و ليبرالها و نهضت آزادی
۲- افشای حکم اعدام فله ای آقای خمينی در مورد زندانيان بوسيلۀ راديو بی بی سی
۳- نفوذ و يا رخنه مهدی هاشمی به عنوان يک جانی و جنايتکار در دستگاه و بيت منتظری
۴- افشای اسرار جمهوری اسلامی بويژه جريان مک فارلين
به منظور طولانی نشدن مقاله به طور مختصر به محورهای ۱و۲ پرداخته می شود، و محور سوم و چهارم که مهمترين عاملی است که برای حذف منتظری به کار گرفته شد، در مقاله بعدی پيگيری خواهد شد. و اما دو عامل اولی
۱- نفوذ مجاهدين و ليبرالها و نهضت آزادی
متأسفانه اين رژيم که از رأس تا ذيل بنايش« برتقيه و يا توريه» ، که بنا به قول آقای کديور« شرعاً جايز و در شرايطی واجب است» (۲۹)، و « تقيه خوفی و تقيه مداراتی» که خود اينها نوعی دروغ است، دروغ مصلحت آميز، و از اين قبيل گذاشته شده است. چه جای تعجب که آقای خمينی در مورد مرحوم مهندس بازرگان دبير کل نهضت آزادی اعلان کند که:
«دولت آقای بازرگان که الآن يک دولت شرعی اسلامی است» (۳۰) ، « ايشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است، ملت بايد از او اتباع کند، يک حکومت عادی نيست، يک حکومت شرعی است»(۳۱) ،«از اين اجتماع عظيم ملت ايران در اين روز که برای پشتيبانی از دولت مهندس بازرگان که دولت شرعی و دولت امام زمان سلام الله عليه است تشکر می کنم» (۳۲) است. حتی بعد از اينکه آن مرحوم استعفا داد بنويسد: « ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقت فرسای ايشان در دوره انتقال و با اعتماد به ديانت و حسن نيت مشاراليه استعفا را قبول نمودم» (۳۳)، بعد هم برای بی آبروکردن او و دوستانش، چماقدارانش را به خيابان گسيل دهد و شعا بدهند: «بازرگان، بازرگان، پير خرفت ايران!»، و بعد هم آن همه توهين و خفت در مجلس و کتک زدن آنها در سمت نمايندگی مجلس در داخل و خارج مجلس به آنها روا دارند و بعد هم آقای هاشمی رفسنجانی قريب به اين مضمون بنويسد،«بگذار روشان کم شود» به ياد دارم يک باری که در مجلس همه جانبه به بازرگان حمله شد، از جمله خانم محمد علی رجائی هم حرفهای تندی به مهدس بازرگان زد، مرحوم بازرگان هم يکی دو دقيقه از وقت صباغيان و يا شخص ديگری را گرفت، ايستاد و اين جمله را گفت : « آنکه به ما نريده بود کلاغ کون دريده بود» و نشست و اين جمله او تاريخی شد. حال چه جای تعجب دارد که وقتی صلاح باشد آقای خمينی خودش و يا از طرف او بنويسند که ليبرالها و منافقين به دليل اينکه مثلاً مرحوم بازرگان و يا دوستانش و يا دکتر سامی و يا چند خانواده ای که فرزندانشان در زندان بوده برای استخلاص فرزندنشان با او ملاقاتی داشته اند، پس در بيت او و خود او نفوذ دارند و به او خط می دهند. اين مسئله به قدری سخيف و دروغ است که جای بحثی باقی نمی گذارد. مرحوم منتظری خود در خاطرات به اتهام نفوذ داشتن نهضت آزادی و منافقين در خودش و بيتش به درستی پاسخ گفته اند (۳۴) و نيازی به مطلب ديگری در اين مورد نيست. اما حيفم آمد که جمله ای از منتظری را در مورد مرحوم بازرگان برای شما باز گو نکنم: « در باره حمايت از نهضت آزادی هم يک روز خود اين آقايان از امثال مهندس بازرگان تعريف و تمجيد و آنها را تا عرش بالا می برند و امام هم می گويد هر کسی با آنها مخالفت کند از ولايت خدا دور است، يک روز هم به اين شکل برخوردهای ظالمانه می کنند» (۳۵) متأسفانه ملت ايران نه تنها با رژيم ديکتاتوری که بنام دين و مذهب جعل شده روبرو است، بلکه با يک رژيم ماکياوليستی و حتی بدتر از آن روبرو است، که نادرستی و «هدف وسيله را توجيه می کند» برای حفظ و نگهداری قدرت از آقای خمينی رهبر اولی رژيم به تمام دستگاهها و مسئولان درجه اول و حتی بدنه آن منتقل شده است. مصيبت عظما اين است که بد اخلاقی و زير هر قول و قراری زدن، به جای اخلاق نشانده شده و تا حدود زيادی نهادينه شده و به صورت فرهنگ در آمده است و اين چيزی است که آقای خمينی برای حفظ رژيم (= قدرت روحانيت) که در ذهن او و همفکرانش«اوجب واجبات» است، بانی جا انداختن آن در جامعه شده است.
۲- افشای حکم اعدام فله ای آقای خمينی در مورد زندانيان بوسيلۀ راديو بی بی سی
توضيح اينکه: آقای منتظری اولين نامه اعتراضيه خودش را در مورد دستور اعدام زندانيان به آقای خمينی، در همان زمان وقوع و بعد از اينکه از متن حکم مطلع شده، در تاريخ ۹/۵/۶۷ برای آقای خمينی ارسال کرده اند (۳۶). نکته جلب و قابل دقت اينکه: نامه آيت الله منتظری به آقای خمينی درباره اعدامهای زندانيان در تاريخ پنجم/ فرودين/ ۶۸ از اخبار شامگاهی راديو بی بی سی خوانده می شود، درست، حدوداً هشت ماه بعد از تاريخی که نامه برای آقای خمينی ارسال شده است. و روز بعد يعنی يک روز قبل از نامه اولی آقای خمينی برای عزل منتظری که به نامه ۶/۱/۶۸ مشهور است. ناگفته نماند، که نامه منتظری چند روز قبل از اينکه در بی بی سی خوانده شود، در انقلاب اسلامی در هجرت آمده بود و گويا آقای بنی صدر نامه را به بی بی سی داده اند. اين نکته را فعلاً همين جا بگويم که از قتل عام زندانيان در سال ۶۷، آقايان: هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبيلی، سيد علی خامنه ای، سيد حسين موسوی، مهدی کروبی، تعدادی از اعضای دفتر آقای خمينی و يار احمد آقا و عده ای ديگر مطلع بوده اند، و اين پروژه بدون همکاری و رضايت تعدادی از آنها امکان پذير نمی شد. اين سخن بگذار تا وقت دگر.
مرحوم منتظری می گويد:«...نکته ديگری که من همين جا می خواهم عرض کنم اين است که چه کسی باعث شد که اين نامه من (نامه مورخ ۹/۵/۶۷) به دست راديو بی بی سی و حدوداً پس از هشت ماه از گذشتن قضيه، در ايام عيد نوروز يعنی شب پنجم عيد يک روز قبل از نامه ۶/۱/۶۸، از بی بی سی پخش شود بدون اينکه هيچ توضيحی راجع به کل جريان داده شود و جو احساسات را به عنوان دفاع فلانی از منافقين بالا ببرد و زمينه نوشتن نامه ۱/۶/۶۸ منسوب به امام را فراهم نمايد؛ با اينکه من آن نامه را فقط برای امام و شورای عالی قضائی فرستاده بودم و در اين مدت آن را به احدی نداده بودم، البته بعضی ها در همان زمانها در دانشگاه تهران در دست آقای سيد حميد روحانی ديده بودند! من حدس می زنم دستهايی در کار بوده که زمينه را برای نتيجه گيری نهايی آماده می کرده است. » (۳۷)
علت اصلی ارسال نامه به بی بی سی دقيقآ اين است که بعد از اينکه آقای هاشمی رفسنجانی و شرکاء برای در اختيار کرفتن دفتر و بيت و در نتيجه خود منتظری، از طريق راه های عادی به نتيجه نرسيدند و شکست خوردند، دسسيه مهدی هاشمی را عَلَم کردند و بعد از اينکه مرحوم منتظری گفت: «همان طوری که در ذهن آقايان بود که پس از امام کا رها به من محول می گردد و بايد دفتر و جريان فکری من در اختيار آقايان باشد و تا سيد هادی و سيد مهدی هستند اين موفقيت برای آنها حاصل نمی شود، می خواستتند اين دو نفر را کنار بزنند و بيت مرا هم مانند بيت امام در اختيار بگيرند، وقتی از در اختيار گرفتن بيت من و تأثير گذاری در شخص من مأيوس شدند به فکر برکناری من افتادند و شروع کردند به جو سازی عليه من نزد امام»(۳۸) منتظری آگاهانه می گويند:«به امام نامه نوشتم که آقايانی که مدتها است در پشت اين صحنه هستند و متأسفانه و آخر الامر از عنوان حضرتعالی خرج کرده اند، بدانند که اگر سيد مهدی هاشمی را پيش من تکه تکه کنند من خودم را به کسی نمی فروشم و استقلال فکری و ارادی خود را حفظ می کنم و خانه من فعلاً که منشاء اثری نيستم قيم لازم ندارد. » (۳۹)
سئوال مهم و اساسی، اين است که چرا نامه آيت الله منتظری به آقای خمينی درباره اعدامهای فله ای زندانيان به خارج رسيد و در بی بی سی در ۵/ فرودين /۶۸، هشت ماهی که از نوشتن نامه می گذشت، خوانده شده است؟
علت خيلی روشن است وقتی از در اختيار گرفتن وی مأيوس شدند، و به عزل او همت گماشتند، و در روزهای که داشت نقشه به نتيجه می رسيد و قصد هم اين بود که با آبروريزی او را کنار بگذارند، هوشياری مرحوم منتظری مانع اين کار شد. توضيح اينکه:
در تاريخ ۲۹/۱۱/۱۳۶۷، نامه ای به امضای آقايان کروبی، سيد حميد روحانی و جمارانی خطاب به منتظری منتشر شد. مفاد اين نامه در حقيقت از عدم صلاحيت آيت الله منتظری از رهبری حکايت می کرد. و در بعضی جرايد هم مطالبی عليه منتظری منتشر می شد. در تاريخ ۲/ فرودين /۶۸ دراطلاعيه از آقای خمينی که در رسانه ها خوانده شد آمده بود: « " ... غرب و شرق تصميم گرفته اند به هر وسيله ممکن اسلام را نابود کنند... و اگر هيچ کدام از اينها نشد ايادی خود فروخته خود از منافقين و ليبرالها و بی دينها را که کشتن روحانيون و افراد بی گناه برايشان چون آب خوردن است در منازل و مراکز و ادارات نفوذ میدهند که شايد به مقاصد شوم خود برسند... من بارها اعلام کرده ام که با هيچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام . چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است . دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذير سياست جمهوری اسلامی است . » (۴۰)
چون در اين اعلاميه آقای خمينی آمده بود که جاسوس در بيت و منزلشان نفوذ کرد، لازم است در اين باره خاطره ای را ذکر کنم:
بعد از اينکه از زندان آزاد شده بودم، روزی با يکی از بچه های اطلاعاتی که من می دانستم او اطلاعاتی است و به روی خود نمی آوردم، قريب به اين مضمون به من گفت: اخيراً در بيت آقای خمينی جاسوسی پيدا شده و او را دستگير کرده اند. وی مسئول دستگاه کپی برداری و زيراکس بوده است. دستگاه کوچکی به زير دستگاهها نصب کرده و از هرچه کپی گرفته می شده است، عيناً يک نسخه هم به سفارت انگليس هم مخابره می شده است. حال در خاطرات مرحوم منتظری چنين می خوانيم: «...مرحوم امام اگر دوستانه به من می گفتند شما کنار برويد من می رفتم و مشغول درس و بحث خود می شدم ولی کسانی که طراح و پشت صحنه اين قضيه بودند، بنايشان بر تخريب و شکستن حيثيت من بود، وگرنه هيچگاه بيت من در اختيار منافقين نبود، برعکس در بيت مرحوم امام مسائلی پيش آمده بود، افرادی را می گفتند در آنجا نفوذ کرده اند و روی دستگاهها وسايلی را گذاشته بودند و گزارشهايی را به خارج فرستاده اند، منتها نگذاشتند سرو صدايش بلند شود» (۴۱) بگذرم.
با انتشار مطالب قبل ولحن تند اين اطلاعيه و مسائلی که گذشته بود، مرحوم منتظری چون به قدرت نچسبيده، متوجه می شوند که اين مطلب اشاره به بيت من و خود من است. به همين علت برای جلوگيری ازانجام بعضی از اعمالِ حاد و باز کردن راه برای کناره گيری در نامه ای بتاريخ ۴/۱/۶۸ به آقای خمينی می نويسند و متذکر می شوند: «...اينجانب تا حال خود بيت خود را شعبه ای از بيت حضرتعالی می دانسته ام ...اگر حضرتعالی تشخيص می دهيد که اين شيوه به مصلحت نيست و موجب تضعيف نظام و انقلاب می باشد! اينجانب شرعاً نظر حضرتعالی را بر نظر خود مقدم می داند و هيچ گاه غير از خير اسلام و انقلاب را در نظر نداشته ام » (۴۲) با اين نامه دست توطئه گران توحنا گذاشته شده بود، و اجرای عمل حاد از آنان و حتی آقای خمينی سلب گرديد. حال نامه به دست آقای خمينی رسيده و يا نه! خود مسئله ديگری. از يک طرف هنوز آيت الله منتظری رسماً قائم رهبری بود و در صورت فوت ناگهانی امام که هر لحظه ممکن بود، و از طرف ديگر برای انحصارگران و عاشقان قدرت اقدام عاجل ديگری که حساسيت آقای خمينی را به اندزه کافی برانگيزاند تا دست به اقدام بزند ضرور بود. برای ديکتاتوران هيچ چيز حساسيت برانگيز تر اين نيست که کسی در هر رتبه و مقامی که باشد، به افشای اعمال او دست بزند، اين است که انتشارعمومی و جهانی نامه آيت الله منتظری به آقای خمينی درباره اعدامهای فله ای زندانيان به خارج، بهترين مورد می توانست باشد: زيرا
الف- جنايات او را افشاء می کرد
ب- اسرار حکومتی و نظام را برای « استکبار» برملا می ساخت
ج- چهره کريه حکومت ولايت فقيه را آشکار می ساخت
د- وهم قساوت قلب، بيرحمی و سنگدلی شخصی او را نشان می داد
و لذا به اندازه کافی حساست آقای خمينی را برای اقدام فوری و عاجل برای نجات حکومت از دست به اصطلاح « ايادی خود فروخته» برمی انگيخت و همين هم شد. به مجرد انتشار و قرائت نامه در راديو بی بی سی دربرنامه شامگاهی در ۵/ فرودين /۶۸، در روز بعد يعنی ۶/۱/۶۸ نامه توهين آميز غلاظ و شداد عزل آقای منتظری از رهبری به دست آقای منتطری رسيد. و فرستادن و يا درز پيدا کردن چنين نامه ای به خارج از کشور، و يا حتی در داخل نمی توانست از آقای منتظری و يا دفتر او باشد. و قطعاً و بدون شک از طريق توطئه گرانی که برای تصاحب قدرت خيزش برداشته بودند، به خارج ارسال شده است. و خدا داناتر است
محمد جعفری
[email protected]
ــــــــــــــــــــــــــــــ
نمايه و يادداشتها:
۱- پاسخ به تاريخ، محمد رضا پهلوی، ص ۲۰۷.
۲- همان سند.
۳- همان سند، ص ۲۰۷.
۴- همان سند، ص ۲۷۴.
۵- صحيفه نور، ج ۱۸، ص ۱۷۸.
۶- همان سند، ج ۱۶ ص ۲۱۱ ـ ۲۱۲.
۷- The end Justfies the means؛
۸- پاريس و تحول انقلاب از آزادی به استبداد، ص ۳۲۳؛ به نقل از کيهان ۱ بهمن ۵۷، شماره ۱۰۶۱۸.
۹- همان سند، ص ۳۲۴؛ مشروح اين مطلب را در همين سند ص ۳۲۴-۳۲۰ مطالعه فرمائيد.
۱۰- همان سند، ص ۳۶۰؛ برای اطلاع بيشتر به همين سند ۳۶۱-۳۵۴ مراجعه کنيد.
۱۱- نامه ها، به اهتمام فيروزه بنی صدر، ص ۷۶.
۱۲- همان سند، ۷۷.
۱۳- کتاب واقعيت ها و قضاوت ها در سايت، آيت الله منتظری؛ اين کتاب اولين بار در سال ۱۳۶۸ منتشر شده است.
۱۴- گفتگو با آقای علی امير حسينی در اوايل سال ۱۳۷۰ در لندن.
۱۵- کتاب واقعيت ها و قضاوت ها در سايت، آيت الله منتظری.
۱۶- توضيحی کوتاهی در باره مصاحبه مطبوعاتی حاج احمد آقا: بنا به گزارش روزنامه انقلاب اسلامی و کيهان، صبح ۲۳ فروردين ۶۰، حاج احمد آقا، مصاحبه ای بدون اطلاع روزنامه ها با خبر گزاری پارس انجام داده و حتی طبق معمول که از طريق تلکس متن مصاحبه ها به روزنامه ها مخابره می شده، نشده است. و بنا به گفته خبرگزاری پارس يک نسخه از مصاحبه تهيه شده و در اختيار روزنامه اطلاعات گذاشته شده است. و انقلاب اسلامی با مراجعه به اطلاعات نسخه ای از مصاحبه را دريافت کرده است. روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۴ فروردين ۶۰، شماره ۵۱۲، ص ۱؛ روزنامه کيهان هم در صفحه اول ۲۳ فروردين توضيح داده است که «کيهان با وجود تلاش زياد نتوانست متن مصاحبه را به دست آورد و متأسفانه در مراجعه به خبرگزاری پارس مسئولان اين سازمان متن اين مصاحبه را در اختيار کيهان نگذاشتند»
۱۷- انقلاب اسلامی، ۲۴ فروردين ۶۰، شماره۵۱۲، ص ۲؛ کيهان در ۲۴ فروردين عيناً مطلب را آورده است.
۱۸- ده سال با اتحاديه در آلمان، از: محمد جعفری، ص ۲۵۹؛ برای اطلاع از کم و کيف آن به همين سند، ص ۲۶۷-۲۵۹ مراجعه کنيد.
۱۹- اين مطلب با تفصيل بيشتری در کتاب واقعيت ها و قضاوت ها در سايت، آيت الله منتظری نيز آمده است.
۲۰- اوج دفاع، هاشمی رفسنجانی، ص ۴۴.
۲۱- اوج دفاع، هاشمی رفسنجانی، ص ۲۳.
۲۲- اوج دفاع، هاشمی رفسنجانی، ص ۴۴.
۲۳- اوج دفاع، ص ۱۲۸.
۲۴- اوج دفاع، ص ۴۶ .
۲۵- http://news.gooya.com/politics/archives/2012/08/144922.php
۲۶- کتاب واقعيت ها و قضاوت ها در سايت، آيت الله منتظری.
۲۷- خاطرات آيت الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، ص۵۶۰؛ متن کامل نامه در ص ۵۶۱-۵۶۰ آمده است.
۲۸- روزنامه جمهوری اسلامی ۲۴/فروردين/۶۰، شماره ۵۳۴، ص ۵؛ اين همان مصاحبه ای است که آقای هاشمی گفت: «اطلاع يافتم که حاج احمد آقا خمينی مصاحبه مطبوعاتی انجام داده و برخلاف مصاحبه های گذشته، ايشان با خط امام نسبتاً هماهنگی نشان داده»
۲۹- حکومت ولايی، محسن کديور، ص ۱۷۷.
۳۰- صحيفه نور، جلد ۵، ص ۲۷.
۳۱- همان سند، ص ۳۱ و ۳۴.
۳۲- همان سند، ص ۵۶.
۳۳- همان سند، جلد ۱۰، ص ۱۴۷.
۳۴- خاطرات آيت الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، ص ۳۰۰-۲۹۹؛ کتاب واقعيت ها و قضاوت ها در سايت، آيت الله منتظری نيز توضيحاتی در اين مورد و موارد ديگر داده است علاقه مندان می توانند به اين دو سند مراجعه کنند.
۳۵- همان سند، ص۳۰۰.
۳۶- خاطرات آيت الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، ص ۳۰۴-۳۰۳، متن نامه آمده است. مرحوم منتظری نامه ديگری با بعضی اطلاع مهم ديگر پيرو همين نامه، در تاريخ ۱۳/۵/۶۷ برای آقای خمينی نوشته اند نوشته اند که قسمتی از نامه بدين شرح است: «...برای رفع مسئوليت از خود به عرض می رسانم سه روز قبل قاضی شرع يکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی می باشد با ناراحتی از نحوه اجرای فرمان حضرتعالی به قم آمده بود و می گفت: مسئول اطلاعات يا دادستان – ترديد از من است- از يکی از زندانها برای تشخيص اينکه سر موضع است يا نه پرسيد: تو حاضری سازمان منافقين را محکوم کنی؟ گفت آری، پرسيد حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسيد حاضری برای جنگ عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسيد حاضری روی مين بروی؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روی مين بروند! وانگهی از من تازه مسلمان نبايد اين حد انتظار داشت، گفت معلوم می شود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سر موضع انجام داد و اين قاضی شرع می گفت من هرچه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آراء باشد نه اکثريت پذيرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسئول اطلاعات دارد و د يگران عملاً تحت تأثير می باشند. حضرتعالی ملاحظه فرمائيد که چه کسانی با چه ديدی مسئول اجرای فرمام مهم حضرتعالی که به دماء هزاران نفر مربوط است می باشند.» (خاطرات، ص ۳۰۵.)
۳۷- همان سند، ص ۳۰۷.
۳۸- همان سند، ص ۲۹۶.
۳۹- همان سند، ص ۲۹۸؛ نامه ای را که مرحوم منتظری ذکر می کنند که به امام نوشته اند، نامه مشروح و مفصلی حاوی اطلاعاتی بسيار ارزنده در امور مختلف و از جمله جناياتی که در زندانها واقع شده است و نيز « هر کس را که بخواهند از جمله سيد مهدی را می توانند بگيرند و فرضاً و فی النهايه اعدام کنند ولی آقايانی که مدتها است در پشت اين صحنه هستند و متأسفانه و آخر الامر از عنوان حضرتعالی خرج کرده اند، بدانند که اگر سيد مهدی هاشمی را پيش من تکه تکه کنند من خودم را به کسی نمی فروشم و استقلال فکری و ارادی خود را حفظ می کنم و خانه من فعلاً که منشاء اثری نيستم قيم لازم ندارد. » (نامه در همين سند، ص ۵۰۵-۴۹۸ بتاريخ ۱۷/۷/۱۳۶۵ است.)
۴۰- همان سند، ص ۲۹۸.
۴۱- همان سند، ص ۳۲۱.
۴۲- همان سند، ص ۳۱۶.