سفر دو هیات اروپایی به ایران در ترازوی خوشبینی و تردید
دويچه وله ـ هیات پارلمانی اتحادیه اروپا و هیاتی از پارلمان آلمان راهی ایران هستند. سفری که موافقان و مخالفان بسیاری دارد. برخی موافق حفظ ارتباط و گروهی نگران هستند که مبادا این سفر برای جمهوری اسلامی اعتبار دست وپا کند.
قرار است دو هیات نمایندگی، یکی از پارلمان اروپا و دیگری از پارلمان آلمان فردا (شنبه ۶ آبان/۲۷ اکتبر) به ایران پرواز کنند. این سفر هم در پارلمان اروپا، هم در پارلمان آلمان مخالفان سرسختی داشت.
گفته شده که اعضای "کارگروه ایران" پارلمان اروپا میخواهند با همتایان خود در مجلس شورای اسلامی و نمایندگان دولت ایران در رابطه با مسائل گوناگون، از جمله حقوق بشر و وضعیت زنان، گفتوگو کنند. آنها همچنین برای اطلاع از چگونگی مبارزهی جمهوری اسلامی با قاچاق مواد مخدر به مناطق مرزی در شرق ایران سفر میکنند.
موافقان معتقدند حفظ رابطه با ایران میتواند بر فضای سیاسی ایران تاثیر بگذارد و روزنههایی را برای بحث و گفتگو و تغییر بگشاید.
بخشی از اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور نیز در نامهای به تاریا کرونبرگ، رئيس هیات نمایندگی پارلمان اروپا در امور ایران از او خواستهاند که در این سفر خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی شود. از حکومت اسلامی ایران بخواهد تا کنوانسیون جهانی حقوق بشر را رعایت کند و به شکنجهها و اعدامها پایان دهد. با میرحسین موسوی و مهدی کروبی، زهرا رهنورد و خانوادههای آنان، بدور از چشم پاسداران و نمایندگان دولت ایران ملاقات کند. آنها همچنین خواستهاند که این هیات با دانشجویان، معلمان، استادان، کارگران، نویسندگان و روزنامهنگاران، زنان، جوانان، وکلا و اقلیتهای قومی و دینی و دگراندیشان زندانی و خانوادهها و وکلای آنان دیدار کند.
دویچه وله درباره این سفر، اهداف، انتقادها و خوشبینیهایی که نسبت به آن وجود دارد با علی محجوبی، رئیس دفتر کلادویا روت، از اعضای رهبری حزب سبزها و نماینده پارلمان آلمان گفتگو کرده است.
آقای محجوبی میتوانید بگویید همزمانی سفر دو هیئت از پارلمان اروپا و از پارلمان آلمان به ایران به چه دلیل است؟
علی محجوبی: همزمانی سفر این دو گروه نشانگر این است که اساساً صحبتی بین این دو پارلمان نبوده. چون حداقل میتوانستند مشترک پرواز کنند و یا برنامه مشترکی بریزند. علتش هم کاملاً روشن است. سفر گروه پارلمان آلمان به ایران در چارچوب برنامههای گروه دوستی پارلمان ایران و آلمان در مجلس آلمان است که مجاز هستند در چهار سال یکبار به کشوری سفر کنند که با پارلمان آن کشور روابط دوستی دارند. سفر گروه پارلمان اروپا اهداف دیگری را تعقیب میکند، چون سیستم روابط پارلمان اروپا با پارلمان آلمان فرق میکند. این کاملاً یک اتفاق است که هر دو گروه همزمان میخواهند به ایران بروند و به نظر من از نظر ثمردهی بهتر بود که این دو سفر از هم فاصله داشته باشند تا این امکان وجود داشته باشد با مقامات ایرانی در چارچوبهای مختلف وارد صحبت و مذاکره شد.
به ثمردهی اشاره کردید. انتظار چه نتیجهای از این سفر میرود و نمایندگان پارلمان اروپا یا پارلمان آلمان با نمایندگان مجلس ایران دربارهی چه مسایلی میخواهند صحبت کنند؟
این سفرها بخشی از روابطیست که بین پارلمانتاریستها و نمایندگان مجلس مرسوم است. ازجمله تبادل نظر، انتقاد از کمبودها، انتقاد از وضعیت حقوق بشر و انتقاد از کمکاریهایی که در رابطه با وظایف بینالمللی پارلمان ایران باید صورت گیرد. در مورد کنوانسیونهایی که دولت ایران پذیرفته، از جمله حقوق زنان، حقوق مدنی و حقوق بشر. این چیزها سطحی از مناسبات را لازم دارند که این نوع سفرها را میتواند مفید کند. تا آنجا که من از برنامه سفر گروه آلمانی به ایران خبر دارم، این سفر در چارچوب حفظ و به نوعی حمایت از روابط پارلمانی بین دو کشور است که اینها میتوانند مقامات بلند بالا را هم ببینند. البته بستگی به برنامهشان دارد که من اساساً چون در ترکیب گروه کاری این برنامه نبودم، خبر ندارم که برنامه سفر چه چیزهایی را پیشبینی میکند. ولی اهمیت این سفرها در این است که نه فقط دیدار با مقامات ایرانی صورت میگیرد، بلکه در چارچوب دیدارهای غیررسمی با نمایندگان جامعه مدنی، با فرهنگیان ایران، با افرادی که با عرصه هنر و با عرصه آموزش سروکار دارند، به این افراد اساساً انرژی دیگری میدهد.
به رسمیت شناختن این فعالین و کنشگران جامعه مدنی امکانیست که اجازه میدهد در فضای خفقانی که بر ایران حاکم هست، دریچه کوچکی باز شود و کمی هوای تازه وارد آن فضا شود و این برای من مهمترین نکته در انجام این سفرهاست. دیدارهایی که با مقامات رسمی صورت میگیرد، دیدارهایی هستند که ما از دیگر روابط دیپلماتیک هم آنها را میشناسیم. کمی تعارف و اظهارنظرهایی که در واقع فراتر از مواضع رسمی آن دولت نمیرود. ولی آنچه در صحبتهای درونی مهم و تعیین کننده است، لحن صریح، نحوه انتقاد و انگشت گذاشتن روی مشکلات واقعی جامعه ایران از جمله نقض حقوق بشر است. این نوع سفرها در هر حال به مقامات ایرانی نشان میدهند که خارج از ایران بسیاری از افراد و بسیاری از نمایندگان جامعه بینالمللی با دقت نقض حقوق بشر را در ایران تعقیب میکنند.
منتقدان میگویند نمایندگان اروپایی چگونه میخواهد با بخشهای مدنی و اپوزیسیون ایران دیدار کند، زمانی که حکومت ایران حاضر نیست حتی نماینده حقوق بشر سازمان ملل را بپذیرد؟ با توجه به این که برنامه این سفرها کنترل شده است، یعنی اینها به راحتی نمیتوانند هر برنامهای برای خودشان بریزند و بگویند مثلاً ما میخواهیم برویم با خانم نسرین ستوده و آقای جعفر پناهی هم دیدار کنیم!
همین اجازه ندادن به آقای شهید برای رفتن به ایران میتواند یکی از موضوعاتی باشد که این هیئتها به طرف ایرانی خیلی صریح اشاره کنند، پافشاری کنند و استدلال کنند که چرا این سفر مهم است و چرا آقای شهید باید به ایران برود. با سیاست که فقط نباید از طریق رسانهها صحبت کرد. دیدار زنده و حضوری هم اهمیت فوقالعاده دارد. برای همین من معتقدم که منطق آنهایی که تحت عنوان «به رسمیت شناختن این رژیم» اساساً مخالف سفر و این نوع دیدارها هستند، قانع کننده نیست. وقتی صحبت از قطع رابطه با رژیم ایران نیست، پس اصولاً باید سطوحی هم وجود داشته باشد که در آن سطوح بتوانند این نمایندگان و سیاستمداران یکسری صحبتها را پیش ببرند.
اپوزیسیون ایرانی در رابطه با این سفر یکسری خواسته مطرح کرده که سطح بالایی هم دارند و در عین حال به گذشته این گونه سفرها اشاره میکنند. آیا حفظ مناسبات در هر شرایطی میتواند تاثیر مثبتی در باز شدن فضای ایران داشته باشد؟
اگر مشخصاً سفر اکتبر ۲۰۱۰ هیأت پارلمانی آلمان به ایران را در نظر بگیریم، حداقل در سطح افرادی که به ضیافت سفیر آلمان در باغ سفارت آلمان دعوت شده بودند و به صورت غیررسمی، چون اینها اساساً نمایندگان دولت ایران نبودند بلکه فیلمسازان، هنرمندان، نویسندگان و سینماگران بودند که اینها از این سفر و از دیدار با نمایندگان آلمانی خیلی راضی بودند، چون یک شب امکان این را داشتند که با آنها خیلی خصوصی و بدون سانسور حرف بزنند. ایمیلهایی که ما از این افراد گرفتیم، حاکی از این بود که این سفرها حداقل به نمایندگانی که آنجا حضور داشتند، از کانون نویسندگان و سینماگران و غیره، جسارت و جرأت میدهد کارشان را ادامه دهند و میدانند که در جامعه بینالمللی به کارشان اهمیت داده میشود.
این جنبه غیررسمی قضیه است. اما بخش رسمی داستان آن سفر چه بود؟ بخش رسمی آن دو ژورنالیست آلمانی بودند که میخواستند آن مصاحبه را با خانم سکینه آشتیانی صورت دهند. فقط مذاکراتی که پیرامون آزادی این دو ژورنالیست هیئت سفر پارلمانی را مشغول کرد، سه روز از پنج روز سفر را به خود اختصاص داد و صرف صحبت برای آزادی آنها شد.
در واقع آن هم یک دیپلماسی لازم بود که در نهایت نیز منجر به آزادی دو روزنامهنگار آلمانی شد. ولی همه اینها چیزهایی هستند که خیلی به کندی پیش میروند. چنین انتظاری که با سفر یک هیئت پارلمانی مشکلات ایران حل شود، مشکلاتی که ناشی از تضادهای درونی سیستم و ناشی از وضعیت داخلی ایران است، و چنین تصوری و این که بار را به دوش سیاست خارجی و بازیگران سیاست خارجی گذاشتن، اساساً غیرواقعبینانهاست و اگر همه جا با این معیار عمل شود، اصولاً باید سیاست خارجی را از عرصه سیاست حذف کرد و فقط باید یک زبان تهدید حاکم باشد که به کشورها التیماتوم دهد که شما این کار را بکنید و اگر نکردید، ما قضیه را از طریق دیگری تعقیب میکنیم. اصلاً وظیفه سیاست خارجی و بازیگران سیاست خارجی این است که راههای نزدیکی و تفاهم و حل مشکلات داخلی آن جامعه را با حمایت جامعه بینالمللی جستجو کنند. در نهایت آن تعادل نیروهای داخلی ایران است که تعیین خواهد کرد سیاست ایران به کجا پیش میرود.
ولی منتقدان بیشتر روی این مسئله تأکید میکنند که در حال حاضر که جمهوری اسلامی تا این حد ایزوله شده، باز نگه داشتن راههای ارتباط با حکومت ایران چه نتیجهای دارد، آن هم زمانی که اتحادیه اروپا فشار تحریمها را دائم بالا میبرد، چیزی که وضعیت چندان مناسبی را برای مردم عادی در ایران بهوجود نیآورده است؟
اگر این منطق را کسانی مطرح میکنند که مشکلی با مذاکرات اتحادیه اروپا با طرف ایرانی راجع به برنامه اتمی و مسائل امنیتی در افغانستان، عراق و سوریه ندارند، اصولاً نباید با این سفر مخالفتی داشته باشند. وقتی اتحادیه اروپا رژیم حاکم بر این را به هر دلیلی، حالا شما میتوانید بگویید این رژیم غیرقانونیست، این رژیم به زور سر قدرت آمده است، ولی در هر صورت این رژیم آنجا یک نیروی سیاسی تعیین کننده است و یک بازیگر منطقهای و عضو سازمان ملل است. وقتی اتحادیه اروپا خودش قطع رابطه با ایران را توصیه نمیکند، بلکه تحریمهای هدفمند را توصیه میکند و با طرف ایرانی مذاکره میکند، با چه منطقی باید مخالف مذاکره در دیگر عرصههای سیاسی با ایران بود؟ من این منطق را نمیفهمم.
وظايف اتحادیه اروپا در ارتباط با ایران تنها در چارچوب مذاکرات اتمی و امنیتی در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه نیست. در سطوح مختلف روابط سیاسی با ایران است و این نمایندگانی که به آنجا میروند، میتوانند در دیدار با نمایندگان جامعه مدنی حداقل برداشتهای درجه اول از وضعیت جامعه امروز ایران را بهعنوان کولهبار سفر خود به اروپا برگردانند که وضعیت اقتصادیای که مردم ایران برایشان توصیف کردهاند چیست، مشکلات چیست، آیا در ایران این تحریمها در جامعه مدنی طرفدار دارد یا ندارد و به طرف ایرانی هم باز گوشزد کنند که جامعه جهانی فقط برنامههای امنیتی ایران را تعقیب نمیکند. جامعه جهانی علاقمند به وضعیت زندگی مردم ایران است. جامعه جهانی به نقض حقوق بشر و حفظ حقوق بشر در ایران اهمیت میدهد. همه اینها سطوحی هستند که در رقابت با همدیگر نیستند، بلکه مکمل همدیگر هستند.