گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 آبان» اعتراض دانشجويان به تفکيک جنسيتی درب های ورودی دانشگاه شيراز 3 آبان» درگيری بين دانشجويان دانشگاه هنر تهران و ماموران حراست 3 مهر» اسماعيل سلمانپور بازداشت شد 25 شهریور» ۱۶ دانشگاه و دانشکده تک جنسيتی جديد در راه است 28 تیر» پیمان عارف، دانشجوی محروم از تحصیل به دادگاه احضار شد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ۱۴ سال بی خبری از سعيد زينالی؛ دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاهکلمه ـ مادر سعيد زينالی، دانشجويی که ۵ روز بعد از ۱۸ تير ۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هيچ خبری از وی در دست نيست، اعلام کرد که مسئولان دادستانی در تماسی تلفنی به او گفتهاند سعيد آزاد شده اما در مراجعه به دادستانی پاسخ دادهاند اشتباهی صورت گرفته است. اکرم نقابی گفت که ۱۴ سال از روزی که سعيد را بازداشت کردند و بردند میگذرد و هيچ جواب درستی به من نمیدهند در نهايت میگويند خودت را بگذار جای مادرانی که بچهشان در جبهه شهيد شده و جنازهاش نيامده. آخر بچه من که در جبهه شهيد نشد خودشان از توی خانه خودم آمدند و بردند چطور خودم را بگذارم جای آن مادران؟ سعيد زينالی، ۲۳ تير ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشمهای مادرش بازداشت شد و از آن تاريخ تاکنون، جز يک تماس تلفنی کوتاه، هيچ خبری از اين فارغ التحصيل کامپيوتر دانشگاه تهران در دست نيست. خانواده آقای زينالی از ۱۴ سال پيش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنيتی و قضايی مراجعه کرده اند اما هيچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است. اکرم نقابی، مادر سعيد زينالی به روز می گويد: “هيچ جواب قطعی نميدهند يک ماه پيش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعيد زينالی آزاد شده. نميدانيد چقدر خوشحال شدم چه حالی پيدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را ديديم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشيد و ما پی گير هستيم و خبرتان ميکنيم.” او می افزايد: “رفتيم دادستانی گفتند نماينده سپاه را خواسته ايم اينجا و با او جلسه می گذاريم و قضيه را روشن ميکنيم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هيچ خبری نيست”. می پرسم چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعيد داد؟ می گويد: “آقای خدابخشيان، داديار ناظر زندان اوين بود که به پدر سعيد گفته هر موقع ميخواهيم جای سعيد را پيدا کنيم و به شما اطلاعات بدهيم جايش را عوض می کنند. اما توضيح نداده که چه کسی جای سعيد را عوض ميکند اصلا سعيد دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟” او می افزايد: “در نهايت هم گفتند پرونده سعيد، دست حاجی يعنی آقای دولت آبادی است ايشان بايد به شما جواب بدهند و وقت ميدهيم با حاجی ملاقات کنيد اما تا الان وقت نداده اند که بپرسيم چه بلايی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده بگويند زنده است بگويند ملاقات بدهند اصلا بگذارند فقط يک تلفن بکند. من يک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گير آورده اند. هر روز می گويند بيا اينجا بنشين فردا فلان می کنيم پس فردا بهمان ميکنيم و…همين طور سر می دوانند.” خانم نقابی می گويد: “من هم که نمی روم خودشان زنگ ميزنند می گويند فلان روز بيا فلان جا درباره سعيد صحبت کنيم. می رويم باز ما را بازی ميدهند. ميگويند درخواست ملاقات بنويس. می نويسيم می گويند خبر ميدهيم و ديگر باز خبری نمی شود. ديگر بريده ام، نميدانم چه بايد بکنم، به کدام عدالت و کدام قانون شکايت ببرم. خودشان زنگ ميزنند می روم ميگويند يک ماه صبر کن. دو ماه صبر کن ما خبر ميدهيم و مساله امنيتی است و… آن روز در دادستانی ديگر داد و بيداد کردم، گفتم آقا ۱۴ سال صبر کردم باز هم بايد صبر کنم؟ به من گفتند حال و روزت را بنويس و درخواست ملاقات بنويس. من بعد از آزادی از زندان به دليل پارگی رگ های عصبی جراحی کردم و با عصا رفته بودم. نوشتم همه را و گفتند به حاجی ميدهيم و خبر ميدهيم. باز هم هيچ خبری نشد.” مادر سعيد زينالی که به شدت متاثر است و توان صحبت کردن ندارد می گويد:” من نميدانم اگر رهبر صدای مرا می شنود دولت صدای مرا می شنود، هر کسی که می شنود، من يک مادرم خسته شده ام از اين زندگی و اين دربه دری. خسته شده ام از التماس کردن از اين اداره واز اين ارگان به آن ارگان رفتن و سئوال کردن و التماس کردن برای گرفتن يک خبر. به من ميگويند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه هايشان در جبهه ها شهيد شده و جنازه هايشان نيامده. اما آخر بچه من که جبهه نرفت، شهيد نشد، خود همين آقايان آمدند از خانه من بچه مرا بردند.يک روز نيست که من عکس و لباس سعيد را بغل نکنم و زار نزنم. آخر خدا را خوش می آيد؟ چرا با ما اينطور بازی ميکنند. بگويند کشته شده من ديگر انتظار نکشم.” Copyright: gooya.com 2016
|