گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
26 آبان» بروجردی: مجلس منتظر نتایج کالبد شکافی ستار بهشتی است26 آبان» گزارشگران سازمان ملل خواهان تحقيق مستقل در باره مرگ ستار بهشتی شدند 19 آبان» دو سازمان حقوق بشری: مرگ یک زندانی دیگر وخامت وضع زندانیان را به نمایش می گذارد 19 آبان» کمپین بین المللی حقوق بشر: مصونیت قضایی و بدرفتاری بار دیگر باعث مرگ در زندان های ایران شد 19 آبان» عفو بینالملل: احتمال بالای مرگ ستار بهشتی در اثر شکنجه در زندان
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ستار یا کاشف، عمادالدین باقیبارها از مامورانی که در جایگاه حساسی قرار دارند در اعتراض به نقض قانون شنیده ایم که "بروید شکایت کنید". این عبارت از آن رو لقلقه زبان این ماموران است که خیال شان از عدم رسیدگی آسوده است و نیز دیده اند که نوعا مامورانی که متهم به جرائم سنگین بوده اند به نحوی از چنگ عدالت گریخته اند.برگرفته از وبلاگ عمادالدین باقی
ریاست محترم قوه قضاییه با سلام به عنوان شهروندی عادی که سی سال است قلم می زند و به سبب غبارهای یاس از کنش مدنی در وصول به مراد، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خطاب به اصحاب قدرت و ارباب دولت را در نیام برده بود صدور بیانیه ای از سوی قوه قضاییه مبنی بر" عزم جدی دستگاه قضایی کشور برای برخورد سریع، قاطع و بدون اغماض با مقصر یا مقصرین مرگ ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس" و اقدام نمایندگان مجلس برای تحقیق در این موضوع و به ویژه نطق تاریخی آقای احمد توکلی در مجلس که برگ درخشانی در کارنامه اش خواهد بود مجموعا گام مثبت و ستودنی و روزنه امیدی شد که امیدافسرده مان را بیدار و بار سنگین امر به معروف را بر دوش نحیف مان نهاد و چون نگرانی هایی هم در تبدیل شدن آن به سرنوشت برخی پرونده های دیگر وجود دارد انگیزه نگارش این سطور شد. کلام شریفی که در طلیعه سخن آمد و ما را به قیام برای عدالت ولو اینکه به زیان خودمان و خویشان مان باشد فرا می خواند، به عبارت های گوناگون در سخنان بزرگان دین آمده است:قُلِ الْحَقَّ وَإِنْ كَانَ مُرًّا (امام علی)؛ قل الحق ولو على نفسك(پیامبرص)؛ قولوا الحق ولو علي انفسكم (علي ع). اینها برای زینت طاقچه خانه مان نیست برای زندگی و برای رسانیدن به امه وسط و نمونه و شهدا علی الناس شدن است. داستان ستار بهشتی یکی دیگر از رشته آزمون هایی است که در برابر همگان اعم از حاکم و غیر حاکم قرار گرفته است و می دانیم پس لرزه های خون به ناحق ریخته را. امام علی در نامه به مالک اشتر بندی را به این مهم اختصاص داده است: از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهى را نزديك و مجازات را بزرگ نمى كند، و نابودى نعمتها را سرعت نمى بخشد و زوال حكومت را نزديك نمى گرداند، و روز قيامت خداى سبحان خود بدون دادخواست، نسبت به خونهاى ناحق ريخته شده داورى خواهد كرد، پس به هیچ وجه با ريختن خونى حرام، حكومت خود را استوار مكن. زيرا خون ناحق، پايه هاى حكومت را سست، و پست مىكند و بنياد آن را بر كنده به ديگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت. با این حال اگر تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تند روى شد- كه گاه ضربت مشتى سبب كشتن كسى مىگردد - وبه خطا جان کسی را گرفتی مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد(نامه 53 نهج البلاغه - نامه به مالك اشتر) در این نوشتار وجود اِماره های مهمی چون دستنوشته بازمانده از مقتول و شهادت نامه همبندیان را نادیده می انگارم. اصل 38 و 39 قانون اساسی درباب منع شکنجه و منع هتک حرمت زندانی را و ماده 129 قانون آیین دادرسی درباب منع اغفال و اکراه و اجبار متهم در هنگام بازجویی را و مواد قانون مجازات اسلامی درباب تقصیرات دولتی را یادآوری می کنم از جمله آنجا که می گوید: هر يک از مستخدمين و مأمورين قضايی يا غيرقضايی دولتی برای اين که متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذيت و آزار بدنی نمايد علاوه بر قصاص يا پرداخت ديه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم میگردد و چنان چه کسی در اين خصوص دستور داده باشد فقط دستوردهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم به واسطهی اذيت و آزار فوت کند، مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشت. ( ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی). و اکنون دیگر نه ربایش خلخالی از پای یک زن یهودی بلکه جان شهروندی از میان رفته است و نتایج آزمایشات و سم شناسی و کالبد شکافی و ... هرچه باشد خبری را که همه قبول دارند و به لسان اهل علم"مُجمعٌ علیه" است ملاک می گیرم که "جوان 35 ساله ای در تاریخ 9 ابان 1391 بازداشت شده و5 روز بعد خبر مرگ او به خانواده اش داده شده است". قانون این حق را به ایشان داده بود که از یک دادرسی شفاف و عادلانه برخوردار شود و این تضمین را به خانواده ایشان داده بود تا در برابر دولت، از ایشان دفاع شود. با این خبر می توان دوگونه برخورد کرد. یکی اینکه ستار بود بر حق و حقیقت و دیگر اینکه کاشف حقیقت بود اِن کان مّرا و ولو علي انفسكم. می توان با طرح انواع شبهات و ان قلت ها، چنان موضوع را پیچیده کرد که چون کلاف سردرگمی شود که کسی نتواند آن را بگشاید و البته وجدان عمومی هم آن را به جعبه معماهای ناگشوده اش خواهد سپرد و بر منفی نگری اش خواهد افزود. و می توان قانونی عمل کرد. اگر بخواهیم قانونی به این موضوع بسیار مهم رسیدگی کنیم دیگر مسئله محدود به این نیست که ستار بهشتی چرا بازداشت شد؟ اتهامش چه بود؟ نهادهای بازداشت کننده تحت امر کجا هستند؟ آثار ضرب و شتم دیده شد یا نشد؟ و دهها مسئله دیگر. در مانحن فیه، مسئولیت مستقیم حادثه از این پس متوجه تمام کسانی می گردد که از آن اطلاع دارند و انتظار می رود رسیدگی کنند. مسئله اصلی این است که ؟«متهم از هنگام ابلاغ برگ جلب تا حضور در نزد قاضی تحت نظر و محافظت خواهد بود» (ماده123ق.آ.د.ک) و طبق قانون، هر کسی با هر اتهامی بازداشت می شود مسئولیت جان و سلامتی او با حکومت است حتی اگر او نه قاتل عادی که قاتل امام مسلمین باشد چنانکه ابن ملجم وقتی به امام علی ضربت زد امام(ع) تا زنده بود اجازه نداد کمترین اهانتی به ابن ملجم روا دارند و حتی متواترا گفته شده است که شیر خود را با او تقسیم می کرد. مقررات جاری برای اینکه راه ادعاهای بعدی درباره وقوع حوادثی چون مرگ ستار بهشتی را مسدود کند و مسئولان نگهداری زندانی نگویند او بیمار بوده است تصریح دارد که به محض ورود زندانی به زندان " بهداري موسسه يا زندان مؤظف است از زنداني تازه وارد معاينههاي كامل پزشكي به عمل آورده، در صورت لزوم با انجام آزمايشهاي تشخيص طبي برنامهريزي و حسب مورد نسبت به درمان يا معرفي وي به مراكز مربوطه اقدام و كليه اقدامهاي پزشكي در پرونده زنداني درج گردد) ماده ١١١ آیین نامه زندان ها) و برای اینکه بعدا ادعا نشود که متهم در بدو ورود سالم بوده و بعدا کسالتی بر او عارض شده است تصریح دارد که " محكوم به محض احساس كسالت جريان را به مسئول امور نگهباني زندان اطلاع داده و با اخذ معرفينامه به بهداري موسسه يا زندان اعزام و دارو و دستورهاي لازم پزشكي را دريافت ميدارد) ماده ١١٣ایین نامه زندان ها) محكومان مبتلا به بيماريهاي رواني، واگيردار و پرخطر بايد با لحاظ نظر پزشك متخصص و نيز سياستهاي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي به صورت مجزا نگهداري و معالجه شوند(ماده ١١٦ ایین نامه زندان ها) معاينه و در صورت نياز معالجه محكومان بيمار به عهده اداره زندان يا مراكز حرفهآموزي و اشتغال است(ماده ١١٨ایین نامه زندان ها) رييس بهداري زندان مؤظف است همه روزه اول وقت از كليه محكومان بيمار كه در بيمارستان زندان بستري هستند عيادت نموده و پس از پرسش از وضعيت آنان و حصول اطمينان از حسن مراقبت پزشكان و پرستاران نسبت به معالجه و تغذيه صحيح بيماران نظارت كامل و مستمر بعمل آورد.( ماده ١٢٠ایین نامه زندان ها) و در همه موارد مسئولان زندان و بازداشتگاه را مکلف می کند که بی درنگ باید زندانی را به بهداری اعزام کنند. ماده ١٠٢: بهداري موسسه يا زندان مكلف است دستكم ماهي يكبار نسبت به تست پزشكي كليه محكومان اقدام نمايد. بنابراین هیچ عذری اعم از اینکه او قبل از بازداشت بیمار بوده یا پس از بازداشت دچار بیماری شده است پذیرفته نیست و رافع مسئولیت هیچکس نخواهد بود. نکته مهمی که قابل تذکر است اینکه این حادثه اولین نبوده اما آخرین هم نخواهد بود مگر اینکه یکجا عزم دستگاه های مربوطه برای رسیدگی دقیق و قاطعانه به آن جزم شود و بخاطر خیر دنیا و آخرت خویش هم که شده از کنار آن نگذرند و دست کم احتمال بدهند که روزی ممکن است این ستارها خود یا خویشان خود انها باشند. 1- به گمان من فاجعه ای بزرگتر از مرگ ستار بهشتی این است که تکرار این حوادث عادی شود و حساسیت درخور نسبت به ان در سطوح مختلف جامعه و حکومت از میان برود و این می تواند نشانه ای بالینی و هشدار نسبت به یک فروپاشی اجتماعی باشد که زنگ خطری جدی است و اگر سریعتر تدبیری اندیشیده نشود چنین جامعه ای حساسیت خود را نسبت به هر نوع تجاوزی از دست خواهد داد و نخستین گام التزام عملی متولیان امور به قانون است. 2- قانون میثاقی است طرفینی و فقط برای شهروندان نیست و برای حاکمان هم هست و طبق اصول19 و 20 و سطر آخراصل107 قانون اساسی و مواد 1و2و6 و7 اعلامیه جهانی حقوق بشر همه در برابر قانون یکسان هستند. اگر شهروندی قانون را نقض کرد مجازات می شود و متقابلا اگر حکومت یا عضوی از حکومت هم آن را نقض کرد باید مجازات شود. در قانون مجازات اسلامی بخشی تحت عنوان تقصیرات مامورین وضع شده که نشان می دهد از نظر قانونگذار فرض بر این بوده که هم شهروندان و هم کارگزاران مرتکب جرم می شوند و در کیفر دیدن علی السویه اند. این فصل برای اجرا تصویب شده است نه برای دکوراسیون قانون. اگر حکومت، هر بندی از میثاق را نقض کند و مرتکب مجازات گردد دیگر پیمان شکسته شده و حکومت نمی تواند از شهروندان انتظار رعایت قانون را داشته و بخاطر نقض همان قانون مجازات شان کند. 3- اگر ماموران دولتی احساس امنیت کنند و نوعی مصونیت برای خود ببینند و گمان کنند هیچگاه حکومت جانب یک شهروند معمولی را نمی گیرد و بخاطر او کارگزار خود را محکوم نمی کند تجری می یابند. بارها از مامورانی که در جایگاه حساسی قرار دارند در اعتراض به نقض قانون از انها شنیده ایم که "بروید شکایت کنید". این عبارت از آن رو لقلقه زبان این ماموران است که خیال شان از عدم رسیدگی آسوده است و نیز دیده اند که نوعا مامورانی که متهم به جرائم سنگین بوده اند به نحوی از چنگ عدالت گریخته اند. 4- در سنوات گذشته بارها گزارش هایی درباره برخی بدرفتاری ها منتشر شده است. من در مقام ارزیابی آنها و قضاوت درباب درستی و نادرستی شان نیستم و در مقدمه کتاب "وکیل، دفاع، تحقیقات مقدماتی" که متن سخنان ارائه شده در همایش بزرگ علمی به همین نام در دانشگاه شهید بهشتی بود نظری را بیان کرده ام1 اما معتقدم حکومت برای پیشگیری از فجایعی چون ستار باید چندان نسبت به این موضوع حساس باشد که به این ادعاها حتی اگر مشکوک می پندارد رسیدگی بیطرفانه نماید. ممکن است درباره برخی از این شکایت ها گفته شود که اگر آنها واقعا قصد خیرخواهی و اصلاح و احقاق حق داشته و در پی جوسازی علیه نظام نبودند به جای رسانه ای کردن شکایت خویش باید آن را از طریق مجاری قانونی تعقیب می کردند و چون اعتراض آنها شائبه سیاسی داشته و هدف شان موج منفی راه انداختن علیه نهادهای امنیتی یا قضایی بوده است، همین دلیل برای عدم پیگیری آن ادعاها وافی و کافی است. گرچه مسئولیت حکومت و حرمت عرض و دما اقتضا می کند حتی در صورت احتمال خفیف صحت نیز این موارد پیگیری شود اما شخصا مواردی را در جریان هستم که صرفا به منظور پرهیز از تلقی شائبه های سیاسی از انتشار عمومی شکواییه هایی که تصادفا قرائن و دلایل بیشتری برای درستی ادعای خویش داشته اند از نشر عمومی آن پرهیز کرده اند اما با گذشت چندسال از ان هنوز هیچگونه رسیدگی صورت نگرفته است و شاید هم بدون اطلاع شاکی و رسیدگی لازم، پرونده را مختومه کرده اند. هنگامی که انتشار شکواییه ها با چنان شبهاتی غیرقابل رسیدگی شوند و شکواییه هایی که از رسانه کردن هم خودداری ورزیده و مسیر کاملا قانونی را طی کرده اند نیز رسیدگی نشوند معنایش این خواهد بود که قرار نیست هیچ شکایتی علیه بدرفتاری ماموران مورد رسیدگی قرار گیرد و عدم رسیدگی به شکایت های رسانه ای نشده دلیل قبلی در خصوص عدم رسیدگی به شکایت های انتشار یافته را هم بی اعتبار می کند و حجتی می شود بر اینکه اگر آنها نیز شیوه پیگیری از مجاری قانونی را دنبال می کردند به نتیجه ای نمی رسیدند. بدیهی است که چنین وضعیتی بستر مساعدی برای وقوع و تکرار حوادثی چون ماجرای ستار بهشتی خواهد بود. در شرایطی که روزنامه ای بخاطر مقاله یا کاریکاتوری که تا قبل از جنجال سازی علیه آن چه بسا کسی ملتفت مقاله یا کاریکاتور هم نبوده توقیف می شود و فردی بخاطر نوشتن مطلبی در یک نشریه یا حتی یک وبلاگ ناشناخته و بدون بیننده(مانند ستار بهشتی که موضوع این نوشتار است) بازداشت و به جرم تبلیغ علیه نظام محکوم به حبس می شوند اما فرد یا افرادی با بازداشت های ناموجه و رفتارهای منجر به قتل (مانند محسن روح الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی فر قربانیان کهریزک، زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، هدی صابر، هاله سحابی ، ستار بهشتی و غیره) مصداق وسیع ترین و واقعی ترین و موثرترین تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت و.. می شوند و جهان را علیه نظام برمی انگیزند اما رسیدگی و مکافات متناسب را نمی بینند و کسانی که به شکایت ها از بدرفتاری هایشان رسیدگی نمی شود در حصن حصین امن هستند این حوادث بازهم تکرار خواهد شد. 5- یکی از مهم ترین دلایل بروز این فجایع عمل نکردن به همین قوانین موجود است. قوانین موجود از جمله اطلاق اصل35 قانون اساسی و ماده128ق.آ.د.ک و ماده واحده اعلامیه حقوق شهروندی که برای رفع برخی ابهامات بی اساس در تبصره ماده 128 تصوبب شده است دلالت و صراحت دارند که وکیل باید در همه مراحل از بازپرسی تا صدور رای حضور داشته باشد(ادله اثباتی و تفصیلی حقوقی آن در کتاب وکیل، دفاع، تحقیقات مقدماتی، آمده است). همچنین در سراسر قوانین کلیه مراحل و اقدامات از جلب تا صدور رای برعهده قاضی است و قوانین صراحت دارند که تحقیقات باید زیر نظر مقام قضایی صورت گیرد اما متاسفانه با احکامی کلی متهمان را بدون پناه و حمایت و در حالی که کمترین اگاهی از حقوق خویش ندارند به دست ضابطان تحقیق می سپارند و عملا ضابطان، تصمیم گیرنده اصلی پرونده متهمان می شوند به حدی که دادستان کنونی تهران در نخستین روزهای تصدی مسئولیت خود و در جلسه معارفه اعلام کرد اجازه نخواهیم داد ضابطان بر قضات حاکم باشند. آیا اگر وکیل متهم در مراحل تحقیق حضور داشته یا تحقیقات در حضور قاضی و زیر نظر او انجام شود دیگر شاهد تکرار این حوادث خواهیم بود؟ ایا اگر نهادهای مستقل مدنی مانند انجمن دفاع از حقوق زندانیان که پروانه رسمی فعالیت داشتند فعال بودند احتمال پیشگیری از این وقایع نبود؟ آیا به همین سادگی نمی توان با رعایت همین قوانین موجود جلوی رخدادهایی را گرفت که تا وقتی منجر به مرگی جنجالی نشده است کسی از آنها آگاهی نمی یابد؟ آیا به این موضوع عنایت نمی شود که وقتی چند مورد منجر به قتل رخ داد، نشانگر وجود رویه ای خطرناک است؟ اگر به راستی مسئولان خواستار پیشگیری از تکرار چنین فجایعی هستند و باور دارند که خون های به ناخق ریخته هیچگاه ما را رها نخواهند کرد باید بر اجرای قوانین مذکور پافشاری کرده و نیز بدون پیچیده کردن مسئله به آن رسیدگی کنند و بدانند که تحت هیچ شرایطی و با هیچ توجیهی نمی توان قبول کرد که فردی بازداشت شود و چند روز بعد جسد بی جان او تحویل داده شود. این حادثه اگر رسیدگی نشود و عاملان آن مجازات نشوند آثارش براي هميشه بر سرنوشت همه ما مستولي خواهد بود. والسلام عمادالدین باقی Copyright: gooya.com 2016
|