گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
18 اردیبهشت» نگاهی به نامه سرگشاده ايرج مصداقی به مسعود رجوی، حنيف حيدرنژاد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نگاهی به پيام مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی، حنيف حيدرنژادمسعود رجوی پيامی به خامنه ای و رفسنجانی به تاريخ ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ارسال کرده که در سايت های وابسته به سازمان مجاهدين خلق ايران انتشار عمومی پيدا کرده است. (۱) مسعود رجوی در "پيام به خامنه ای و رفسنجانی" آنها را "آقايان" خطاب می کند و نه "آخوند های جنايتکار". به آنها "سلام" می فرستد و آنها را به "هدايت" دعوت می کند. آيا اين افراد منتظر نامه و پيام مسعود رجوی نشسته اند تا چشمشان بر جنايتی که طی سه دهه مسئوليت آن را عهده دار بوده اند باز شده و راه "هدايت" پيشه گيرند؟ چطور است که يک شبه جنايتکاران به "آقايان" تبديل می شوند و چرا توضيحی در رابطه با اين تغيير لحن و تغيير سياست داده نمی شود؟ مسعود رجوی در پايان پيام خود و در بند ۲ با لحنی آمرانه می نويسد "رفسنجانی بايد پيرانه سر ترس را کمی کنار بگذارد و بلادرنگ برای انتخابات رياست جمهوری رژيم ثبت نام کند". و خطاب به خامنه ای نيز توصيه می کند "بايد راه رياست جمهوری رفسنجانی را هموار کند و به تقسيم قدرت با او تن بدهد". آيا خامنه ای و رفسنجانی در تصميم گيری های خود منتظر مانده اند تا رجوی به آنها بگويد "بلادرنگ" چه بکنند يا چکار نکنند؟ چطور است يک شبه آن چيزی که رجوی در سه دهه گذشته "مضحکه و نمايش انتخاباتی" می خواند، به "انتخابات" تبديل می شود و چطور است که مسعود رجوی بجای تکرار سياست سه دهه گذشته مبنی بر تحريم انتخابات رژيم، اين بار از تحريم سخن نمی گويد؟ آيا رهبر "تنها آلترناتيو دمکراتيک" رژيم جمهوری اسلامی اين حق "دمکراتيک" را برای افکار عمومی قائل است که چنين سوالاتی را مطرح کنند؟ مسعود رجوی برای آنکه پيشاپيش راه هرگونه سوال و انتقاد در ارتباط با چرخش سياستی که پيشه کرده است را بر منتقدين و پرسش کنندگان ببندد، تاکيد می کند که ترديد ندارد پس از انتشار اين پيام، ديگران پيام او را "به گونه ای که می خواهند و در چهارچوب اوهام خود تعبير و تفسير می کنند". او اين متقدين را "هم کيشان و هم خطان و متحدين عينی " رژيم و "پاسداران سياسی نظام" خطاب می کند. آيا رجوی اصلا در مقابل افکار عمومی مسئوليتی احساس می کند که به سوالات مربوط به چرخش سياست های اين سازمان پاسخ دهد، بی آنکه پرسش کنندگان پيشاپيش مورد تهديد و توهين قرار گيرند؟ مسعود رجوی در پيام خود تاکيد می کند که ۴۰ سال پيش خامنه ای و رفسنجانی از ِقبل مجاهدين برای خود اعتبار می خريدند و يادآوری می کند بخاطر رسيدن به قدرت و حفظ قدرت است که اکنون آنها به هرجنايتی دست زده و آنرا توجيه هم می کنند. مسعود رجوی ايستاده بر "دريای خون شهيدان" به اين جنايتکاران و "بصيران درون نظام" پيام و پيشنهاد می فرستد و از آنها می خواهد که به "انقباض" نظام پايان دهند تا خون کمتری به زمين بريزد. مسعود رجوی خود بايد به اين سوال پاسخ دهد که چطور است چنين نظام جنايتکاری در درون خود "بازی تقسيم قدرت" را بايد بپذيرد، اما او خود نه تنها حاضر نيست به دوره "انقباض" و رهبری مادام العمر بر سازمان مجاهدين پايان دهد، بلکه گوش شنوائی برای هيچ گونه سوال و پرسش و انتقادی نيز ندارد؟ چرا مسعود رجوی مجاز است حتی به سران اين رژيم نامه نوشته و پيام و پيشنهاد بدهد و اين سياست او را هم بايد عين "انقلاب" دانست، اما هرکسی که خود او را مورد پرسش قرار دهد به "پاسدار سياسی نظام" تبديل می شود؟ اگر مسعود رجوی از رهبران رژيم انتظار تغيير رفتار و سياستشان را دارد و برای آنها پيام سرگشاده می فرستد، چطور است که به نامه ی سرگشاده ايرج مصداقی که با فاکت و اسناد بسيار همراه است جواب نمی دهد؟ چرا مسعود رجوی در سال های گذشته از اين پيام ها نمی داد و حتی زمانی که بازرگان زنده بود، در پيام به او، او را از "خوردن نانی که از گندم ری" ساخته شده برحذر می داشت و خواهان آن می شد که بازرگان انتخابات رژيم را تحريم کند. چگونه است که خود او اکنون رفسنجانی را تشويق به شرکت در انتخابات همان نظام می کند. آيا اين بدان معنی است که ميزان و مقياس اندازه گيری هر سياست و هر "خوب و بد"ی مسعود رجوی است و هرچه را او می گويد بايد مطلقا درست دانست؟ چرا رفتار و سياستی که تا ديروز توسط مجاهدين محکوم می شد می تواند امروز معنی ديگر داشته باشد؟ البته که در دنيای سياست کار کردن روی تضادهای درونی رقيب روشی معمول و شناخته شده است، اما وقتی مجاهدين هر روشی را به انحصار خود در می آورند و معيار بجا يا نابجا بودنِ استفاده از هر تاکتيک را مسعود رجوی بدانند، اين، يعنی خود را "خدايگان" دانستن. در اين حالت، ديگران تنها مجاز به اطاعت از اين رهبری بوده يا می توانند برای او هورا بکشند، اما سوال و انتقاد از او جائی نداشته و نمی توانند از او در مورد تغيير رفتار و سياستش توضيح بخواهند. مسعود رجوی در پايان شعار می دهد "برقرار باد ارتش آزاديبخش ملی ايران". بايد سوال کرد کدام ارتش؟ ارتشی که خلع سلاح شده و اينک در زندانی به نام "ليبرتی/ آزادی"در عراق به گروگان گرفته شده و در معرض خطر است و حتی نمی تواند خود را از بن بستی که برای او ايجاد کرده اند خارج کند، چگونه می تواند برای رهائی مردم ايران اقدام عملی انجام دهد؟ بجای اين شعار دادن ها چرا رجوی نمی خواهد شکست يک استراتژی را پذيرفته و مسئوليت پاسخگوئی به آن را به عهده بگيرد؟ آيا کسی او را با اينگونه شعار دادن ها جدی می گيرد؟ حنيف حيدرنژاد ـــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|