چهارشنبه 2 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در پاسخ به مقاله محمد سهيمی، سعيد قاسمی‌نژاد

سعيد قاسمی‌نژاد
من قصد ندارم مقاله بلندبالای ايشان را که به زعم بنده پر از سخنان ناراست و نارواست نقد کنم. تنها دو مورد از صحبت‌های ايشان را از باب نمونه نقد می‌کنم تا مشتی نمونه خروار باشد چرا که سکوت در مقابل صحبت‌های غيرمنصفانه‌ای از اين دست را روا نمی‌دانم

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

پيش از شروع اين يادداشت در نقد نکاتی از نوشته آقای محمد سهيمی، قصد دارم ايشان را دعوت به آرامش کنم. به شهادت برنامه‌های تلويزيونی که در آن حضور پيدا می‌کنند، سريع از کوره در می‌روند و متاسفانه رسانه‌های امنيتی جمهوری اسلامی واکنش‌های ايشان را با آب و تاب پوشش می‌دهند (برای نمونه نگاه کنيد به اين لينک و دفاع سايت امنيتی جام نيوز از جنجال ايشان).

آقای سهيمی اخيرا پس از سفر محسن مخملباف به اسرائيل و حمايت عده‌ای از اقدام مخملباف يک بار ديگر از کوره در رفته-اند و در مقاله‌ای در سايت گويانيوز سخنانی ولايت پسند مطرح کرده‌اند. من قصد ندارم مقاله بلندبالای ايشان را که به زعم بنده پر از سخنان ناراست و نارواست نقد کنم. تنها دو مورد از صحبت‌های ايشان را از باب نمونه نقد می‌کنم تا مشتی نمونه خروار باشد چرا که سکوت در مقابل صحبت‌های غيرمنصفانه‌ای از اين دست را روا نمی‌دانم.

اول آنکه ايشان در مقاله‌شان نسبت‌هايی به بنده داده‌اند که دروغ است و مايلم درباره آن توضيح بدهم. مورد دوم آنکه ايشان، خودشان و دوستانشان را جملگی افرادی معتدل، دموکراسی خواه و طرفدار منافع ملی معرفی می‌کنند و طرف مقابلشان را افرادی که تنها از زاويه باريک «ما در مقابل رژيم ولايت فقيه» به مسائل می‌پردازد. چنانکه خواهم گفت مسئله اين نيست.

ابتدا از اين دومی شروع کنيم. برای اينکه بهتر بفهميم افراد معتدل، دموکراسی‌خواه و طرفدار منافع ملی از ديدگاه ايشان و دوستانشان چه کسانی هستند و هسته اصلی اين ۱۵۰ نفر مخالف سفر مخملباف را چه کسانی تشکيل داده‌اند، بگذاريد تنها نگاهی به يک زوج امضا کننده نامه بيندازيم؛ خانم ليلا زند و همسرشان آقای محمود کريمی حکاک. ليلا زند‌‌ همان کسی است که همواره در عکس‌های بادگاری ديدار احمدی‌نژاد و مشايی با ايرانيان خارج از کشور در کنار اين دو ديده می‌شود،‌‌ همان کسی است که آمريکايی‌های چپ‌گرا را به ايران برده تا با مقامات ايران ديدار کنند و با چهره رحمانی حکومت ولايی آشنا شوند، به اين‌ها هم بسنده نمی‌کند و به محمود احمدی‌نژاد مدال و کادوی صلح‌طلبی اعطا می‌کند؛ بسياری از اين ديدار‌ها و رفت و آمد‌ها هم پس از افتضاح انتخابات سال ۸۸ رخ داده؛ در حالی که جوانان و مردم ايران در زندان‌ها و خيابان‌ها زير شکنجه و مورد ضرب و شتم بوده‌اند، سفرهای ليلا زند به ايران و حمايتش از حکومت ولايی هرگز قطع نمی‌شده است.

دم خروس اما آنجا بيرون می‌زند که متوجه می‌شويم اين فعال صلح موردعنايات خاصه مقامات جمهوری اسلامی از جمله عنصر امنيتی سابق، اسفنديار رحيم مشايی، همو که با شور و شوق با شمقدری و کلهر و بقايی و الهام و کوثری (از مته‌مان شکنجه جوانان در زندان کهريزک و از عناصر امنيتی- سپاهی) عکس يادگاری می‌اندازد، (تمامی عکس‌ها بر روی اينترنت موجود است، کافی است نام ايشان را گوگل کنيد) و همسرش، محمود کريمی حکاک، برای مدت حداقل يک سال در کشور اسرائيل زندگی می‌کرده‌اند! محمود کريمی حکاک که اينطور شورمندانه و ولايی، مخملباف را به دليل سفر به اسرائيل می‌نوازد، خود با بورس فولبرايت در اسرائيل زندگی می‌کرده و در دانشگاه‌ تل آويو تئا‌تر درس می‌داده است. مصاحبه او با روزنامه اورشليم پست، يک رسانه دست راستی اسرائيلی، از اين حيث خواندنی است که مثلا ايشان در اين مصاحبه مدعی می‌شود از سال ۱۹۹۹ در تبعيد به سر می‌برده و البته اگر چه تبعيدی است اما به ايران هم رفت و آمد دارد. دليل تبعيد ايشان هم که به تاکيد و تصريح و اصرار ايشان در اين مصاحبه، به دستور مقامات امنيتی رخ داده، اجرای نمايشنامه‌ای از شکسپير بوده است. ظاهرا آقای محمود کريمی حکاک وقتی پای منافع شخصی‌اش در ميان است از هيچ سياه‌نمايی دريغ ندارد؛ باد به هر سمت موافقی بوزد، ايشان به‌‌ همان سمت متمايل می‌شود. آيا مقامات امنيتی جمهوری اسلامی کسی را به خاطر اجرای نمايشنامه‌ای از شکسپير تبعيد می‌کنند؟ برخی ايرانيانی که کشور را ترک می‌کنند، متاسفانه برای بهره‌مند شدن از برخی امتيازات، داستان‌های غريبی درباره خود می‌گويند اما، اين داستان آيا ملاحتی از جنس ديگر ندارد؟ دستگاه امنيتی جمهوری اسلامی کارگردان تئاتری را به خاطر اجرای نمايش «رويای نيمه شب تابستان» از کشور تبعيد کرده است، هرچند تبعيدی مورد نظر ما از زمان تبعيدش تا بحال، چندين بار به ايران سفر کرده است؛ جل الخالق!

نگارنده بيش از اين به توضيح شرح حال اين زوج صلح دوست و ولايت پسند نمی‌پردازد اما، حيفش می‌آيد بخشی از مصاحبه اقای کريمی حکاک را برای خوانندگان نقل نکند. آنجا که ايشان به همراه خانواده‌شان در ساحل يافا قدم می‌زنند، زنان يهودی و عربی که برخی از سر تا پا پوشيده هستند و کنار ساحل آزادانه قدم می‌زنند را می‌بينند و همسرشان از ايشان می‌پرسد که «واقعا چرا ساحل دريای خزر نمی‌تواند اينطور باشد؟! واقعا چرا؟».

دورويی در نامه مخالفت با سفر مخملباف به اسراييل، تنها محدود به اين زوج نمی‌شود. همانطور که آقای سهيمی خود ابراز می‌کنند، اگر «به ليست ۱۵۰ نفری نگاه کنيم که در مورد سفر آقای مخملباف ابراز نگرانی کرده‌اند، اکثريت قريب به اتفاق آن‌ها کسانی‌ هستند که با تحريم عليه ايران مخالفند». بله، اين افراد با تحريم يک حکومت غيردموکراتيک که اين روز‌ها دامنه آدم‌کشی گسترده را از درون مرزهای خود به درون مرزهای سوريه کشيده مخالفند، با تحريم حکومتی که شهروندانش را از بديهی‌ترين حقوق اوليه‌شان محروم کرده است و به وجود آورنده يک آپارتايد واقعی در ايران است مخالفند؛ اين افراد با تحريم حکومتی که در سی و چند سال گذشته پشت پرده بسياری از اعمال تروريستی پنهان بوده، و حکومتی که يک کشور و يک ملت ديگر را تهديد به نابودی و محو شدن از نقشه می‌کند و در عين حال در پی سلاح اتمی است مخالفند اما، همين افراد، همين طرفداران عکس يادگاری با اسفنديار رحيم مشايی و محمود احمدی‌نژاد، اعمال‌‌ همان روش در ابعادی بسيار گسترده‌تر را، تحريم همه جانبه و تام و تمام‌تر حکومت و ملت اسرائيل را می‌پسندند و ترويج می‌کنند. عجيب نيست که برخی از اين افراد حتی با تحريم سپاه پاسداران و شاخه تروريستی‌اش، سپاه قدس هم مخالفند؟ عجيب نيست که افرادی با تحريم نهادهای اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی و باقی نقض‌کنندگان حقوق بشر در ايران مخالفند، ولی اينطور شورمندانه از تحريم همه جانبه اسرائيل دفاع می‌کنند؟ نه، عجيب نيست!

البته که عجيب نيست وقتی متوجه باشيم برخی از امضاکنندگان يا به ايران رفت و آمد می‌کنند يا با دستگاه‌ها و نهادهای حکومتی مشغول «تعامل سازنده» هستند و يا دستگاه‌های حکومتی کتب و تحقيقاتشان را ارج می‌نهند و به آن‌ها جايزه می‌دهند. تحريم‌ها حکومت جمهوری اسلامی را تضعيف می‌کند و اين‌ها نمی‌-پسندند. مسئله به همين سادگی است و نياز به اين همه داستان-سرايی ندارد.

کوتاه، در مورد دروغی که درباره من گفته‌اند. ايشان فرموده-اند: «اصولاً شهرت آقای قاسمی‌نژاد هواداری بسيار پرحرارت و جانانه از تمامی‌ مواضع آمريکا و اسرائيل است». اينکه بنده توافقی با حکومت آمريکا و سياست‌های رئيس جمهور فعلی‌اش، آقای اوباما ندارم، حداقل به چهار زبان زنده دنيا بر روی شبکه اينترنت قابل دسترسی است، اينکه من چطور می‌توانم از تمامی مواضع آمريکا دفاع کنم را البته اقای سهيمی که حسين شريعتمداری‌ وار حقايق را وارونه جلوه می‌دهند، بايد معين کنند. در مورد دفاع از تمامی مواضع دولت اسرائيل هم فکر می‌-کنم اين مقاله من در سايت روزآنلاين با عنوان اسرائيل و مسئله اقوام در ايران در نقد سياست اسرائيل در حمايت از گروه‌های قومگرای ايرانی به خوبی نقض‌کننده ادعای آقای سهيمی هست، خصوصا که ايشان گويا اخيرا سخت نگران تجزيه ايران هم شده‌اند و هر کس را که خواهان يک ايران بدون ولايت فقيه است به تير تجزيه طلبی می‌نوازند. عجيب نيست که کسانی چون من و آقای اميرحسين اعتمادی از جريانهای قومگرا لقب شوونيست فارس بگيريم و از امثال کمونيست‌های اسلام‌پناه اخيرا ملی گرا شده لقب تجزيه‌طلب. من البته نه پنهان می‌کنم و نه نيازی به پنهان کردنش دارم که باور دارم ايران و اسرائيل در منطقه خاورميانه متحدان طبيعی يکديگر هستند و يهودستيزی اسلامگرايان حاکم و حاميان چپ‌گرايشان منافع ملی ايرانيان را در سی سال اخير به گروگان گرفته است.

در باب اشاره ايشان به مقاله من در ويکلی استاندارد، که در آن درخواست کرده‌ام شرکت‌های زير نظر آقای خامنه‌ای تحريم شوند هم بگويم که من مشکلی در بيان اين اعتقاد نمی‌بينم. هم از تحريم‌ها عليه کليت جمهوری اسلامی دفاع می‌کنم و هم از تحريم‌ها عليه رهبران جمهوری اسلامی. قرار گرفتن شرکت‌های آقای خامنه‌ای در ليست تحريم‌ها باعث خوشحالی بنده است و البته ناراحتی جماعتی اسلام‌پناه از تحريم سپاه قدس و شرکت-های تحت نظر آقای خامنه‌ای را درک می‌کنم. بنده عکس يادگاری با اسفنديار رحيم مشايی ندارم، طرفدار نظام ولايت فقيه نيستم و با مقامات جمهوری اسلامی فالوده نمی‌خورم. بنابراين صريح می‌نويسم و تقيه نمی‌کنم و دروغ نمی‌گويم و البته باز درک می‌کنم چرا حاميان نقابدار جمهوری اسلامی اعصاب ناراحتی دارند، تقيه کردن و دوچهره داشتن چنانکه پزشکان می‌-گويند برای سلامت روانی افراد ضرر دارد.

سعيد قاسمی‌نژاد
دبير کل دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال ايران و دانشجوی دکترای فايننس در سيتی يونيورسيتی نيويورک است.

در همين زمينه:
[نگاهی‌ دیگر به سفر محسن مخملباف به اسرائیل و منتقدان و ستایشگران آن، محمد سهیمی]

پيوست:
برخی تصاوير خانم ليلا زند در معيت مسئولان حکومت جمهوری اسلامی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016