گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 مرداد» جنگ غزه؛ آتشبس زیر آتشباری تمدید شد18 مرداد» اوباما: بدون فشار داخلی، بعید است نتانیاهو سازش کند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بهاييان و فلسطين، روايتی ديگر، صفا راستی (شينتو)بار ديگر اتش جنگ در فلسطين شعله ور شد. نزديک به دو هزار نفر کشته و هزاران نفر بی خانمان. قربانيان اصلی و بيگناه ان زنان و کودکان بودند. اغلب فلسطينی. بسياری در سراسر عالم بر عليه اين کشتار تظاهرات کرده و ان را محکوم کردند. از انجا که يک طرف اين جنگ، اسرائيل بود يعنی کشوری که مرکز اداری و روحانی بهاييان در ان واقع شده است محملی شد تا بار ديگر بهاييان نيز موضوع حرف و حديثهايی شوند. اقا يا خانم م . محمدی مقاله ای با عنوان فلسطين و بهاييان نگاشت و اين سوال را مطرح نمود که چرا بهاييان حمله به غزه را محکوم نکرده اند. قبل از پرداختن به موضوع و موضع مقاله ايشان بايد ذکر کنم که احساسات پاک و بی شائبه نويسنده برای من کاملا قابل درک است. همچنين قلم روان و استفاده از استعارات بسيار هوشمندانه و اديبانه و نگارش سليس ان و همچنين رعايت انصاف و بی طرفی که در بخشهايی از مقاله ايشان بوضوح مشاهده می گردد نيز شايان بسی تمجيد و تحسين است. ايشان از بهاييان با عنوان " گروهی از هم وطنان من" ياد می کند که در فضای کنونی رسانه ها، عبارتی بسيار بزرگ منشانه تلقی می گردد. همچنين ظلم های وارده بر انها را محکوم می نمايد که اين هم بسيار مهم است اما همه اينها مانع از نقد برخی نتيجه گيريهای کما بيش شتابزده يا برامده از همان احساسات پاک که در واقع محور اصلی مقاله است نمی گردد. فرموده اند: نخست انکه اسراييل توجه و حمايت خاصی نسبت به بيت العدل بهاييان معمول نمی دارد و همان روشی را نسبت به انها دارد که در قبال ديگر اديان و مذاهب در اسرائيل اتخاذ می کند بنابراين بهاييان از اين بابت دين خاصی به اسرائيل ندارند تا بدان جهت بخواهند اغماض يا نبينم کاری کنند. ديگر اينکه حتی اگر بيت العدل بهاييان، اسراييل را محکوم کند قاعدتا باعث نمی شود تا اسرائيل ديگر از انها حمايت نکند و يا روش خود را نسبت به انها تغيير دهد. مستحضريد که در خود اسرائيل هم و از طرف خود اسرائيليان هم بر عليه سياستهای دولت تظاهراتی بر پا می شود و اين جزئی از دموکراسی پذيرفته شده در جهان امروز است لذا بهاييان هم قاعدتا نبايد چنين نگرانی يا واهمه ای داشته باشند. فرموده اند: استدلال نويسنده محترم می تواند بسيار متين باشد اما نه در اين مورد خاص. بهاييان در اوايل انقلاب اسلامی در سال ۵۷ هم با چنين اعتراضی روبرو بودند که چرا بر عليه شاه و ظلم ان قيام نمی کنيد؟ می گفتند شما ظلم پذير هستيد. می گفتند نکند برای اين اعتراض نمی کنيد که تحت توجه و حمايت شاه و سلسله پهلوی هستيد؟ برخی ديگر هم می گفتند بهاييان منتظر هستند تا زحمات را ديگران بکشند و انها بر سر سفره اماده بنشينيد و به عبارتی انها را فرصت طلب و يا اماده خور می دانستند. صرف نظر از اينکه چه سفره ای اماده شد و چه بساطی گسترده، از يک نکته اساسی که به قول منطقيون قضيه را اصولا از نوع سالبه به انتفاء موضوع می کند غفلت شده است. روش بهاييان، برکناری و دوری از امور سياسی است. می توان انها را تا حدودی به اصطلاح " بی طرف " دانست. درک صحيح اين "بی طرفی"، برای شناخت بهاييان و عملکرد انان بسيار ضروری است و بی توجهی به ان باعث سقوط به دام ان مغلطه است. با مسامحه می توان بهاييان را از اين جهت شبيه به کشور سوئيس دانست. "بی طرفی" يکی از اجزاء اساسی و بسيار مهم سياست خارجی و ضامن تامين استقلال و امنيت اين کشور است. سوئيس کشوری کوچک و در محاصره قدرتهای بزرگ اروپايی بود. تجربياتش و از جمله همراهی با فرانسه و ناپلئون و متعاقب ان شکست ناپلئون، به انها اموخته بود که بايد فاصله خود را با فعاليتهای نظامی حفظ کنند. سوئد و اتريش هم بی طرف بودند ( يا هستند) اما بی طرفی سويس از نوع خود تحميلی و در واقع جزئی از قانون اساسی انان بود که توسط بقيه قدرتهای اروپايی به رسميت شناخته شد. بی طرفی، به سوئيس اين امکان را داد تا به پيشرفتهای قابل توجهی در زمينه اقتصاد و فرهنگ دست يابد. کافی است بدانيم که سه شهر اين کشور کوچک سالهاست که در رديف ده شهر برتر جهان قرار دارند. همچنين ادارات و سازمانهای موفق سوئيس، اين کشور را دارای موقعيتی برجسته از لحاظ نهاد های بين المللی کرده است. فقط در شهر ژنو بيش از ۲۰ سازمان از جمله صليب سرخ جهانی، سازمان تجارت جهانی و ادارات سازمان ملل می باشد و شريان ارتباط فرهنگی اروپا و بلکه جهان به شمار می ايد. اين بی طرفی، باعث نشده تا از سوئيس به عنوان يک کشور بی تفاوت که فقط به فکر رفاه خود و شهروندانش است ياد شود. سوئيس در منازعات بين المللی نيز نقش مهمی به عنوان يک ميانجی بازی می کند. به عنوان مثال پيمان لوزان که باعث تعيين مرزهای ترکيه مدرن شد، يا مشارکت سوئيس در نظارت بر پيمان متارکه جنگ دو کره در چارچوب کميسيون نظارت ملل بی طرف از سال ۱۹۵۳، همينطور شرکت در مذاکرات بين دولت کلمبيا و شورشيان آن کشور و همچنين به عنوان نماينده حافظ منافع آمريکا در کوبا (و بر عکس) و هم در ايران عمل میکند. همچنين از انجا که سوئيس در جنگ جهانی دوم بی طرف بود و خسارت کمی ديده بود توانست المپيک زمستانی سال ۱۹۴۸ را در کشور خود برگذار کند و در واقع صريحا و يا دست کم تلويحا نشان دهد که صلح چه مزايايی می تواند داشته باشد. اين کشور کوچک، در عين حال نماد تنوع فرهنگی کم نظير است و حداقل سه زبان رايج دارد. البته بهاييان با سوئيس تفاوتهايی بعضا اساسی دارند اما روش بهاييان نيز کمابيش همين است. اگر سوئيس از ابتدای پيدايشش بی طرف نبود و بعدها ان را انتخاب نمود بهاييان از همان ابتدا بی طرف بودند. در مورد موضوع مورد بحث ما يعنی فلسطين خوب است بدانيم که روابط مرکز جهانی بهائی با اسرائيل مانند ساير کشورهای جهان، بر اساس اطاعت از قوانين مدنی آن مملکت و عدم وابستگی و دخالت در امور سياسی استوار است. در سال ۱۹۴۷ ميلادی، يک سال قبل از تأسيس کشور اسرائيل، هنگامی که کميسيون ويژۀ فلسطين در سازمان ملل متّحد خواهان نظر اديان و گروههای مختلف راجع به آيندۀ اين سرزمين شد، رئيس اين کميسيون، عالیجناب قاضی اميل سند ستروم، ضمن نامهای به شوقی افندی، مرجع امر بهائی، نظر و ديدگاه بهائيان را در اين زمينه جويا شد. ايشان در تاريخ ۱۴ جولای ۱۹۴۷ در مکتوبی خطاب به وی خاطر نشان کرد که ديانت بهائی به کلّی از سياست حزبی مبرّا است و در مجادلات و منازعاتی که در مورد آيندۀ ان سرزمين در ميان است وارد نمیشود. و در همان نامه توضيح داد که «بسياری از پيروان ديانت ما از اعقاب مسلمان و يهودی هستند و ما هيچ گونه تعصّبی نسبت به هيچ يک از اين دو گروه نداريم و به جان و دل مشتاقيم که به منظور حفظ منافع متقابل آنان و خير و صلاح اين مملکت، بين آنها صلح و آشتی برقرار گردد.» ملاحظه می فرماييد که چرا گفتم استدلال شما در مورد بهاييان منتفی به انتفاء موضوع است. بهاييان در اين مواضيع داخل نمی شوند و لذا اساسا موضوع بحث را منتفی می دانند. اما نه به اين معنا که نسبت به ان بی تفاوت هستند. بهائيان بر اساس تعاليم ديانت خود، خيرخواه همگان هستند و در هر کشوری که زندگی میکنند، از جمله ايران، به جان و دل میکوشند که شهروندانی مفيد برای پيشبرد رفاه عمومی باشند. به همکاری با ديگران در راه ايجاد الفت و يگانگی و برقراری صلح و عدالت اجتماعی مأمورند. برای احقاق حقّ خود و ديگران از طرق صلحآميز و با استفاده از مجراهای قانونی موجود با امانت و صداقت میکوشند. از نزاع و تهاجم شديداً برکنارند، از کشمکش برای دسترسی به سلطه و اقتدار دنيوی پرهيز میکنند و برای براندازی هيچ دولتی نه خود دست به اقدامی میزنند و نه در توطئه و دسيسۀ ديگران وارد میشوند. تاريخ صد و شصت سال گذشته مؤیّد اين ادّعا است. در عوض، انها در سطح جهانی و در دو بعد نظری و عملی اقدامات خود را پی گيری می کنند که کاری بس فراگير، شاق، و مهم است. در بعد نظريه سازی و پردازی، اقدام به تهيه سندهايی نموده اند که برای اصلاح عالم بسيار حياتی و مورد نياز است زيرا بدون داشتن يک زيربنای فکری و تفکر صحيح و واقع گرايانه از تمامی عوامل دخيل در توسعه پايدار جوامع، نمی توان هيچ اقدامی را در اين جهت به سامان رساند. بيانيه رفاه عالم انسانی، ريشه کنی فقر، وعده صلح جهانی، تاملاتی در باره حکومت تنها نمونه هايی از اين موارد است که تلاش دارد تا ان زير بناهای فکری را ارائه نمايد. در بعد عملی هم جامعه بهايی بسيار پرکار و فراتر از امکانات و توانش ظاهر شده است. پيروان عادی ان، هزاران طرح کوچک و محلی توسعه اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان را به مرحله اجرا دراورده اند. درختکاری ، تهيه سوخت از روغن نارگيل، تاسيس مدرسه و ياد دادن خواندن و نوشتن، واکسيناسيون رايگان در مناطق محروم، کمک به زندانيان برای تغيير دادن زندگی خود، اموزش کمکهای اوليه به ماهيگيران برای افزايش ايمنی در دريا و استفاده از نمايشنامه برای اشاعه ترقيات زنان، تنها گوشه هايی از ابتکارات عامه بهاييان در سرتاسر دنياست. بايد توجه داشت که هدف از طرح های توسعه اقتصادی و اجتماعی بهاييان، فراخواندن ديگران به ايين بهايی و يا تبليغ ان و تغيير دادن اعتقادات مذهبی نيست و در واقع در چنين پروژه هايی، دنبال کردن اين اهداف ممنوع بوده و به شدت نهی شده اند. علاوه بر اين ابتکارات عمومی، بهاييان صدها طرح مستمر نيز راه اندازی کرده اند. طرح های سواد اموزی در اوگاندا و طرح "غلبه بر کلمات" در کلمبيا، تاسيس مدارس علمی در کامبوج و تايلند و مدرسه سيتی مونتسوری در لاکناو هندوستان واجرای طرحهای متنوع تعليم و تربيت اخلاقی در افريقای جنوبی و روسيه و اموزش صلح در بوسنی و هرزگوين و طرحهای متعدد برای از بين بردن تعصبات، طرح های متعدد برای ترقی زنان و از جمله تاسيس "موسسه توسعه بارلی" برای زنان روستايی در ايالت ماديا پرادش هند و "مرکز عدالت طاهره" در ايالات متحده امريکا که به عرضه خدمات حقوقی، طبی و اجتماعی به زنان مهاجر و پناهنده می پردازد، طرحهای متعدد در زمينه حفظ محيط زيست و از جمله در فيجی با هدف کمک به جوامع ماهيگيری و حفظ اب سنگهای مرجانی انها و در کشور چاد با هدف اموزش روشهای مستمر و پايدار پرورش ماهی و نهی از استفاده از ديناميت برای کشتن و صيد ماهی ها، همچنين طرح های کشاورزی و از ان جمله طرح بسيار موفق باغداری جامعه در مغولستان و هم چنين طرح های بهداشتی و از ان جمله برنامه مبارزه با کرم های نابينا کننده در کامرون و طرحهای هنری و رسانه ای مانند وارد ساختن ارزشهای روحانی نظير شهامت، وحدت، امانت و غيره در اجرائات هنری کودکان در نيويورک و تاسيس راديو بهايی اکوادوردر ۱۹۷۷ تنها گوشه کمی از اقدامات جامعه بهايی در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع مختلف و محروم سراسر جهان می باشد. همچنين امروزه حدود ۴۰ سازمان بهايی توسعه در سراسر جهان وجود دارند و از ان جمله است دانشگاه نور در بوليوی در سال ۱۹۸۵ و دانشگاه فوندايگ در کلمبيا و موسسه توسعه عصر جديد در هندوستان و بنياد بديع در ماکائو و بنياد ويليام موتله ماستلا در زامبيا که وقف پيشرفت مردم اين کشورها شده اند. متاسفانه هيچگاه به بهاييان ايران اجازه داده نشد تا چنين اقداماتی را برای هم وطنان خود نيز انجام دهند. به تلاشهای انان در اين راستا هميشه با بدبينی و سوء ظنی عميق نگريسته شده است. در خرداد ماه سال ۱۳۸۵، تعداد زيادی از بهاييان در شيراز دستگير شدند چون برای سواد اموزی به محلات فقيرنشين و بسيار محروم می رفتند و به انها خواندن و نوشتن و نقاشی و رعايت مسايل بهداشتی را اموزش می دادند. کاری که ديگر هم کيشانشان در اقصی نقاط جهان برای مردم انجام می دهند. مرداد ۱۳۹۱ و در بحبوحه زلزله اذربايجان هم بار ديگر بهاييانی که به همراه ديگر هموطنان خيرخواه خود به کمک زلزله زدگان رفته بودند دستگير و زندانی شدند. مراجعه داوطلبانه انها برای ارائه خدمات رايگان و اغلب مبتکرانه به شيرخوارگاه ها، مراکز نگهداری کودکان و افراد عقب مانده و ديگر مراکز خدماتی نيز اغلب به طرد انها انجاميده است حتی ديده شده که به مراکزی از اين قبيل هشدار داده شده بود که پذيرای بهاييان نباشند. از سوی ديگر اگر بهاييان بخواهند اعمال اين يا ان را محکوم کنند ايا انتهايی برای ان متصور است؟ بر فرض که بيت العدل، اسراييل را محکوم کند، با ليبی و سوريه و عراق و سودان و برمه و تايلند و کره و چين و اوکراين و کلمبيا و ايرلند و پاکستان و چچن و ترکيه و ارمنستان و يمن و بحرين و مصر و عربستان و ايران و هند و نيجريه و سومالی و افغانستان و القاعده و طالبان و داعش و بوکو حرام و حتی امريکا و انگليس و فرانسه چه بايد بکند؟ فکر نمی کنيد که بيت العدل بايد چه دستگاه عريض و طويلی به راه بيندازد تا ديگر کسی او را به بی تفاوتی و يا بدتر از ان، داشتن رفتار دو گانه متهم نکند؟ اين در حالی است که در اکثر قريب به اتفاق اين موارد، نمی توان يک طرف را محکوم صد در صد و طرف ديگر را محق صد در صد دانست. لذا بايد تحقيق نمود. و تازه معلوم می شود که فلان ۲۰ در صد و بهمان ۸۰ درصد مقصر است. خوب بعد چه؟ اگر کمی دقت شود به خوبی مشخص می شود که در نهايت به اين ختم می شود که بهتر است که از اين حمايت کرد و به ان ديگری تاخت يعنی اين که منافع ما در حال حاضر اين گونه ايجاب می کند چرا که در بحث سياست بين الملل معروف است که دولتها چيزی به نام "دوست" ندارند، انها فقط " منافع" دارند. و اين همان مفهومی از سياست است که گريبان بشريت را گرفته و رها نمی کند و همانی است که بهاييان ان را مذموم دانسته و خيال ورود به ان را از سر بيرون کرده اند. انها اموخته اند که به جای محکوم کردن اين و ان، ريشه های اين وقايع ناگوار را هدف قرار دهند. همين بيت العدل مورد خطاب و البته اعتراض شما هم همين رويه را دارد. جنگ سی و سه روزه بين اسرائيل و حزب الله لبنان را که به خاطر داريد. در ۱۳ جولای ۲۰۰۶ اغاز و تا ۱۴ اگوست همان سال ادامه يافت. سه روز بعد از ان، بيت العدل در پيامی خطاب به بهاييان جهان نوشت که: و در نوروز ۸۹ چنين می نويسد: بهاييان به مفهومی که در بالا ذکر شد بی طرف هستند. در سياست به مفهومی که در بالا ذکر شد دخالت نمی کنند. نويسنده محترم حق دارد که اين روش بهاييان را نقد کند. ان را صحيح نداند. معتقد باشد که نبايد بی طرف بود و ان را روشی منفعلانه، فرصت طلبانه و يا حتی مزورانه بداند و بنامد که البته بايد استدلالی در خور برای ان ارائه نمايد اما نمی تواند ان را با اصول فکری و اعمال بهاييان متناقض بداند و انها را به داشتن رفتار دوگانه متهم نمايد. نمی شود ايراد کرد که چرا بهاييان به نقض حقوق خود معترضند ولی در مورد فلسطينيان سکوت می کنند زيرا به همان مغلطه ای که در فوق بدان اشاره کردم منتهی می شود. همين که بهاييان اعلام کرده و می کنند که در اين مسائل و به طريقی که در فوق اشاره شد بی طرف بوده و هستند و وارد نشده و نمی شوند، خود بخود طرح چنين ايرادی را منتفی می کند. اگر کشور سوئيس، رفتار غير انسانی عمال هيتلر را محکوم نمی کرد به اين معنا نبود که انها را تاييد می کرده است. روش انها بی طرفی بود. بهاييان نيز چنينند. جسم و جان انان از وقايعی که در فلسطين و همچنين ديگر نقاط عالم می گذرد به درد امده و می ايد اما برای مقابله با ان روشهای مخصوص به خود را دارند. رويکرد انان، جامعۀ بهائی را قادر میسازد که در دنيايی که ملل و قبايل به ضدّیّت در مقابل يکديگر ايستادهاند و ساختارهای اجتماعی در همه جا مردم را منقسم و از هم جدا میسازد، همبستگی و يکپارچگی خود را در مقام يک موجودیّت جهانی حفظ کند و با اجتناب از درگير شدن در منافع و اهداف متضاد ملل و احزاب سياسی، قابلیّت خود را برای کمک به فرايندهای صلح و وحدت افزايش دهد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|