سه شنبه 8 دی 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

دشمنى با اسلام مردم؟ هرگز!

481641229237.jpg

ف.م.سخن - خبرنامه گویا

آن چه براى ما اهل قلمى كه، ايرانى آزاد و آباد مى خواهيم اهميت دارد، از ميان بردن سدهايى ست كه مانع رشد و پيشرفت مردم كشورمان مى شوند. بلند ترين سد و مانعى كه امروز بر سر راه اين رشد و پيشرفت قرار گرفته است، حكومت اسلامى است؛ حكومتى كه اسلام، اساس آن را تشكيل مى دهد و روحانيت و تاييدشدگان روحانيت، اداره كنندگان اين حكومت اند. بنابراين، آن چه امروز دشمن ايران و مردم ايران به شمار مى رود حكومتى ست كه صفت اسلامى دارد. اگر اين صفت را از حكومت بگيريم و اسلام را از حكومت جدا كنيم، هيچ دليلى براى دشمنى با اسلام وجود نخواهد داشت. به عبارتى آن چه هدف ما مخالفان حكومت اسلامى است، اساس و تشكيلات حكومت است و نه صفتى كه به آن متصف است. وقتى اسلام به خانه ها باز گردد، و فقط به قلب و روح انسان مربوط باشد، دليلى براى دشمنى با آن باقى نمى ماند.

مگر در زمان شاه، كسى اسلام را دشمن كشور و مردم ايران مى دانست؟ آنان كه مذهبى بودند، دين خود را داشتند، نماز خود را مى خواندند، روزه ى خود را مى گرفتند، حج خود را مى رفتند، خمس و زكات خود را مى پرداختند. روحانيت هم -جز عده اى كه اسلام را وسيله اى براى رسيدن به قدرت سياسى مى دانستند- به كار نصيحت و تبليغ دين و خواندن روضه و دريافت وجوهات و رفتن به مدارس علوم دينى و بحث در باب طهارت و وضو و نماز و امثال اين ها مشغول بود، و جا و مكان اش در مساجد بر بالاى منابر و در قبرستان بر سر از دنيا رفتگان بود. دين اسلام، دين بى آزارى بود كه با سخن و گفتار و پند و اندرز، براى سعادت اين دنيا و آن دنياى انسان، «توصيه»هايى مى كرد كه پذيرش اين توصيه ها به صورت كامل يا نصف نيمه و يا حتى در صورت ظاهر به مخاطب بستگى داشت. چه دليلى وجود دارد كه اهل قلم و سياست ما با چنين دين بى آزارى به دشمنى بر خيزند و خود را در مقابل «اعتقاد قلبى» مردم قرار دهند؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اما زمانى كه هيولاى اسلام سياسى در سال ٥٧ از خواب بيدار شد، اسلام ديگر امر شخصى نبود، بل كه امر حكومتى بود. جاى روحانيت نه بر بالاى منابر و بر سر مردگان كه در مجلس قانون گزار و دستگاه قضا و قوه ى مجريه بود و بدتر از آن رهبر كشور روحانى يى بود كه همه ى سياست را در دين اسلام مى ديد و همه ى اسلام را در چهارچوب قواى سياسى مى خواست. حتى علم و دانش، كه ظاهرا ربطى به اسلام ندارد، تحت سلطه ى اسلام حكومتى قرار گرفت و حاكمان اسلامى دستورالعمل صادر مى كردند كه مردم در كدام يك از رشته هاى علمى وارد شوند، و كدام رشته هاى علمى فاسدكننده و ضد اسلام را دنبال نكنند. البته اين امر بر اساس «توصيه» و «راه نشان دادن» و پذيرش داوطلبانه نبود بلكه هر آن چه به نظر روحانيون حاكم، ضد اسلام به شمار مى آمد، تعطيل، و بلكه هم نابود شد. اگر «توصيه»هاى اسلام در دوران پيش از انقلاب به آداب طهارت و اقسام نجاست و شيوه هاى جماع و امثال اين ها خلاصه مى شد، اكنون اسلام حكومتى، توصيه ى خشك و خالى فردى را كنار گذاشته بود و به تحميل عمومى مطابق قانون شرع روى آورده بود آن هم نه در موضوعات رساله اى بلكه در تمام آن چه به سياست و قوانين و نحوه ى اجراى قوانين و مجازات ها و نوع پوشش زنان و مردان و موسيقى و ادب و فرهنگ و تعيين خدمت گزاران فرهنگى و خائنان فرهنگى و حتى اين كه يك نويسنده چه بنويسد و يك شاعر چه بسرايد مربوط مى شد.

در اين جا، مردم آزاده، ابتدا به انتقاد، بعد به مخالفت، و عاقبت به دشمنى با چنين حكومتى برخاستند، كه صفت و عملكردش اسلامى بود. آيا چنين منتقدان و مخالفان و دشمنانى مى خواستند اسلام را از دور خارج كنند يا حكومت اسلامى را؟!

تفكيك اين دو، در حالتى كه حكومت، اسم و عمل اش اسلامى ست ممكن نيست. كسى كه با چنين حكومتى به جدال بر خيزد، طبق نظر حاكمان، به جدال با اسلام برخاسته است و مجازات كسى كه با اسلام به جدال برخيزد مجازاتى سخت و وحشتناك است! آيا كسى كه با چنين مجازاتى مخالفت كند، اسلام را نفى كرده است يا حكومتى كه از اسلام استفاده مى كند؟ همان طور كه گفتم تفكيك در اين ميدان پر از خون و خونريزى ممكن نيست و حكومت بايد با تمام دار و ندار ايدئولوژيك و عقيدتى اش از ميان برود و راه براى يك حكومت آزادى خواه و متعهد به حقوق انسان ها باز شود.

اما اگر خود را از اين ميدان نبرد نابرابر و پر از ناجوانمردى كنار بكشيم، در عالم نظر، باز هيچ دشمنى يى با اسلام بى آزار، كه اكثريت مردم ايران به نوع خالص و شخصى آن معتقدند وجود نخواهد داشت. البته نقد و انتقاد از اسلام و اصولا هر دين و مذهب و ايدئولوژى يى -چه خدا باور و چه خدا ناباور- وجود خواهد داشت كه بايد هم وجود داشته باشد و هيچ قدرت و حكومتى هم نبايد مانع از چنين نقدهايى شود.

در اين هنگامه ى پر آشوب، و در حالى كه شمشير زهرآگين و خونين اسلام حكومتى در دست عده اى روحانى مست از قدرت قرار گرفته، عده اى دين دار آزرده از اين همه جنايت و ظلم و بيداد به نام اسلام، به اين فكر مى افتند كه به مردم داخل و خارج از ايران نشان دهند كه اسلام واقعى، اسلام جنايت و ظلم و بيداد نيست بلكه اسلام رحمانى است كه سراسر شفقت است و مهربانى. اين گروه چه بسا خواهان دخالت دين در قدرت و حكومت نباشند اما اشتباهى كه مى كنند اين است كه با پيش كشيدن پاى اسلام خالص و اسلام غير حكومتى، اصل اسلام را در حالتى كه گفتارشان معطوف به سياست و حكومت است، سوژه ى اصلى قرار مى دهند، و اين كار باعث مى شود كه مخالفان حكومت اسلامى، كه تفكيك حكومت و اسلام برايشان در شرايط فعلى ممكن نيست، وارد نقد خود اسلام و مخالفت با اجزاى آن شوند و آن را از دينى كه مى تواند به صورت شخصى اش آزارى به كسى نرساند، به دين پر از اشكال و پر از اوامر ترسناك و مناهى غير عقلى تبديل مى كنند. به بيان ساده تر، دين رحمانى دلسوزان اسلام، توسط مخالفان حكومت اسلامى، همان ادامه ى اسلام ارعاب و ارهاب دانسته مى شود، و به اندازه ى اسلام حكومتى و حكومت اسلامى، مورد نقد و مخالفت و دشمنى قرار مى گيرد.

سخن را خلاصه كنيم: ورود دلسوزان اسلام و اسلام رحمانى به عرصه ى دفاع ايدئولوژيك، تا زمانى كه حكومت اسلامى بر سر كار است، كمكى به دوام و بقاى اسلام يا افزايش تعداد مسلمانان نخواهد كرد. دينى پا بر جا مى ماند كه در قلب مردم جاى گيرد و نه در سيستم عقلى و منطقى آن ها. اگر حكومت اسلامى روزگارى از عرصه ى تاريخ حذف شود، خواهيم ديد كه اسلام با آن حذف نخواهد شد و اگر باور به اين دين را به خود مردم بسپاريم، هزاران بار موثر تر از نوشته ها و سخنان مروجان اسلام نو و مدرن و رحمانى خواهد بود.

-------------------------------

در همین زمینه:

اسلام و خشونت ذاتى آن در دوران ما، ف. م. سخن

چرا غرب و مسلمانان افراطى رو در روى هم قرار گرفتند؟ ف.م.سخن

محبت و دعوت جنبش اسلامى و ترور و كشتار نهاد اسلامى، ف.م.سخن

تخيلاتى به نام اسلام غير حكومتى و اسلام رحمانى

نكاتى پيرامون مقالات جلال ايجادى و يوسفى اشكورى


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016