گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بلاتکلیفی فقها خوش اقبالی حکومتگران و بلاتکلیفی فائزه و فریبا، ذبیح الله ابراهیمیبراستی چه کسی است که فقط با یک مرور سرسری اخبار در وضعیت فعلی جهان به این تنیجه شگرف نائل نگردد که اسلام حالا با هر پسوندی از ناب و غیر ناب و امریکایی و سیاسی و خصوصی و رحمانی و فوق آن و تحت آن چه نمودها ی گوناگون و متنوعی پیدا کرده و گر چه تا بحال این نمودها بیشتر در حدود هشتاد کشور اسلامی رخ می داد و چندان بازتابی نداشت به مدد مهاجرت مسلمانان به بلاد کفریه غربیه و اختلاط با اهل ذمه و همزمان گسترش قارچ گونه رسانه ها چه لرزه هایی که بر تن کافران نینداخته و چه جانها که نربوده و چه برج ها که نسوخته و چه سرها که بر شمشیر ننواخته و چه بتها (بخوانید میراث فرهنگی بجا مانده از هزاران سال تمدن بشری) که منهدم نساخته و چه دخترانی که از مدارس (۱) نربوده و به بازار برده فروشان به نام شریعت نفروخته و چه دختران و زنان از مناطق مفتوحه از خانواده جدا نکرده و به عنوان غنیمت جهاد به جهادگران خود تقدیم ننموده (۲) و... خلاصه هر چه بشر به پیشرفت و تمدن خود در قرون اخیر مباهات می کرد و بخصوص کفار غرب ارتکاب آنرا به قرون اولی نسبت میدادند به یک قیام باطل و عاطل ساخت و ثابت کرد که همه غیر واقعی و ظاهری بوده و هیچ حقیقتی در کنه نداشته است. به حقیقت اسلام در تاریخ ادیانی که تا بحال در این کره خاکی از خود اثر بجا نهاده اند اعمالی از متمسکین خود ثبت کرده است که منحصر بفرد و بی مثل و نظیر است. خاطرات قرون وسطی مسیحی و فتح ایران ساسانی در مقابل جهاد گران متمدن به کلی سپر انداخته و خاطراتشان نه تنها به حاشیه رانده شده بلکه از حاشیه هم بدر افتاده است اگر مرتکبین آن جنایات محیطی بسته و اقتداری بلامنازع داشتند این گروه در جهانی که ادعای وحدت و حقوق بشر و مدیریت جهانی و...دارد مشغول اجرای شریعتند. شاهکارهایی که گروهی از مسلمین در جهان معاصر به جای می گذارند و به مدد فن آوری در شبکه جهانی ثبت و ضبط می نمایند هم عرصه را بر انکارگران آن در حال حاضرتنگ می کند و هم اگردر این روند جهاد تعللی حاصل شده و اثری از بشریت باقی بماند به جهت بررسی کارکردهای دین اسنادی بی نظیر برجای می ماند. البته تا بحث به اینجا می رسد ذهن حقیقت گریز کسانیکه در جهاد شریک نبوده و دین را به جهت امنیت و معاش برخدمت گرفته و تمام عمر و به میراث از نسلهای قبل بر آن مباهات ورزیده و خود را امت فخیمه و فرقه ناجیه خوانده اند ناله و فریاد کنند که اولا ارتکاب این امور مربوط به معدودی است (که البته کاملا حق با آنان است و خوب این یک شانس بزرگی محسوب است جهان را و جمله مسلمانان را) و ثانیا شعر مشهور را زمزمه می کنند که "اسلام بذات خود ندارد عیبی " و هر آنچه که شما می بینید "از مسلمانی ماست" که حرف ما در همین قسمت است که اولا برای اسلام با وجود این همه فرق و تشعبات هفتاد و دو ملتی ذاتی نمانده بود اما به جهت اینکه هر فرقه در قلمرو خود حاکم بود و از دیگران بی خبر و بدوا تصوری از اختلافاتش با سایر فرق نداشت و فکر می کرد اسلام همین است که از منبر مسجد محل خود می شنود اما فعلا به مدد شبکه جهانی و اعمال سلفیون و طالبیون و جمهورییون و داعشیون و بوکوحرامیون و نصرتیون ...(الی ماشاءالله که هر روز بر تعدان آن افزون می گردد) دیگر شکی نیست که اسلام اگر هم بذات خود عیبی ندارد بدون شک این ذات را یا کسی نیافته و در عالم بالاست که ما را بدان راهی نیست و با آن کاری هم نیست یا اینکه با این همه ذاتیات دیگر بی عیب نیست و این مسلمانی ما چقدر معیوب شده که دیگر علمای اعلام و آیات عظام و حجج اسلام و فتاویشان را نیز کاری بر نمی آید و یا اینکه در این چهارده قرن آنقدر بر این مسلمانی و مستور کردن عیوبش وصله و پینه بسته اند که دیگر درزهای به هیچ وصله و سوزنی رفو نمی شود و هر فتوای جیدی نه تنها کار را بهتر نمیکند که زشتی ها را بیشتر می نمایاند و مسبب اختلافات و فجایع شدیدتر می شود. آنچه در گذشته به یک فتوای مجتهد و فقیه حل و فصل می شد امروزه با وجود ترجمه ها و دسترسی آسان به قران کریم و منابع مختلف فقه به سهولت از سوی متدینان نه تنها پذیرفته نمی شود بلکه حتی به مدد اینکه این علوم از تاقچه بیت فقها به بیرون درز کرده و بسیاری از دانش اندوخته گان جدید و جوان بخصوص در غرب (و عمدتا مسلمان زادگان غیر بومی آن مناطق)خود را در معلومات افقه از فقهای موجود می یابند نه تنها خود فتوی می دهند بلکه با استفاده از تمام مواهب فن آوری غرب خود دست به اجرا می شوند و باقی ماجرا همین است که صورت زشت آن در خاورمیانه و هر از چندی در غرب به نمایش می آید. اما مسئله این است که متشرعین می خواهند جهان جدید را با قوانین خشک شریعت اداره کنند .قران کریم را به قوانین تقلیل داده و از آنجا که قوانین نیز صریحا تکلیفش در این کتاب مشخص نیست و نیازمند فهم و استنباط و اجتهاد است در حقیقت به نام قران کریم این کتاب را ابتدا به شریعت و قوانین (که اصولا نه هدف اصلی پیامبران بوده و نه امری تغییر ناپذیر است) می کاهند و شریعت را نیز تا حد فهم ذهن خود پائین می آورند این است که هریک می شوند کتابی ناطق در مقابل کتاب صامت و از اینجا جهادیون آراسته به لباس شریعت به میدان می آیند. بر این مشکل اسلام سیاسی هم اضافه شد یعنی حکومتهایی که در جهان علم و فن می خواهند تمامی سنگینی سقف حاکمیت را بر ستون دین بنا کرده و بخصوص رقیبانه مشغول بنای عربستان و ایرانی بهشتگونه در مقابل جهنمی که تا بحال بر زمین تحت سلطه شاهان شرقی و شبه شاهان غربی ایجاد شده و شده بود ( طبق وعود قبل از حاکمیت خود) بر این کشورها استوار و سپس آنرا به جهان اسلام و سپس غرب صادر و اگر قسمت شد وارثان لنین هم بی نصیب نمانند. در این میان حل همه مسائل خود را از فقها و مجتهدان (نه حتی از علما و فلاسفه) جویا شده و یا بعلت اینکه حاکمین که تماما از فقها و مجتهدین بوده یا در ظل ظلیل آنان می آسایند بر خود نمی پذیرند که که العیاذ بالله منبعی جز رساله آنان بتواند حل مشکلات جهان اسلام را بنماید که البته تماما با فنون عالیه و دوده خوردنهای حوزه از دل کتاب استخراج شده و هر یک نیز مدعی اعلمیت خود و ارجحیت رساله خود هستند. از آنجا که این نام غیر واقعی بوده و در حقیقت این رسالات تنها فهم مستنبط (گر چه از منابع واحد باشد) هیچ یک با دیکری وحدت و هماهنگی ندارد و مدیریت جهان اسلام با این وضع امری محال است. قضیه وقتی پیچیده تر می شود که این استنادات مبنای عمل و سیاست قرار گرفته و شخص را پرواز با دو بال سرخ تیغ سلاح و سبز کتاب در سر می آید مصداق اخیر آن مسلمان زادگان نسل دومی هستند که در غرب پا به عرصه شهود گذاشته و در مدارس و دانشگاههای آن تحصیل کرده و از تمام آثار این تمدن کفریه اجنبیه به تمامه منتفع شده اند و با مطالعه این کتاب الهی یا ترجمه آن و یا رسالات همین علما به "جان های جهادی i" مبدل می شوند و چند قدم پیشتر از فقها حکم صادر می کنند و چند سینه با جرات و جسارت تر از نویسندگان این رسالات آنرا به منصه عمل می گذارند و بدون کوچکترین تردید و گناهی آنرا بصورت آنلاین در معرض دید جهانیان حیرتزده قرار می دهند و آنچه از شریعت با بهانه ای "وهن بر اسلام ii" و "غیر مصلحت " یا "هنوز زمان آن نرسیده "بودن آن بطور غیر علنی و غیر رسمی در محکمه های غیر علنی فقها صادر و اجرا و بعضا بعد از کشف انکار و حاشا می شود با افتخار بعد از واژه "الله اکبر" (۳) اعلام و اجرا می کنند. به استناد همین کتاب و مسلمانی ناشی از آن گروهی در سوریه و یمن و لبنان و ونزوئلا مشغول جهاد و شهادتند و عده ای به همین نام و ایده در دفع این گروه به جد مشغولند و البته عده ای از شاخ افریقا به فکر دفع هر دو گروه. گاهی این اسلام آنقدر قوی و مستعد است که توان مقابله با "دنیای مستکبران و قدرتهای پوشالی آنرا دارد" و گاهی عقب رفتن روسری خانم ها (که در بهترین حالت آدم درجه سه به بعد محسوب می شوند) اساس و اثاث آنرا بر هم می زند. اینها بخشی از اوضاع متشتت فعلی مسلمانان و نحوه تعامل آنان با جوامع خود و جوامع غیر خود در درون به اصطلاح جهان اسلام و بیرون از این جهان با دنیای غرب و دنیای بجا مانده از سیطره کمونیسم را به نوعی تعیین کرده است که انصافا خود هیچ یک از این جوامع نیز راضی نیستند و بر این رفتارها مهر رضایت قلبی (۴) نمی گذارند اما باز هم با ناباوری تمامی ناکامی ها را به توطئه غرب و شرق نسبت می دهند که ساختن بهشت موعود تحت لوای شریعت را به هم زده و یا به تاخیر انداخته اند و در همین راستا هیچ ابایی ندارند که هم ایمانان خود را در هر موضعی سرسپرده و عوامل غرب و شرق و اسرائیل و عربستان و ایران و ... معرفی کرده و دائم مهر خروج از دین را بر پیشانی یکدیگر بنوازند. هر روز از این کارخانه یک اصطلاحی بر هم ایمانان و هم سنگران دیروز و یا همبندان زندانی قبل یا همرزمان جبهه ای گذشته خود وضع کرده و از قران همین یک واژه "تبری" (۵) را خوب آموخته اند که که منافق است و که همدست او چه فتنه گر است و چه همسو با او و ...و تجربه این سی و اندی سال حاکمیت فقاهتی ما نشان داده که این دایره دشمن سازی هر روز تنگ تر و عرصه بر دوستان بسته تر می شود و این خبر خوبی برای هیچ کس نیست جز معدودی سودخواه. بطور واضح دو اشکال همسو وجود دارد اول اینکه این رسالات و افاضات فقها تا زمانی خوب و مایه مباهات بود که در تاقچه انور همان فقیه نهاده شده بود و در مواردی که محدود به همان محل و حوزه قدرت آن فقیه محسوب می شود توسط همان فقیه حکم صادر می شدو توسط رجال گماشته او اجرا و دوباره به همان تاقچه راجع می شد چنانچه حال فقهای صفویه و قاجاریه بطور مرسوم و غیراز موارد نادر محلی و مقطعی بود و به تناسب ضرر و منفعت آنهم محلی و مقطعی اما حالا که در این گنچینه های نفیس باز شده و این رسالات از تاقچه به دیتا سنترهای غرب آپلود گشته چنان نوری از آن ساطع گشته که هیچ یک از همین فقها نیز از برقی که از شمشیر "جانهای جهادی" بر می خیزد احساس خرسندی و امنیتی ندارد. این رسالات اگر در بین طوایف و اقوام محدود ابتدایی و عاری از سواد کارایی داشت و مدیریتی برای جوامع و نیز سفره مهنایی برای صاحب آن میگشود هر گاه که در جهان جدید و بخصوص به دست جدید الاسلام های رپخوان غربی و شبه غربی بیفتد لزوما همان نتیجه را ندارد بلکه جنایتی است فاحش و شرمی است بی اندازه. بخصوص که این معلوم الاسلام ها دیگر به آنچه از رسالات صرفا رسیده قانع نیستند و در بسیاری از موارد طبق معلومات خود با استناد به کتاب و منابعی که به مدد فن آوری در اختیار دارند خود را مفتی و مجری بلامنازع می دانند و سایرین را فاقد علم و یا فاقد جرات می بینند. آنچه اخیرا در فرانسه و آلمان و بلژیک گذشت از همین مواردی بود که چیزی بر عزت اسلام نیفزود و برگی در معرفی پیامبر اسلام نزد و آنچه به نام دولت اسلامی عراق و شام در این چند ساله انجام شده و می شود به هیچ وجه برگ برنده ای برای دین محسوب نمی شود. جهان فعلی با رساله و فقه قابل اداره و اجماع نیست و یا لااقل تنها با این وسیله امورش اداره نمی شود. اما سوی دیگر قضیه نیز در ارتباط تنگاتنگ با مسئله اخیر است یعنی همان تکیه دین و به معنای خاص آن فقه و البته فقیه و مجتهد بر قدرت سیاسی و نظامی و اجرایی و متعاقب آن یکی فرض کردن مصالح دین با مصالح فقها و صاحبان اجتهاد . در اینجا هر لرزه ضعیفی که بر فقه و اجتهاد که لاجرم امری بشری و زمانی و در معرض تغییر و خطا ست وارد می شود دو صد چندانش بر بازوی فقیه و مجتهد که بر این قدرت چون "عروه الوثقی" چنگ زده احساس می شود و فریادهای واشریعتا و وادینای او بر عنان آسمان و فوق منابر و مساجد و سالنهای همایش طنین می افکند. البته این صدایی گمراه کننده است که با مصالح مملکت داری و اقتصاد و سیاست خارجی و رفاه مردم و عمق اعتقادات شهروندان و وظایف اولیه ذاتی حکومتی اصلا در یک راستا و هدف نیست و تنها برهم زننده آنست. اثرات این یکی انگاری فقیه (نظرات شخصی مستنبطه از منابع فقهی توسط هر فقیه که ماشاءالله تعدادش هم به اندازه تعداد فقهاست و اصلا وحدتی ندارد الا آنان که زحمتی بخود جز کپی و پیست نمی دهند) متکی بر قدرت سیاسی و غوطه ور در منافع دنیوی با دین و سیاست گاها چنان نمودهای عظیمی در اندازه و حجم و چنان خرد و مورچه وار در کیفیت دارد که حقا سبب شگفتی و سردرگمی مردم است. نمونه بارز آن که مسئله دولتمران این روزهای ما شده و از رسانه های تصویری و صوتی و کاغذی تا منابر و مساجد و حوزه و دانشگاهها و روز جمعه تریبون امامان جمعه را به خود مشغول کرد نه مسئله مهم جوانان این مرزو بوم بود نه اشتغال و ازدواجشان نه رشد آمار طلاقشان نه نگرانی برای ازدیاد معتادان و نه راهی برای سربلندی علمی و نظامی و سیاسی و اقتصادی . بلکه دقیقا همان احساس لرزشی بود که از شکستن افکار ماقبل تاریخی و بروز نشده فقهی حاصل و با چند ارتعاش تقویت شده در بازوی فقیه متکی بدان افکار احساس ناخوشایندی ایجاد کرد و البته این گروه به جای تفکر در تجدید و اصلاح افکار خود بیشتر به فکر کوبیدن سر سمت مقابل و تنبیه قضائی و واداری به سکوت و امثالهم هستند . علت نیز واضح است زیرا تمام ابزار موجود برای سرکوب اسکات زندان از سیاسی و نظامی و قضائی و اجرایی را به رایگان در دست دارند اما اصلاح و تجدید نظر نیاز به داشتن فکر و تئوری و زحمت ذهنی و مشاوره و ... دارد که عطایش را به لقایش می بخشند و در ضمن اصلاح ممکن است چند متری از ارتفاع خداگونه مقام و منصب صاحب آن بکاهد در صورتی که حفظ نظر و قدرت و تنبیه سایرین بر آن می افزاید. این مسئله که آیندگان ما به حق جز برای خنده و تفریح ذهنی و تاسف بر حال ما از آن استفاده ای نخواهند جست چیزی نیست جز ملاقات دو زن و عجیب است که این زلزله در کاخ فقها را نه مردان که دو زن موجب آن بودند رعشه هایی که در این کاخ بلند افتاد در تمام تریبونهای نماز جمعه این هفتهiii شنیده شد و هر کس از نماز فارغ شد به گونه آنرا در ذهن خود با شعارهایی بلند یاد آوری کرد. و آنقدر شاخ و برگ برآن افزون گشت که خود مسئله به حاشیه رفت. برخی از این ملاقات به جهت تضعیف پدر استقبال کرده و آنرا بزرگ و بیش از اندازه بد شمردند حتی پدر که بطور شتابزده با تقسیم اشتباه به بد و خوب (اگر ادبیات جدید قبول کند) این ملاقات را جزء بدها بحساب آورد "اشتباه بدی" مرتکب شده . اما کم کم نشانه ها به سمت مقابل یعنی طبق معمول قدرت ضعیف تر نشانه رفت و بطوریکه دیگر تریبونهای نماز جمعه اشاره خاصی به فریبا به عنوان ملاقات شوند نکرده و این بار به جای فرد جامعه را مورد حمله قرار دادند از اهداء عناوین و القاب شامخه تا تقاضای اخراج و مجازات و اعدام.iv البته برخی منصفین گفتند که فریبا که در خانه اش نشسته بود و منتظر بود تا اتمام مرخصی به اوین برگردد قرائن هم نشان نمیدهد که دیدار در منزل فائزه انجام شده پس فاعل این عمل فائزه بوده و توبیخ مشمول اوست نه فریبا وانگهی حالا می خواهید هر دو را هم مجازات کنید بسم الله . این که فائزه هم برگردد به مکان قبل و فریبا هم که الان در انجا مقیم است این تنبیه معقول اما این مسئله چه دخلی به مسلمان و بهایی پیدا می کند دقیقا ریشه در همان خلطی دارد که ذکر آن رفت یعنی یکی انگاری فقه و فقیه و دین و خدا....خنده آورترین قسمت قضیه همین است که بارها اعلام شده که به جهت عقیده کسی در زندان نیست و این توضیح قوه قضائیه بخصوص در مورد بهائیان بصراحت عنوان شده و بارها سخن رفته v (گرچه اخیرا ائمه جمعه و کلی آدم مهم از رئیس قوه قضا تا همراهان این فرضیه را مستقیما به طاق بطلان کوبیدند ) و مسلما اعتقاد به اسلام هم علت زندانی بودن فائزه نیست به همین سبب کسانیکه ایرادشان را متوجه اشتباه بودن همبندی این دو می نمایند وجهی از اعراب ندارد اما اینکه منسوبین فائزه و کل بهائیان ایران باید پاسخگو باشند بسیار جای تعجب است کشاورز روستایی فلان ده از بهمان استان یا دستفروش فلان محله به فرض که بهایی هم باشند ممکن است تا بحال خبر این ملاقات را هم نشنیده و مشغول درد زندگی و مشکلات معیشت خود باشند تا استماع اخبار. مرتکب خود در زندان است و اسیر دست فقها و فقها نگران زندانی نبودن بقیه همکیشان فریبا. واقعا چه استعداد عجیبی در شریعت انور و فقه آن نهفته است که وکلا هم مات مانده اند که برای دلخوشی فقها و گروه غالب باید چه جرمی برای دیدار دو نفر تعیین کرد vi. ملاقاتی که برای بیشتر مسلمانان ممکن است در تمام طول زندگی یکبار هم اتفاق نیفتد که با فردی بهایی روبرو شوند.البته برخی نیز آنرا از اساس توطئه دانسته و حتی برفقها هم رحم نکرده گفته اند که این برنامه و توطئه بود که اولا از این هفت نفر زندانی حتما یکی آزاد شود و ازدو زن باشد و نه از پنج مرد و آن زن به دیدن این برود و .... تئوری توطئه که تا هرجا بخواهی کش می آید. برخی معتقد بودند که خوب شد این زن به دیدن آن زن رفت چون اگر فائزه به مدت شش ماه به کیش فریبا در نیامد شاید در اثر این دلجویی فریبا به مذهب فائزه در می آمد و این رفتار نمونه اش از پیامبر اکرم ص (بدون جواز از فقها) قبلا سرزده اما حاشا که فقهای متکی بر قدرت جائز بدانند که در زمانی که بر اوج تمام قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی تکیه دارند امثال چنان رفتارهای مکی (۶) از رعایای تحت فرمان آنان سر بزند. خلاصه که این قضیه با تمام سادگی و وضوحی که فوق تصور است هرگاه که با روغن فقه آغشته و در تاوه قدرت سیاسی تفدیده شود چنان مشامها را به خود مشغول می سازد که هر کس گر چه تکراری چیزی گفت و چنان بهائیان را که سی و اندی سال در این کشور از تحصیل و استخدام و شغل و vii ممنوع ساخته و کمیتشان را به این وسائط محدود و کیفیتشان را در حد یک کالت viii غیر قابل طرح و بحث پائین آورده بودند در اثر ملاقات یکی از زنانشان با فائزه چنان بزرگ وخطرناک جلوه دادند که مقلدین خالص بعد نماز جمعه از نام آنها می گریزند چه رسد به دیدنشان. باز هم باید آفرینی گفت به استعداد آقای مکارم زیرا مکر زنان را ابتدا او کشف و بعد سکوت فرمود ix تا ببیند کسی میفهمد بعد که دید کسی نمی فهمد و این استعداد منحصر در اوست آنرا بر ملا کرد و البته استعداد باقی فقها و علما اصلا قابل تشکیک نیست چون همه یکصدا و گروهی ملتفت قضیه شدند و ...مابقی ماجرا خلاصه اگر فقها التفات کامل به این قضیه داشته باشند بالاخره این ایران به بهشت موعود و البته بهتر از آن بهشت اولیه که آدم در آن بود مبدل خواهد شد چه اینکه دیگر این موجوده (منظورم همین زن ) نیست که مرد را بفریبد و دائم از برگهای بهشتی لباس زیر درست کنند و از این بهشت فقها مثل بهشت خدا به بیرون پرتاب شود و... می ماند طرح ازدیاد جمعیت (که خدایی توی این چند سال موفق نبوده و کسی با این خرج و مخارج زهره نمی کند) و آنهم با یک بیع متقابل نفت در مقابل زن (که قدرت انتخاب هم بیشتر است) با هند و چین و روسیه در اسرع وقت و طبق برنامه حل و فصل خواهد شد. موید باشید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|