گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 مهر» فساد حاکمان و ضرورت نظارت مردم، عطا هودشتیان8 دی» تناقضات و ابهامات در مفهوم روشنفکر ايرانی، عطا هودشتيان
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جهالت در قدرت، عطا هودشتیانبسیاری امریکایی ها از تکرار ملال آور "سیستم" و بیان آرام و سخنان خسته کننده (و البته اشتباهات نابخشودنی) هیلاری کلینتون، چنان به تنگ آمدده بودند که هرگونه خزعبلات و اراجیف عیله آنرا با عباراتی گاه بی هیج معنا و مفهومی، از زبان ترامپ پذیرفتند.
آمریکاییان مهیب ترین و خطرناک ترین انتخاب تاریخ سیاسی خود را انجام دادند. آنها در برابر یک انتخاب بی اطمینان و پرمسئله، از یک سو، و جهنم از سوی دیگر، بلاخره جهنم را برگزیدند و دونالد ترامپ را برای ریاست جمهوری کشورشان پذیرفتند. اکنون یک پریشان خاطر غیر قابل پیش بینی زمام امور آمریکا را بعهده خواهد گرفت. ببینیم بعد از جورج بوش، حالا ترامپ چگونه آمریکا را متشنج و چگونه جهان و خصوصا خاورمیانه را به بحرانی جدید خواهد کشاند. آمریکانی هایی که به وی رای دادند برآن بودند که اگر "سیستم" نتوانست وضع آنها را بهبود بخشد، شاید فردی "خارج از سیستم" بتواند چنان کند. که درست برعکس: "خارج از سیستم" از نگاه من اصلا وجود ندارد. این توهمی ست که خود ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری ساخته است. بمحض انتقال قدرت، دونالد ترامپ سیستم خودش را برپا خواهد کرد، که البته کم و بیش ادامه نظام پیشین خواهد بود، با بیانی وحشی تر و با عاریت ها و شعارها و نمایش قدرتی جدید و شاید خطرناک تر... تا بار دیگر در مدت کوتاهی، هم وطنانش را از تند روی ها و زیاده گویی ها و پول پرستی ها و قول و قرارهای توخالیش دل زده کند، تا آنجا که سرنوشت این دورگردان، چهار سال دیگر، دوباره به نفع دمکرات ها بچرخد. باید گفت ترامپ گویا "ضد سیستم"، اگرچه هیج مسئولیتی سیاسی مستقیم در داخل سیستم نداشت، اما همواره با آن همراه بود. وی اتفاقا بسیار از این سیستم برای پیروزی خودش بهره برد. اگر آن نامه معروف رئیس اف بی آی به نمایندگان گنگره در رابطه با ایمیل های هیلاری کلینتون – تنها دو هفته پیش از انتخابات - نبود شاید امروز کلینتون فریاد پیروزی سر میداد. و چه بسا کنگره آمریکا نیز در تسخیر دمکراتها قرار میگرفت. بسیاری امریکایی ها از تکرار ملال آور "سیستم" و بیان آرام و سخنان خسته کننده (و البته اشتباهات نابخشودنی) هیلاری کلینتون، چنان به تنگ آمدده بودند که هرگونه خزعبلات و اراجیف عیله آنرا با عباراتی گاه بی هیج معنا و مفهومی، از زبان ترامپ پذیرفتند. حال وضع حزب دمکرات ها را نگاه کنیم: این بی تردید اشتباه سران این حزب بود که هیلاری کلینتون پر مسئله، با گذشته سیاسی غیرقابل دفاع را به برنی سندرز راست گو و بی مسئله، با پرونده ای با صداقت سیاسی، ترجیح دادند. قرار دادن سندرز در برابر ترامپ شانس شکست او را بیشتر میکرد تا قراداد کلینتون در برابر وی. با اینحال کلینتون نیز تلاش بسیار برای جلب آراء کرد. او در اصل نباخته است زیرا وی بیشترین رای مردم را ازآن خود کرد. باخت کلینتون بواسطه وجود سیستم الکترال آمریکا ست. در واقعیت دونالد ترامپ در این انتخابات محبوبیت مردمی کمتری داشته است، ولی وی تعداد اکترال بیشتری را کسب کرد. بهرحال این نظام انتخاباتی، با تمام معایبش در روز 8 نوامبر رای خود را به یک پیمانکار ساختمان داد. حال ببینیم دونالد ترامپ کیست: یک قلدر محله، که شمشیر از رو میبندد. خودشیفته ای که خود را بزرگ میبیند و مهارت کافی برای چنین نمایشی را در خود دیده است. تودهای محروم نیز شیفته این خود شیفتگی استثنایی هستند و ناتوانایی های خود را در توانایی های او میبینند. این پیمانکار ساختمان اهل قور و قرار های بزرگ است که حاشیه ای ها و ناتوانها آرزوهای از کف گریخته خودشان را در وی میبینند. دانولد ترامپ بسختی طاقت مخالفت دمکراتیک را دارد. معامگری در ساختمان و پول و اقتصاد با معامله گری در سیاست آنهم در آمریکا تفاوتش آن است که او باید در سیاست به نظر مشاورانش تن دهد. نه فقط به آن خاطر که او چیزی از سیاست نمی داند (که این حقیقتی ست)، بلکه به آن خاطر که سیاست در آمریکا بطور سنتی مشورتی ست و نه خودکامانه. دونالد ترامپ یک خلاف کار است. بجای آنکه اعمالش همچون رئیس کشور برای مردم نمونه وار باشد، خود مرتکب تخلفات جنایی (قضایی) بزرگ شده است. او مالیات نمی دهد و در ملاء عام آنرا "زرنگی" اعلام میکند. یعنی تخطی از قانون اساسی را، او که باید بنا به قاعده پاسدار آن باشد، "تیز هوشی" میداند. اما مضحک است که حال خود او در راس سیستمی قرار میگیرد که بدون مالیات کار چرخش اقتصادیش لنگ خواهد شد، و او بزودی از مردم خواهد خواست که مالیات بدهند. آنهایی که به وی رای داده اند حق خواهند داشت که رفتار رئیس جمهورشان را سرمشق خود بکنند و از دادن مالیات شاخه خالی کنند. نه؟ به آنها حق نخواهید داد؟ ترامپ یک دودوزه باز است. یک بازیگر ماهر. بسیار ماهر. در حوزه سیاست کلان نظیرش را شاید بتوان در شخصیت هیتلر دید. همچون برخی معامله گران حرفه ای، در کسب و کار بسیار حاضر جواب است و قادر است با زبان نرم و گرم و جذابش، با صوت نافذ صدایی پرقدرت ولی دلنشین سخن بگوید و همگان را مدهوش خود کند. میتواند با بی پردگی بی نظیری، شب را روز، و روز را شب جلوه دهد و از این همه هیج نگرانی به خود راه ندهد: که مشکل از شماست نه از آسمان. اینگونه مشتریانش، اوه ببخشید اشتباهی شد، منظور رای دهندگانش را، در طول 6 ماه گذشته مجذوب کلمات تند و آتشین و جادویی اش کرد. ترامپ با یورش بی مهابا به سیسمتی که دست برقضا او خود ماحصل آن است و در طول چند دهه طولانی در آن کارکرده، بسیار دروغ گفته و فراوان پول به جیب زده، خود را در برابر مردم "ضد سیستم" جلوه داد. لیکن او خود بخشی از این نظام است. از برنی سندرز بخوبی آموخت تا نام کارزار انتخاباتی خود را یک "جنبش" بنامد. یعنی مضحک ترین عنوان برای حرکتی که او نمایندگی میکرد. مگر آنکه کارزار وی را همانند حرکت هیتلر ببینیم که آمد تا جنبشی برای قدرت یابی مجدد آلمان در جهان و برعلیه یهودیان برپا کند، همراه با بزرگترین اراده و ماهرانه ترین سخنان و شوق انگیز ترین قولهای بزرگ برای آینده های طلایی. او نیز توانست آلمانی ها را وسیعا مجذوب خود نماید، لیکن ماحصل آن آینده طلایی تخریب آلمان و ملیونها کشته بود. براستی چقدر روش این دو مرد شبیه هم هستند.... هیتلر بخوبی دانست تا از دمکراسی بهره گیرد تا برعلیه دمکراسی از دورن شورش ببرد و کل آن نظام را در آلمان منحل نماید. و حال در آمریکای 2016، کسی که میگوید تنها زمانی نتیجه انتخابات دمکراتیک را میپذیرد که نام او از ضندوق ها بیرون بیاید، آیا به دمکراسی و انتخابات باور دارد؟ قرار گیری ترامپ در راس قدرت بزرگ ترین قدرت جهانی بی تردید وی را متحول خواهد کرد. ریاست جمهوری آمریکا همانند ساختن ساختمان و یا فروش مغازه یا زمین نیست. در طول چهار سال آینده، هم او سیستم را متحول خواهد کرد و هم سیستم او را. ترامپ خود میداند و یا بزودی خواهد دانست که عصر گردن کشی جهانی خاتمه یافته و دیگر باید نان را با دیگران تقسیم کرد، که ملت های دیگر سر از خواب زمستانی در آورده اند و زمان تسلط همه جانبه آمریکا برجهان خاتمه یافته. و ازهمه اینها گذشته، آمریکا دیگر توان نظامی و اقتصادی پیشین را ندارد تا به هرجایی که اراده کند سرباز بفرستد، و به هر نقطه ای از جهان مایل باشد حمله نظامی کند. به عبارتی، تیر ترکش آخرین را جورج بوش پسر زده بود و استراتژی عقب نشینی اوباما یک استراتژی تاریخی ایالات متحده بود نه سیاست حزب دمکرات. و آمریکایی ها پس از جنگ عراق بی جهت اوباما را با اکثریتی شکننده انتخاب نکرده بودند. بلکه انتخاب اوباما نمودی از یک گردش بزرگ تاریخی بود. عطا هودشتیان
مسلمانان در آمریکا باید اسم نویسی کنند: بخاطر داشته باشیم که هیتلر از اسم نویسی یهودیان در آلمان شروع کرد. البته بی تردید ترامپ مسلمانان آمریکا را درکمپ های آتش رها نخواهد کرد. اما اگر الان جلوی وی گرفته نشود، آینده این عمل غیرقابل پیش بینی خواهد بود. Copyright: gooya.com 2016
|