دوشنبه 4 بهمن 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

حوادث غیرقابل پیش بینی اما قابل محاسبه، حمید آقایی

حمید آقایی
حریق و فرو ریختن ساختمان پلاسکو، از منظر تاریخی و فرهنگی و برای هزارمین بار، نمادی است از فروریختن و در هم شکستن تبیین مکانیکی از جهان و نشانی است از پوسیدگی تفکر انشااللهی و سپردن سرنوشت خود بدست قضا و قدر. تخریب و فروریختنی که با وجودی که بیش از یک قرن از آن می گذرد، ظاهرا هنوز امواج پیامش به بسیاری از ما ایرانیان نرسیده اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


همه ما هر روزه در معرض حوادث و اتفاقاتی قرار می گیریم که پیش بینی آنها نا ممکن بنظر می رسد. در خیابان و ایستگاه های مترو بطور اتفاقی با عابرین و همسفران روبرو و از کنار هم رد می شویم و یا پیشِ هم در اتوبوس و مترو می نشینیم. در عین حال اما اگر هر روز و در یک ساعت مشخص یک مسیر را طی کنیم، احتمالا با عابرین و مسافرینی که برنامه روزانه اشان مانند ما است، روبرو می شویم. حتی در اثر تکرار می توانیم محاسبه کنیم که چه فرد مشخصی امروز همسفر ما نیست. من هر روز با وسایل نقلیه عمومی سر کار می روم، در این برنامه ثابت روزانه با بسیاری از مردم بطور اتفاقی برخورد می کنم اما در اثر تکرار روزانه این برنامه می توانم تا حدودی محاسبه کنم که امروز چه خانم و یا آقای همسایه را خواهم دید و چه کسی امروز سرکار نمی رود، حتی می توانم حدس بزنم که چه کتابی را از کیفش در خواهد آورد و مطالعه خواهد کرد.

در همین موقع که در حال نوشتن این یادداشت هستم، یک باره متوجه شدم که اتاق کار تاریک شد و وقتی از پنجره به بیرون نگاه کردم دیدم ابر تیره ای جلوی تابش نور خورشید را گرفته است. همزمان پرنده ای را می بینیم که وارد حیاط خانه و بر روی شاخه بالایی درخت گیلاسمان می نشیند. در وحله اول این اتفاقات غیر قابل پیش بینی بنظر می رسند. اما اگر من مدت طولانی تری به آسمان نگاه می کردم، شاید می توانستم با در نظر گرفتن حرکت ابرها، حداقل از چند دقیقه قبل، پیش بینی کنم که خورشید پشت ابرها خواهد رفت. همچنین، اگر مدتی بیشتری پرواز پرنده ها را به حیاط منزلمان در نظر می گرفتم و با علم به واکنش عمومی پرندگان و این واقعیت که ما در این فصل توری های پر از مواد غذایی برای پرندگان روی شاخه های درختان حیاطمان آویزان می کنیم، شاید می توانستم تا حدودی نحوه ورود پرندگان را محاسبه کنم. به این معنی که پرنده مزبور ابتدا با احتیاط روی شاخه های بالاتر خواهد نشست و پس از اینکه مطمئن شد که محیط امن است روی شاخه پائینی می پرد و باز هم به اطراف خود نگاه می کند و پس از اطمینان از امنیت، روی توری پر از مواد غذایی می نشیند و مشغول خوردن می شود. حتی اگر رنگ و اندازه پرنده را یادداشت کنم شاید بتوانم محاسبه کنم که به احتمال زیاد همان پرنده در دفعات بعد سریع تر خود را به توری مواد غذایی می رساند، چون اطمینانش قبلا جلب شده و به محیط عادت کرده است.

ما نمی توانیم در هنگام بازی با مهره تاس پیش بینی کنیم که تاس مزبور پس از پرتاب روی چه شماره ای می نشیند، اما می توانیم احتمال نشستن روی یکی از شماره های بین یک تا شش را محاسبه کنیم. احتمال و یا شانسی که با پرتاب های بیشتر افزایش پیدا می کند. برای مثال شانس آوردن شش در یک پرتاب طبیعتا یک بر شش است، به عبارت دیگر ما یک بر ششِ دفعاتی که تاس را پرتاب می کنیم شانس آوردن نمره شش را داریم. این به این معنی است که در واقع، نشستن تاس روی عدد شش، صرفا با یک قاعده ساده علت و معلولی که رابطه مستقیمی با هم دارند قابل پیش بینی نیست، بلکه بر اساس اندازه گیری شانس و احتمالات قابل محاسبه می باشد. محاسباتی که بر اساس فاکتورهایی که نقش موثری دارند انجام می گیرد.

بر خلاف دنیای قدیم نیوتنی که همه چیز بر اساس رابطه های مستقیم علت و معلولی تفسیر می شد، برای مثال افتادن سیب از درخت معلول نیروی جاذبه بود؛ امروزه در دنیای مدرن و با بهره وری از علم کوانتوم مکانیک، بجای جستجوی رابطه علت و معلولی، که معمولا رابطه ای ساده و یک مجهولی است و می خواهد دقیقا نتیجه کار را پیش بینی کند، احتمالات و شانس وقوع یک حادثه با در نظر گرفتن عوامل و پارامترهای مختلف محیطی محاسبه می شود.

البته تفکر نیوتنی صرفا محدود به علم فیزیک و دوران پس از نیوتن نمی گردد. تبیین مکانیکی و خطی از جهان هستی ریشه های بسیار بسیار قدیمی تری دارد. در قرون قبل از مسیحیت، در یونان باستان، تصور می شد که جهان هستی از یک نظم و ساختار کریستالی برخوردار است؛ ساختاری که واحدهای سازنده آنرا اتم های غیر قابل تجزیه تشکیل می دادند. اتم هایی که در یک مسیر مشخص حرکت می کنند و تا مادامی که یک عامل خارجی دخالت نکند به همان مسیر خود ادامه می دهند. به سخن دیگر نیرو و عامل تغییر مسیر حرکت اتم از درون اتم، که واحدی است غیر قابل تجزیه، بر نمی خیزد. این تصور حتی بر بسیاری از متفکرین و فلاسفه دوران روشنگری نیز حاکم بود.

عکس بر گردان این تفسیر مکانیکی و کریستالی از جهان هستی را ما در مذاهب و ادیان نیز می بینیم. به این معنی که باید عاملی خارج از این جهان مادی و ساختار مکانیکی و کریستالی آن وجود داشته باشد تا بمانند ساعت ساز گردش و چرخش آنرا امکان پذیر سازد. در فرهنگ و زبان ادیان این عامل همان خدا است، که با اراده خود قضا و قدر ما آدمیان را رقم می زند. خدایی که جان و زندگی و سرنوشت ما انسانها در دست اوست و ما با انشاالله گفتن آرزو می کنیم که لطف او نیز شامل ما گردد. اگر هم بخواهیم آینده را پیش بینی کنیم دست به دامن او می شویم و با استخاره و راز و نیاز و نماز وحشت و نماز باران به امید تحقق آرزویمان انشاالله گویان انتظار می کشیم.

حریق و فرو ریختن ساختمان پلاسکو، از منظر تاریخی و فرهنگی و برای هزارمین بار، نمادی است از فروریختن و در هم شکستن تبیین مکانیکی از جهان و نشانی است از پوسیدگی تفکر انشااللهی و سپردن سرنوشت خود بدست قضا و قدر. تخریب و فروریختنی که با وجودی که بیش از یک قرن از آن می گذرد، ظاهرا هنوز امواج پیامش به بسیاری از ما ایرانیان نرسیده اند. این حادثه دلخراش بازگو کننده فرهنگ بقول معروف هردمبیلی و "انشاالله گربه" است نیز می باشد (اشاره به داستانواره ای از تماس یک سگ که از نظر یک آخوند نجس است، با لباس وی. که او برای فرار از زحمات بعدی شستن لباس خود می گوید که انشاالله که گربه بود). فرهنگی که نه بر اساس محاسبات علمیِ احتمالات و شانس بروز حوادث و در نظر گرفتن نقش همه عوامل بویژه خود ما انسانها، بلکه بر استخاره و قضا و قدر استوار است.

ساختمان پلاسکو فقط یک مرکز خرید نبود، کارگاه های تولیدی اجناس، بويژه پوشاک تولید شده را حتی در راه روها انبار می کردند. ظاهرا بدلیل فقدان لوله کشی گاز در بعضی از مغازه ها و کارگاه ها از کپسولهای گاز استفاده می شده است و حتی خود مغازه دارها از حداقل وسایل ایمنی برای خاموش کردن آتش برخوردار نبوده اند، وسایلی که خودشان باید تهیه می نمودند. همچنین بنظر می رسد که فرهنگ انشااللهی و سپردن سرنوشت خود بدست قضا و قدر، مانع از شده بود که با یک محاسبه ساده دریابند که انبار کردن تولیدات در راهرو ها راه فرار در مواقع آتش سوزی را خواهد بست و خودشان را در درجه اول طعمه حریق خواهد ساخت.

تعداد قربانیان ناشی از حوادث رانندگی که هر روزه در جاده های ایران اتفاق می افتند به مراتب بیشتر از قربانیان حریق ساختمان پلاسکو هستند. یک بخش از عوامل این حوادث به جاده سازی ها و کیفیت پایین ماشین های ساخت داخل باز می گردد، اما قطعا بخش دیگری از دلایل بروز این حوادث به رفتار خود ما نیز مربوط می شود؛ از جمله عدم رعایت قوانین رانندگی، سرعت بیش از حد مجاز و سرموقع سرویس نکردن ماشینها و تعویض تایرها. با این وضعیت برخی از پیامهایی که پشت ماشین ها نوشته می شوند که سرنوشت ما به دست خدا است و مابقی وسیله هستند، بسیار پر معنا می شوند؛ که ما در هنگام رانندگی نیز سرنوشت خودمان را بدست قضا و قدر و خواست خدا سپرده ایم. اگر قرار است بمیریم، خب کاری از دست ما بر نمی اید و خواهیم مرد. حادثه رانندگی فقط یک وسیله است!

واقعیت این است که در اثر حاکمیت نزدیک به چهار دهه جمهوری اسلامی و تبلیغ و تعمیق فرهنگ منسوخ دینی و خرافات، متاسفانه زندگی بعضی از ما ایرانیان، بیش از بیش یک زندگی پلاسکویی شده است. روزمره زندگی می کنیم، فقط به منافع کوتاه مدت خود می نگریم و آینده دور و سرنوشت خود را بدست قضا و قدر سپرده ایم. بی حکمت نیست که فرهنگ انشااللهی، رمالی، دعا نویسی و اینگونه شیادی ها نسبت به قبل بسیار گسترش پیدا کرده اند، و هنوز عده ای پیدا می شوند که پشت یک آخوند از خود احمق تر به نماز باران بایستند؛‌ و بی حکمت نیست که سالیانه میلیونها نفر برای برآورده شدن حاجات خود به زیارت گاه ها می روند.

در فرهنگ دینی ما، خدا و خالق این جهان هنوز همان ساعت ساز معروف است، جهان هستی هنوز همان دنیای مکانیکی و همچنان همان لوستری از کریستالها است که اجزای آن اراده ای از خود ندارند و جهت حرکتشان بر اثر عوامل خارجی و در نهایت سازنده این جهان تعیین می شود. اما از بیش از یک قرن پیش و پس از اکتشافات علمی در زمینه کوانتم مکانیک و نسبیت عام دنیای مدرن و به دنبال آن فرهنگ مدرن با تبیین های مکانیکی و کریستالی از جهان هستی وداع نمود. بر این مبنا، تلاش اندیشمندان حوزه های علمی از علوم دقیقه تا علوم انسانی و اجتماعی بر آن قرار گرفت که بجای پیش بینی حوادث شانس وقوع آنها را محاسبه و اندازه گیری کنند.

به سخن دیگر در دنیایی که حتی حرکت کوچترین اجزاء آن قابل پیش بینی نیستند و مطابق نظریه کوانتم مکانیک، حتی تعیین صد در صد مکان یک اتم امکان ناپذیر است و شانس تعیین جایگاه آن پنجاه پنجاه می باشد، در دنیایی که اصولا مبنای آن بر اتفاقات و حوداث استوار است، دنیایی که سازنده و اداره کننده ای ندارد، حوادث قابل پیش بینی نیستند. اما شانس وقوع آنها از طریق مطالعه علمیِ همه پارامترها و فاکتورهای محیطی قابل محاسبه می باشد.

به این اعتبار، با توجه به تمرکز و انباشت غیر اصولی وسایل آتش گیر، بویژه پوشاک در ساختمانهایی شبیه پلاسکو و نیز با توجه به عدم رعایت اصول ایمنی در استفاده از وسایل تولید گرما و انرژی می توانستیم به آسانی شانس وقوع یک آتش سوزی را محاسبه کنیم، شانسی که قطعا بسیار بالا خواهد بود. همچنین بدلیل قدیمی بودن سازه ها این ساختمان و مشخص نبودن راه فرار در مواقع اضطراری قابل محاسبه بود که در اثر وقوع یک آتش سوزی میزان تلفات انسانی بالا خواهد بود. محاسباتی که برای انجام آنها نیازی به روش های پیچیده نیست. اما همانطور که آمد، امور زندگی بسیاری از ما ایرانیان، پلاسکویی است، یعنی بر اساس محاسبه شانس و تعیین امکان وقوع حوادث انجام نمی گیرد. ما یا می خواهیم حوادث را با استخاره و راز و نیاز پیش گویی کنیم و اگر نتوانستیم دست به دامان قضا وقدر می شویم، با این امید که اتفاقی نمی افتد و انشاالله گربه است به زندگی روزمره خود ادامه می دهیم؛ که مرگ و حیات ما بدست خدا است و ما بقی وسیله هستند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016