قسمتي از سخنراني آيتالله مصباح يزدي در جمع اعضاي بسيج دانش آموزي
ابتدا بايد بدانيم كه شركت در انتخابات، مثل نماز واجب است. دليلي كه براي بچههاي بسيجي و حزباللهي قابل قبول ميباشد، رهبري است. مگر امر وليفقيه براي ما حجت نيست؟ هم امام و هم مقام معظم رهبري بارها فرمودهاند كه بايد در انتخابات شركت كنيد. دلايلي هم وجود دارد كه فرصت بيانش نيست و من جاهاي ديگر تكرار كردهام.
نكتهي ديگر اين كه علاوه بر بحث حضور در انتخابات و ريختن راي، واجب مهمتري هم داريم؛ يعني بايد شناسايي كنيم كه چه كسي براي اين جامعه اصلح است، و هم خودمان به او راي دهيم و هم دوستانه و به عنوان مشورت – نه آمرانه – به ديگران توصيه كنيم، مثل اين كه در ساير مسائل در امور خانوادگي و در امور درسي گاهي به ديگران مشورت ميدهيد. اين مساله بسيار اهميت دارد و كساني به سبب اين كه تحت تاثير فرهنگ غربي واقع شدهاند از اين غافل هستند در فرهنگ غربي راي دادن، فقط يك حق است و ميبينيد كه اين غربزدهها يا مزدوران استعمار بر اين موضوع تكيه ميكنند و ميگويند دوران كنوني، دوران حق است نه تكليف؛ دوران تكليف مخصوص ماقبل مدرنيته بود و ما الآن دوران پست مدرن را ميگذرانيم. در فرهنگ غربي ميگويد راي من حق من است، به هر كه ميخواهم راي ميدهم و هيچكس نميتواند بگويد چرا، يا به من الزام كند كه به چه كسي راي بدهم. هيچ مسؤوليتي هم ندارم؛مثل اين است كه پولي در جيبم دارم و به هر كس ميخواهم ميدهم. اين فرهنگ غربي و اومانيستي است. فرهنگ ديني ميگويد تو بندهاي؛ بايد ببيني خدا از تو چه ميخواهد، اين جا پاي تكليف در كار است، اين نيست كه من خداي خودم باشم و هر كار دلم خواست بكنم، من بندهام و بايد ببينم خدا از من چه خواسته است. يك روز هم از من سؤال ميكند كه تو به چه دليل به فلانكس راي دادي؟ انگيزهات چه بود؟ آيا ميدانستي كه چه فكر و سليقهاي دارد؟ فردا چه كاري در جامعه خواهد كرد يا نميدانستي؟ اگر ميدانستي چرا به او راي دادي و اگر نميدانستي چرا تحقيق نكردي؟ به كسي كه ميدانسته، ميگويند چرا به آن چه ميدانستي عمل نكردي؟ تو ميدانستي فلان شخص اين سليقههاي انحرافي را داد، فردا فلان قانوني را تصويب ميكند. فلان ارزشها را زير پا ميگذارد، اصل تسامح را رواج ميدهد، جامعه را دچار فساد اخلاقي و اداري ميكند، به تبعيضات و اختلافات طبقاتي دامن ميزند، چه برسد به توسعهي اقتصادي... اين ها را ميدانستي يا نه؟ اگر ميدانستي چرا به او راي دادي؟ هر چه گناه بكند، تو هم در آن شريكي؛ چون تو اين قدرت را به او دادي. اگر هم نميدانستي، چرا نرفتي تحقيق كني؟ راي دادن، يك امانت الهي است. تو با همين يك رايي كه در صندوق مياندازي با سرنوشت هفتاد ميليون نفر بازي ميكني؛ چون تو اين قدرت را به او دادي. چون همين يك راي ممكن است اكثريت را رقم بزند: بدون راي شما، پنجاه پنجاه است بين دو نفر، بالقوه ميتواند سرنوشت جامعه را عوض كند. چرا نرفتي تحقيق كني؟ چرا تحت تاثير انگيزههاي ديگر واقع شدي؟ اين همشهري و يا خويش و قوممان بود، اين همصنف و هملباسمان بود و... اينها كافي است؟ بايد ببيني چهكسي بيشتر براي دين دلش ميسوزد، ارزشهاي دين را ميتواند احيا كند، آب از جوي رفته را بر ميگرداند. اين را ساده نگيريد. علاوه بر حضور در انتخابات و راي دادن – ولو راي سفيد – كه يك واجب است، يك تكليف ديگري هم دارد؛ يعني راي دادن به اصلح واقعي. اصلح واقعي چه كسي است؟ آن كسي كه بيشتر براي دين خدمت ميكند، زيرا دين است كه سعادت دنيا و آخرت شما را تامين ميكند. ببينيد فسادهايي كه در اين سالهاي اخير به ويژه پيدا شده، جز ضعف دين و ايمان افراد يا مسؤولان است؟ آيا رانتخواريها، اختلاسها، پارتيبازيها تبعيضها و فسادهاي اخلاقي، جز از ضعف دين و ايمان است؟ اگر هزار هنر ديگري هم داشته باشند، وقتي اين نقص وجود دارد همهي آنها زير سؤال ميرود. خيليها اشتباه ميكنند ميگويند هر كه شوراي نگهبان تاييد كرد ميشود به او راي داد. در حالي كه شوراي نگهبان ميگويد اين فرد كانديدا شدنش، منع قانوني ندارد. ولي تكليف را از دوش شما برنميدارد كه برويد تحقيق كنيد و ببينيد در بين آنها چه كسي اصلح است. شوراي نگهبان فقط كمك ميكند تا شما مرحلهاي را بگذرانيد، كساني كه اصلا صلاحيت اخلاقي و قانوني ندارند، بريزند دور. ممكن است ده نفر صلاحيت داشته باشند، شما وظيفه داريد ببينيد كدامشان اصلحاند، بيشتر درد دين دارند. بيشتر درد محرومان دارند، نه درد خويشانشان.
يك روز، نامهي عمل را دست بنده ميدهند ميبينم در آن نوشته دعوت از رقاصههاي ارمنستان! من؟ چه وقت دعوت كردم؟ ميگويد مگر شما به آن كابينه راي نداديد، به آن كسي اين كابينه را تعيين كرد؟ اگر يقين اين كار را نميكند و اتفاقا كرد، تقصير شما نيست، ولي اگر ميدانستي ذوق و سليقهاش اين جوري است، اهل تسامح است و به ارزشهاي ديني بهايي نميدهد، جوانها را ميخواهند كه فقط هنگام انتخابات به او راي دهند و به بقيهاش ديگر كاري ندارد، به هر منجلابي ميخواهند بيافتند، بيافتند. چرا به اين راي دادي؟ در همهي اعمال بدش هم شريكي. هم اين مسؤوليت را براي خودمان احساس ميكنيم و هم به ديگران تفهيم كنيم.