شنبه 14 خرداد 1384
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمنالرحيم
الحمدالله الذي هدانا لدينه و سنة نبيه ابوالقاسم المصطفي محمد، الحمدالله الذي هدانا لولايه اميرالمؤمنين عليبن ابيطالب و اولاده المعصومين صلوة الله عليهم اجمعين و ما كنا لنهتديه لولا عن هدانا الله
خدا را به خاطر همهي نعمتهايشان شكر ميگذاريم، عليالخصوص نعمت بزرگ ولايت و هدايت، و تسليت عرض ميكنيم به همهي عزيزان و داغداران امام راحل كه امشب به ياد حضرتش و به ياد او گرد هم جمع شدهاند. و سلام ميكنيم در اين بارگاه عظيمالشان به امام عليبنموسيالرضا عليهالسلام و عليه آلاف التحية و الثناء كه عزت، شوكت، اقتدار و نورانيت اسلام در اين كشور و در همهي عرصهي جهان نتيجهي هدايتهاي مخلصانهي اوست و از حضرتش استمداد ميطلبيم كه به ما و به ملت ما كمك كند كه در اين ايام حساس و سرنوشتساز وظيفهي الهي خود را آن طور كه بايد به انجام برسانند و رسالت سنگيني را كه بر دوش دارند درك كنند و به نحو احسن به اجرا بگذارند.
سعدي عليهالرحمه در تذكر به همه براي توجه انسان به اهميت شكر و ميزان وظيفهاي كه انسانها در شكرگذاري خداوند متعال بر دوش دارند مثال نَفَس انسان را ميزند و ميفرمايد كه هر نَفَسي كه برون ميآيد ممد حيات است و مفرح ذات. و هر نَفَسي دو نعمت است و بر هر نعمتي شكري واجب. و آنگاه ميفرمايد چه كسي است كه از عهدهي شكر اين نعمتها به در آيد؟ كه بر هر نَفَسي بايد دو شكر. اگر همهي نَفَسها را در شكر بگذرانيم باز هم شكر خداي متعال را به انجام نرساندهايم. اما ما در آموزههاي ديني خودمان داريم آن چيزي كه خداي متعال از بنده راجع به آن سؤال ميكند و نعمتي كه «لتسئلن يومئذ عن النعيم»، آن چيزي كه در روز قيامت در مورد آن سؤال ميشود، آن طوري كه در تفسير اين آيه فرمودهاند، نعمت نَفَسكشيدن نيست، بلكه نعمت ولايت است.
اين نَفَسي كه سعدي از آن مثال ميزند، امثالش در حيات بشر زياد است، نعمت ديدن، هر آنْ ديدن، نعمت شنيدن، هر آنْ شنيدن، نعمت بويايي و هزار نعمتي كه شمردن آنها ممكن نيست، اما همهي اين نعمتهايي كه خداوند متعال به بشر داد، ميتواند تبديل به يك زبالهاي بشود و دفع شود. نَفَس بكشد، مال حرام بخورد با اين نَفَسي كه ميشود و حيات پيدا ميكند. فساد بكند، با اين نَفَسي كه ميكشد و حيات پيدا ميكند، زور بگويد و ظلم كند با اين نفسي كه ميكشد.
اما آن چه كه نَفَس و سمع و بصر و فؤاد و همهي نعمتهاي پروردگار را تبديل به بالاتر از آن نعمت ميكند و جنات النعيم را به بشر عرضه ميدارد، آن نعمت ولايت است.
همهي اين نعمتها در قبال او (نعمت ولايت) صفرند و او «يك» است كه وقتي همهي صفرها، «يك» ميآيد جلويش، ميشود يك عدد بينهايت و اگر نباشد صفر است. خدا اين نعمت را به ما داد. ما شكر گذار اوييم. نعمتهاي مادي، تسخير زمين، تسخير آبها، اين همه علوم، همهي اين نعمتهاي مادي كه در اختيار بشر هست، تسخير فضا، سخرلكم الشمس و القمر، سخرلكم الارض، درياها و كوهها، نعمتهاي فراواني كه خداوند ميفرمايد اگر همهي درختهاي روي زمين قلم بشوند و هر چه درياست مركب بشود و هفت دريا او را كمك بكند، براي اين كه كلمات الهي را بنويسند، «ما نفدت كلمات الله» نعمتهاي الهي پايان نميگيرند، همهي درختان عالم قلم بشوند و همهي درياها مركب شوند. اما همهي اين نعمتها را بشر ميتواند استفاده كند و نتيجهاش چه باشد؟ نتيجهاش دوزخ و بدبختي و ذلت!
آن چيزي كه همهي اين نعمتها را به نعمت بالاتر از خودش تبديل ميكند، نعمت ولايت است و خدا از اين نعمت ميپرسد كه اين را چه كار كردي؟ و از ما بيش از همه، كه غرق در اين نعمتيم، خدا بر ما منت گذاشت، ما را در قطعهاي از زمين قرار داد كه به نور ولايت عليبنابيطالب عليهالسلام منور است، به نور اهل بيت عليهمالسلام منور است. به نوري كه همهي فطرت انسانها از آن نور ساخته شده منور است. شما بچههاي مشهد كه بيشتر از همه شايد اين جا فيض ميبريد از نورانيت حضرت ابالحسن عليبن موسي الرضا عليهالسلام، ميبينيد، يك لحظه در تمام سال، اين نقطهي نوراني آرامش ندارد. فطرت انسانها بر اين اساس گذاشته شده است. كسي به زور كسي را اين جا نميآورد! براي كسي دعوتنامه نميفرستند! از كسي خواهش نميكنند! براي كسي تسهيلات قرار نميدهند! آن كشاورز زمين را شخم ميزند، دانه ميريزد، با رنج و زحمت ميكارد، با مصيبتهايي كه سم ندارد، كود ندارد، مشكلات، آب نميآيد، باران كم ميشود، درو ميكند، به عشق اين كه همين دروياش تمام شد و اولين پول را دشت كرد، پا ميشود ميدود اينجا! خدمت امام! به عشق اين لحظه! آن محرومي كه از آن ته بوشهر، از بندرعباس، از مرز خوزستان، در اين تابستان، در زمستان، در شلوغي نوروز، ميآيند اينجا، همه به عشق ميآيند. خدا فطرت انسانها را بر اين گذاشته، اگر اين زور و ظلم و جور و طاغوتي كه امروز بر عراق و سعودي و جاهاي ديگر هست، اينها هم كنار بروند، اجازهي بروز فطرت انسانها داده بشود، شما ميبينيد كه چه ميشود، در آن جاها هم چه ميشود! اجازهي بروز بدهند به فطرت انسانها، ظلمها را كنار بگذارند، زورگويي را كنار بگذارند، مردم را آزاد بگذارند كه انتخاب كنند. ميبينيد مردم چه انتخابي ميكنند، همين انتخابي كه ميكنند. كجا در دنيا شب و روز اين طور زائر دارد و اين نعمت ولايت كه خدا به همه داد و به ما خاصاش را داد و ما بايد شكرگذار اين نعمت باشيم و شكرگذار نعمت امام رضوانالله تعالي عليه.
در اين جا در دوران طاغوت و ستمشاهي فضاي تيره و تار درست كرده بودند و نميگذاشتند كه نور ولايت به مردم برسد، امام اين نور را احيا كرد. مكتب را احيا كرد، دين را احيا كرد، و شكر امام از همان مقولهي شكر ولايت است، همان «يك»ي است كه در مقابل همهي نعمتها قرار گرفت. و اگر بخواهيم شكر كنيم عاجزيم، و اگر سعدي ميگويد كه براي شكر نَفَس عاجزي براي اين هزار هزار بار و ميليونها بار عاجزيم چون همهي نعمتهاي ما را امام آمد و اعتلا بخشيد، از يك ملت مفلوكِ ذليلِ زيرِ دست و پاي استعمار يك ملتي ساخت باصلابت، با عزت. مردمي بيسواد و در جاهليت رو به رشد و تعالي پيدا كردند. در همهي شؤون مادي و معنوي اين طور پيش برند كه استكبار تنش بلرزد از پيشرفت اين ملت و همهي قوايش را بسيج كند براي اين كه جلوي پيشرفت اين ملت را بگيرد، بايد شكر كرد نعمت امام را، شايد ما آن طور كه بايد نتوانستيم، يعني حتما نتوانستيم نعمت امام را شكر كنيم، 16 سال از رحلت حضرتش ميگذرد، امسال 16 سال ميگذرد، خوب آن چيزي كه يك مصداق والا و خوبي از مراتب شكرگزاري ملت ايران است، اين است كه توانستند خوب جانشين آن حضرت را پيدا كنند و خوب ولايت را پاس بدارند، اين نقطهي مثبت و جنبهي مثبت است. اين قسمت شكرگزاري است. اما خيلي از جاها هم ناشكري كرديم، در حوزهي اجرايي كشور، نعمت امام را ناشكري كرديم، ناسپاسي كرديم، شكر نعمت امام، بيان سجاياي او و چاپ تصوير او و انتشار كتاب او، فقط نيست، بلكه عمل به آرمان و ايده و رهنمودي است كه رهبر معظم ما فرمودند: «راه امام، راه ما، هدف او، هدف ما و رهنمود او مشعل فروزندهي ماست» و عمل به اين رهنمود، عمل به اين ايده و آرمان، اين مراتب شكرگزاري واقعي و اصلي است. ما در خيلي از عرصههاي اجرايي كم آورديم و مشكل داشتيم و ثمرهي آن قضاوت نادرستي بوده است كه بعضي از افراد نسبت به اصل اين آرمانها پيدا كردند. و در تشخيص درست و نادرست به اشتباه و خطا افتادند و بعضا انتخابهايي را صورت دادند كه موجب ضرر و زيان خودشان بوده است. و امروز ما در آستانهي يك انتخاب ديگريم و در آستانهي يك آزمايش ديگريم كه ببينيم كه شكرگزار آن نعمت در اين آزمايش هستيم يا نيستيم؟ و شكرگزاري نعمت امام و ولايت به اين است كه ببينيم آن ارزشها، آن معيارهاي سنجشي كه براي انتخاب پيش روي ما گذاشتهاند، به اينها اعتنا ميكنيم يا نميكنيم؟
امام رحمة الله عليه بارها در انتخابات مختلف مجلس و رئيسجمهور و خبرگان، به مردم تذكر دادند، اولين تذكر و رهنمود امام، حضور است. هيچكس حجتي براي عدم حضور ندارد. همه بايد حاضر باشند، انقلاب شده است، طاغوت كنار رفته است، مردم در تعيين سرنوشت خود تصميمگيرنده شدهاند، بايد بيايند و تصميم بگيرند، هم حق است و هم تكليف. همانطور كه رهبر معظم ما فرمودند، هم حقشان است كه انتخاب كنند، افرادي را و فردي را كه بتواند از حقوق آنها دفاع كند، از آزادي، استقلال، جمهوريت و اسلاميت نظام پاسداري كند. حق مردم است. حق مردم است كه ببينند چه كسي بيشتر عدالت دارد او را انتخاب كنند تا بتواند عدالت را در جامعه برقرار كند. حق مردم است بررسي كنند ببينند چه كسي بيشتر دوري از دنيا دارد و به مصالح جامعه و محرومين و مستضعفين ميرسد به او توجه كنند، حق مردم است و تكليف آنهاست كه اگر اين كار را نكردند، آيندهي خودشان و مملكتشان را در خطر قرار ميدهند، اگر اين كار را نكردند هر اتفاقي در كشور بيفتد خودشان مستوجب ملامت و سرزنش هستند، هيچكس را نبايد سرزنش كرد، امام در وصيت خودشان ميفرمايند: «از اين قرار عدم دخالت ملت، از مراجع و علماي بزرگ تا طبقهي بازاري و كشاورز و كارگر و كارمند همه و همه مسؤول سرنوشت كشور و اسلام ميباشند، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آتيه و چه بسا در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه گناهي باشد كه در راس گناهان كبيره است.» امام يك مرجع تقليد است، وليفقيه است، اين يك فتواست. ميفرمايد چه بسا در بعضي از مقاطع عدم حضور در انتخابات گناهي باشد كه در رأس گناهان كبيره است، يعني از هر دروغ و تهمت و نعوذ بالله زنا و ربا و همه چيز بدتر است عدم حضور در انتخابات. در بعض مقاطع، مثل كي؟ مثل همين الآن، كه دشمن كشور ما را محاصره كرده، تهديد ميكند، شاخ و شانه ميكشد، عدم حضور، اقتدار ما را تضعيف ميكند، همه بايد حاضر بشوند، و اين حرف امام است. و ميفرمايند: «پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد» نايستيد كه افرادي كه آن مشخصههايي كه امام ميفرمايند، ندارند انتخاب بشوند، بعدا ببينيم حالا چه ميشود كرد!؟ «علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد»، قبل از انتخابات فكر كنيم، «و الا كار از دست همه خارج خواهد شد و اين حقيقتي است كه بعد از مشروطه لمس نمودهايد و نمودهايم.»
همه بايد حاضر بشوند، «آقا معلومه كي راي ميآره، قرار است تقلب كنند، كي ميخواد چكار كنه، فلان جريان نفوذ داره، بالاخره راي با فلاني است، در ميآورند از تو صندوق و...» نه! تكليف داريم، بايد بياييم پاي صندوق. اين بهانه نميشود. بايد بياييد و بگوييد كه چه ميخواهيد! منتها با بصيرت، با شناخت، با آگاهي، با معيارهاي درست. نه معيارهاي در هم ريخته! آقا چرا به اين راي ميدهي؟ «از تيپش خوشم اومده!»، چرا به اين راي ميدهي؟ «هم لباس منه!» چرا به اين راي ميدهي؟ «هم محلي ماست» چرا به اين راي ميدهي؟ «چون رفيقمه!» يعني چه؟!! معيارهاي درست. امام معيارهايي را دادند در صحبتهاي خودشان كه براي همين امروزه، بعضيها ميخواهند در اين معيارها دست كاري كنند، خط ميدهند كه اوضاع مسايل اتمي و تهديدات خارجي يك كم داغ بشود كه مردم بترسند و بگويند بايد يك كاري كرد! فلاني بايد بيايد كه ميداند با اينها بايد چه كار كند!
امام فرمودند اگر تهديد شديد، اگر خطر شد، اگر محاصره شديد، اگر خواستند بزنندتان استكبار، اگر همهي قدرتها محاصرهتان كردند، خواستيد انتخاب كنيد چه كسي را انتخاب كن كه اتفاق نيفتد! امام فرمودند. ميخواهي از شر استكبار در امان باشي؟ ميخواهي در انرژي هستهاي با اقتدار بيرون بيايي؟ ميخواهي دشمني كه همهجاي اين اطراف اومده مستقر شده هيچ غلطي نتواند بكند؟ به كي بايد راي بدهي؟ امام ميفرمايند! در سال1360، وقتي هيات دولت و اعضاي مجلس به محضر امام رسيده بودند، امام ميفرمايند: « اساس سلطهاي كه بر كشورها و بر كشور ما از طرف غير واقع شده است، افراد مرفه و كساني كه سرمايههاي بزرگ داشتهاند، يا قدرت براي حفظ خودشان و حيثيت خودشان در دست داشتهاند (ميباشند) مادامي كه مجلس و ارگانهاي دولتي و همهي اينها و مردم از طبقهي متوسط و مادون متوسط تشكيل بشود امكان ندارد كه يك دولت بزرگي يك قدرت بزرگي به هم بزند اوضاع را»
امام ميفرمايند كه اگر مجلس و دولت از طبقهي متوسط و زير متوسط تشكيل شد امكان ندارد كه هيچ قدرتي وضع مملكت را به هم بزند. اين معيار امام است. شما بصيرت امام را ميدانيد. شما با عمق بينش امام آشنا هستيد. اين حرف امام است. اگر ميخواهيد مملكت خودتان را در برابر ابرقدرتها بيمه كنيد، بايد به كسي راي بدهيد كه از طبقهي متوسط و مادون متوسط باشد.
امام ميفرمايند: «هميشه اين قدرتهاي بزرگ در هر كشوري يك نفر را با او تفاهم ميكردند كه اين يك نفر براي خودش و براي قدرتمندي خودش و براي سرمايهي خودش فعاليت ميكرد، او را ميديدند و ملت را ميچاپيدند و به اصطلاح كدخدا را ميديدند و ده را ميچاپيدند.»
حالا چرا؟ كسي كه مرفه بيدرد است. كسي كه ثروتهاي زيادي براي خودش جمع كرده و اطرافيانش همه حسابهاي خارجي و داخلي پر دارند و زمينهاي متعدد و جاهاي مختلف، اگر خداي نكرده چنين فردي در راس يك دولت قرار بگيرد و به تبع او وزراي اينچنيني، حالا من از شما سؤال ميكنم آن وزيري كه نشسته باشد در هيات دولت، خانهي او پر از سكه باشد، يك وقت دزد به آنجا ميزند، يك پيت حلبي سكه بر ميدارد ميبرد. ميآيند نيروي انتظامي ميگويند، آقا بياييد اين جا را دزد زده! ميگويند چه خبر شده؟ ميگويند: هيچي! يك پيت حلبي سكه بردند! هشت كيلو طلا بردند. آن وزيري كه تو حساب ارزي پر ارز است. آن آقايي كه آقازادههاش و خانمزادههاش حسابهاي ارزيشون پر ارز است. همه جاي كشور زمين داشته باشند، اينها وقتي تو هيات دولت نشستهاند، بگويند قيمت زمين رفت بالا، خوشحال ميشود يا ناراحت ميشود؟! كسي كه زمين داره در شمال تهران، در شمال مشهد، در جنوب فلانجا، تو اصفهان، ويلا در شمال و...، ميگويند ويلا در شمال رفت بالا، ميگويد: الحمدلله! خيلي خوب شد! ما پولدار شديم! آقا سكه رفت بالا، طلا قيمتش رفت بالا، ميخواهد عروسي كند، دختر مردم نميتواند دوتا قطعهي كوچك طلا بخرد، اما اين ميگويد: الحمدلله! طلا رفت بالا! ما كه طلا زياد داريم! آقا ارز دارد بيداد ميكند، دلار رفت بالا، ميگويد: چه بهتر!
اگر خداي نكرده ما به كسي راي بدهيم كه از طبقهي متوسط و مادون متوسط نباشد، و مرفه با ثروتهاي بادآورده باشد، اين آقا معلومه كه چه كار ميكند. آقا قيمت ماشين رفت بالا! الحمدالله! بهتر! ميگويد آقا مردم مشكلات دارند. ميگويد اگر مشكلات داشتند، اعلام كرديم اين قدر موبايل نميآمدند بخرند! انگار موبايل را ريختند كف خيابان همه آمدند خريدند. خوب معلوم است يك عدهاي خريدند از طبقهي متوسط، دلالها و واسطهها اسم نوشتند يكي هزارتا بخرد يكي پانصدتا ببرد، اينها گذاشتند به حساب اين كه مردم اين قدر پول داشتند، مردم دارند پول پارو ميكنند. نميدانند چه دارد ميگذرد. نميدانند كف خيابان چه ميگذرد. نميدانند در اين جنوب شهرها چه ميگذرد. نميدانند در اين روستاها چه ميگذرد. وقتي ميگويي تورم. ميگويد: بيخود است! توهم است! وقتي ميگويي شكاف طبقاتي، ميگويد شكاف طبقاتي توهم است!
امسال نوروز فرزند خود من ميخواست برود براي سازندگي با جمع دوستاش به يك روستا، در روستايي در همين استان خراسان. بعد براي اين كه بتوانند از خيرين پول جمع كنند كه مثلا آنجا بتوانند يك كاري انجام بدهند، يك فيلمي تهيه كردهاند، من عرق شرم نشست روي پيشانيام وقتي اين فيلم را ديدم. چرا ما بايد بعد از اين همه سال يك چنين روستايي داشته باشيم؟ بعد اين واقعيتها را انكار ميكند كسي كه مرفه بيدرد شد رفت توي كاخ نشست، در خانههاي راحت و در ويلاي خودش نشست، با مردم فاصله انداخت، نميفهمد! وقتي بين او و مردم، بين دولت و مردم شكاف ميافتد، بعد ابرقدرتها وقتي ميخواهند حمله كنند، مردم نميآيند پشت سر اين دولت، پشت دولت خالي ميشود، شكست ميخورد، تمام! خيلي روشن است، حرف امام خيلي روشن است.
بايد كسي را انتخاب كنيد وقتي نشست در هيات دولت ميگويند طلا رفت بالا دردش بيايد، آن هم احساس كند يك بچه دارد، كه ميخواهد دامادش كند، عروسش كند، دو تا قطعه طلا بايد براي اين بخرد و حقوقش طوري است كه نميتواند، نه اين كه اصلا پول برايش مطرح هم نباشد!
ميگويند انتخابات است، بيايد تمام ايران آدم بفرستد، بيايند نشريات محلي را بخرند، پول بدهند، چنده آقا قيمتت؟! براي آقاي فلاني تبليغ كن اين هم پولش!!! پول برايش مطرح نباشد. كسي را بايد انتخاب كنيد وقتي بگويند قيمت زمين رفت بالا دردش بيايد، بفهمد كه اجارهنشين چه ميكشد. نگويد كه شكاف طبقاتي توهم است و اگر بخواهيم در مقابل ابرقدرتها مصون بمانيم و بتوانيم مملكتمان را حفاظت كنيم بايد به آدمهاي اينطوري راي بدهيم. متوسط و مادون متوسط بايد راي بدهيم. اين معيار امام است. بعضيها ميخواهند بترسانند. نه آقا! امام ميفرمايند: «قدرتهاي بزرگ اگر مواجه با ملتها شدند هيچوقت نتواستند كار خودشان را انجام بدهند و مواجه هم نشدند، هر وقت ميخواستند يك دولتي را يا يك سلطنتي را يا يك رياستجمهوري را كه بر وفق مراد آنها عمل نميكردهاز بين ببرند در مقابل او يك قدرت ديگري ميتراشيدند و با آن قدرت اين قدرت را از بين ميبردند، كار به دست ملت نبوده است و كار به دست طبقهي متوسط و مادون متوسط نبوده است.»
امام ميفرمايند ابرقدرتها هر موقع ميخواستند يك ملتي را از بين ببرند ميآمدند در منطقه يك آدم تعريف ميكردند، مثل صدام كه به جان ملت ما انداختند، آمدند از طريق آن يك قدرتي درست ميكردند و حمله ميكردند، ولي اين فرمول اثر ندارد زماني كه مملكت دست طبقهي متوسط و مادون متوسط است، كما اين كه هشتسال جنگ ثابت كرد اين را. چرا؟ چون در كابينهاي كه ما داشتيم در آن موقع، خبري از چكهاي 30 ميليونتوماني اهدايي نبود. خبري از ماشين پاجرو به وزيرها دادن نبود. خبري از زمين به اين وزير و آن وكيل دادن نبود. مردم در آن موقع ميديدند كه رئيسجمهور آن وقت، يعني رهبر معظم انقلاب ما، حاضر نيست پنير خودش تمام شده، به خاطر اين كه محافظها آمدند و ديگران خوردند، از سهم كوپني او، برود پنير آزاد بخرد. ميگويد: «همان كوپني»! اين را مردم ميفهميدند و ميايستادند و جوان ميدادند و اگر اين 8 سال 10 سال ديگر هم طول ميكشيد، اين ملت ميايستاد و جوان ميداد و مقاومت ميكرد. چون ميفهميد رئيسجمهورش مثل خودش دارد زندگي ميكند، بچهي رئيسجمهورش در جبهه است. خانهي رئيسجمهورش اگر پنير تمام شد، كوپني نيست، آزاد نميخرد.
يكي از وزرا تعريف ميكرد چند سال پيش، يك مطلبي پيش آمده بود، رفتيم خدمت آقا. و بالاخره ظهر شد. ما پررويي كرديم كه آقا نهار به ما بدهيد، اين جا ما چيزي نداريم. بردند ما را داخل خانه، همان غذايي را كه براي خودشان پخته بودند، گفتند بياوريد، حالا ايشان بالاخره ميهمان ما شدهاند! ميگفت: استانبولي پلو پخته بودند، هر چقدر گشتيم توي اين غذا يك تكه گوشت پيدا كنيم، ديديم گوشت پيدا نميشود، يك تكه، يك كوچك، يك گوشه پيدا شد! اينهاست كه ملت را در صحنه نگه ميدارد، آن اتاق محقر جماران ملت را در صحنه نگه ميدارد كه 8 سال بجنگند، نه كاخ سعدآباد! كاخ سعدآباد پشت دولت ما را خالي ميكند. پشت حكومت را خالي ميكند. اين يك واقعيت است، اگر امروز ميخواهيد مقابل ابرقدرتها بايستيد، در انرژي اتمي كم نياوريد، در محاصره هستيد، الان همهي كشورهاي اطراف آمدهاند مستقر شدهاند، كم نياوريد، بايد به رئيسجمهور متوسط و مادون متوسط راي بدهيد. اگر غير از اين كردي بزن پشت دست خودت!
يك معيارهاي عجيب غريبي براي مردم درست كردند، مطالبي را بين مردم مطرح ميكنند در تاكسي در اتوبوس آدم ميشنود اصلا تعجب ميكند كه اين چيه؟ چه بگويد! چه حرفي است كه اين ميزند، چه معياري است! ميگويند آقا به فلان گروه راي ميدهيم، چون اون گروه به اندازهي كافي خوردند، چاپيدند، سيرند، اين دفعه بيايند كار ميكنند. اين حرف شد؟! آقا فلان گروه، سيرند ديگر، خيلي خوردند و چاپيدند!!! امام جواب اينها را در همين وصيتنامهي سياسيالهي و در سخنراني 19 / 11 / 61 ميدهد. جواب همين حرف را امام ميدهد. جواب حرفي كه امروز است. اين اعجاز حرف امام است، چون امام به وحي وصل است، امام از خودش حرف نميزند، كلام امام جاودانه است چون به خدا وصل است. وصيتنامهي امام را باز كنيد. يكي از شكر نعمتهاي امام كه ما داريم اين است كه وصيتنامهي سياسي الهي ايشان را باز كنيم و بخوانيم كه چه گفته است امام. 16 سال گذشته است، حرف همين امروز است. جمله به جملهي اين وصيتنامه يك كتاب بزرگ است. به تعداد جملاتش ميشود كتابها نوشت. براي هر جمله ميشود كتابها نوشت. اگر در بحث تاريخي وارد شد، شرح تاريخي، اگر در بحث فلسفي وارد شد، شرح فلسفي، اگر در بحث اعتقادي وارد شد، بحث اعتقادي، اگر در مسالهي اخلاقي وارد شده كتاب اخلاق، در بسط هر جمله و در شكافتن هر جمله ميتوان كتابها نوشت. اين را قدر بدانيد، باز كنيد بخوانيد، ببينيد امام چه فرمودند. امام ميفرمايند در وصيتنامهي خودشان، در خصوص رئيسجمهور ميفرمايند: «رئيسجمهور، وكلاي مجلس، از طبقهاي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نميتوانند بفهمند.» اين معياري است كه امام در وصيتنامهي خودشان ميفرمايند. و حرف همين امروز است. و حرف همين انتخابات است. معيار ميدهد به دستمان.
كسي كه كاخنشين باشد، كسي كه از اين ويلاي كيش به آن ويلاي شمال در تردد باشد، كسي كه همهي اطرافيانش تبعيت دوگانه داشته باشند. رفته باشند از يك كشور ديگري تابعيت گرفته باشند. اين نميتواند رئيسجمهور وفاداري براي شما باشد. كسي كه تابعيت دوگانه ميگيرد، يعني چه؟! يعني كوچكترين وفاداري نسبت به مليت و وطن خودت نداري؟ كه ميروي تبعيت دوگانه ميگيري؟!
چه جوري ميتواند وفاداري كند اين؟ توجهها را بايد جلب، بايد دقت كرد، بايد عميق شد، اين بار ديگر نبايد فريب خورد، نبايد اشتباه كرد، و گرنه هر چه بر سرمان بيايد به دست خودمان است. اين دستان شماست كه در روز 27 خرداد نام كسي را بر روي كاغذ مينويسد و هيچكس ديگري نيست. ببينيد چه انتخاب ميكنيد؟! ملت ببيند چه انتخاب ميكند. چه كار ميكند؟ امام در پاسخ همين افراد كه ميگويند؛ آقا فلان گروه خوردند، بردند، ديگر پُر اند، توپ شدهاند، ديگر دزدي نميكنند، ميروند كار ميكنند. ديگران اگر بيايند تازه ميخواهند بيايند از اين خلافها بكنند، امام ميفرمايند اين طور نيست؛ «اين مساله يك نكتهي روحي دارد و آن اين است كه انسان در باطن خودش تناهي ندارد. به آمالش غيرمتناهي است و قوت نميكند آمال انسان و وقتي اين طور است اگر انسان اسير همين آمال غيرمتوقف بشود و ببيند يك ابرقدرتي اين آمال او را و آن خواستهاي مادي او را و آن قدرت او را و سلطهي او را بر ملت خودش حفظ ميكند او ديگر در اين بند نيست كه براي ملت كار بكند.» آن كسي كه دنبال قدرت بيشتر است، دنبال پول بيشتر است، اين قيد و بندي ندارد. اگر ديد كه خارجيها حاكميت او را تامين ميكنند ميرود سراغ خارجيها. به ملت خودش قيد و بندي ندارد. حالا بگويد: حالا ديگر زشت است من كوتاه ميآيم، اگر رئيس نشدم به جهنم، من نميروم سراغ فلان امير عرب و فلان شاه و فلان طاغوت كه كاري بكنند در روزنامههاشون براي راي فلان منطقه براي من تبليغات كنند. من نميروم در اروپا و اينطرف و آن طرف كه راديوهاشون براي من تبليغات كنند و پيغام رد و بدل كنم. نه! ميكنند اين كار را!
ميفرمايند كه:« او ديگر در اين بند نيست كه براي ملت كاري بكند، براي اين كه از طبقهي مرفه است و از طبقهي قدرتمند است و قدرتمندي هم و همينطور حب مال و جاه حدي ندارد و مرزي ندارد. آدمي كه دارايي او به اين اندازه بود از اين آدمي كه درويش سر محله است حرصش به دنيا بيشتر بود، حرصش به مال بيشتر بود و بيشتر ميخواست جمع كند. هر چه مال اضافه شود حرص انسان اضافه ميشود هر چه قدرت اضافه بشود، حرص انسان به قدرت اضافه ميشود.» اينها واقعيت است. با اين معيارهاي در هم ريخته، فريب ندهند، معيارهاي امام را بگذاريد. آقا تهديد است به كي راي بدهيم؟ به طبقهي متوسط و مادون متوسط. آقا به كساني كه خيلي ثروتمند هستند راي بدهيم؟ كه ديگر خيالمان راحت باشد كه اينها ديگر ثروت دارند، ديگر تعرض به بيتالمال نميكنند؟ نه خير! ميفرمايند اينها حريصترند. بيشتر تعرض ميكنند به بيتالمال. بايد دقت كرد. روز سرنوشت است. سرنوشت اين كشور است براي چهار سال. قوهي اجرايي را ميخواهيد بسپريد به يك فرد. اگر حواسها را جمع نكنيم مشكلات زيادي به وجود ميآيد. اين نَفَس امام، اين نورانيت ولايت بوده است كه تا امروز، با وجودي كه ما مشكلات زيادي كه ما در دستگاه اجرايي داشتيم، اين مملكت را حفظ كرده و به پيش برده است. و اگر انتخاب ما بهتر باشد، خيلي بيشتر از اينها ميتوانيم بالا باشيم. خيلي بيشتر از اينها ميتوانيم جلو باشيم. اگر فضاي دستگاه اجرايي كشور ما فضايي باشد كه افراد به دنبال نفسپرستي و نفعپرستي خودشان نباشند، رفتاري را با دانشمندان نميكنند با محققين نميكنند كه اينها را خانهنشين كنند يا بپرانند بفرستند جاهاي ديگر. وقتي رفتار دستگاه اجرايي و مديران اجرايي كشور ما ايثارگرانه باشد، گذشت و چشمپوشي از دنيا باشد، براي مردم سرمشقاند، كه آن دانشجو، آن استاد، آن صنعتگر با عشق و علاقه بايستد كار كند، بدون اينكه توقعات بيش از اندازه داشته باشد به كشورش خدمت كند و اين اعتلا ميدهد به كشور.
وقتي فضا مثل دوران دفاع مقدس طوري باشد كه همه آمدند جلو، از خودشون مايهگذاشتند، در راس مملكت رهبر اين انقلاب حضرت امام ميفرمايند من توي پناهگاه نميروم. با وجودي كه اينجا هدف بمباران هوايي دشمن است. من ميايستم چون مردم پناهگاه ندارند. رئيسجمهور وقت بچههاش همه جبههاند. خودش در خانه آنطوري زندگي ميكند. وقتي اين طور است مردم ميايستند، اين همه بسيجي رفت جبهه چقدر حقوق گرفت؟ چقدر درجه گرفت؟ چقدر ماديات بهش رسيد؟ هيچي! هيچي! خودش ميآمد از خونهشون هم مادرش نخود كشمش بستهبندي ميكرد و خرما و نان خشك و حلوا ارده و ... بردار ببر! او ميرفت تريليهاي مردم هم پشت سرش بود كه برنج و روغن ميفرستادند، همان چيزهاي كوپنيشان را ميفرستادند مردم، روستايي تخم مرغش را ميفرستاد، شما ديديد همان سالها از تلويزيون كه پيرزن روستايي دوتا تخممرغاش را فرستاده بود كه همان يك مرغ را دارد و همان دوتا تخم مرغ را.
اگر بيايد در جريان سازندگي كشور، همينطور كار بشود، مردم هم با عشق ميايستند. آن آقاي مهندس هم ميآيد سد را ميسازد با كمترين معونه! آن طراح سد هم ميآيد با كمترين هزينه ميسازد سد ميسازد. جاده ميسازد، چند برابر اين ميتوانيم سد بسازيم؟ اگر به جاي فضاي خودخواهي و نفعپرستي و ثروتاندوزي فضاي ايثار و گذشت و مكتب اسلام را حاكم كنيم چندين برابر اين ميتوانيم سازندگي كنيم. ميخواهيد الگوياش را به شما نشان بدهم؟ اي كاش شماها بتوانيد سر بزنيد به اينجايي كه ميگويم، برويد الگوي اين رفتار را ببينيد. ببينيد سازندگي يعني چي؟
و اگر اسلامي سازندگي كنيم چي از آن بيرون ميآيد.
منطقهي بشاگرد. از محرومترين مناطق ايران. كه در سال 60 وقتي بچههاي جهادي، 59 – 60 رفتند آن جا، توي كوهها جادهاي كه نداشت، بالاخره با اين ماشينهاي كمكدار، خودشان را رساندند، مردم جلوي ماشينشان، علف ريختند. فكر ميكردند كه اينها مثل شتر علف ميخورند. بعد همون موقع فيلمش الآن هست، بچههاي جهاد همان موقع فيلم گرفتند از تلويزيون نشان دادند، در همين منطقه ميگويند ما از آن سر جاده كه خواستيم به سمت روستاها جدا بشيم كه جاده نداشتند، ديديم سر اين جاده يك گورستان بزرگ است، پر قبر است، بعد كه رفتيم از اين روستاها بازديد كرديم از اينها پرسيديم كه اين قبرستاني كه سر جاده است چيه؟! اين جا كه نه خونهاي، نه دهي، نه آبادي؟ هيچچيزي اطرافش هم نيست. چندين ده كيلومتر فاصله، دهها كيلومتر، گفتند آقا تمام اين قصباتي كه ميبينيد اينجا جاده ندارند، هر كي مريض ميشود كه وضعش بد ميشود با قاطري چيزي ميآورند سر جاده كه ببرند شهر، اين جادهاي هم كه هست، ماشين توش رد نميشه، حالا روزي يكي، دوتا، يا نيست اصلا، اينها قبري مريضهايي است كه از اين دهات آوردهاند اينجا ببرند شهر، اينجا مردند، همينجا دفنشان كردند. نميتونستند بردارند دوباره ببرند به ده، جان نداشتند. اين منطقهي بشاگردي است كه سال 60، ما از رژيم طاغوت سال 57 تحويل گرفتيم. سال 59 – 60 كه كشف شده براي جهاد كه يك همچين منطقهاي، وضعيتي هست. شما بريد الان اين منطقه را ببينيد. همين منطقه الآن صادرات محصولات كشاورزي دارد به خارج، همين منطقه الآن دكترا دارد، مردمي كه علف ميريزند پيش ماشين، دكترا دارد. سد زده شده، جاده زده شده، مدرسههاي متعدد، مسجد، حسينيه، مسجد جامع، درمانگاههاي متعدد، خانههاي بهداشت، كي اين كار را كرده؟ يك برادر بسيجي به اسم مرحوم عبدالله والي. همان موقع ميبيند اينها اينطوري هستند. ميكَنَد، هجرت ميكند ميرود آنجا مينشيند. از تهران، بچهي جنوب شهر تهران، ميرود آنجا مينشيند. ميايستد كنار مردم، بيماري مالاريا ميگيرد، ترك نميكند، ميايستد كنار مردم، تا 25 سال در دوري از خانواده، زن و فرزندي كه هر از چند گاهي ميرود تهران به آنها سر ميزند، دوباره بر ميگردد آنجا، طي ميكند، تمام تعلقاتش را كنار ميگذارد، با ايثار و آبادي در آنجا درست ميكند كه زبانزد است. اي كاش آن فيلمهايي كه آن روز جهاد گرفته است بگذارند در كنار فيلمهايي كه از آن منطقه است مقايسه كنند. مردم ببينند. حالا من سؤال ميكنم كه آيا اين ملت از اين جوانها كم دارد؟ ملت پر از عبدالله واليهاست. ولي متاسفانه مديريتهايي ندارد كه اين آدمها بتوانند با اين انگيزههاي بالا را روحيه بدهند، به كار بگيرند.
اين هم بر ميگردد به انتخاب خودمان، خودمان اين جوري انتخاب كرديم، بزرگترين عمليات را آمديم يك خيمهي محقري زديم در بيابان، شب زيارت عاشورا خوانديم، با كمترين سلاح رفتيم بر دشمن فائق شديم. ولي ميخواستيم سد بزنيم، جاده بزنيم، نيامديم همان چادره را بزنيم زيارت عاشورا بخوانيم، بگوييم يا زهرا ما را كمك كن. آمديم فرش قرمز انداختيم، بنزها آمدند و نميدونم، يكسري هم آسفالتكاري شده كه حاجاقا داره ميآيد، اينجا قشنگ باشد. پردههاي مخملي بكشيم و فلان كنيم. كار ميشود، كار زياد شده، اما انرژي كه در اين ملت نهفته است و در مكتب اين ملت نهفته است، ده برابر اين كار است، ده برابر اين موفقيت است. در عرصهي علمي، صنعتي، عمراني، آبادي و همهچيز، اين انرژي را كسي نتوانسته استفاده كند و كسي ميتواند بيايد كه درد مردم را كشيده باشد. در فضاي ايثار و روي خط ايثارگري حركت كند، در فضاي گذشت حركت كند، روي فضاي فداكاري حركت كند، نه در يك فضاي پولپرستي.
بايد دقت كنيم. اين ملت بايد جايگاه خودش را پيدا كند و چشماندازي كه رهبر معظم ما ترسيم فرمودهاند، براي نظام براي بيستسالهي نظام ما اين چشمانداز در گروي اجراي وصيتنامهي امام است. بخوانيد، ببينيد. كه اين چشماندازي كه امروز بعد از 16 سال رحلت حضرت امام، منتشر شد. نگاه كنيد، ببينيد، ميخواهيد ببينيد كه چشمانداز بيستسالهي آيندهي ما به كجا ميرسد، وصيتنامهي امام را باز كنيد ببينيد چه فرمودهاند؟ همهي راهكارهايي كه براي رسيدن به اين چشمانداز هست در وصيتنامهي امام است. و راهش هم اين است كه ما مجرياني بر مبناي ملاكهاي امام انتخاب كنيم، تا بتوانيم به اين چشمانداز برسيم و والايي و عزتي كه اين چشمانداز براي ملت ما ترسيم كرده است.
خدايا ما را توفيق اطاعت و بندگي عطا بفرما
خدايا به نورانيت وليعصر عجلالله تعالي فرجهالشريف و به نورانيت حضرت ابالحسن عليبنموسي عليهالسلام كه در محضر شريفشان هستيم، همهي ملت ايران، اين ملت را به آنچه كه مصلحت آنها و مصلحت اسلام است رهنمون بفرما
خدايا نتيجهي آراي اين ملت را آنچه كه به مصلحت اسلام و مصلحت نظام است قرار بده
خدايا رهبر معظم ما را موفق و مؤيد و منصور بدار
ظهور حضرت وليعصر را نزديكتر بگردان
ما را از سربازان حضرتش قرار بده
شهادت در ركابش را نصيب ما بگردان
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته