سه شنبه 28 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مصاحبه ای با هرتا موللر، برنده جايزه ادبيات نوبل، ترجمه از آلمانی: محمد ربوبی

خانم موللر، رمان اخير شما، برای شما چه اهميتی دارد؟
موضوع نفی بلد (تبعيد اجباری) با کل سرگذشت زندگی من ارتباط دارد، چون مادرم نفی بلد شد. نه تنها او ، بلکه همه آنهايی که هم سن وسال مادرم بودند ـ جز مردها که در جبهه های جنگ بودند . اين وضعيت، درطی ديکتاتوری سال های پنجاه رخ داد. ساليان تيره و تاری بود که آدم به خاطر هرچيز جزيی دستگير و زندانی می شد . سحن گفتن در مورد نفی بلد ممنوع بود. آنهايی که نفی بلد شده بودند گاهی تلويحی به آن اشاره می کردند . خانواده من دهقان بودند . در اين خانواده ها مردم در باره خودشان سخن نمی گفتند و از اينرو در اين مورد واژگانی وجود ندارد. اما من احساس می کردم مادرم پريشان حال به نظر می رسد. ساختار و وضعيت دهکده در طول سه قرن هيچ تغييری نکرده بود و تحولی رخ نداده بود. آنهايی که نفی بلد شده بودند و از اردوگاه های روسيه بازگشته بودند وضعيت ديگری داشتند. آنها پوشاک محلی خود را ازدست داده بودند و گيسوهای بافته شده ی آنها را بريده بودند. اين تصويرهمواره دربرابرم ظاهر می شد و دريکی از مجموعه داستان هايم نيز به آن اشاراتی شده است. من تصميم گرفته بودم که در اين باره چيزی بنويسم ، اما از نوشتن آن بيم داشتم ، چون نمی دانستم جز شکايت های معمول از گرسنگی وسرما چگونه بنويسم. من می خواستم توصيف کنم که آسيب واقعی چيست .

شما نوشتن رمان اخيرتان را با اسکارپاستيور آغازکرديد. آيا می دانستيد که او نيز نفی بلد شده بود؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




آری ، من سال ها او را می شناختم ، اما اسکار پاستيور در باره نفی بلد شدنش فقط در حاشيه سخن می گفت. اردوگاه، او را آدمی دست آموز و ترسو بارآورده بود. او شخصا آدمی خجول و بسيار محتاط بود و به نظرم همين خصوصيات مانع می شد در انظار عموم از نفی بلد شدنش سخن گويد.

برای شما چقدر اهميت دارد که با اين رمان از شواهد حکايت می کنيد؟
به هيج وجه .

آيا توصيف سرگذشت های ديگران در رمان اخيرتان مجاز است؟
اصولا، در اين جا در مورد موفق بودن هنر سخن می کوييم . بنابراين موضوع مجاز بودن و نبودن نيست . آدم هايی هستند که خود سرگذشتی داشته اند و نوشته اند ولی کارهنری شان موفق نبوده است . هنر امری تصنعی است . هنر واقعيت نيست و وافعيت هنر نيست . من نمی توانم ملاک ديکری تعيين کنم .

آيا ادبيات می تواند با به فراموشی سپردن مقابله کند؟
البته چنين است. همه آنچه که من در باره اردوگاه ، در باره زندگی فلاکت بار آن اردو.گاه و قتل عام های سازمان داده شده ی انسان ها در آن اردوگاه می دانم از کتاب ها ست . همه آنهايی که در آن اردوگاه به سربرده اند و همه آنهايی که به اين موضوع پرداخته اند پيوسته از الزام درونی خود شان نوشته اند . رمان اخير من، سرگدشت من نيست ، اما سرگذشت محيط من است . سرگذشت مادر من است .

آيا مادرتان رمان اخير شما را خوانده است؟
نه. مادر من زن ساده ای است. ما در باره ی آن هرگز صحبت نمی کنيم . او می داند که من می نويسم ، اما روابط ما با هم روابط ديگری است .سکوت نيز نيرويی است، درست مانند توصيف کردن . هر کس بايد بتواند خودش تصميم بگيرد که روال زندگی اش را چه گونه به پيش برد : با سکوت ، يا با توصيف .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه از روزنامه ی "فراتکفورتر آلگمانيه تسايتونگ"، نهم اکتبر ۲۰۰۹ . محمد ربوبی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016