چهارشنبه 30 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيست سال از مرگ هايده گذشت، محمود خوشنام، بی بی سی

سی‌ام دی ماه امسال، بيست سال از مرگ هايده، آواز خوان نام آور موسيقی سنتی می‌گذرد.

او در يکی از پر بارترين دوره‌های شکوفائی فرهنگی- دو دهه چهل و پنجاه- سربرآورد. دوره‌ای که زنان در همه عرصه‌های هنری، از جمله موسيقی، سخت فعال بودند و نقشی سازنده ايفا می‌کردند.

از "دلکش" تا "هايده" با طيف گسترده‌ای از زنان خواننده روبرو می‌شويم که- جدا از نوع و شيوه کار- در نوسازی موسيقی مشارکت داشته‌اند. خيلی از جوان‌ترها نيز به ميدان آمدند که هنوز دو سه گامی برنداشته، با انقلاب اسلامی روبرو شدند و در نهايت به "هدر" رفتند.

استقرار مجدد ممنوعيت‌های مذهبی که در آغاز يکسره "موسيقی" را حرام تبليغ می‌کرد- و به ويژه زنان را از نو به "اندرونی"‌ها می‌فرستاد، نگذاشت که بارآوری‌ها ادامه پيدا کند. آن‌ها که در درون ماندند، سال‌های دراز، خاموش ماندند و آن‌ها که به بيرون مهاجرت کردندو به ويژه مقيم "شهر فرشتگان" شدند، به ناگزير تن به قاعده بازار- عرضه و تقاضا- دادند و ديگر آنی نماندند که بودند. هايده خواننده خوش صدا يکی از اين مهاجران بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




هايده فراگيری موسيقی و آوازخوانی را از سال ۱۳۴۵ نزد علی تجويدی آغاز کرد. تجويدی در ميان موسييقدانان ايرانی معروف شده است به "کاشف صداهای ناب"، البته صداها را کشف کرده، پرورش داده، معرفی کرده و بعد آن‌ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگری رفتند و يا رنود آن‌ها را از او به غنيمت گرفتند.

هايده نيز از کشفيات درخشان تجويدی است. شانسی که هايده آورد، اين بود که تجويدی آهنگ تازه‌ای را در سه گاه و در پيوند با شعری برانگيزاننده از رهی معيری، آماده اجرا داشت.

هايده و ... آزاده

اين آهنگ با زير و بالاهايی که در "مخالف سه گاه" دارد، معرف دقيقی برای صدای گسترده و پر توان هايده شده و صدای هايده نيز متقابلا ترانه"تجويدی- معيری" را تاثير بيشتر بخشيده است.

نکته جالب اين است که متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، به گفته علی تجويدی، آخرين کار موسيقايی"رهی" است که گمان می‌کنيم در بستر بيماری آن را ساخته و کم‌تر از يک سال پس از آن، در آبان ماه ۱۳۴۷ چشم از جهان پوشيد.

حرف‌های تجويدی در مورد ساخت و پرداخت اين ترانه خواندنی است.

"آخرين اثری که رهی ساخت، آهنگش از بنده بود که به نام "آزاده" از برنامه "گل‌ها" پخش شد. آهنگ را من تهيه کرده بودم، يک روز آن را با ويولن برای رهی زدم و پرسيدم چه احساسی شما نسبت به اين آهنگ داريد؟ او همانطور که من هم فکر می‌کردم، گفت اين يک آهنگ حماسی است و صحبت از "آزادگی" می‌کند. قراری گذاشتيم و قسمتی از اين ترانه را او ساخت...گذشت. چند ماهی گذشت و اتفاقا رهی بيمار شد و من برای تمام کردن اين آهنگ کرارا به او مراجعه کردم. بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بود، بقيه اين آهنگ را با شور و حال بيشتری تمام کرد...." ( از يک گفت و گوی خصوصی)

"رهی" شعرها و ترانه‌های بسيار درخشان دارد، ولی "آزاده" او رنگ و بوی ديگری به خود گرفته است. او در بستر مرگ، به تنها چيزی که برايش باقی مانده است، می‌نازد: آزادگی:

با آن که همچون اشک غم/ بر خاک ره، افتاده‌ام من/
با آن که هر شب ناله‌ها/ چون مرغ شب سر داده‌ام من/
در دل ندارم هوسی/ چشمی ندارم به کسی/ آزاده‌ام من./
يارب چو من افتاده‌ای کو؟/ افتاده آزاده‌ای کو؟/
تا رفته از جانم برون سودای هستی/ آزاده‌ام، آزاده از غوغای هستی!/
گلبانگ مستی آفرين/ همچون رهی سر داده‌ام من/
مرغ شباهنگم/ ولی در دام غم افتاده‌ام من/
خندان لب و خونين جگر/ مانند جام باده‌ام/ آزاده‌ام من!

قاعده بازار

رهی از دست رفت، ولی آزادگی‌های او در پيوند با "سه گاه" تجويدی و صدای رسای هايده، درخشش بيشتری پيدا کرد. بخت نيز، همانگونه که اشاره کرديم، يار هايده بود که صدای خود را برای نخستين بار با "آزاده" آفتابی کرد.

تجويدی می‌گويد: آزاده را شايد هيچ خواننده ديگری نمی‌توانست با چنين وسعت صدائی بخواند... هايده توانست تحولی در ترانه خوانی- و آواز خوانی ايجاد کند و تاثيرات تازه‌ای در موسيقی سنتی به وجود بياورد...." ( همان).

هايده ولی اگر چه در سال‌های پيش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند، ولی به زودی صدای خود را يکسره در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان می‌انديشيد تا به ارزش‌ها.

تجويدی زمانی به شکوه گفته بود که هر صدايی را که پيدا می‌کند و می‌پروراند و روی صحنه می‌فرستد، "کاباره" آن را از او می‌ربايد و به خدمت خود در می‌آورد. (همان)

تجويدی ولی گناه اين "انحراف" را بيش از آن که بر گردن خواننده‌ها بگذارد، از چشم " جامعه" می‌بيند: "جامعه بود که اين‌ها را به سوی کاباره‌ها می‌کشانيد. من به ياد می‌آورم که در همان سال‌ها در شورای موسيقی می‌گفتم که حقوق خواننده‌ها را زياد کنيد. طوری بشود که ديگر احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند."

هايده پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدی خواند و سر و کارش که با کاباره افتاد از او جدا شد و به موسيقی "مردم پسند" نزديکتر گرديد. محمد حيدری، جهانبخش پازوکی و انوشيروان روحانی، آهنگسازان ديگری بودند که صدای رسای هايده را در اجرای ترانه‌های خود به کار گرفتند. همانقدر که اينان در راه "مردمی" شدن به هايده ياری رسانيدند، او نيز با صدای خود سبب سکه شدن کار آن‌ها شد.

مخلوق تازه

در ميان مهاجران اهل موسيقی در لس آنجلس، دو گروه عمده را می‌توان شناسايی کرد، سنتی‌ها و پاپ‌خوان‌ها. اگر چه هر دو گروه برای آغاز دوباره در سرزمين غرب، با دشواری‌های بسيار روبرو بودند، ولی سنتی خوان‌ها اگر می‌خواستند در چهار چوب قديمی سنت باقی بمانند، بازارشان کساد می‌ماند.

آغاز دوباره، سرمايه می‌خواست و سرمايه جائی به کار می‌افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. ولی مخاطبان مهاجر، موسيقی ديگری را می‌طلبيدند. آن قدر خسته و شکسته بودند که تنها به تفريح و سرگرمی می‌انديشيدند. بر بستری چنين تنيده از " تفريح و تجارت"، موسيقی معروف به "لس آنجلسی" به دنيا آمد.

هايده و حميرا و مهستی نيز که چند گامی از ديگران به سنت نزديک‌تر بودند- و چه بسا فکر نخستين‌شان نيز اين بود که نماينده موسيقی سنتی در برونمرز باشند- زير تاثير و فشار همين قاعده بازار، روز به روز بيشتر از گذشته خود فاصله گرفتند.

دامنه آوازهای سنتی محدود‌تر شد و شمار ضربی‌های رقص برانگيز يا به قول خودشان " شش هشتی"‌ها، افزايش پيدا کرد. در واقع می‌شود گفت که از پيوند موسيقی سنتی و موسيقی کوچه و بازار، مخلوق تازه‌ای به دنيا آمد که هيچيک از آن دو نبود ولی به هر دوی آن‌ها شباهت داشت. در بسياری از ترانه‌های هايده که در مهاجرت ساخته و پرداخته شده، چهره اين نوزاد را می‌توان تشخيص داد.

با اين همه، اين بدان معنا نيست که در ترانه‌های غربتی هايده هيچ گوشه‌ دلنوازی به گوش نمی‌رسد. در وهله اول جنس صدای ناب و کمياب اوست که در همه بازمانده‌هايش يکسان مانده است و در اين دنيای بی صدائی يا "بد صدائی"، خود، نفس ارزش است.

هايده در اين هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند و اگر در ايران مانده بود، سرنوشتی بهتر از پريسا و هنگامه اخوان نداشت که هنوز که هنوز است نمی‌توانند برای همگان بخوانند، با آن که پيرايه ابتذال نيز به دامان آنان نبسته‌اند.

هايده سرانجام، در سی‌ام دی ماه سال ۱۳۶۸ درگذشت و در گورستانی در لس آنجلس به خاک سپرده شد. بيست سالی است که ديگر او نيست، ولی صدايش با ماست، به ويژه آن جا که "آزادگی" را فرياد می‌کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016