بخوانید!
13 مرداد » برادر ده نمكی! تحویل بگیر! آینده
13 مرداد » کتابها در انتظار تغییر سرنوشت، خبرآنلاین 13 مرداد » سودجويان، امضاي تابلوهاي نقاشي قهوهخانهاي را جعل ميكنند، فارس 13 مرداد » حذف تدريجي كنكور از سال آينده اجرايي مي شود، ایرنا 13 مرداد » ناجا: كاهش ۱۱ درصدي «آدمربايي» در كشور، ایسنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سير خوديابی هنرمند، گفتگوی نوشين شاهرخی با شهرزاد سپانلو، شهرزادنيوزما به عنوان خوانندههای ايرانی نمیتوانيم مثل خوانندههای آمريکايی بخوانيم. میتوانيم! ولی در ذهن خودمان حس میکنيم: نه! نه! اگر اين را بخوانم پدر و مادرم چه میگويند؟ شوهرم چه میگويد؟ بچههايم بعدا چه میگويند؟ ولی من فکر میکنم آدم بايد با آن بجنگد و اين جور ترسها را بشکند."
شهرزاد دختر پرتو نوری علا نويسنده و محمدعلی سپانلو شاعر است. دختری که در يک خانوادهی هنرمند پرورش يافته، اما به جای نوشتن به خواندن روی آورده. از او چند و چون حمايت خانوادهاش را در مورد هنرش میپرسم: "خانوادهام اصلا نگفتند اين کار را نکن و اين خودش خيليه. بخصوص وقتی من جوانتر بودم، حرف مادرم خيلی برايم مهم بود. ديدم که پدر و مادرم خيلی راحت هستند و با اينکه با گروهی کار میکردم که از پيشزمينهی پاپ میآمد با يک تيپ موسيقی که هنرمندانی مثل مادر و پدرم اصلا گوش نمیکردند. آنان کلاسيک، جاز و يا سنتی ايرانی گوش میدادند و پاپ برايشان پايينتر از کارهای ديگر بود، هرچند ترانههای گوگوش را دوست داشتند. مادرم مرا کاملا آزاد گذاشت که خودت تصميم بگير و هرکاری دوست داری بکن و از آهنگهايی که می خواندم چند تا بود که مادر و پدرم دوست داشتند. در انتشار آلبوم دومم به خاطر فشار کمپانی، من سعی کردم يکی دو تا ويديو را تجاری و لسآنجلسیتر بکنم. در اين ويديوها اصلا خودم نبودم. پدرم از ايران با من تماس گرفت و گفت شهرزاد اينجا در ايران خيلی دوستت دارند، خودت را گم نکن. آن موقع به من بر خورد ولی کاملا درست میگفت. بعدا که يک مقدار زمان گذشت متوجه شدم که اصلا نبايد فکر اين را کرد که چه کاری فروش میرود و چه کاری فروش نمیرود، بايد کاری را که خودت باهاش راحتی انجام بدهی که الان برگشتهام به آن چيزی که خودم دوست دارم و انجام میدهم." راهی سختتر ولی بهتر ترانههای انگليسی شهرزاد چهار آلبوم منتشر کرده است. سه آلبوم به زبان فارسی و يکی به زبانهای فرانسه، فارسی و انگليسی. شهرزاد به فارسی ترانههای ديگران را میخواند، اما به انگليسی ترانههايی را که خودش نوشته: "به انگليسی کمتر میخوانم، ولی در کارهايم آهنگهايی هست که به زبان انگليسی خواندهام، که همهی شعرهايش مال خودم هست. ولی آهنگهای ايرانی را با ترانهسرايان مختلف کار میکنم، از جمله پدرم محمدعلی سپانلو و مادرم پرتو نوری علا و با خانم زويا زاکاريان و ديگران. سیدی آخرم را به اسم "يک روز" با يغما گلرويی، ترانهسرای ساکن تهران، همکاری کردهام. يک آهنگ هم دارم با ترانهای از فروغ فرخزاد به اسم "دريايی". يک آهنگ جديد هم دارم ضبط میکنم به نام "بامداد خيال" که اشعار احمد شاملو هست. دوست دارم که در ترانهها پيامی برسانم و زيبا و هنری باشد." شهرزاد اگر دستی در نوشتن ترانههای فارسی ندارد، اما گاه خودش ملودی ترانهها را مینويسد: "آهنگها را با آهنگسازان مختلف کار میکنم از جمله فرزين فرهادی که موزيسين جاز هست، ولی خودم هم چندين آهنگ و ملودی نوشته ام. در آلبوم آخرم آهنگ سفر را نوشتم. يک آهنگ جديد هم بر روی شعر پدرم به اسم "رضايت" ساختم که هفتهی پيش در سانفرانسيسکو اجرا کردم." هنر، حرفهای بیآب و نان از شهرزاد میپرسم که چرا از رشتهی جامعهشناسی به هنر خوانندگی روی آورده است: "من در کنار جامعهشناسی هميشه کلاسهای کُر، تئاتر و فيلم برمیداشتم، ولی هيچوقت جرأتش را نداشتم که سراغ يک رشتهی هنری بروم. همه میگفتند که پول و آيندهای در آن نيست، ولی عشقم آنجا بود. البته در رشتهی جامعهشناسی هم نمیشود چندان کار کرد، ولی فکر کردم که بتوانم درس بدهم. من در جامعهشناسی کار نکردم، برای اينکه تا فارغالتحصيل شدم، با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کرديم. ولی پيش از آن کار هنریام را با دختران گروه سيلووت شروع کردم و در کنارش شغلی هم داشتم که ربطی به جامعهشناسی نداشت." سرانجام شهرزاد به هنرش روی میآورد، اما از طريق آن نمیتواند امرار معاش کند: "مگر کسی که دائم برنامه بگذارد و سفر برود، ولی من هيچوقت آن راه را نرفتم. حتی موزيک پاپ من متفاوت است و به آن صورت فروش ندارد. در عروسی و مهمانیها هم نمیخوانم. زندگیام خوشبختانه اينطور هست که من بتوانم در کنار مادر بودن کار هنریام را نيز انجام دهم." هنر زندگیبخش زن و ظاهر او شهرزاد فکر میکند که برای جا افتادن يک زن به عنوان خواننده، راه درازتری از مرد در پيش پايش است: "اولين چيزی که مردم بهش توجه میکنند قيافه است و طرز لباس پوشيدن و جوانی و پيری. به تمام خوانندگان زن که اينکه مثلا پيره، اينکه زشته، اين چرا دماغش اينطوره، چرا چشمش اينطوره. ولی من تا حالا نديدهام که دربارهی مردان اينطوری صحبت کنند، حتی ممکن است مرد خوانندهای خيلی هم زشت باشد و يا دماغش خيلی بزرگ باشد. آخر اين چيزی نيست که درموردش صحبت شود، اين صدای خواننده است که مهمه. از طرف ديگر هم با کسانی که در کار موسيقی همکاری میکنی، خيلی طول می کشد تا به تو احترام بگذارند. يعنی خيلی راحت تو را به عنوان يک زن جدی نمیگيرند. وقتی زمان میگذرد و متوجه میشوند که تو جدی هستی و شوخی هم با کسی نداری بعد جدیات میگيرند و بيشتر احترام میگذارند." سانسور عاشقانهها با اينکه ترانههای دوصدايی عاشقانه در ميان ايرانيان دهههاست که جا افتاده و طرفداران بسياری نيز دارد ـ به ويژه دوصدايیهای ويگن با دلکش و پوران ـ اما شهرزاد باز هم از مشکلاتی میگويد که دهههاست همچنان پابرجاست: "ما فکر میکنيم زمان که میگذرد ما مدرنتر میشويم و يا افکارمان بازتر میشود، ولی اينطور نيست. ميان همسن و سالهای خودم میبينم بعضیها مثل آدمهای شصتسال پيش فکر میکنند. ممکن است اين آهنگها قبلا خوانده شده باشد، ولی هنوز طرز فکر عقبماندهای در خيلیها مانده. هنوز سخت است. برای خانم دلکش و ديگر خانمها در آنموقع که حتما خيلی سخت تر بوده. ولی هنوز هم تا حدی اينجوری هست. ما به عنوان خوانندههای ايرانی نمیتوانيم مثل خوانندههای آمريکايی بخوانيم. میتوانيم! ولی در ذهن خودمان حس میکنيم: نه! نه! اگر اين را بخوانم پدر و مادرم چه میگويند؟ شوهرم چه میگويد؟ بچههايم بعدا چه میگويند؟ ولی من فکر میکنم آدم بايد با آن بجنگد و اين جور ترسها را بشکند." سختی مهاجرت مادر بودن در کنار هنر شهرزاد با داشتن دو فرزند خردسال هر گاه که وقت داشته باشد، به هنرش میرسد: "دختر سهسالهام خانه است و دختر هفتسالهام امسال کلاس دوم را شروع میکند. قبل از اينکه بچهدار شوم برای خودم ليست مینوشتم. الان اصلا اين حرفها نيست. اگر دو ساعت وقت داشته باشم، پروژهای را که وسط آن هستم ادامه میدهم." شهرزاد میگويد که اگر خواننده نمیشد، دلش میخواست هنرپيشه شود و برای سالهای آينده برنامههای هنری زيادی را مد نظر دارد: "دلم میخواهد تعداد زيادی کنسرت جاهای مختلف گذاشته باشم و حداقل سه آلبوم ديگر بيرون داده باشم." شهرزاد چندان اهل خانهداری نيست، اما هرروز ساعتهايی را به آن میپردازد: "خوشبختانه خيلی کمک دارم. میتوانم بگويم فوقش مثلا سه ساعت در روز، يه غذايی درست کنم، خانه را جارو بزنم. برای بچهها خيلی وقت میگذارم." واقعيت و فانتزی هنر شهرزاد انواع مختلف موسيقی را گوش میدهد، اما به شخصيت و ترانههای جان لنن علاقهی خاصی دارد: "کاراکتر، زندگی و شعرهای جان لنن را دوست دارم و کارهای سياسی و اجتماعی او برايم جالب است. بيوگرافیاش را میشناسم و با او احساس نزديکی میکنم. در خوانندههای ايرانی خيلی کارهای گوگوش را دوست دارم، به خصوص کارهای قبل از انقلاب او که به نظرم تک بود." شهرزاد در ميان شاعران و نويسندههای ايرانی بيش از هرکس به فروغ فرخزاد علاقمند است و در کودکی نيز داستانهای مهشيد اميرشاهی را میخوانده است. اما حال او بيشتر کتابهايی به زبان انگليسی میخواند: "بيشتر کتابهای ميلان کوندرا را دوست دارم که ترجمهاش را به انگليسی خواندهام. نمیدانم کجايش واقعی است، کجاش فانتری. برايم جالب و زيبا هستند." Copyright: gooya.com 2016
|