آقای ایرج مصداقی که به هر بهانه ای احوال اصلاح طلبان را می پرسند، و از طرح هیچ اتهام و دروغی علیه ایشان ابایی ندارند این بار طی یادداشتی در وبسایت خبرنامه گویا در باره مرحوم حسن جهان آراء مطابق معمول بی هیچ ربط و رابطهای مرحوم هاشمی رفسنجانی و خاتمی و روحانی را نواخته چنین افاضه فرمودهاند: « حالا خبر میدهند رفسنجانی در خاطراتش گفته است که پدر حسن جهانآرا از من خواست برای آزادی فرزندش کاری کنم و نتوانستم. نه رفسنجانی و نه خاتمی و نه روحانی و نه ... نه تنها وقتی حسن زنده بودند کاری نکردند بلکه بعد از قتل بیرحمانهاش حاضر نشدند محل دفن «حسن» و «حسن«ها را به مادرانشان نشان دهند.» و بلافاصله در گریزی بی ربط تر مدعی شدهاند: «یادتان باشد هنوز محل دفن محمود آرمین که توسط برادرش محسن آرمین نماینده «اصلاحطلب» مجلس شورای اسلامی شکنجه شد، معلوم نیست.»
غرض ورزی و کینه توزی که در یکایک واژههای این متن کوتاه مشاهده میشود بر خواننده محترم مخفی نیست. معلوم نیست گناه هاشمی رفسنجانی چیست که به رغم اقدام نتوانسته برای حسن جهان آرا کاری کند؟ آیا او باید پاسخ ناتوانی خود را در حل مشکل بدهد؟ گناه آقای خاتمی چیست که در آن سالها وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و علی القاعده هیچ مسؤلیت امنیتی نداشته و اگر هم مطلع بوده نمی توانسته کاری انجام دهد، و به همین ترتیب اقای حسن روحانی. و این موضوع چه ربطی به برادر محسن آرمین و شکنجه گر خواندن او دارد؟ اما آقای مصداقی که ذهن و روانش از کینه و نفرت لبریز است باید آسمان به ریسمان ببافد و به بهانه یادکرد از مرحوم حسن جهان آرا احوالی هم از اصلاح طلبان بپرسد و هیچ هم نگران نباشد که ربط این ماجرا به آقای هاشمی و خاتمی و آرمین چیست؟
برای بنده چندان تعجب آور نیست که هر از گاهی چهرههای شناخته شده اصلاح طلب آماج تهمت ها و ادعاهای کذب قرار گیرند. به هر حال اصلاح طلبان چنان که دورههای انتخابات اخیر نشان میدهند تنها نیروی سیاسی مؤثر و مورد اقبال و احترام جامعه هستند. بنابراین طبیعی است که مخالفان آنها که توان رقابت سیاسی سالم با آنان را ندارند به روش ناجوانمردانه تخریب علیه چهره های اصلاح طلب متوسل شوند. جالب این که در این مسیر طرفداران دو آتشه انقلابی و مخالفان دو آتشه نظام جمهوری اسلامی با یکدیگر همداستانند. جالبتر اینکه تم این اتهامات عمدتاً مشابه است و آن اعلام سابقه شکنجه گری و ... اصلاح طلبان است. کمتر از یک ماه پیش خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران بنده را به عنوان یکی از مدیران زندان اوین در سال ۶۷ و از عاملان کشتار آن سال معرفی کرد. به رغم این که معمولاً به این گونه اتهامات رسوا پاسخ نمیدهم با توجه به این که مطلب مذکور در ایام انتخابات منتشر شده بود سنت شکنی کرده در تکذیب آن نوشتم که بنده اساساً هیچگاه مسئولیتی در زندان اوین و یا نهادهای امنیتی مانند وزارت اطلاعات نداشتهام و اساساً در آن سال در ایران نبودم. عجیب آنکه اگر هم سابقه امنیتی هم پیدا نکنند دست بردار نیستند و از سابقه خدمت در وزارت ارشاد هم چیزی در این حد میسازند. چند سال پیش دختر مرحوم سعیدی سیرجانی در مصاحبه با شبکه تلویزیون VOA گفت یک روز مأموران وزارت ارشاد به خانه ما ریختند و کتابخانه پدر را زیر و رو کردند رئیس آنها صدایش شبیه محسن آرمین بود و من بعدها فهمیدم آن فرد محسن آرمین بوده است(نقل به مضمون). من البته مطابق معمول خود پاسخ و تکذیبیهای به شبکه مذکور ندادم. از خانم سیرجانی هم که در سنین میانسالی به سر میبرد گلهای ندارم زیرا از ظاهر ایشان در مصاحبه معلوم بود حافظه دقیقی ندارند و آن چه میگویند القای از ما بهتران است وگرنه کسی که پدرش نویسنده مشهوری است حداقل میداند که بازرسی خانه افراد کار دادستانی و یا نهادهای امنیتی است و نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.اکنون نیز آقای مصداقی به عنوان کسی که به ضدیت با جمهوری اسلامی شهره است، دروغ و اتهامی مشابه را مطرح کرده است. من البته برخلاف ایشان که در اثارشان اندک شباهت یا قرینهای را مبنای صدور داوریها قطعی و احکام جزمی قرار میدهند و نام آن را تحقیق میگذارند، این شباهت و قرینه را نشانه ارتباط ایشان با نهادهای اطلاعاتی نمی گیرم و ایشان را به روابط پنهان با نهادهای امنیتی متهم نمیکنم. همچنان که از این ابهام میگذرم که اگر وابستگان به مجاهدین خلق و نیروهای چپ در سال ۶۷ در زندان اعدام شدند، ایشان که از سال ۶۰ تا هفتاد در ایران به اتهام هواداری سازمان مجاهدین خلق در زندان بوده اند چگونه زنده مانده و آزاد شده و به راحتی توانسته به خارج کشور مهاجرت کند؟ من به این ابهامها نمیپردازم چون گذشته آقای مصداقی برایم مهم نیست. به رغم این با توجه به کینه و نفرتی که در نوشتههای آقای مصداقی هست میتوانم درک کنم که به لحاظ روانشناسی کینههای شدید و هیستریک می تواند وسیلهای برای انتقام کشیدن فرد از گذشته خویش باشد.
اما در باره دروغ و اتهام ایشان علیه خود چه بگویم؟ آیا مسخره نیست کسی به صدای بلند فریاد بزند برادرش را شکنجه نکرده است؟ مگر اساساً چنین چیزی ممکن است که نیازی به تکذیب داشته باشد. اساسا کدام نهاد امنیتی اجازه بازجویی و یا شکنجه وابستگان را به مأموران خود میدهد؟ عقل هم خوب چیزی است. به رغم این همه بنده دروغ و اتهام آقای مصداقی علیه خود را اکیداً تکذیب میکنم و به ایشان متذکر می شوم اصلاح طلبان ایران که طی بیست و پنج سال گذشته با التزام به منافع ملی و اعتلای کشور در دفاع از حقوق مردم ایران و سربلندی کشور صادقانه کوشیدهاند و از تحمل هیچ هزینهای ولو حذف و محرومیت و زندان ابایی نداشتهاند حسابشان پاکتر از آن است که امثال ایشان بتوانند در آن خدشهای ایجاد کنند. آنان حاصل زحمات و تلاشهایشان را امروز در اعتماد و احترام مردم شریف ایران به خود مشاهده میکنند. آن چنان که به رغم امواج سنگین تبلیغات هماهنگ و سازمانیافته طی دو دهه گذشته امروز از چنان پایگاه و پشتوانه مردمی برخوردارند که میتوانند نتیجه انتخابات را رقم بزنند.
به اقای مصداقی مشفقانه یادآور میشوم رمز و راز این اقبال و بختیاری آن است که اصلاح طلبان به جای کینه و نفرت منادی آشتی و انسجام ملی هستند و ایران را برای همه ایرانیان میخواهند. همین پیام است که امروز از سوی نسل دوم ایرانیان خارج کشور با پاسخ مثبت روبرو شده است و به انان چنان انگیزهای بخشیده است که ایالتها و کشورها را برای دادن رأی پشت سر بگذارند و ساعتها در صف رأی بایستند. لذا حضرت ایشان مطمئن باشند با دمیدن بر آتش کینه و نفرت که یقیناً بازمانده فرهنگ استالینیستی مجاهدین خلق در اندیشه و منش ایشان است، راه به هیچ جا نمیبرند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* - برای نمونه مراجعه کنید به: http://www.iranglobal.info/node/46261