دانش و شناخت ما
هوش مصنوعی یک رویداد اساسی ساختاری جهان ماست. توسعه هوش مصنوعی به تحولات شگرفی در جامعه منجر خواهد شد و این تحول بنیادی فلسفه و جامعه شناسی را در برابر چالشی بزرگ و تازه قرارخواهد داد. دانش ستاره شناسی بما میگوید جهان نزدیک به ۱۴ میلیارد سال پیش بوجود آمده است. سیستم خورشید نیز ۴، ۶ میلیارد سال پیش آغاز شده و دانشمندان برآنند که این نظام خورشیدی در ۵ میلیارد سال دیگر به سردی خواهد گرائید. جهان دربرگیرنده میلیاردها کهکشان بوده و هر کهکشان دربرگیرنده میلیاردها سیستم خوشیدی است و هر سیستم خورشیدی دربرگیرنده سیارهها و ماههای متعدد میباشد. سیارهها از «ابرخورشید» جدا شدهاند و ماهها نتیجه تصادم سیارهها میباشند. گفته میشود در سیستم خورشیدی ما در ابتدا نزدیک ۱۰۰ ماه وجود داشته که با تصادم و برخوردهای در درون سیستم خورشیدی، تعداد آنها کاهش یافته و ترکیب شدهاند. بر اساس نظریه اخترشناسان، جهان در حال انکشاف دائم است و آن به این معنا که فاصله میان کهکشانها هرچه بیشتر افزایش پیدا میکند و پایانی بر آن نیست. ولی خورشید ما پس از یک دوران بسیار طولانی بزرگ خواهد شد و به مدار فعلی زمین خواهد رسید و در نهایت زمین توسط خورشید بلعیده خواهد شد.
این نظریههای علمی آینده ما را ترسیم میکنند ولی ندانستهها و تاریکیها بسیارند. «اوبر ریو» دانشمند سوئیسی، میگوید امکانات ما برای شناخت، بسیار ناتوان است و ما فرای حس پنجگانه خود امکان شناخت دیگری نداریم. در توضیح بیشتر نظریه دانشمند سوئیسی میتوان گفت بعنوان نمونه در حال حاضر در جهان، ما به عنوان ساکنان زمین تنها هستیم ولی این تنهایی نتیجه فقدان شناخت ماست. اگر ما بتوانیم به شناخت سیستمهای خورشیدی و کهکشانها پی ببریم چه بسا این نظریه تغییر کند و زندگی در سیاره دیگر حس شود. هر دانشمندی باید فرضیهها و تصورهای خود را از جهان ارتقا دهد. در جهان نمیتوان گفت من به حقیقت رسیدهام زیرا ما در قلمرو بسیار کلان و گستردهای هستیم که فقط مطابق موضع خود ابراز نظر میکنیم. رابطه ما با حقیقت چیست؟ همان رابطهای که میان یک نقشه و جغرافیا وجود دارد. نقشه از جغرافیا حرف میزند ولی آیا نقشه ما بازتاب دقیق جغرافیا است؟ بنابراین دانش ما همان نقشه است که بازتابی از حقیقت هست ولی همه حقیقت نیست. مذاهب ابراهیمی گفتند که خداوند جهان را در شش روز بوجود آورد و همه پیروان آنها به همین باور چنگ زدند و خود را تسلیم خدا نمودند. ولی این تسلیم بمعنای پایان دادن به پژوهش و جستجو است. اشتباه انسان در تسلیم اوست. دانش در مورد ستارگان و تمامی عرصههای زندگی بشری همیشه به انسان کمک کرده تا افق آگاهی گسترش یابد ولی علیرغم این روند پویا، انسان پیوسته در قلمرو شناخت و آگاهی بسیار محدود سیر میکند. چگونه بر محدودیت آگاهی میتوان غلبه کرد؟ هوش مصنوعی در این راستا جایگاه خود را پیدا میکند.
خرد انسانی نمیتواند آرام بنشیند، به محدودیت خود آگاه است ولی پیوسته تلاش دارد تا قدرت درک و فهم را گسترش دهد. دانش بشری راه بزرگی را پیموده تا اسیر اسطورههای دینی و باورهای عامیانه باقی نماند. توسعه عقل منجر به دانش و تکنیک و اقتصاد و جامعه مدرن شد و فرهنگ بشری به جایگاه رفیع کنونی رسید. در این مسیر، فلسفه و علوم انسانی از دنیای باستان تا سده اخیر پرسشها و پارادایمهای نوین و تازهای مطرح ساخت و پیروزی انسان مدرن را میسر نمود. طی سده بیستم و بیست و یکم پیشرفت علم فیزیک و بیولوژیک و ژنتیکی و کامپیوتری و تکنولوژی رباتها، ما را در دوران جدیدی از تحولات علمی و جامعه شناسانه و فلسفی قرار داده است و پرسشهای تازه در مورد سرنوشت انسان و آینده او طرح نموده است. پیدایش هوش مصنوعی در نیم قرن اخیر پارادایمهای شگفت انگیزی را ببار آورده است. از این پس نمیتوان مانند گذشته فکر کرد، هوش مصنوعی قدرت اندیشه مغز را به افقهای کاملن جدیدی سوق داده است و بسیار دور خواهد رفت.
هوش مصنوعی چیست؟
هوش مصنوعی دانش برنامه ریزی سیستمهای رایانهای و الکترونیکی و دانش الگوریتم است که میکوشد تا رفتار «انسان گونه» را بازسازی نموده و حتا فراتر از قدرت مغز انسان به پیش رود. هدف هوش مصنوعی در اینستکه میتوان کامپیوترها و رباتها را وادار به فعالیتی نمود که در حال حاضر انسانها آنها را انجام میدهند. آیا گسترش هوش مصنوعی منجر به غلبه ربات بر انسان خواهد شد؟ آیا انسان میتواند ماشینی هوشمندتر از انسان بیافریند و سپس آیا ماشین با هوش برتر، خود میتواند ماشین بیافریند؟ در سالهای ۷۰ میلادی رباتها و نظمهای اتوماتیک و برنامه دار وارد تولید و بنگاههای اقتصادی شد. بیش از پیش خانواده رباتها تکمیل و کارآمدتر گشت. رباتها از تولید صنعتی گذر کرده و تمام زمینههای اجتماعی و علمی و فرهنگی و اداری و پزشکی و آموزشی را اشغال کردند. هوش مصنوعی ادامه این تکنولوژی رباتها و سیستمهای برنامه دار و محاسبه کننده است. تاکنون هوش مصنوعی بسیار پیش رفته است و رباتها را به یک مرحله جدید و بیسابقه از تحول هوشمندانه رسانده است. این گونه ماشین هوشمند باید موقعیتهای از پیش تعریف نشده را با انعطاف و چابکی و بر اساس بانک دادههای علمی دریابد و تشخیص بدهد، باید پیامهای نادرست یا مبهم را جدا نماید، باید تمایزها و شباهتها را بفهمد، باید تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات را در دستور کار قرار دهد، و بالاخره باید نتیجهگیری کند و توانا باشد تا ارتباط دو جانبه در محیط خود برقرار شود.
امروز ربات هایی بوجود آمده که قادرند در یک بازی پوکر یا شطرنج انسان قهرمان را شکست دهند. اما هنوز ربات به نقش انسان دسترسی پیدانکرده است. مقایسهٔ هوش مصنوعی با هوش انسانی بما نشان میدهد که انسان با مشاهده و تجزیه و تحلیل شرایط میتواند قضاوت کرده و تصمیم بگیرد در حالی که هوش مصنوعی بر اساس قوانین علمی و رویههایی از پیش تنظیم و تعبیه شده، بر روی کامپیوترسوار شده، عمل میکند. بمعنای دیگر برنامه ریزی ربات، هر چند پیچیده، توسط انسان صورت میگیرد. در واقع شیوهها و تکنیکهای هوش مصنوعی، برای پاسخ به آن دسته از معضلات و مسائل، اختراع شده که به طور آسان توسط برنامه نویسی یا شیوههای ریاضی قابل حل نبودهاند.
هوش مصنوعی قدرت انسان و سرعت عمل او را بطرز بیسابقه افزایش میدهد. هوش مصنوعی، در واقع دانش و مهندسی ایجاد ماشینهایی هوشمند با بهکارگیری از کامپیوتر و الگوگیری از فهم و هوش انسانی یا حیوانی و در نهایت، دسترسی پیدا کردن به مکانیزم هوش مصنوعی در سطح و همطراز هوش انسانی میباشد. هدف هوش مصنوعی باتر رفتن از هوش انسانی است. حال پرسشی مهم در برابر ماست: آیا میتوان ماشینی با قدرت فکری گسترده بوجود آورد؟ بله این کشف عملی شده است. آیا رباتی با هوش برتر از هوش انسان میسر است؟ دانشمندان متعددی این هدف را دشوار نمیدانند. آیا دانشمندان و متخصصان میتوانند به تولید ماشینهایی اقدام کنند که نه تنها برنامه عمل برای شرایط پیچیده دارند، بلکه دارای احساسات بوده و نسبت به وجود خود و روحیات و احساسات خود آگاه باشند؟ در حال حاضر ما به این تحول نرسیدهایم ولی آیا در آینده هم این امر ناممکن است؟ برخی از متفکران و دانشمندان این کار را در آیندهای نه چندان دور ممکن میدانند.
مخالفان و موافقان هوش مصنوعی
کتابهای مانند «رباتها و انسانها» از «لورانس دوویلر» و یا «اسطوره سنگولاریته» از «ژان گابریل گاناسیا» فیزیکدان فرانسوی به همین پرسشها پرداخته و با نگاهی انتقادی به بررسی هوش مصنوعی میپردازند و انسان را در نهایت تصمیم گیرنده میدانند. لورانس دوویلر پژوهشگر در زمینه تکنولوژی ربات برآنست که آنچه مسلم است با توجه به رشد جمعیت سالخورده و نیازهای پزشکی، رباتها نقش مهمی در جامعه بازی خواهند کرد ولی نباید به ذهنیگری و فانتسم درغلطید. او میگوید میتوان به ربات فهماند که یک سیب چگونه است و اسم آن چیست ولی ربات طعم سیب را درک نخواهد کرد. با این وجود از نظر لورانس دوویلر باید به ربات آموزش داد، باید قواعد را تنظیم نمود، باید ابزار کنترل بوجود آورد و باید مبنای قضایی و حقوقی در زمینه رباتها را تعریف نمود. از نظر او رباتها میتوانند دنیای بد و نابسامانی بوجود آورند پس ما باید نتایج احتمالی رباتها را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم. ژان گابریل گاناسیا میپرسد آیا ماشینهای ما از ما هوشمندتر خواهند شد؟ آیا در آینده، با پیروزی یک جامعه تکنولوژیک و زیر فرمان رباتها، بشریت از نقش اصلی خارج نخواهد شد؟ او نگران جامعه با تحولاتی است که عقل را یکسره به ربات سپرده و انسان را فراموش میکند. او میگوید مدرنیته فقط با تکنیک تعریف نمیشود و ما باید نسبت به تکنولوژی شک خود را حفظ کنیم و دچار اعتماد کور نشویم. از نظر او آیندهای که شرکتهایی مانند «گوگل» برای ما آماده میکنند قابل اعتماد نیست.
لوک فری فیلسوف فرانسوی نیز در کتاب خود «انقلاب ترانس اومانیست» از «پروژه نگران کننده سیبرنتیک» صحبت میکند که در پی مخلوط کردن انسان با ماشین است. فیزیکدان انگلیسی استفان هاوگینگ در روزنامه «ایندپاندان» یکم ماه مه ۲۰۱۴ میگوید رشد تکنولوژی هوش مصنوعی با سرعتی که بخود گرفته دیگر قابل کنترل نیست و قادر است جامعه را بطور جدی به خطربیافکند. او میگوید هنوز امکان متوقف کردن آن را داریم و فردا دیر خواهد بود. در این ارزیابی عمومی این دانشمندان موافق هستند که هوش مصنوعی به هرحال توسعه خواهد یافت ولی ژان گابریل گاناسیا معتقد است که در باره آهنگ رشد هوش مصنوعی و اثرات شگفت آن بر جامعه تا اندازهای اغراق شده است و حالتی از یک داستان تخیلی است. از نظر او طرفداران هوش مصنوعی بطرز غلوآمیز سخن میگویند و آنها این رویداد را چه بسا از برخورد زمین و یک سیاره دیگر و یا تغییرات اقلیمی و افزایش گرمایش زمین، اساسی تر و قطعی میدانند. حال آنکه چنین دورنمایی غلوآمیز و ناممکن است. (رجوع شود به «اسطوره سنگولاریته» انتشارات سویی پاریس ۲۰۱۷).
البته همه اندیشمندان دارای یک دیدگاه یگانه و همسان نیستند و دقیقن مانند همدیگر نمیاندیشند. دیدگاههای استفان هاوگینگ و ژان گابریل گاناسیا و لورانس دوویلر، رشد هوش مصنوعی را انکار نمیکنند و آهنگ رشد را متفاوت میدانند ولی حلقه کلیدی در نگاه آنها نگرانی در مورد آینده بشری است و اینکه باید به اقدام پیش گیرانه برای کنترل دست زد. این گروه از دانشمندان نگران خرد ابزاری و تکنولوژیکی هستند و برخوردی انتقادی به آهنگ رشد هوش مصنوعی و اهداف آن دارند. حال آنکه گروه دیگری از متفکرانی برخوردی خوشبینانه تر داشته و برآنند که باید به استقبال هوش مصنوعی رفت. بعنوان نمونه در بررسی هوش مصنوعی متفکرانی مانند «نیک بوسترم» به استقبال آن شتافته ولی خواهان ایجاد جامعه ماشینی با اخلاق و اتیک مصنوعی هستند. از نگاه او انسان با دانش خود به ماشین قدرت شگفت انگیزی میدهد و امروز ربات هایی وجود دارند که به اساس برنامه ریزی در کره مریخ عمل میکنند. امروز ربات هایی وجود دارند که واژگون میشوند ولی این استعداد را دارند که از زمین برخیزند و به سوی هدف خود پیش نرود. اگر امروز ربات در مسابقه شطرنج و قمار پوکر بر انسان پیروز میشود چرا فردا به مراحل بالاتر و پیچیده تر نرسند؟ منقدان این دیگاه میگویند حال در آینده چرا این رباتها به جنگ علیه انسان دست نزنند؟ چرا ربات زندگی انسان را مختل نکند؟ «نیک بوسترم» میگوید برای اجتناب از این وضع میتوان به رباتها اتیک اخلاقی انتقال داد و میتوان رفتار آنها را اخلاقی و معطوف به ارزش انسانی نمود.
آشتی نگاه فلسفی با هوش مصنوعی
فیلسوف سوئدی تبار دانشگاه آکسفورد «نیک بوسترم» با کتاب معروفش «هوش برتر» در جستجوی چگونگی کنترل و مدیریت رباتها با هوش مصنوعی است. از نظر این فیلسوف در آینده با توسعه هوش مصنوعی حوادث ناگواری میتواند روی بدهد ولی میتوان پیشگیری نمود. از نظر او ربات برتر از مغز انسان میسر است ولی اگر ربات جدید با هوشمندی مصنوعی بتواند بر مغز بشر پیروز شود، حوادث شومی میتواند در انتظار انسان باشد. از نظر او این وضع تراژیک ناگزیر نیست و باید خطرات را پیش بینی کرد. «نیک بوسترم» خواهان مقابله با هوش مصنوعی نیست ولی میپرسد فردا ماشینهای متکی به هوش مصنوعی را چگونه کنترل کنیم تا به انسان زیان نرسانند؟ نیک بوسترم میپرسد آیا میتوان رباتها را درس اخلاق داد تا علیه انسان نشورند؟ این فیلسوف تمام مقولههای اقتصادی، روانشناسانه و فیلسوفانه را مورد برخورد قرار میدهد تا راه مدیریت بر رباتها تدوین شود. نیک بوسترم مینویسد: «همانگونه که سرنوشت گوریلها امروز بیشتر به انسانها بستگی دارد سرنوشتی که در انتظار نوع بشر است بطرز فعالانه به ماشین بستگی خواهد داشت. درست است که ما، بعنوان انسان، یک امتیاز داریم و ان اینکه ما سازنده هستیم. براساس همین توانایی، ما میتوانیم قادر باشیم تا هوش برتری بیافرینیم که به دفاع از ارزشهای انسانی بپردازد.» («هوش برتر»، انتشار «دونو» پاریس).
از نظر او تا چند دهه دیگر با ویژگی تکنولوژیکی هوش مصنوعی، ما با «انفجار هوش» مواجه خواهیم بود و این «انفجار» تکنولوژیکی با ماشینی که دارای «هوش برتر» است تحقق مییابد. این انفجار هوش، پایه رویدادهای اساسی برای اقتصاد و جامعه خواهد شد. حال ممکن است اشتباه کنیم و در مورد این رویداد دستخوش خوشبینی باشیم و از نظر زمانی این امر را در کوتاه مدت میسر بدانیم. ولی آنچه که مسلم است این رویداد بزرگ بطور مسلم و قطعی بوقوع میپیوندد. حال از آنجایی که این سناریو در آینده نزدیکی اتفاق میافتد، احتمال دارد که نتایج ناگواری در انتظار زندگی بشری باشد. پس ما باید در کار علمی پژوهشی در باره هوش مصنوعی، برنامه انتقال اخلاق و اتیک را نیز در نظربگیریم. از نظر «نیک بوسترم» در عرصه علمی بهبود بخشیدن به عملکرد یک مغز امروز کاملن ممکن است و همچنین قدرت بخشیدن به ظرفیت دانش اندوزی مغز برای دانش امروزی امری شدنی است. تقویت بیولوژیکی و نرولوژیکی نزد انسان امکانپذیر است و حتا علم ژنتیکی در قرن بیستم مداخله روی ژنوم انسان و جلوگیری از سالخوردگی و پیری را ممکن ساخته است. استعداد علمی در جامعه پیشرفت شگرفی نموده است و این امر نشان میدهد که ما میتوانیم جلوبرویم و در مورد هوش مصنوعی نیز گامهای بلندی برداریم.
به این لحاظ کار علمی در باره رابطه مغز با کامپیوتر در حال تحول سرنوشت ساز است و هوش مصنوعی دگرگونیهای شگرفی را در پی خواهد داشت. هوش مصنوعی استراتژی جدیدی خواهد بود تا بتوان در عرصه تکنولوژی و اقتصادی و اجتماعی به موقعیتی بیسابقه دست یافت. این امر مقیاس زمان را به زمان گسترده و دراز مدت گسترش خواهد داد و جغرافیای عملکرد را بناگزیر جهانی خواهد کرد. هوش مصنوعی معنایی جز معنای برتری روشنفکری و شناخت برتر نخواهد داشت. روشن است که در این فضای تکنولوژیک و رباتهای هوشمند پرقدرت، امکان خطر وجود دارد ولی فکر مهندسی میتواند سیستمهای کنترل کننده را پیش بینی نموده و احتمال خطر را به حداقل کشاند. یک نظام رباتی که دارای هوش برتر است میتواند نظام کنترلی اتوماتیک خود را داشته باشد زیرا دارای قدرت تصمیم گیری برتر نیز میباشد. هوش مصنوعی دربرگیرنده مقولهها و تکنولوژیهای گوناگونی است که در پی انتقال هوش انسانی به ماشین میباشد. این نظریه خود را متکی بر علم شناخت، نرولوژی، منطق ریاضی، علم کامپیوتری و الگوریتم میکند. نظریه علمی هوش مصنوعی پس از سالهای ۵۰ میلادی در آمریکا بوجود آمد و سپس با توسعه علم کامپیوتری و تکنولوژی رباتها بیش از پیش تحکیم شد. در سالهای اخیر هوش مصنوعی با شکست دادن انسان در برابر ماشین، با شکست انسان در بازی شطرنج در سال ۱۹۹۷ و با شکست انسان در بازی قمارپوکر در سال ۲۰۱۷، تردیدهای بسیاری را شکست و پرسشهای اساسی جدید تولید کرد و هوش مصنوعی بعنوان یک نظریه علمی اجتماعی و فلسفی معروف شد. مسئله مرکزی در این نظریه اینستکه آیا ربات از انسان پیشی خواهد گرفت یا نه؟
چالش بزرگ فلسفی و جامعه شناسانه
در واکنش به هوش مصنوعی دانشمندان و فیلسوفان و جامعه شناسان به دو دسته بزرگ مخالف و موافق تقسیم میشوند. گروهی میگوید رباتها و ماشینها هرگز مانند انسانها دارای احساس و واکنش نیستند و اینگونه تکنولوژی خطرناک است و گروه دیگر برآنست که کامپیوترها سمبولها را دستکاری نموده و این تحول بزرگ علمی منجر به پارادایم جدید خواهد شد. این گروه معتقد است با هوش مصنوعی ویژگی این دوران، انفجار و زنجیره بزرگ تغییرات میباشد، عصر ما تکان خواهد خورد و بقول «ری کورزول» هوش از مکانیسم بیولوژیکی خارج شده و بشکل غیر بیولوژیکی ابعاد جدیدی بخود میگیرد.
پژوهش علمی و اختراع در این زمینه پیوسته با توسعه خود پرسشهای فلسفی و چالشهای جامعه شناسانه و اضطرابها و خوشبینیهای متعددی تولید نموده است. هم اکنون ما نمیتوانیم ادعا کنیم که هوش مصنوعی، مسئله ما، ایرانیان نیست. اینگونه تفکرات مخصوص غرب نیست، بلکه مسائل و پرسشهای جهانی است و ماهم باید به آنها توجه کنیم. دیدگاه فلسفی و جامعه شناسی ما باید این معضل را مورد اندیشه قرار دهد. گسترش دانش به انسان کمکهای بیشماری کرده و بازهم خواهد کرد، ولی ماشین خارج از کنترل میتواند خسارت بزرگی بوجود آورد. این فرضیه میطلبد تا در عرصه جامعه شناسی و فلسفی و اخلاقی به کار فکری خود ادامه دهیم. تکنیک بدون روح و معنا، ما را به پرتگاه میکشاند و مقاومت علیه تکنیک و دانش، ما را در تاریکی و ظلمات زندانی خواهد کرد.
جامعهای که نتیجه هوش مصنوعی خواهد بود جامعهای با دانش بیسابقه و عظیم خواهد بود، جامعهای که حضور رباتها در تمام اجزایاش عمومیت خواهد داشت. تولید و اقتصاد و بهداشت و نظام پزشکی و شهرسازی و معماری و آموزش و اطلاعاتی بکلی دیگرن خواهد شد. نظام هوش مصنوعی گروهبندیهای اجتماعی را دگرگون خواهد نمود و فعالیت انسانی را به یک انتخاب و نه یک اجبار، تغییر شکل میدهد. در این چنین جامعهای ارزشها و رفتار و احساس انسانی بطور مسلم چرخش خواهد کرد و ماهیت نوین مییابد. حال آیا این جامعه متکی بر همکاری ربات و انسان خواهد بود یا جامعهای با هوش ابزاری که با قدرت برای نابودی انسان عاشق و مهربانی انسانی و ادبیات و فلسفه عمل خواهد کرد؟ در این چنین جامعهای خوشبختی به طرز دیگری قابل تعریف خواهد بود، ولی حس خوشبختی و آرامش و عشق چگونه در هویت انسانها نمایان خواهد شد؟ هوش مصنوعی دوران سازخواهد بود و ما باید خود را برای آن آماده کنیم و دانش و پژوهش را به این سو سوق دهیم ولی همیشه دقت داشته باشیم که دانش ما به جنایت علیه روان و بندگی اراده گرایانه انسان نیانجامد.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
Jean-Gabriel Ganascia, « Le mythe de la singularité », Seuil, Paris 2017
Dominique Boullier, « Sociologie du numérique », Colin, Paris 2016
Nick Bostrom, « Super intelligence », Dunod, Paris 2017
Laurence Devillers, « Les robots et les Hommes », Plon, Paris, 2017