سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و رويداد ۲۸ مرداد ۳۲ (بخش سوّم)، علی ميرفطروس
حزب توده در آغاز به عنوان يک حزب ملّی و ميهنی عمل میکرد و به همين جهت بسياری از هنرمندان، استادان، نويسندگان و روشنفکران ميهنپرست ايران را به خود جلب کرده بود. نوآوری در هنر و ادبيـّات و شعار "مبارزه برای حفظ استقلال و تماميـّت ارضی کشور، برقراری آزادی و دموکراسی، تأمين حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد و پيکار با امپرياليسم انگليس و..." حزب توده را به پايگاهی برای نيروهای ميهنپرست و ترقيخواه تبديل کرده بود
* بسياری از افسران آرمانخواه ِ توده ای - باوجود پاکدامنی و شرافت اخلاقی - بخاطر اعتقاد به «انترناسيوناليسم کمونيستی»، فاقد دلبستگیهای ملّی و ميهنی بودند.
*بابک اميرخسروی:« حزب توده در همهء ارکان و زوايای ارتش ـ حتّی در گارد جاويدان شاهی ـ رخنه کرده بود».
اشاره:
نقش حزب توده و خصوصاً سازمان افسران آن در جريانات منجر به ۲۸ مرداد ۳۲ از نکات بسيار مهم و در عين حال مبهمی است که هنوز بطور شايسته به آن پرداخته نشده .نگارنده در کتاب «دکترمحمّد مصدّق؛آسيب شناسی يک شکست»به گوشه هائی از اين مسئله پرداخته است.بعبارت ديگر: يکی از محوری ترين يا مهمّ ترين بخش های اين کتاب، توجهء نويسنده به نيروی حيرت انگيز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رويدادهای ۲۵-۲۸ مرداد ۳۲ می باشد (از جمله دستگيری غير منتظرهء سرهنگ نصيری توسّط يکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نيز، تهیّه و تکميل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای يک کودتای احتمالی).
نگارنده، در بخش ِ «نقش و نقشهء ديگر ِ مصدّق در ۲۸ مرداد »، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشياری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسيار – پس از ديدار با هندرسون(سفير آمريکا ) ، ضمن خالی کردن ميدان در روز۲۸مرداد۳۲ ، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتيپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئيس شهربانی کل کشور و نيز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران يا ماندن در خانه های شان در روز ۲۸ مرداد، و يا با انفعال و عدم درخواست کمکِ مردمی از طريق راديو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و ديگر ياران مصدّق)، کوشيد تا ايران را از يک جنگ داخلی برَهانَد و يا از افتادن ايران به چنگ ِ«سپاه عظيم و رزم ديدهء توده ای ها» (بقول بابک امير خسروی) جلوگيری کند و......
در زير،بخش سوّم مربوط به سازمان افسران حزب توده و قدرت حيرت انگيز آن در آستانه رويداد ۲۸مرداد ۳۲را می خوانيم.
***
سازمان افسران حزب توده
حملهء ارتشهای متّفقين به ايران و تارومار شدن ارتش نوپای کشور در سـّوم شهريور ۱۳۲۰، روحيهء شکست و شرمساری را در ميان ارتشيان ايران پديد آورد و باعث خشم و نارضائی افسران جوان نسبت به اوضاع نابسامان سياسی ـ اجتماعی موجودگرديد. اين افسران با ايجاد محفلهائی، به کانون افسران ناسيوناليست ايران تبديل گرديدند. امـّا پيروزی ارتش سرخ بر فاشيسم هيتلری و «حماسهء استالينگراد»، برای بسياری از افسران جوان ايرانی، شکوهمند و الهامبخش بود و لذا با توجـّه به حضور «ارتش سرخ» در ايران و نفوذ روزافزون حزب توده و شعارهای ميهنپرستانهء اين حزب در اوايل سالهای ۱۳۲۰، بخشی از افسران آرمانخواه و عدالتجوی ايران بتدريج به حزب توده پيوستند و «سازمان افسران حزب تودهء ايران» را پديد آوردند .
حزب توده در آغاز بعنوان يک حزب ملّی و ميهنی عمل میکرد و بهمين جهت بسياری از هنرمندان، استادان، نويسندگان و روشنفکران ميهنپرست ايران را بخود جلب کرده بود. نوآوری در هنر و ادبیـّات و شعار ِ «مبارزه برای حفظ استقلال و تمامیـّت ارضی کشور، برقراری آزادی و دموکراسی، تأمين حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد و پيکار با امپرياليسم انگليس و...» حزب توده را به پايگاهی برای نيروهای ميهنپرست و ترقيخواه تبديل کرده بود، امـّا با سيطرهء جناح هوادار شوروی، اين حزب ـ بتدريج ـ به ابزاری در خدمت منافع دولت شوروی بدل شد که طی آن، منافع ناسيوناليستی ايران قربانی مصالح انترناسيوناليستی اردوگاه شوروی گرديد.
در اوايل سال ۱۳۳۲، حزب توده حدود ۲۵ هزار عضو در سازمانهای مخفی داشت. اين حزب غيرقانونی از طريق اتّحاديهها، سازمانها، سنديکاها، روزنامهها و نشریـّات مختلف، دارای توان تجهيز نيروهای عظيمی بود بطوريکه ناظران مختلف، تعداد شرکتکنندگان در ميتينگ ۳۰ تير ۱۳۳۲ را بين ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تخمين زدهاند .
هر چند که ساختار سْنّتی ارتش ـ اساساً ـ در حمايت از شاه و شاهدوستی شکل گرفته بود، امّا بايد دانست که بعد از ۳۰ تير ۱۳۳۱ با قبضه کردن وزارت جنگ و فرماندهی وزارت دفاع توسط مصدّق نيروهای ارتشی ـ خصوصاً سران و فرماندهان ارتش ـ در آستانهء ۲۸ مرداد ۳۲ به چهار بخش تقسيم شده بودند:
۱ ـ سازمان افسران حزب توده و نيروهای تحت فرمان آن
۲ ـ طرفداران شاه
۳ ـ طرفداران مصدّق
۴ ـ بیطرفها
فخرالدين عظيمیـ بدرستی ـ تأکيد میکند:
«برای نخستين بار در تاريخ ايران و به رغم دشواریهای بسيار، حکومتی غيرنظامی توانسته بود به اندازهای ارتش را در مهار خود بگيرد که نه تنها زاهدی بلکه شاه نيز نمیتوانست با اطمينان بر حمايت محسوس نظاميان تکيه کند» .
چنين شرايطی ـ البتّه ـ بهترين زمينه برای رشد و گسترش سازمان نظامیحزب توده بود بطوريکه در آستانهء ۲۸ مرداد ۳۲، شاخهء نظامیحزب توده حدود ۶۰۰ عضو رسمی و صدها افسر هوادار داشت که بسياری از آنان در مقام و موقعیـّت فرماندهی، نيروهای فراوانی را تحت پوشش و فرماندهی خود داشتند. بنظر میرسد که رهبران حزب توده ـ با تدارکات و تشکيلات گستردهء نظامی ـ منتظر بودند تا در فرصتی مناسب، ضمن تغيير رژيم سلطنتی و قبضه کردن قدرت سياسی، ايران را به اردوگاه کمونيستی (شوروی) وابسته کنند و ظاهراً با چنين سودائی، نقشه و کروکی دقيق پادگانهای باغشاه، عشرتآباد، دانشکدهء افسری و کاخ سعدآباد با ذکر دقيق محلّ اسلحهخانهها، موتورخانهها، انبار سوخت و... را تهیـّه کرده بودند . گفتنی است که بسياری از اين افسران آرمانخواه ـ باوجود پاکدامنی و شرافت اخلاقی ـ بخاطر اعتقاد به «انترناسيوناليسم کمونيستی»، فاقد دلبستگیهای ملّی و ميهنی بودند. روحالله عبـّاسی، افسر متخصّص رادار و نويسندهء کتاب«خاطرات يک افسر تودهای»، در گفتگو با نگارنده تأکيد کرد که «بخاطر همان اعتقادات انترناسيوناليستی ـ کمونيستی، بسياری از ما حاضر بوديم که بیهيچ مقاومتی، مرزهای ايران را به روی سربازان ارتش سرخ بگشائيم و...» . هندرسون در گزارشهای خود، اوضاع ايران را بحرانی خواند و وزارت امور خارجهء آمريکا پس از بررسی گزارشهای هندرسون در رابطه با حوادث منجر به ۹ اسفند۱۳۳۱، آيندهء سياسی ايران را نامعلوم ارزيابی نمود و نتيجهگيری کرد:
«۱ ـ هدف حزب توده حذف شاه است و بدين منظور در حال حاضر با مصدّق همراهی میکند تا پس از حدف شاه، تغيير موضع داده و برای حذف مصدّق کوشش نمايد و فرصت به دست گرفتن قدرت توسط خود را افزايش دهد.
۲ ـ مصدّق برای حذف شاه، ناگزير به همراهی با حزب توده خواهد بود و بعد خود را در مقابل حزب توده ناتوان خواهد ديد.۶
..........................
۵ ـ در صورتی که مصدّق قادر به حفظ قدرت خود شود، احتمال حذف شاه از صحنهء سياسی ايران زياد است و اين به معنای برهم خوردن فوری روابط ايران و غرب و افزايش احتمال در دست گرفتن قدرت توسّط کمونيستها میباشد۷».
ادامه دارد...
زيرنويس ها:
۱- برای بحثی ارزشمند در اين باره نگاه کنيد به کتاب محمـّد حسين خسروپناه: سازمان افسران حزب تودهء ايران (۱۳۲۳-۱۳۳۳)، تهران،شيرازه، ۱۳۷۸؛ روح الله عباسی: خاطرات يک افسر تودهای (۱۳۲۰-۱۳۳۵)، کانادا، نشر فرهنگ، ۱۹۸۹، صص۱۲۰-۱۵۶؛ محمد علی عموئی: دُرد زمانه، تهران، نشر آنزان، ۱۳۷۷؛ محمد جعفر محمّدی، «سازمان نظامی حزب توده»، در: راه آزادی (نشريهء حزب دموکراتيک مردم ايران)، شمارههای ۲۹-۳۷، ۱۳۷۳
۲- اميرخسروی (ص۵۶۹) اين رقم را ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر ذکر کرده در حاليکه کاتم (ص۲۸۳) اين رقم را بين ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تخمين زده است.
۳ـ عظيمی، ص۱۹۳
۴ـ نگاه کنيد به: عموئی(عضو سازمان افسران حرب توده)، صص۲۳-۲۴
۵ـ در بارهء علل و عوامل ايدئولوژيک وابستگی حزب توده به شوروی نگاه کنيد به: اصغر شيرازی، مدرنيته، شبهه و دموکراسی (برمبنای يک بررسی موردی در بارهء حزب تودهء ايران)، خصوصاً فصل ۵، صص۳۱۹-۳۶۱
۶ـ بطوريکه قبلاً گفتيم (ص۲۸) در سالهای اخير، کودتای محمد داودخان (نخستوزير افغانستان، پسر عمو و شوهر خواهر محمّد ظاهرشاه) در انقراض رژيم سلطنتی و سپس ،استقرار يک رژيم کمونيستی وابسته به شوروی در افغانستان، مثال روشنی است.
- Dulles to Henderson, March 2, 1953, telegram 2266-788.00/3-2537
http://www.mirfetros.com