شنبه 21 دی 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ناطق نوری: حزب نبايد "پنجولی" باشد، تابناک

من يک نگاهی داشتم و الان هم قائل به همان نگاه هستم که يک جناح نمی‏تواند به تنهايی کشور را اداره کند. احزاب و گروه‌های سياسی ما قاعده بازی را بلد نيستند. حزب به آن معنايی که در دنيا وجود دارد و هست، ما نداريم؛ لذا به تعبير مقام معظم رهبری اينها حزب نيستند، قبيله هستند.

رئيس بازرسی دفتر مقام معظم رهبری ضمن تحليل ايده خود مبنی بر دولت وحدت ملی که با واکنش دو جناح روبه‌رو شد، بيان داشت: زمانی به ذهنم رسيد که خودم شروع کنم و يک حزب تاسيس کنم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حجت‌الاسلام و المسلمين ناطق نوری ضمن بيان تاريخچه حزب جمهوری اسلامی در گفت‌وگو با «اعتماد ملی» اظهار داشت: امام در بنيانگذاری حزب جمهوری هم مشوق بود، هم مؤثر بود و هم پول می‏داد. اصلا حزب جمهوری با پول امام استارت زد. از پاريس در ذهن امام بود که يک حزب اساسی راه بيفتد.

برای همين بعد از انقلاب فرمودند که برويد حزب راه بيندازيد اما هرچه زمان گذشت، حوادث مختلفی مثل ماجرای بنی‏صدر و موافق و مخالف رخ داد، رفتند از امام سؤال کردند که آقا سردمداران حزب جمهوری، مسئولان کشور هستند. آقای هاشمی رئيس مجلس است، آقای بهشتی رئيس ديوان عالی کشور است، آقای خامنه‏ای در وزارت دفاع است، باهنر در فرهنگ است. خب اگر افراد خوبی به نيروهای مسلح بروند، به ارتش و سپاه بروند، آيا نيروهای مسلح سياسی نمی‏شود؟ در حالی که شما می‏گوييد نيروهای مسلح وارد سياست نشوند. خب اگر اينها بروند، تکليف چيست؟ اين تضاد را چگونه بايد حل کرد؟ امام در آن زمان برای تصميم‏گيری تأمل کرد. چه بگويد؟ بگويد اين افراد به نيروهای مسلح نروند؟ خب اگر اين افراد نروند، چه کسانی برای سربازان و نيروها سخن بگويد؟ اگر اين افراد بروند، غيرمستقيم اين اجازه صادر شده که حزبی‏های ديگر نيز در جمع نيروهای مسلح حاضر شوند. امام تأمل کرد و نتيجتا به يک جمع‏بندی رسيد. فرمود: حزبی‏ها به ميان نيروهای مسلح نروند اما اينها بروند.

نمی‏دانم، اما آنچه مشخص بود، دورنگری امام را نشان می‏داد. بالاخره در آينده آنها می‏بايست زمام امور کشور را بر عهده بگيرند. امام از همه زودتر دنبال اين موضوع بود. اين تيزبينی و نکته‏بينی امام بود که مثلا آقای خامنه‏ای يا هاشمی در سال‏های بعد عهده‏دار مسئوليت‏های مهم می‏شوند. لذا امام آن سخن را گفتند که شما کنار بکشيد. اين موضوع در شورای مرکزی مطرح شد. ما گفتيم اگر شماها نباشيد، اصلا حزبی نمی‏ماند. چون در اين سال‏ها و ايام، حزب مرتب لاغرتر شده بود. اگر قرار است شماها نباشيد، پس بهتر است فتيله را بکشيد پايين. من خودم اين جمله را که «فتيله حزب را بکشيم پايين» به کار بردم. اين سومين و مهمترين شوک بود که به حزب جمهوری وارد شد تا فعاليت آن متوقف شود.

وی درباره روحيه حزبی در کشور و ضعف و نقص در برخورد احزاب با يکديگر افزود: زمانی به يکی از بزرگان عرض کردم می‏خواهم حزبی تأسيس کنم که حزب «پنجولی نباشد» و شعار ضد ندهد. گفتم يعنی وقتی حزبم می‏گويد من خط امام و رهبری هستم، به طرف مقابلش نگويد که تو ضد خط امام و رهبری هستی. يعنی به طرف مقابلش اتهام «ضد» بودن نزند. نمی‏خواهم حزبی باشد که به طرف مقابل «پنجه» بکشد. اگر می‏گويد من حزب‏اللهی هستم، نگويد که تو ضد حزب‏الله هستی. من قايل به چنين حزبی هستم. ديگر اين‏که مواضع آن در اقتصاد، فرهنگ، سياست داخلی، سياست خارجی شفاف باشد. ضمنا وقتی دولتی از رقيب يا غيرحزب خود تشکيل شد، به صرف آن‏که رئيس‏جمهور و دولت از حزب او نيستند، آنها را تخريب نکند.

من هميشه نگاهم اين بود که هر دو جناح بايد در اداره کشور حاکم باشند. در مجلس پنجم من رئيس بودم، اکثريت از جناح ما بود، اما اقليت مجلس، بسيار قدرتمند بودند.

رئيس اسبق مجلس شورای اسلامی درباره طرح دولت وحدت ملی خود ادامه داد: ببينيد من اين جمله را روزی به يکی از بزرگان به شوخی گفتم و بعد ديدم که اتفاقا جدی است. گفتم: من فرزند زمان خود نيستم. يا زودتر به دنيا آمدم يا ديرتر. هشت ماه پيش من اين بحث دولت وحد ملی را مطرح کردم. دو طرف متوجه نشدند چه می‏گويم. «دوزاری» آنها نيفتاد. اصلاح‏طلبان با يک تفسير آن را کنار گذاشتند، بخشی از اصولگرايان نيز تفسير ديگری کردند و آن را کنار گذاشتند.

من گفتم، نيروهای معتدل دو طرف جمع بشوند و يک نفر را برای رياست‏جمهوری انتخاب کنند که اولا مقبول رهبری باشد و ثانيا جريان‏های سياسی او را تحمل کنند. به عبارت ديگر، يک اصولگرای معتدل رئيس‏جمهور شود که هم مقام معظم رهبری او را قبول داشته باشد و هم برای جريان‏های ديگر قابل تحمل باشد. اين فرد می‏تواند کشور را اداره و جمع کند.
اينها فکر کردند که من می‏خواهم برای حضور يک نفر ديگر در انتخابات رياست‏جمهوری زمينه‏سازی کنم. من ديدم خودم که تصميم ندارم وارد انتخابات شوم، در حزب و گروهی هم نيستم که بخواهم فردی را حمايت کنم پس بايد برای چه دست و پا بزنم و به اين و آن بگويم که منظورم اين نبود.

مدتی که گذشت ديدند خيلی طرح خوبی است. برخی از اصلاح طلبان گفتند خب حالا چرا ما اين ايده خوب را مصادره نکنيم؟ آنها حمايت کردند. حمايت آنها باعث شد طرح رنگ سياسی به خود بگيرد. نتيجه آن شد که آن طرف مقابل موضع گرفت. اين وسط هم ما مانديم و تيرهايی که از دو طرف می آيد.





















Copyright: gooya.com 2016