يادداشت های وزير بيت رهبری (۶)، طنزنوشته ای از امين الله رهبر
* مقام معظم رهبری فرمودند بگو وزارت اطلاعات هم موضوع مذاکره و اين جور چيزها را تکذيب کند. به آقايان نوری و موسوی و خاتمی هم بگو تکليف خودشان را معلوم کنند، اينکه نمیشود به دم هم بچسبند و نوری بگويد به خاطر خاتمی نمیآيم و خاتمی هم آقای نوری به تخمش نباشد و بگويد من ترجيح میدهم موسوی بيايد. انتخابات که من بميرم تو بميری سرش نمیشود.
بسمه تعالی
۲۷ محرم ۱۴۳۰
صبح به کارهای جاری رسيده، مشرف شدم. رييس جمهور هم آمده بود. اما مقام معظم رهبری من را قبلا احضار فرموده بودند. يک ساعت در حضور بودم. مقداری کارهای عقب افتاده و بعضی مطالب را عرض کردم که باعث ناراحتی خاطر مقام معظم رهبری شد. از آن جمله عرض کردم امت از اين که قيمت ها اينقدر بالا میرود ناراحت هستند، خيابانها خراب است، دزدی و سوء استفاده زياد شده، اعتبارات را به علل اقتصادی محدود کردهاند، عدهای در حال ورشکستگی هستند و به دانشگاهها پول نمیرسد. مقام معظم رهبری خيلی خيلی ناراحت شدند و با من تندی فرمودند. فرمودند «وقتی پول نيست چه کار کنيم؟» عرض کردم «مدتی بود که اين مطالب را به عرض میرساندم، میفرموديد، اين طور نيست، پول داريم، گزارشات تو غلط است و سياهنمايی دشمنان است. اينها را من قبلا عرض میکردم، مورد مؤاخذه واقع میشدم. همينطور که امروز میشوم! حالا هم عرض میکنم، بیاعتنايی به خواستههای حقه مردم، صحيح نيست. من چون بنده مؤمن و صديق شما هستم، عرض میکنم، يعنی بعد از شما زندگی نمیخواهم.»
اشخاص ديگر، هميشه میخواهند مقام معظم رهبری را خوشحال نگه دارند و از آن خوشحالی برای خودشان سوء استفاده کنند، يعنی يا خود را در مقامی که دارند حفظ کنند، يا استفادههای مالی ببرند. میدانستم عرايض من در دل مقام معظم رهبری اثر میکند و احساس میکنند که از روی کمال صداقت است ولی موضوع را عوض کردند و فرمودند کار ستاد بازسازی غزه عزيز را پيگيری میکنيد؟ عرض کردم قرار است هزار خانه و ده مدرسه و يک بيمارستان در آنجا بسازيم. فرمودند مسجد را فراموش نکنيد. عرض کردم برادران دولت احداث پنج باب مسجد را در اولويت قرار دادهاند. حضرت ولی فقيه بسيار خوشحال شدند و گرانی و ناراحتی امت يادشان رفت و فرمودند جشن پيروزی غزه را هر چه با شکوهتر برگذار کنيد. عرض کردم فردا آقای رفسنجانی در تالار وزارت کشور سخنرانی خواهند فرمود تا امت بيشتر توجيه شوند. در حالی که موج افسردگی مقام معظم رهبری را فرا میگرفت فرمودند کاش حالمان خوش بود و خودمان در اين جشن باشکوه شرکت میکرديم. عرض کردم انشاءالله و تعالی سخنرانی پيروزی بر اسراييل و آزادی قدس عزيز را جنابعالی ايراد میفرماييد. دوباره خوشحال شدند و من از ديدن لبخند مبارکشان دلم خيلی باز شد. واقعا نمیدانم اگر روزی مقام معظم رهبری نباشند من چه خواهم کرد.
بسمه تعالی
۲۸ محرم ۱۴۳۰
نزديک ظهر حضور رسيدم. مقام معظم رهبری عصبانی تشريف داشتند بلافاصله فرمودند اين رهبران غربزده عرب را بايد به دست ما بسپارند تا دين مبارک اسلام را به يادشان بياوريم. عرض کردم تمام کشورهايی که از وجود مبارک ولی فقيه بهرهای نبردهاند، کارشان همينطور زار است. بعد خبر خوش سخنرانی آقای رفسنجانی را در تالار وزارت کشور دادم که گفتند پس از پيروزی ما در لبنان و غزه حالا نوبت پيروزی سوم ما در اسراييل و آزادی بيتالمقدس و قدس شريف است. مقام معظم رهبری خيلی خيلی ابراز رضايت فرمودند و بعد سؤال فرمودند عربها را ديدی يا نه؟ عرض کردم بعد از ظهر قرار است آنها را ببينم. فرمودند مطالبی را که ديروز گفتم به آنها بگو.
بعد از ظهر هم که نمايندگان حماس و حزبالله و جهاد اسلامی آمدند، دو ساعت مذاکره کرديم. همهشان اظهار عجز از پيشرفت کار داشتند و مثل هميشه کاسه گدايی به دست گرفته بودند. با آن که من هم وحشت داشته و دارم، زيرا از بنيه مالی دولت نگرانم، ولی به روی خودم نياوردم و خيلی به آنها روحيه دادم و خيالشان را جمع کردم. نماينده حزبالله شک داشت، به او اطمينان دادم که جای هيچ نگرانی نيست.
بسمه تعالی
۲۹ و ۳۰ محرم ۱۴۳۰
اين دو روز را با هم مینويسم چون اصلا فرصت سر خاراندن نداشتم. امروز صبح به حضور رسيدم. سخنان آقای احمدینژاد را که با مشتهای گره کرده به اعضای ستاد برگذاری جشنهای سیامين سالگرد انقلاب اسلامی گفتند انقلاب ما مختص به ايران و اسلام نيست و جهانی است به سمع مبارک مقام معظم رهبری رساندم. فرمودند اين رييس جمهور را واقعا مثل پسر خودم دوست دارم، ماشاءالله هيچ کس به اندازه ايشان معنی انقلاب ما را نفهميد. عرض کردم سرمايه ما همين مشتهای گرده کرده است که انشاءالله خداوند هميشه بستهشان نگهدارد، بعد از حرف خودم خيلی پشيمان شدم چون ديدم که مقام معظم رهبری هر چه تلاش میکنند دست راستشان را مشت بفرمايند نمیشود. با عصبانيت فرمودند مگر اين دولت در آمريکای جنايتکار عوض نشده است؟ عرض کردم بله، چه شده است؟ فرمودند پس اين زنيکه رايس چرا هنوز زر میزند؟ عرض کردم اين رايس آن رايس نيست. فرمودند ولی ما که ديشب بی بی سی را تماشا میکرديم هم سياه بود و هم همان حرفها را میزد. عرض کردم آنها هم حرفهايشان مثل ما گرم و سرد دارد. فرمودند ولی تا سياستهای خود را تغيير ندهند خبری از مذاکره پذاکره نيست. عرض کردم اين حرف خيلی عالی و عاقلانه است، هم حمله است هم ملايمت دارد. به قول سعدی:
چو شمشير پيکار برداشتی
نگه دار پنهان، درِ آشتی
فرمودند ولی اين در از آن درها نيست. واقعا که مقام معظم رهبری در شجاعت و صراحت نظير ندارند. بعد گزارش اعدامها و تنبيه بهاييان را خواستند. عرض کردم برنامه پاکسازی جنايتکاران و قاتلان و زناکاران با موفقيت اجرا میشود. در همين يک ماه اخير نزديک به شصت هفتاد نفر را اعدام کرديم تا زمين از شرّ وجودشان منزه شود و هم امت و زن و بچهشان نفس راحتی بکشند. درباره بهاييان هم دستور فرمودند به هيچ اعتراض و سر و صدايی اعتنا نکنيد. خودم به رييس جمهور گفتهام بايد برنامه را طوری پيش ببرند که همين چند هزار نفر هم يا اعدام شوند، يا مسلمان شوند و يا کشور اسلامی ما را ترک کنند و بروند لای دست ننه و اربابانشان. بعد دعا فرمودند که انشاءالله در قرون بعدی در کشور اسلامی ما هيچ نشانی از زرتشتی و يهودی وبهايی و مسيحی نماند. توصيه فرمودند نگذاريد اين سکولارها و انتلکتوئلها که انشان بيشتر از همه چيزشان است از موضوع سوء استفاده کنند، بالاخره يک روزی بايد بفهمند که مملکت خودمان است و امت خودمان است.
بعد امر فرمودند به درخواست برادر موگابه رييس جمهور زيمبابوه که از ما درخواست کمک کرده است رسيدگی جدی بشود. فرمودند متحدانی مانند موگابه و چاوز و آن يکی (منظور مبارکشان مورالس رييس جمهور بوليوی بود) برای ما اهميت سوقالجيشی دارند، بقيه همه افسدالناس هستند که فقط سنگ اسلام را به سينه میزنند و هيچ غلطی نمیکنند.
بسمه تعالی
اول صفر ۱۴۳۰
امروز اول ماه بود. صبح هنوز در بستر بودم که تلفن زنگ زد و سفير ما در عراق مرا از خواب بيدار کرد. تلگرافی را از سفير آمريکا در آنجا برايم خواند که خيلی خيلی مهم بود. بلافاصله برادران را صدا کرده و عازم بيت رهبری شديم. مقام معظم رهبری قبلا از ماجرا با خبر بودند، فرمودند آقای کاظمی قمی سفير ما در عراق را بخواهيد و درباره انتخابات عراق سفارشات لازم را بکنيد. به آنها بگوييد هم کار منافقين بايد يکسره شود هم صدای آمريکا، به حقوق بشر ما هم کاری نداشته باشند وگرنه ده تا از اين تلگرافها هم روی ما تأثير ندارد.
تا همين چند ماه پيش که افزايش خيره کننده درآمد نفت همه را سرمست کرده بود، به فرمان مقام معظم رهبری، کمکهای بسياری به امتهای اسلامی تا امت آمريکای لاتين به عمل آمد. آمريکايیها همين کمکهای ما را هم چشم ندارند و ببينند و دبه در آوردهاند که ما در آنجا میخواهيم نفوذ کنيم. امروز مقام معظم رهبری تأکيد فوقالعاده فرمودند که با وجود پايين آمدن قيمت نفت حتما روی انتخابات عراق سرمايهگذاری کنيم و مقالههايی هم در نشريات خارجی و عربی درج کنيم. همه را يادداشت برداشتم که پس از رسيدن به خانه ترتيب امور را بدهم.
مقام معظم رهبری قرآن کريم را که روی طاقچه بود با دست چپشان برداشتند و همينطور که يک دسته اسکناس هزار تومانی را به آن میماليدند فرمودند آن زمانی که ما مکتب میرفتيم آقای ملامکتبی چون سيد و پسر عالم بوديم ما را صبحها کنار دستش مینشاند و پول کمی، مثلا اسکناس پنج قرانی، يک ريالی و دو ريالی يا دو تومانی از جيب خود بيرون میآورد، به ما میداد و میگفت: شما اينها را به قرآن بمال که برکت پيدا کند. برکت امروز ما از همان ماليدنهاست. اگر دولت نهادی برای ماليدن درآمد نفت به قرآن تشکيل میداد حتما قيمت نفت سقوط نمیکرد. میخواستم عرض کنم دولت اسلامی ما برای چاه عزيز جمکران و عريضه اعضای دولت که خدمت امام زمان (عج) تقديم کرديم چه رنجها نکشيد و چه نيش زبانها که نشنيد، حالا تشکيل يک کميته برای ماليدن پول نفت به قرآن کريم حتما باز با توطئه و تبليغات دشمنان روبرو میشود. مقام معظم رهبری پول را زير تشکچه گذاشتند و روی آن نشستند. در مقابل عظمت مقام معظم رهبری چه کسی میتواند حرف بزند؟
رسد آدمی به جايی که به جز خدا نبيند
بنگر که تا چه حد است مقام اين ولايت
ولی من وظيفه خودم را انجام میدهم، اميدوارم نظر من درباره توطئه دشمنان غلط باشد و انشاءالله ماليدن پول نفت به قرآن کريم به نفع ما تمام بشود. حوادث نشان خواهد داد قيمت نفت بالا خواهد رفت يا نه. ولی میترسم خيلی دير شود. خيلی خوشحال شدم که مقام معظم رهبری با شنيدن اسم امام زمان (عج) دوباره از پرانتزشان نپرسيدند.
از اخبار مهم جهان باز هم همه چيز به کشور اسلامی ما مربوط میشود. در ملاقاتهای کشورهای فاسد پنج بعلاوه يک اگر غرب بخواهد با روسيه و چين معامله بکند، ممکن است ما را وجهالمصالحه بکنند. وقتی اين نظرم را به مقام معظم رهبری گفتم، فرمودند گُه خوردند. مگر ما مردهايم که ما را معامله بکنند؟ قبل از اينکه چنين کاری بکنند، حماس و حزبالله را میاندازيم به جانشان و برادران را در عراق و افغانستان فعال میکنيم. قدرت ما طوری است که مثل افغانستان وعراق راحتالحلقوم نيستيم. عرض کردم آنها هم زياد راحتالحلقوم نبودند. مقام معظم رهبری از هوش زيادی که دارند فرمودند چرا بودند! اين ما هستيم که نگذاشتيم راحت از حلقومشان برود پايين. ديدم واقعا راست میگويند. اگر مقام معظم رهبری و حکومت اسلامی ما نبودند معلوم نبود اين افغانستان و عراق برای نوکری غرب تا حالا در چه صلح فضيحتباری فرو رفته بودند. واقعا که جهان اسلام مديون رهبر معظم انقلاب اسلامی ايران است. دنيا خيلی دير اين را خواهد فهميد.
بسمه تعالی
۲ و ۳ صفر ۱۴۳۰
ديروز و امروز کمی مريض بودم. ولی هر دو روز به حضور رسيدم. حالا آخر وقت خبرهای اين دو روز را مینويسم. ديروز وقتی به حضور رسيدم مقام معظم رهبری با عصبانيت فرمودند خبر آن تلگراف عراقیها چطوری درز کرد؟ عرض کردم ديوار حاشا بلند است، بلافاصله به آقای ثمره مشاور محترم آقای رييس جمهور تلفن زدم که مذاکره محرمانه ما با آمريکايیها را تکذيب بکنند. مقام معظم رهبری به فکر فرو رفتند و گفتند ولی حيف است حالا که به اينجا رسيدهايم کوتاه بياييم. بعد فرمودند فقط يک چيز ممکن است اسراييل را به زانو در بياورد آن هم جنگ فرسايشی است. اگر اسراييل ساليانه دو هزار نفر تلفات ترور و جنگ بدهد، در طول زمان نمیتواند آن را تحمل کند. جمعيت مسلمانان هم که ماشاءالله بيشترين رشد را دارد و اگر همينطور در همه جهان زاد و ولد کنيم، در هر انتخاباتی پيروز میشويم. عرض کردم پيشبينی داهيانه شما حتما روزی تحقق پيدا میکند. مگر جمعيت مسلمان را در خيابانهای اروپا نديديد که چطور به جنايات اسراييل در غزه اعتراض میکردند؟ يک نفر موبور تويشان نبود. مقام معظم رهبری آنقدر به تکثير جمعيت مسلمان جهان علاقه دارند که در اين زمينه هر مهملی را به عرض برسانند، قبول میفرمايند و من هم مجبورم گاهی مانند ديگران از اين حرفها بزنم. ولی سفرای ما هم از کشورهای خارجی گزارش میدهند که بر تعداد مسلمانان روز به روز اضافه میشود و بايد برای تشکيل حزبالله در اين کشورها اقدام کرد. امروز اعلاميهای جهت جمعآوری اعانات تعميرات مساجد غزه دادم.
با سفير عراق تلفنی حرف زدم که سياست مقام معظم رهبری در هيچ يک از کشورهای منطقه تجاوزکارانه نيست. حضرت ولی فقيه میخواهد کشوری اسلامی و متدين و کاملا مستقل به بازماندگان تحويل بدهند، نه آنکه خود ايشان کشور اسلامی ما را دچار مهلکههای بینتيجه کنند. گفت کاملا میدانم و اين سياست حضرت ولی فقيه در عراق اثر عجيبی گذاشته است. اين سياست يک دولتمرد (رجل الدوله) است. گفتم مقام معظم رهبری ديگر احتياج به عوامفريبی و تحصيل وجهه ندارند، زيرا هم امت اسلامی ايران را خوب میشناسند و هم امت ما خوب مقام معظم رهبری را شناختهاند. همه را تصديق کرد و بعد حرف عجيبی گفت. گفت به مقام معظم رهبری بگو من خودم را نوکر او میدانم!
اعتبار ما در منطقه و جهان هر روز بيشتر میشود. من در نظر داشتم و دارم که در حقيقت يک آستان قدس تازه، آستان قدس ولیا... رهبر به يادگار اين دوران ولايت مقام معظم رهبری روی تپهها بسازم، اميدوارم موفق شوم.
امروز بعد از نماز جمعه حضور رسيدم. مقام معظم رهبری با آقای احمدینژاد تلفنی صحبت میفرمودند. شنيدم که فرمودند به اعضای دولت بگو افسار خودتان را نبايد به دست عناصر ضدانقلاب بدهيد که مثلا همين فردا میخواهند با آمريکا آشتی کنند. بعد فرمودند حرف زدن و عرّ و تيز کردن آسان است ولی جنگ کردن آسان نيست. اين است که بايد خيلی دقت بکنيد. بعد که گوشی را قطع کردند فرمودند ديشب بی بی سی تعبير بامزهای میکرد، میگفت چطوری کاری را که حضور پانصد هزار نفر سرباز آمريکايی حل نکرده است، میخواهند اخراج يک عده از آنها حل کند؟ منظور مقام معظم رهبری عراق بود که همه دارند به آمريکا فشار میآورند از آنجا خارج شود.
خبر مهم امروز هم خطبههای آقای رفسنجانی بود که خيلی باعث خوشحالی مقام معظم رهبری شد. فرمودند ماشاءالله آقای رفسنجانی واقعا سياستمدار عملگرايی هستند. مقام معظم رهبری معمولا از اين اصطلاحات استفاده نمیکنند ولی هر وقت خوشحال میشوند مثل روزنامهنگارها و بی بی سی و برادران اصلاحطلب حرف میزنند. بعد فرمودند عين همينها را ما در پياممان به شيطان بزرگ گفتهايم و تکرارش از خطبههای نماز جمعه باعث میشود بفهمند که ما تعليق نمیکنيم و اوضاع منطقه هم تا ما نخواهيم درست نمیشود.
اگر مقام معظم رهبری بتوانند اصول دموکراسی دينی را تا سالهای ۱۴۴۰ و ۱۴۵۰ برقرار سازند، به آينده و به بقای حکومت اسلامی میتوان اميدوار بود. اگر اين چند سال را جان سالم به در برديم، علت اين بود که قدرتهای بزرگ بخصوص شيطان بزرگ در عراق و افغانستان و ساير نقاط گيتی گرفتار بودند، وگرنه تحريک آنها کشور را راحت نمیگذارد. هی شايعه میکنند در دنيای امروز حکومت ولی فقيه نه قابل دوام و نه قابل قبول است ولی شخص معظم رهبری مردی خوش قلب، به علاوه دورانديش و مؤمن و مکتبی است و هرگز از قدرت خويش بهرهبرداری به نفع خود نمیکند و تمام در راه کشور به مصرف میرسد.
از اخبار مهم جهان دعوای شيمون پرز صهيونيست و طيب اردوغان رييس جمهور مسلمان ترکيه بود که خيلی سر و صدا کرد. مقام معظم رهبری که آن را از تلويزيون بی بی سی ديده بودند فرمودند به ترکها هم نمیتوان زياد اعتماد کرد. ولی روزنامههای ما خيلی سر و صدا راه انداختند. بعد ايشان از اينکه اينقدر هوا سرد است گله کردند. عرض کردم نگران نباشيد انشاءالله به زودی هوا گرم میشود. فرمودند فقط از خدا میخواهم ده پانزده سال فقط هوا بهاری باشد تا هم نماز جمعهها رونق داشته باشد و هم روحيه ما خوب باشد. خدا به مقام معظم رهبری عمر بدهد، دائم در فکر آسايش امت مسلمان است. امروز وقتی مرا مرخص میفرمودند با نگرانی گفتند اين دو سه روز چند چيز را پيگيری کن. حتما سرلشگر فيروزآبادی را که فرمانده ستاد ما است تفهيم وضعيت کن. بگو وزارت اطلاعات هم موضوع مذاکره و اين جور چيزها را تکذيب کند. به آقايان نوری و موسوی و خاتمی هم بگو تکليف خودشان را معلوم کنند، اينکه نمیشود به دم هم بچسبند و نوری بگويد به خاطر خاتمی نمیآيم و خاتمی هم آقای نوری به تخمش نباشد و بگويد من ترجيح میدهم موسوی بيايد. انتخابات که من بميرم تو بميری سرش نمیشود. اطاعت کردم و مرخص شدم.
شب در اندرونی خانه جوانترين زنم شام خوردم و البته خوش گذشت. ولی چون حال زکامی داشتم و خسته بودم، ميل داشتم که امشب از منزل بيرون نروم. به ياد شعری افتادم که نمیدانم از کيست:
جوانی گفت پيری را چه تدبير؟
که يار از من گريزد، چون شوم پير
جوابش داد پير نغزگفتار
که در پيری، تو هم بگريزی از يار!
حالا ساعت ۱۱ معقولانه خانه آمدهام، میخوابم ولی دلم در هوای مقام معظم رهبری است.
--------------------------------------------------------------
يادداشت های هفته آينده را شنبه آينده خواهيد خواند.