سه شنبه 29 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محمد ملکی: هدف نهايی شان از دفن شهيد شکستن حرمت دانشگاه و ويران کردن اين سنگر است؛ اين حرکت تکريم نيست، سوء استفاده است، اميرکبير

دکتر محمد ملکی (اولين رئيس دانشگاه تهران): هدف نهايی شان از دفن شهيد شکستن حرمت دانشگاه و ويران کردن اين سنگر است، اين حرکت تکريم نيست، سوء استفاده است
در سلسله مصاحبه های خبرنامه اميرکبير پيرامون ماجرای دفن شهيد در دانشگاه ها که اين روزها شايعه اين اتفاق در دانشگاه اميرکبير (پلی تکنيک تهران) هم شنيده ميشود، گفتگويی با دکتر محمد ملکی اولين رئيس داشگاه تهران پس از انقلاب انجام داده ايم و در آن بر آنيم تا نظر اولين رئيس بزرگترين دانشگاه ايران را در مورد اين پروژه جويا شويم.
اين گفتگو را در زير می خوانيد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خبرنامه امير کبير: در مورد پروژه دفن شهيد در دانشگاه، رابطه مفهوم شهيد و شهادت و زد و بندهای سياسی در اين زمينه چيست؟ و آيا اين حرکت خواستگاهی ارزشی دارد يا سياسی؟
اگر بخواهيم تعريفی از شهادت ارائه دهيم، دکتر شريعتی در اين باره می گويد: شهيد کسی است که شاهد جريانات روز است و به ظلم اعتراض و با آن مبارزه می کند. شهادت تنها به مفهوم کشته شدن يا اعدام گرديدن نيست، ممکن است کسی شهيد باشد اما در قيد حيات باشد، شهيد زنده!
اما متاسفانه در طول تاريخ، خصوصا ۳۰ سال اخير در ايران از اين عنوان سوء استفاده های بسيار شده است، خصوصا در چند سال اخير نظام حاکم سعی در زنده کردن جريان جنگ با سوء استفاده از اين عناوين را دارد.
مسئله جنگ ايران و عراق، خود موضوعی قابل بحث است. جريان جنگ قابل قسمت به دو مرحله است: ۱) تا قبل از آزادی خرمشهر که جنگ دفاعی بود. ۲) پس از آزادی خرمشهر که جنگ تهاجمی بود.
پس از آزادی خرمشهر و ديگر شهرهای اشغال شده، نمايندگانی از کشورهای اسلامی به ايران آمدند و خواستار پايان جنگ ميان اين دو کشور مسلمان گشته و پيشنهاد دادن غرامت به ايران را نيز مطرح کردند، ولی ايران زير بار نرفت و به خاک عراق حمله کرد، تا جايی که فاو را گرفت و برای آن شهردار تعيين کرد. در اين دوره تبليغاتی که باعث تهييج جوانان به جبهه ها می شد اين شعارها بود “تا رسيدن به بغداد و قدس يک الله اکبر باقی است”، “راه کربلا و قدس را باز کنيد” و.. اين مرحله از جنگ، تهاجمی از سوی ايران به عراق بود.
متاسفانه قسمت اعظم تلفات ايران در اين مرحله از جنگ به ما وارد شد. خسارت مالی وارد شده به ايران را مقامات (آقای هاشمی رفسنجانی) هزار ميليارد دلار برآورد کردند که بخش اعظم آن در مرحله دوم جنگ به ما وارد شد.
هر چند کار جوانان در دوره جنگ دفاع از وطن و قابل ستايش بود، اما انگيزه هايی که آنان را با چنين تبليغاتی تحريک کرد و به جنگ فرستاد، قابل بحث است. پس از پذيرفتن قطع نامه و پايان جنگ نيز، تعدادی از کسانی که در خاک عراق کشته شده بودند را به ايران بازپس دادند، و طی ۲۰ سال اخير نيز طی مبادلاتی ميان دو کشور اجسادی را منتقل کرده اند. اما اکنون گويی به ابزاری سياسی بدل شده اند که گاه و بيگاه چند تابوت در سطح شهر می گردانند و در داخل شهر و در دانشگاهها دفن می کنند. آيا بعد از ۲۰ سال از اجساد چيزی باقی مانده است؟

خبرنامه امير کبير: غرض از راه اندازی اينگونه کارناوالها در سطح شهر به بهانه دفن شهدای گمنام و جمع کردن مردم حول مکانهای دفن شهدا، احترام به شهداست يا ايجاد فضايی جهت اغراض سياسی؟
اعتقاد من اين است که از ابتدای جنگ، نظام جمهوری اسلامی از اين جريان سوء استفاده کرده است. نه به جهت دفاع از وطن، بلکه جهت حفظ خود! از ابتدا اين جريان را رنگ و بويی سياسی زده اند، هرسال برای روز حمله به ايران سالگرد می گيرند، جنگ ۸ ساله را دفاع”مقدس” می خوانند و…
در حاليکه قسمت اعظم کسانی که به جنگ رفته اند، هدفشان دفاع از وطن بوده است که اينان به آن رنگی دينی و مذهبی زده اند و از آن برای پيشبرد اهدافشان استفاده کرده اند.

خبرنامه اميرکبير: هدف آنها از راه اندازی چنين کارناوالهايی سرپوش گذاشتن روی مسائل پشت پرده جنگ است يا بازی با احساسات مردم؟
غليان احساسات مردم يکی از اهداف آنهاست، همانطور که در جنگ هم همين کار را کردند، بسياری از رزمندگان، خصوصا روستانشينان را از نظر مذهبی تحريک کرده و به جبهه های جنگ فرستادند. تا وقتی دستگاه حاکمه وجود دارد اجازه تحقيق و نشر و پخش مسائل جنگ را نمی دهد، چرا که خيانت عظيمی که به اين مردم کرده اند، افشا می گردد.
يکی از اهداف نظام از ابتدا، نسل کشی بوده است. من در دهه ۶۰ در زندان ها شاهد اين ماجرا بودم و ديگران که بيرون بودند در جنگ شاهد آن بودند. نسلی که اگر اين وقايع اتفاق نمی افتاد، از بهترين جوانانی بود که امروز می توانست مسائل را به بهترين نحو حل و فصل کند. اگر روزی مسائل پشت پرده جنگ آشکار شود، مردم می فهمند که چه خيانت عظيمی به اين مردم شده است! چه مغزهای متفکری شهيد شدند! در صورتی که می توانستند اکنون نقش مهمی در سرنوشت کشور داشته باشند.

خبرنامه امير کبير: در حالی که جنگ در همه جای دنيا محکوم است، درکشور ما مقدس است! ايران از جنگ پديده ای مقدس ساخته و مردم را آماده در حالت جنگ نگه داشته است. نظام قصد دارد از اين فضا چه استفاده ای کند؟
در هيچ کجای دنيا و حتی در دين اسلام، جنگ امر مقدسی نيست. حضرت علی نيز در جنگ با خوارج قصد پايان دادن هرچه سريعتر به جنگ داشت، و به اجساد خوارج احترام می گذاشت و آنان را مسلمانانی می دانست که راه را اشتباه رفته اند.
اما قصد حاکميت سوء استفاده از کسانی است که با ايمان رفته اند وشهيد شده اند برای تثبيت موقعيت خود! اينان پسوند “مقدس” را به همه چيز اطلاق می کنند، می گويند نظام مقدس جمهوری اسلامی (!) در حاليکه هيچ نظامی مقدس نيست!
اينان همواره مشوق جنگ بوده اند، حتی در مساله غزه نيز به جنگ دامن زدند.

خبرنامه امير کبير: اين تحريف معنا و قدسی کردن جنگ به جايگاه ايدئولوژيک نظام برمی گردد. جايگاه شهيد در اين نظام کجاست؟ هدف شهيد دفاع از وطن بوده يا مبارزه ميان کفر و اسلام؟
غالب خانواده های شهدا، مخالف جريان حاکم هستند و از وضع جاری مملکت بسيار ناراضی اند. پس از جنگ عده کثيری از اين عناوين سوء استفاده کردند و اکنون فرمانده و سردار شده اند. و اکنون نبض امور اقتصادی سطوح عالی مديريتی کشور در دست آنان است. کمکی که امروزه به خانواده های شهدا می گردد در قبال اموالی که آنان هر روزه به تاراج می برند بسيار ناچيز است. در نظام جمهوری اسلامی اکثر منابع ملی و اقتصادی در دستان حاکميت است و خانواده های شهدا از مشاهده اين وضعيت که خون شهيدانشان دستمايه به قدرت رسيدن اينان گشته است بسيار نارحت و ناراضی اند.
تنها خانواده های شهدا نيستند، جانبازان، شيميايی ها، موجی ها و… هر روز ضجر می کشند، اما کسان ديگری از آن استفاده می برند. کسانی همچون “سردار” محصولی که ۱۶۰ ميليارد تومان ثروت دارد!

خبرنامه امير کبير: آيا دفن شهيد در دانشگاه تکريم شهيد است؟
اين حرکت تکريم نيست، سوء استفاده است.
سوال اينست، چرا نظام می آيد در دانشگاهها تابوتهايی به نام شهيد دفن می کند؟
اين دفن، به امت حزب الله اجازه می دهد تا هر زمان که بخواهند بر سر مزار شهدای حزب الله بروند! اين در حالی است که دانشجويان دانشگاه برای ورود و خروج از دانشگاه خود از گيت های امنيتی گذر کنند، حال آنکه به اين بهانه هر روز بسيجيانی وارد دانشگاه می شوند و محيط رعب و وحشت ايجاد می کنند و مقاصد خود را در دانشگاه پر می گيرند.
هدف کلی اين جريان، نه احترام و نه تجليل شهيد است، سوء استفاده سياسی برای تخريب شخصيت دانشگاه و از بين بردن فضای آکادميک آن است.
در زمان شاه سابق نيز می خواستند حفاظ ها و نرده های اطراف دانشگاه تهران را بردارند و آن را جزيی از فضای خيابان کنند. اما موضوع با مخالف بنده و برخی اساتيد مواجه شد، چرا که اين حرکت فضای آکادميک دانشگاه را از بين می برد. امروز نيز هدف همين است، می خواهند دانشگاه را از موقعيت خودش در بياورند. اما وظيفه دانشجويان و دانشگاهيان اين است که در مقابل اين حرکت بايستند.

خبرنامه امير کبير: جناب آقای دکتر ملکی، ميدانيم که در تمام کشورها بحث کشته های جنگ وجود دارد، آنجا کشته گان جنگ را چگونه تکريم می کنند؟ آيا اجساد آنها را به داخل دانشگاهها می آورند؟
در هر کشوری يادمان و سمبلی برای کشته گان جنگ دارند. در آلمان در ورودی برخی شهرهای درگير جنگ يادمان هايی برای آن ها درست کرده اند و مردم به آنها احترام می گذارند. من تابحال نشنيده ام و نديده ام که در کشوری شهيد را داخل دانشگاه بياورند، ممکن است يادمانی از دانشمند يا استاد بزرگی در دانشگاه بگذارند، اما اينکه بيايند و از سهيد اين استفاده را بکنند، خير!
گورستانی در فرانسه وجود دارد که مخصوص بزرگان و اديبان است (کسانی چون ويکتور هوگو و…) اما اينکه آنان را به داخل دانشگاه بياورند خير!
اين حرکت، فقط سوء استفاده است. در بهشت زهرا نيز قطعه ای برای انديشمندان تدارک ديده اند، اما آن هم در قبرستان عمومی است. اگر قرار بر دفن کسی در دانشگاه باشد، چرا من بعنوان يک دانشگاهی با ۴۰ سال سابقه نخواهم در دانشگاه دفن شوم. اما اينگونه نيست!

خبرنامه امير کبير: قصه اين شهدای گمنام چيست؟ اين روزها شاهد تعداد بيشماری از اين شهدای گمنام هستيم، تا کی اين شهدای گمنام را خواهيم داشت؟ در حاليکه تمام خانواده های رزمندگان مشخص اند و در طی ۲۰ سال گذشته وضعيت همه مشخص شده است، اکنون نيز با آزمايش DNA به سادگی می توان هويت اجساد را تعيين کرد، پس چرا شهيد گمنام؟
در همه جای دنيا تنها يک سمبل و نماد برای تمام شهدای گمنام است. اما در ايران گاه و بيگاه يک سری تابوت بنام شهدای گمنام می آورند و در شهر می گردانند. به نام شهدای گمنام هر کاری که می خواهند انجام می دهند. کسی که به جبهه می رود پلاکی دارد که نماينده هويت اوست، و پلاک طی سالها از بين نمی رود. اگر جسد کسی پيدا شود و او رزمنده باشد، حتما پلاک دارد، پس گمنام نيست!
در قبرستان هم قطعه شهدای گمنام داريم، چرا آنجا دفن نمی کنند و به داخل دانشگاه می آورند! می خواهند دانشگاه را تبديل به گورستان کنند.

خبرنامه اميرکبير: سالهاست حاکميت بدنبال تصاحب دانشگاه است، بعد از ماجرای انقلاب فرهنگی و… اما اکنون پروژه ديگری تعريف شده است، دفن شهدا! آيا دفن شهدا ابزاری برای تصاحب دانشگاه توسط حاکميت می گردد؟
از آغاز به کار دولت نهم و روی کار آمدن احمدی نژاد رويکرد دولت تصاحب دانشگاهها بود، پيش از آن نيز آقای خامنه ای گفته بود: “ما بايد مجددا يک انقلاب فرهنگی بکنيم”. نظام جمهوری اسلامی نمی تواند دانشگاهها را تحمل کند. آقای خمينی آمد و وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کرد. از نظر ايشان وحدت حوزه و دانشگاه، به معنای سلطه و سيطره حوزه بر دانشگاه است. تا قبل از تاسيس دانشگاه، تنها حوزه بود که عالم تربيت می کرد و بقيه مردم همه جاهل بودند. اما با ظهور دانشگاه در عرصه ايران و تربيت جوانان دانشمند و تحصيل کرده در دانشگاه، دانشگاه مقابل حوزه قد علم کرد و حوزويان از حضور دانشگاه و دانشگاهيان در عرصه کشور احساس خطر کرد. به قول دکتر سروش: “کار حوزه مقلد ساختن و کار دانشگاه محقق ساختن است و اين دو نمی توانند با هم وحدت کنند.”
دانشگاه در سال ۵۸ و ۵۹ در مقابل حاکميت سر فرود نياورد تا تصميم گرفتند با انقلاب فرهنگی قامت آن را بشکنند. تا سال ۷۰ حکومت دانشگاه را تحت سلطه خود داشت، اما پس از آن دانشگاه دوباره استقلال خود را بازيافت و حاکميت زمزمه های انقلاب فرهنگی دوم را آغاز کرد. راههای متفاوتی را برای تسلط بر دانشگاه پی گرفتند، با تاسيس دانشگاه تربيت مدرس، اساتيدی با گرايش فکری حاکميت را تربيت و روانه دانشگاهها کردند. روسای انتصابی را به مديريت دانشگاهها برگماردند. بحثهايی چون بومی گزينی و سهميه بندی جنسيتی را مطرح کردند، قصد يونيفرم کردن دانشجويان را دارند، نفوذ عوامل حاکميت را در دانشگاه افزايش داده اند که حضور روز افزون بسيجيان و سهميه ای ها مويد اين امر است، همه اينها در مسير تسلط حاکميت بر دانشگاه است، در حاليکه هيچ يک از اين پروژه ها به هدف مطلوبشان نرسيده است، حال چنين سناريويی را پی گرفته اند، می خواهند راهی برای حضور وقت و بی وقت بسيجيان و پياده نظام حاکميت در دانشگاه باز کنند که دور اين قبرها جمع شده، شعار بدهند و فضای آکادميک دانشگاه را خدشه دار کنند.

خبرنامه امير کبير: همانگونه جنابعالی اشاره کرديد، نظام جمهوری اسلامی تمام روشها را برای تصاحب دانشگاه به کار گرفته است تا دانشگاه را ويران کرده و در چنگال خود بگيرد، اما نتواست! حال قصد دارد شخصيت دانشگاه را از بين ببرد، آيا می تواند؟
سنگر آزادی ويران شدنی نيست و نتيجه اين حرکتهای حاکميت، راديکال تر شدن روز افزون دانشگاه است. همانگونه که می بينيم فضا به سمتی پيش رفته که شعارهای صنفی دانشجويان تبديل به “مرگ بر ديکتاتور” شده است. ديکتاتور امروز کيست؟
مطمئنا نسل بعد از شما فضای دانشگاه را راديکال تر خواهد کرد!

خبرنامه اميرکبير: تفاوت پاتوق جديدی که حاکميت قصد ايجاد آن را در دانشگاه دارد با پاتوق های قبلی اش، نظير بسيج دانشجويی، دفتر نهاد نمايندی رهبری چيست؟

پاتوقهای قبلی تا حدی دانشجويی بود، اما اين پاتوق جديد باعث می شود که هر پيرمرد و پيرزن روستايی به بهانه اينکه شايد اين شهيد گمنام فرزند من باشد، وارد دانشگاه شود به بهانه اينکه اينجا قبرستان است و آمده ام برای شهيدم فاتحه بخوانم.
از سويی تخريب گورستان خاوران توسط حاکميت را می بينيم و از سوی ديگر دانشگاه را قبرستان شهدای گمنام می کند.
هدف نهايی شان شکستن حرمت دانشگاه و ويران کردن اين سنگر است! اما اين سنگر ويران شدنی نيست! در زمان رضاخان وقتی ماجرای ارانی و ۵۳ نفر پيش آمد، در سال ۵۸ که حرف از بستن درب دانشگاهها شد و من به آقای خمينی گفتم:” درب دانشگاه راببنديد تا همه جهانيان بفهمند که شما و اسلامتان با علم مشکل داريد.” کشتارهای دهه ۶۰ دانشجويان، همه و همه نتوانست سنگر دانشگاه را درهم شکند.

خبرنامه اميرکبير: سکوت اساتيد دانشگاه را در مقابل اين قضيه چگونه تحليل می کنيد؟ آيا اين سکوت به منزله دفاع از اين قضيه است؟
در حال حاضر اغلب اساتيد حاضر در دانشگاه تربيت يافته دانشگاه تربيت مدرس اند، اساتيد مستقل اخراج شده اند و ديگران هم بخاطر داشتن وجهه در دانشگاه و مسائل مادی سکوت اختيار کرده اند. در زمان انقلاب نيز فضا همينگونه بود، اين جريان انقلاب بود که فضا را شکست. پيش از انقلاب تشکلهای حاکميت نيز در دانشگاهها حضور داشت، کانون جوانان ايران که محلی برای ايجاد سرگرمی دختران و پسران دانشگاهی بود تا آنان را از جريان آگاهی بخشی دور کند، درست مثل بسيج دانشجويی امروز. اما در آن روزها جريانی خودجوش بنام سازمان ملی دانشگاهيان ايران وجود داشت که دانشجويان از هر طيفی در آن حضور فعالانه داشتند و تحول ايجاد کردند. هفته همبستگی و تحصن ۲۵ روزه که به رهبری آقای طالقانی انجام شد، در همين سازمان کليد خورد، و باعث شد که سه روز بعد شاه ايران را ترک کند.
در حال حاضر بايد وحدتی ميان دانشجويان از هر طيف و مرامی ايجاد شود و همه در يک سنگر مبارزه کنند. تا وقتی دانشگاهيان يکدست نيستند، نمی توانند مستقل باشند و مورد سلطه حاکميت و روسای انتصابی آن قرار می گيرند.
هر چند که وظيفه اساتيد روشنگری است و من نيز پيش از انقلاب از هر فرصتی در کلاسهای درس برای زير سوال بردن حاکميت استفاده می کردم

خبرنامه اميرکبير: از وقتی که در اختيار ما قرار داديد سپاسگزاريم.





















Copyright: gooya.com 2016