سه شنبه 18 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

علی مطهری: آنچه در حرم امام رخ داد برنامه ريزی شده بود، آرزوی قطع پيوند خانواده شهيد مطهری با رهبر انقلاب را به گور می برند، تابناک

دکتر علی مطهری نسبت به برخی انتقادها و برخی برداشت ها از يادداشت قبلی اش درباره ممانعت از سخنرانی سيد حسن خمينی واکنش نشان داد.

در اين يادداشت اختصاصی که برای "تابناک" ارسال شده، مطهری نماينده مجلس شورای اسلامی علاوه بر واکنش به انتقادها و اعتراض ها، توضيحاتی نيز درباره يادداشت پيشين خود داده است.

متن کامل يادداشت ارسالی ايشان بدون هيچ گونه تغييری به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نظر به اينکه برخی افراد از روی حسن نيت و برخی از روی شيطنت، قسمت پايانی يادداشت مورخ ۱۵/۳/۸۹ اينجانب در پايگاه اطلاع رسانی "تابناک" را تعريض به مقام معظم رهبری تلقی نمودند لازم است توضيحی ارائه کنم.

در پايان آن يادداشت آمده بود: «آقايانی که اصرار به شبيه سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آيا صحيح می دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زياد تشبيه کنيم که در روز عاشورا با ايجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پيامبر(ص) سخن بگويد؟».

منظور من از کلمه «آقايان» کسانی است که در يک سال گذشته از اصل کلی بيان شده توسط رهبر گرانقدر انقلاب سوء استفاده کرده و می کنند و با فرصت طلبی و تطبيق آن اصل کلی بر مصاديق دلخواه خود، در صدد حذف همه رقبا و مخالفان خود از صحنه انقلاب هستند. آن اصل کلی مورد نظر رهبر انقلاب اسلامی اين است: همان طور که در صدر اسلام افرادی مانند طلحه و زبير با سوابق درخشان خدمت به اسلام، از صراط مستقيم خارج شدند و رو در روی امام بر حق قرار گرفتند امروز نيز امکان چنين چيزی وجود دارد. اين مطلب را شهيد آيت الله مطهری به بيان ديگری چهل سال پيش در کتاب جاذبه و دافعه علی عليه السلام ذکر کرده اند و آن اين است که يکی از مشخصات شيعه اصول گرايی آن است و صحابی پيغمبر بودن، ملاک بر حق بودن نيست. شخصيت ها را بايد با حق ارزيابی کرد و شناخت نه حق را با شخصيت ها. و اساسا اين منطق بيش از هزار سال در بحث معروف «عدالت صحابه» در کلام شيعه بيان شده است.

اين اصل کلی حرف درستی است و کسی نمی تواند منکر آن باشد و البته صرف مطرح شدن بحث توسط ايشان در اين زمان نشان می دهد که برای آن در زمان ما مصداق يا مصداق هايی وجود دارد. اما شاهد بوده ايم که در يک سال گذشته يک باند قدرت پرست با تمسک به اين اصل کلی بر آن بوده است که افراد صالحی را که نقش موثری در فتنه اخير نداشته اند به صرف اينکه منتقد آنها بوده اند از صحنه انقلاب خارج کند و البته به خاطر آگاهی بخشی و روشنگری های امثال اين بنده هنوز نتوانسته است و به فضل الهی نخواهد توانست. به تعبير استاد مطهری انقلاب فرزند خور نيست، غفلت ماست که باعث می شود انقلابيون راستين به حاشيه رانده شوند. پس روشن است که مقصود تعريض به رهبری نبوده است.

اين گروه که در صدد مصادره انقلاب برای خود و حذف فرزندان راستين انقلاب اسلامی است و ميانگين سنی آنها هم از ۳۰ سال تجاوز نمی کند بايد آرزوی قطع پيوند ميان ما خانواده شهيد آيت الله مطهری با رهبر انقلاب را به گور ببرد. رهبر عزيز انقلاب، ما را از دوران کودکی می شناسند و يک بار جمله ای به اين مضمون فرمودند که «يکی از بخت های آقای مطهری اين است که فرزندان ايشان در جمع آوری و حفظ اصالت و نشر آثار ايشان اين قدر جدی هستند».

گرچه سخن من اساسا متوجه ايشان نبود اما اين کاسه های داغتر از آش بايد بدانند که خود رهبر گرانقدرمان از انتقاد استقبال می کنند و از افراد متملق و چاپلوس بيزارند و افراد حر و آزاده را قدر می شناسند. گواه آن، گذشته از سيره و رفتار ايشان در جلسات خصوصی، برخوردی است که در سال گذشته با يک دانشجوی منتقد داشتند. اين همان سيره مولای ايشان اميرالمومنين علی عليه السلام است که خطاب به مردم می فرمايد: وظيفه شماست که از من در خفا و آشکار انتقاد کنيد.

در اينجا ذکر چند نکته ديگر در مورد يادداشت اخير لازم است:

۱. آنچه در حرم امام رخ داد قطعا ضد انقلاب را خوشحال کرد و از جمله سازمان منافقين با خوشحالی وصف ناشدنی اين اتفاق را «نشان دهندۀ اختلاف عميق ميان باندهای حکومتی» خواند. کسانی که خود را «بصير» می نامند چگونه همراه با دشمن ترين دشمنان انقلاب چنين به وجد آمده و اين بار شادی دشمن را دليل نادرستی عمل خود نمی دانند؟

۲. من با حجة الاسلام سيد حسن خمينی در گرايشات سياسی و فکری اختلافات بسياری دارم ولی در عين حال با برخوردی که با او صورت گرفت سخت مخالفم. اينکه جمعيتی از نيروهای حزب الله به عملکرد سيد حسن به دليل اموری مانند شرکت در محافل خصوصی سران معترضان اعتراض داشته باشند طبيعی و به حق است اما اگر بنا بود اين اعتراض به طور طبيعی صورت گيرد، با توجه به حرمت مکان و حضور دويست خبرنگار خارجی، اين عمل حداکثر در دو سه دقيقه در ابتدا يا انتهای صحبت تمام می شد و يا با نمايش پلاکارد انجام می گرديد.

اما اين که اعتراض به نحو «رو کم کنی» انجام شود و آنقدر اعتراض را ادامه دهند تا سخنران تريبون را ترک کند و بعد سوت و کف بزنند و سپس پيامک پيروزی برای هم بفرستند، اين قطعا برنامه ريزی شده است. يک حزب اللهی واقعی عاشق امام حداکثر به چند شعار قناعت می کند و قطعا به مستأصل کردن نوه امام در مقابل صدها خبرنگار خارجی و در جايی که روح امام حاضر است راضی نمی شود مخصوصا با توجه به اينکه اين اولين اعتراضی بود که در يک جمع عمومی نسبت به نوه امام(ره) صورت می گرفت. البته سخنران قبلی هم از چند راه به افزايش التهاب کمک کرد.

۳. دم خروس ميزان اطاعت از رهبری را در همين يکی دو روز می توان در برخی رسانه هايی که خود را «رسانه های افشاگر فتنه» می نامند ديد. هنوز ۴۸ ساعت از توصيه اکيد رهبر بزرگوار بر رعايت اخلاق و انصاف در برخورد با منتقدان نگذشته بود که به جای نقد سخن، صدها ناسزا و تمسخر را نثار منتقدان کردند. اين رسانه های بصير! که اخيرا جايزه هم گرفتند سزاوار بود جايزه آنها به جای «جايزه به افشاگران فتنه»، «جايزۀ مرگ اخلاق در رسانه» نام می گرفت.

آری، اگر بصيرت آن چيزی است که امثال آيات الهی چون حضرات صافی گلپايگانی، مکارم شيرازی، وحيد خراسانی، شبيری زنجانی، جوادی آملی، امينی، استادی، مظاهری و ری شهری ندارند ولی امثال رسايی و روانبخش و کوچک زاده دارند من از نظر بصيرت کور مادرزاد به دنيا آمده ام و شفا يافتنی هم نيستم و مرگ را بر چنين بصيرتی ترجيح می دهم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016