گفتوگوی جرس با عمادالدين باقی پيش از بازگشت به زندان: اگر قوه قضاييه مستقل بود خيلی از اين اتفاقات رخ نمی داد
مژگان مدرس علوم - جرس: عمادالدين باقی نويسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نيم به اتهامات سياسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار ديگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد. فاطمه کمالی همسر آقای باقی در خصوص مراجعه امروز ايشان برای اجرای حکم به "جرس" می گويد: " امروز در ابتدا برای پرونده ديگرشان به دادگاه انقلاب مراجعه کرديم و در آنجا از اجرای احکام سوال کرديم که اطلاع نداشتند و گفتند بايد به دادسرای زندان اوين مراجعه کنيد. بعد به زندان اوين مراجعه و با وی خداحافظی کرديم."
عمادالدين باقی، در تاريخ ٧ دی ۱۳۸۸ ماه از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت. وی در اول تيرماه سال جاری از زندان با سپردن وثيقه آزاد شد. وی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليتهای مطبوعاتی و مدنی، و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی تهران، برای مصاحبه با آيتالله منتظری و پخش آن از سوی تلويزيون فارسی بی بی سی به شش سال زندان محکوم شده است. باقی در دوره گذشته بازداشت و دوره اخير به دليل قرار گرفتن در سلول بسته دچار عارضه تنفسی و تشديد بيماری ديسک کمر شد که به همين دليل با نظر بهداری زندان اوين چند نوبت به بيمارستان منتقل شد.
روز گذشته "جرس" با عمادالدين باقی، بنيان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانيان در خصوص عدم اجرای قانون و سيستم قضايی کشور به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آيد:
آقای باقی گويا برای اجرای حکم بايد خودتان را به اجرای احکام معرفی کنيد می توانيد در اين خصوص توضيح بفرماييد و اينکه آيا احضاريه کتبی هم در اين مورد دريافت کرده ايد؟
در واقع ما بدون اينکه از دادگاه تجديد نظر باخبر شويم و بدانيم چه شعبه ای رفته و قاضی چه کسی بوده است و حتی بدون اينکه احضار شويم، تلفنی گفتند خودم را بايد به اجرای احکام معرفی کنم. معمولا دادگاه تجديد نظر هم همانطور که از اسمش برمی آيد دادگاهی است که بايد به اعتراض رسيدگی شود و متهم فرا خوانده شود. در حاليکه بارها مشاهده شده که در دادگاه تجديد نظر افراد دوباره تجديد محاکمه شده اند بدون اينکه به متهم و وکلا اطلاع داده و احضار شوند و جلسه ای تشکيل شود تا به اعتراض آنها رسيدگی شود و يا حتی اطلاع داده شود که پرونده در کدام شعبه رفته و کجاست، فقط بطورناگهانی توسط دادستان اعلام می شود که اين حکم تاييد شده و آماده اجرا است. تمام اينها مواردغيرمنتظره ای هستند که از نظر حقوقی و قضايی "غيرمتعارف" هستند.
آيا وکلا در جريان نتيجه دادگاه تجديد نظر گذاشته شده اند؟
نخير، به وکلا هم اطلاع داده نشده است و احضاريه در تماس تلفنی با من بوده و زمان معرفی را اعلام کردند که خود اين مسئله هم يکی از امور نامتعارف قضايی است. البته گفتند ما تصور می کرديم که شما در زندان هستيد و می خواستيم حکم را در آنجا ابلاغ کنيم که متوجه شديم شما بيرون هستيد. ظاهرا ما گم شده بوديم!
چه زمانی بايد خودتان را به اجرای احکام معرفی کنيد؟
تلفنی گفتند که بعد از تعطيلات آخر هفته خودم را معرفی کنم البته چون مشکل دندان داشتم و برای درمان وقت پزشکی داشتم روز يکشنبه خودم را معرفی خواهم کرد.
در تيرماه سال جاری دو حکم برای شما صادر شد لطفا در خصوص آن برايمان بگوييد و اينکه اين تاييد حکم مربوط به کدام حکم می باشد؟
به فاصله سه هفته دو حکم صادر شد. يکی از آنها حکم مربوط به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان بود که در شعبه ۱۵ توسط قاضی صلواتی صادر شد که مشتمل بر يک سال حبس و پنج سال محروميت از فعاليت با ان جی او ها، احزاب و انجمن ها بود که ناگفته نماند دادگاه آن دو سال پيش برگزار شده بود که باز اين هم مسئله است چون از نظر قانون قاضی بايد حداکثر ظرف يک هفته رای را صادر کند اما دو سال بعد اين رای صادر شد.
مورد دوم هم مربوط به پرونده مصاحبه با مرحوم آيت الله العظمی منتظری است که در شعبه ۲۶ توسط قاضی پير عباس رسيدگی شد و شش سال حبس دادند. آن هم البته برای اين بود که رئيس دولت در يک صحبتی گفته بود کشور ما آزادترين کشور دنياست و افراد می توانند آزادانه حرف بزنند و انتقاد کنند. بنابراين برای اثبات اين صحبتها چنين احکامی هم لازم است داده شود و برای يک مصاحبه چنين حکمی مقرر است.
با توجه به اينکه احضاريه های تلفنی دارد جای احضاريه های کتبی در سيستم قضايی کشور را می گيرد و حقوقدانان نسبت به اين قضيه هشدار داده و آنرا خلاف قانون دانسته اند نظرشما نسبت به اينگونه رويه ها چيست؟
در اين مورد خاص، به علت اينکه پيش از احضاريه تلفنی، دادستان در يک مصاحبه ای اين مسئله را اعلام کرده بود ما زياد سخت گيری نداشتيم و گفتيم تصميمی است که اتخاذ شده است. اما واقعيت اين است که در تمام اين سالهای گذشته، من به اقتضا کار و مسئوليتی که بعنوان دفاع از حقوق زندانيان دارم اينقدر اين موارد "نقض" قانون را گفته ام که ديگر از تکرار آن خسته شده ام. يعنی رفتارهايی که هم در دنيا از نظر حقوقی و قضايی نامتعارف است و هم خلاف قوانين داخلی است. حرف ما اين است که اصلا حقوق بشر پيش کش، حداقل قوانين و مقرارت داخلی را که توسط همين شورای نگهبان تاييد شده و معتقديد که مقدس است پايبند باشيد. اگر قرار بر اين باشد ما به قوانينی که خودمان تاييد می کنيم و برايش مشروعيت قائل هستيم پايبند نباشيم، ديگر چه می توان گفت؟ متاسفانه مدت هاست اين جريان که در سال گذشته به اوج خود رسيده است ادامه دارد و گوش آقايان هم از اين انتقاداتی که کاملا حقوقی، منطقی و مسالمت آميز هستند، پرشده است و اثری ندارد.
با تمام اين اوصافی که ذکر فرموديد چشم انداز آينده ايران را چگونه می بينيد؟
بعضی از دوستان به من می گفتند شما چرا در سکوت هستيد؟ البته من دلايل خاصی داشتم اما يک مورد اين بود که اگر به سايت من مراجعه شود مشاهده می کنيد که در تمام اين سالها بحث های اعدام، سنگسار، زندانيان، حقوق زندانی از جمله مرخصی، تلفن و ملاقات و غيره تحت قالب مقاله و بحث های حقوقی کرارا مطرح شده است. تمام اين موارد را در روزنامه ها چاپ کرديم و در انجمن دفاع از زندانيان بصورت نامه و گزارش برای مسئولين ارسال کرديم و به اندازه کافی و کرارا اينها را مطرح کرده ايم اما متاسفانه فايده ای نداشته است.
چيزی که دردآور است اين است که هر مسئول قضايی که می آيد و سکان اين دستگاه را بدست می گيرد اولين چيزی که اعلام می کنند اين است که ما می خواهيم قانون گرايی را پيشه کنيم و به قانون عمل کنيم. خوب انتظار اين است که حداقل گوشه کوچکی از اين عمل به قانون ديده شود. من حتی می خواهم بگويم اگر به قانون هم پايبند نيستيد به کلام، وعده خودتان که بايد پايبند باشيد، اين طور که نمی شود انسان به هيچ چيزی مقيد نباشد.
به نظر جنابعالی آيا اساسا دستگاه قضايی کشور استقلال دارد؟
اگر مستقل بود که خيلی از اين اتفاقات رخ نمی داد. جالب است بدانيد که بعضی از اين قضات که اين احکام را عليه ما صادر می کنند، خودشان شخصا و خصوصی در مورد اعمال نفوذهايی که می شود مسائلی را مطرح می کنند. قضيه از اين واضحتر که حتی خود قاضی که حکم را صادر می کند به علت اينکه کمی نفس لوامه تحريکش می کند، دچار عذاب وجدان می شود و اينگونه احکام را توجيه می کنند اما ناگزيرند بر اساس آن اعمال نظرها عمل کنند.
علی رغم اين فضای بسته سياسی کشور، آيا به آينده جنبش سبز خوش بين هستيد؟
از هر منظری که بخواهيم نگاه کنيم اگر کسی موحد باشد در جهان بينی انسان موحد ياس راه ندارد. هميشه بايد اميدوار بود زيرا اعتقادات انسان موحد به خدا و سرای آخرت، ديدگاهی را بوجود می آورد که ياس در آن نمی تواند راه يابد. انسان اگر موحد هم نباشد اما بخواهد انسانی بيانديشد و انسانی بنگرد، ياس به خود راه نمی دهد. ياس يعنی تسليم شدن در برابر اين انسان شکنی ها، انسان کشی ها و نقض حقوق انسانها، بنابراين ياس پذيرفتنی نيست. ما هميشه "اميدوار" هستيم و معتقديم همه مسائل را بايد بعنوان بخشی از واقعيتهای تلخ و تحميلی زندگی تحمل کرد و تلاش کرد برای تغيير دادن آن، خلاصه راه رفتنی را بايد رفت. در هيچ برهه ای از تاريخ اين گونه برخوردها و رفتارها هميشگی نبودند و به پايان رسيده اند.
با تشکر از فرصتی که در اختيارمان قرار داديد.