دوشنبه 12 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دمکراسی در ميان احزاب کوردی، از شعار تا عمل، رؤيا طلوعی

رؤيا طلوعی
با راحت‌طلبی و فرار از ايجاد فضای نقد سالم و التزام پاسخ‌گويی از رهبران احزاب سياسی، در واقع به ادامه‌ی چرخش در سيکل بستە ديکتاتوری کمک خواهيم کرد. جامعه عوض نخواهد شد مگر اين‌که برای ايجاد تغييرات مثبت هزينه داد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


با نگاهی بە اساسنامە اکثريت قريب بە اتفاق احزاب کردی، دمکراسی خواهی بصورت خواستە ای مسلم مطرح شدە است کە برای نيل بە آن خواهند کوشيد. دمکراسی فرمی از حکومت داريست کە هرچند کە در بطن خود پاسخگوی همە مشکلات بشری نبودە است اما در عمل از ساير سيستمهای حکومتی بهتر پاسخ دادە است . سيستم حکومتی دمکراتيک، حکومت مردم بر مردم و بە انتخاب مردم است کە در آن آزادی بيان و انديشە، آزادی احزاب سياسی و نهادهای مدنی، احترام بە حقوق اقليت، برابری همگان در برابر قانون، تقسيم قدرت در بين نهادهای مختلف، مطبوعات آزاد و نظارت مستمر مردم، امکان پرسشگری در همه موارد و از همە مهمتر انتخاب و عزل صاحبان قدرت با توسل بە رای و بدون خشونت تضمين ميشود. مهمترين شرط دمکراسی" نايقينی" است. چرا کە وقتی يقين داشت کە يک باور،حزب و يا فرد، والاتر از همە چيز است نميتوان مجالی برای ديگر باورها،گروهها و افراد قائل شد.

برای بسياری از مردم ايران و بويژە افرادی کە سالها زندگيشان در مناطق محروم ايران همچون کوردستان هميشە صرف مبارزە شده، جای سوال است کە اگر نظام جمهوری اسلامی را قبول نداريم پس چه چيزرا ميخواهيم جايگزين آن کنيم؟ بدون شک يک "نظام آزاد و دمکراتيک" اولين پاسخ مشترک همە ايرانيان است کە البتە واژە "فدرال" توسط ساير مليتها همچون کوردها، حتما بدان اضافه ميشود. سوال اينجاست کە اگر جمهوری اسلامی تمامی آزاديها و حقوق انسانی ما را زير پا گذاشتە است آيا اپوزيسيون آن در هنگام بە قدرت رسيدن، براستی و در عمل دمکراتيک خواهد بود و اين حقوق را پاس خواهد داشت يا باز هم آزادی و دمکراسی واژەهايی ابزاری برای کسب قدرت و تکرار ديکتاتوری خواهند بود؟

بدون شک بيانات آقای خمينی و وعدە وعيدهای وی در انقلاب ۵۷ فراموش شدنی نيست. همچنين امروزه اگر صفحات قانون اساسی ايران را ورق بزنيم، برخی از اين واژەهای زيبای "برابری" و "آزادی" در تناقض کامل با "اصل ولايت فقيه" خودنمايی ميکند اما چە فايده کە تنها واژگانی اسير تک سلوليهای صفحات کتاب قانون اساسی است و بس. انتخابات به تنهايی نيز دال بر وجود دمکراسی در يک کشور نيست چرا کە در ايران و در بسياری از کشورهای خاور ميانه ظاهرن انتخابات هم برگزار ميشود اما تا هنگامی کە قدرت در دست يک مقام دائمی باشد کە با استفادە از يک سيستم بستە در انتخاباتی ناعادلانە و اکثرن تک کانديدايی، همواره بدان مقام برگزيده شود، انتخابات حالتی فرمايشی يافتە و کارکرد خود را از دست خواهد داد. از سوی ديگر انحصار قدرت در دست يکنفر بشدت فساد آور است. ازموارد چنين انتخاباتی ميتوان رهبر ايران و يا رئيس جمهورهای مادام العمر کشورهای عربی را مثال زد کە امروزه همگی از بيم سرنوشت حسنی مبارکها در هراسند.

در بازگشت بە تيتر انتخابيم و محدود کردن دامنە بحث بە سرزمين مادريم کوردستان کە در طول سی و دو سال حاکميت جمهوری اسلامی هيچگاه رنگ رضايت و بهرەمندی از حقوق خود را بخود نديدە است بايد بگويم اگرچه در ايران واژە حزب و تحزب عملن واژگانی ممنوعە و يا تک کاربردی بوده است (مانند تک حزب رستاخيز در زمان محمد رضا شاه پهلوی يا تک حزب جمهوری اسلامی در زمان خمينی) اما کوردهای ساکن ايران ديربازيست کە دارای احزاب متعدد و خاص خود(هرچند متاسفانە در تبعيد) هستند. همچنانکە اشاره کردم بيشتر اين احزاب در اساسنامەهای خود تقيد بە دمکراسی را بە روشنی بيان داشتە اند، اما پرسش اينجاست کە در عمل چقدر بە شعار دمکراسی پايبند بودە و آنرا اجرا کردەاند؟ گاهن وقتی اين پرسش را با دوستان کوردم کە عضو يا طرفدار يک حزب هستند مطرح ميکنم، در پاسخ ميگويند کە چگونه ميتوان حزبی را کە در قدرت نيست با يک حکومت سنجيد و مورد پرسش قرار داد؟ اما من ميپرسم مگر يک حزب سياسی بدنبال کسب قدرت سياسی در فردای ايران و کوردستان نيست؟ مگر ما همين تجربە را در کوردستان عراق بە چشم خود نديدەايم؟ پس اگر حزبی بدنبال کسب قدرت سياسی است، بايد خود الگويی از شعارهای مطرح شده باشد کە دست کم اين اطمينان را در مردم ايجاد کند کە در صورت هزينە دادن و بە زير کشيدن جمهوری اسلامی، قدرت را بدست افراد و احزاب دمکراتيکی خواهند سپرد کە پيش از اين پايبندی خود را بە دمکراسی در عمل بە اثبات رسانده اند. بهمين منظور بايستی اين سنجش دمکرات بودن در عمل را از دو جنبە دمکراسی درون حزبی و دمکراسی برون حزبی مورد بازبينی قرار داد.

دمکراسی درون حزبی: اين مورد را ميتوان با ارزيابی برابری افراد حزب در مقابل قانون، امکان رشد و ترقی برای همە اعضای حزب و پرورش استعدادهای سياسی، امکان پرسشگری آزاد برای همە اعضا و بويژە برای پيشمرگان فداکار، تقسيم قدرت در داخل حزب، برگزاری انتخابات آزاد و عادلانە با امکان مشارکت وکانديداتوری برای همە-کە بدون شک رای عمومی در نهايت برنده را معين خواهد کرد و نيز انحصاری نبودن قدرت در يد يک نفر سنجيد. امکان ندارد حزبی مدعی دمکراسی باشد اما يک دبير کل مادام العمر داشتە باشد! امکان ندارد حزبی مدعی دفاع از حقوق زنان باشد اما در طی دهەها از عمرش يک دبيرکل زن-(ولو همسر مرد دبير کل) نداشتە وبا وجود عضويت زنان سياسی توانمند، هنوز هم از آن امتناع ورزد. اين مورد نە يک فرد خاص، کە تمام احزابی کە در طول فعاليت خود دارای دبيرکلهای مادام العمر هستند را در بر ميگيرد، چە در "احزاب مادر" و چه در "احزاب منشعب". مردم امروز کوردستان را نبايد سادە انگاشت و از پاسخ طفرە رفت. با متهم کردن پرسشگران بە انواع اتهامات اخلاقی و سياسی نميتوان پرسشگر را از ميدان بدر کردە و پرسش را زدود. اين پرسشها پاسخ عملی ميطلبد. در اينجا شرط عدالت است کە بە دو حزب دمکرات در کوردستان اشارە کنم کە در اساسنامە و در عمل تاکنون بە مادام العمر نبودن دبير کل خود پايبند بودەاند و دبير کل بيش از دو دوره چهارسالە نميتواند قدرت را دراختيار داشتە باشد. کوملە سازمان زحمتکشان کوردستان به دبير کلی آقای ايلخانيزادە نيز پس از انشعاب از آقای مهتدی ، محدوديت زمانی برای دبيرکل را در آيين نامە خود گنجاندەاند و اميدوارم کە در پايان دوره بە آن عمل نمايند و نيز بە لحاظ انتخاب دبير کل زن از ميان زنان سياسی و توانمندشان، سنت شکن باشند. از احزاب کوچکتر چندان مطلع نيستم، اما پژاک بە عنوان يک حزب بزرگ و مطرح نيز بايد پاسخگوی اين سوال باشد.

دمکراسی برون حزبی: بدون شک دمکراسی برون حزبی اگر از اهميت بيشتری از دمکراسی درون حزبی برخوردار نباشد از آن هم کمتر نيست. اگر حزبی معتقد بە دمکراسی است، لازمە آن پذيرش ديگری در عرصە سياسی است. در يک کلام نميتوان دم از دمکراسی زد اما خود را بزرگترين، برترين و بی رقيب ترين بە حساب آورد. نميتوان مدعی دمکراسی بود اما از نشست مشترک و گفتگو و تفاهم بر سر حداقل های مشترک ميان احزاب سر باز زد! نميتوان دم از دمکراسی زد اما فرياد خواست مردم برای تشکيل يک جبهه مشترک کوردی را نشنيد. اين واقعيت را بايد پذيرفت کە مردم و ايدەهای سياسيشان متنوعند و هيچ حزب و گروهی بە تنهايی نماينده همە مردم نيست. صرف نظر از اينکە هيچ امکان نظر سنجی علمی و آزاد در داخل کوردستان وجود ندارد کە از گرايش يا عدم گرايش سياسی مردم بە احزاب متنوع کوردی آماری ارائە دهد، اما اگر بە شيوە بسيار غير علمی، عدەای خواستار تکیە بر آمارهای سی سال پيش باشند باز هم مسئلە اينجاست کە شرط دمکراسی، پذيرفتن و رعايت حق اقليت از جانب اکثريت است. از سويی هيچ فرد، حزب و گروه کوردی بە تنهايی نميتواند خود را نمايندە عموم مردم کورد در نزد اپوزيسيون سراسری جا بزند. چنين عملی در نهايت با شکست مواجه شدە و کاملن در تناقض با دمکراسی و احترام بە آرای ديگران است.

اين بحث را درصفحە فيس بوک خود کە مطرح ميکردم برخی دوستان عضو يا طرفدار يک حزب خاص من خرده ميگرفتند کە من سنتهای دست و پاگير جامعە خودم و موانع و مشکلات آنرا تنها بخاطر ۵ سال زندگی در خارج از ياد برده ام. اما من در شگفتم کە چگونە احزابی کە برخلاف سنتهای رايج ضد زن در سی و دو سال پيش، توانستند زنان را بە عرصە مبارزات سياسی و حتی نظامی بکشانند، امروزه نميتواند خود را از سنتهای غلط بجا ماندە از جنگ سرد و از فضای ضد دمکراتيک حاکم بر خاورميانە رها سازند، آنهم در زمانی کە خاورميانە سراپا عليه ديکتاتوری در جوش و خروش است؟ برخی نيز خرده ميگرفتند کە گويا فردی تواناتر از دبيرکلشان در ميانشان وجود ندارد. اين بزرگترين مانع دمکراسی است کە يک حزب معتقد بە دمکراسی، قائم بە يک فرد باشد و نتوانستە باشد چهرەهای مختلف را پرورش دادە و بە ميدان آورد! اگر خدای نکرده بهترين دبير کل از دنيا رفت تکليف آن حزب چيست؟ بايد منحل و تجزیە شود؟!!! ايراد ديگر بە من اين بود کە آنها انتخابات برگزار کرده اند وفرد ديگری کانديد نشده است! و انتخابات درون حزبی بە ما "فضولهای برون حزبی" ربطی ندارد! در پاسخ بايد گفت اتفاقن همە چيز احزابی کە خواهان مشارکت سياسی و بدست گرفتن سکان سرنوشت سياسی ما در آينده سرزمينمان هستند، به من و به همە مردم مربوط است چراکە بايد بدانيم پس از جمهوری اسلامی، بار ديگر تجربە از چالە بە چاه افتادن را تکرار نخواهيم کرد. از سويی چگونە سرنوشت سياسی خود را بدست کسانی بسپاريم کە اجازە پرسش از آنها را از امروز نداريم؟ فردا اگر پرسش داشتيم چە خواهد شد؟ همچون "ريبين هردی" روشنفکر صاحب نام کوردستان عراق دستگير و شکنجە خواهيم شد؟ در مورد کانديد نشدن افراد ديگر در اين انتخابات هم کە لازم بە توضيح نيست چراکە طرح اين مسئلە ياد آور نمونەهای بسياری در خاور ميانه است. اما چگونە است کە ديگراعضای حزب توان کانديدا شدن نداشتە اند اما جرأت و توان انشعاب داشتە اند؟ کجای کار ميلنگد؟؟؟

برخی نيز بر من خرده ميگرفتند کە چرا خود را درگير بحثهای لاينحل ميکنم و انواع تهمتها و افتراها را برای اين پرسشها بجان ميخرم؟ حتی متهم بە خودنمايی هم شدم، اما در پاسخ اين دوستان نيز بايد بگويم با راحت طلبی و فرار از ايجاد فضای نقد سالم و التزام پاسخگويی از رهبران احزاب سياسی، در واقع بە ادامە چرخش در سيکل بستە ديکتاتوری کمک خواهيم کرد. جامعە عوض نخواهد شد مگر اينکە برای ايجاد تغييرات مثبت هزينە داد.

در پايان اميدوارم کە نە تنها سران احزاب سياسی کورد کە بدنه اين احزاب در پی يافتن پاسخها و راه حلهای منطقی برای پرسشهای فوق باشند کە بخشی از سرگردانی و نگرانيهای ما را در انتخاب راه سريع الوصولتر بە حقوقمان، تشکيل ميدهد. شصت سال مبارزە بی امان با هزينەهای جانی و مالی هنگفت زمان کمی نيست. بايد در خود بازبينی کنيم، خطاهايمان را بيابيم و در صدد رفع آن و يافتن راههای مؤثرتر باشيم . برانگيختن دوبارە حس اعتماد بە نفس و شجاعت و نيز "اعتماد" بە صداقت دمکراسيخواهان بسيار ضروری است. اميد آنکە درهای بستە مقامات حزبی بر افراد توانمند گشوده و کرسی های مادام العمر برچيده گردند. رواداری و قبول ديگران در عرصە سياسی، پرهيز از خود برتر پنداری و تشکيل يک جبهە مشترک از احزاب و نيروهای سياسی کورد کە خواست مردم کوردستان است ، برای نيل بە مقصود بسيار ضروری است. درنگ بيش از اين جايز نيست کە امروز هم بە اندازە کافی دير است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016