جمعه 17 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای بهنود؛ با تشخيص و توصيه نادرست پزشک چه بايد کرد؟ عمار ملکی

عمار ملکی
داستان شما و منتقدان برآشفته و يا به‌عبارت ديگر داستان پزشک و بيماران، ظاهرأ کمی پيچيده‌تر از روايت شماست. بيماری که بر صورت پزشک سيلی می‌زند، بيمار ناهنجاری‌ست و رفتارش ناشايست است. اما اگر آن پزشک بدون معاينه و ديدن جواب آزمايش، تشخيص بيماری او را بدهد و قبل‌تر نيز با تشخيصی اشتباه، جان يکی از عزيزان آن بيمار را گرفته باشد، آن موقع می‌توان تا حدی عصبانيت و برآشفتگی بيمار را درک کرد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[email protected]

۱- من هم مثل ميليونها نفر بيننده برنامه ی پارازيت، مصاحبه آقای بهنود را ديدم و مانند خيلی ها از سخنان آقای بهنود درباره پيش بينی نتيجه انتخابات آينده مجلس متعجب شدم، اما خيلی جا نخوردم و برآشفته نشدم. چرا که آقای بهنود سابقه گفتن حرفهای «غير دقيق» درباره مسائل مهم در سالهای اخير را داشت. درباره اين ادعايم شاهد خواهم آورد.
بعد از ديدن آن مصاحبه، از مواضع تندی که نسبت به حرفهای ايشان در سايتها شده بود خبری نداشتم تا اينکه مطلبی از آقای بهنود «در جواب مدعيان پارازيتی» (۱) ديدم و متوجه شدم که ظاهرا عده ای از جوانان ايشان را تند و تيز و حتی با ناسزا مورد خطاب قرار داده اند. من در ابتدای اين مطلب بايد تاکيد کنم که هر نوع توهين و ناسزايی در عرصه نقد و انديشه محکوم است و علاوه بر ايراد اخلاقی وارد بر آن، باعث ميشود که فضای نقد به يک فضای احساسی دو قطبی تبديل شود. آقای بهنود بی ترديد يکی از پيشکسوتان عرصه مطبوعات و روزنامه نگاری بوده و هستند . شخصيت آرام و متين ايشان همواره قابل احترام است، اگر چه حتی کسی با نظرات و تحليلهای ايشان کاملا مخالف باشد. از اينرو من به دفاع از نظرات مخالفان برآشفته اين مطلب را نمينويسم بلکه ميخواهم سخنان نقل شده در مصاحبه و مقاله شان را نقد کنم و استدلال کنم که سخنان ايشان هم بلحاظ راهبردی اشتباه بوده و هم بلحاظ تحليلی (و حتی پيش گويی) غيرواقعی است.
تمام حساسيت و بحث و جدلی که درباره سخنان آقای بهنود درگرفته مربوط به بخشی است که ايشان ميگويد «حدود شصت درصدی در انتخابات ]آينده مجلس[ شرکت ميکنند». آقای بهنود در پاسخ به منتقدان که از اين حدس - يا بقول ايشان خبر- خوششان نيامده، داستان پزشک و بيماری را روايت ميکند. در آن داستان وقتی بيماری از پزشک ميشنود که به مريضی مهلکی مبتلاست، سيلی محکمی بر صورت پزشک ميزند و از مطب خارج ميشود و آقای بهنود اين داستان را مشابه برخورد منتقدان با خود بحساب آورده است.
البته پيش بينی آقای بهنود درباره نتيجه شصت درصدی انتخابات آينده، همانند پيش بينی پزشکی است که رنگ رخساره بيماری که از در مطب وارد شده است را ببيند و بگويد فکر کنم شما سرطان خون داريد!!

۲- جناب آقای بهنود؛ اعلام تشخيص شما درباره نتيجه انتخابات آينده دو ايراد اساسی دارد: يکی اينکه مبنايش ضعيف است و ديگر اينکه مخرب است و به جايگاه معترضان ضربه ميزند.
چرا مبنايش ضعيف است؟ به اين علت که شما ادعا کرده ايد که حکومت تا پنجاه درصد را پای صندوق رای ميبرد و ده درصد اضافه را هم ميتواند به شکلی پای صندوقها بکشاند اما انگار هيچ التفاتی به نتايج دوره های اخير انتخابات مجلس نکرده ايد تا متوجه شويد که ادعايتان حتی با شواهد آماری سالهای اخير همخوانی ندارد. شما تاريخ نگار هستيد و جوانهای زيادی به روايتهای تاريخی شما اعتماد دارند و اتفاقا در مصاحبه تان هم جوانان را توصيه به خواندن تاريخ کرديد، اما مايه تعجب است که شما نتيجه دو انتخابات اخير مجلس را بياد نداشته باشيد. در هر دو انتخابات دوره های هفتم و هشتم مجلس (يعنی دو دوره گذشته) به روايت آمار رسمی، تنها «۵۱ درصد» از مردم در انتخابات شرکت کردند (۲). اين درحاليست که در انتخابات دوره هفتم شخصيتهای معروفی (مثل مهدی کروبی و جميله کديور) هم کانديد بودند و در انتخابات دوره هشتم «ياران خاتمی» هم حضور داشتند و بقول شما «تکنيکهای جذاب کننده» هم بکار گرفته شده بود. علاوه بر اين، در آن زمان هنوز خون کسی بخاطر «حضور و رای دادن در انتخابات» به زمين ريخته نشده بود و هيچ کس در باورش نبود که هم رای را بدهد و هم باتوم و گلوله را بخورد. اگر در آن زمان حدود ۵۰ درصد در انتخابات شرکت کردند، بر کدام مبنا شما ادعا ميکنيد که تا ۶۰ درصد در انتخابات آينده شرکت خواهند کرد؟ آيا واقعا اين سخن بی اساس بنظر نميرسد؟ پس جای تعجب نخواهد بود اگر عده ای از سخنان شما آشفته شوند درحاليکه بسياری هنوز خاطره تلخ انتخابات قبلی را در ذهن دارند و هيچ نشانه ی مثبتی از جبران آن صدمات و احترام به رای مردم هم در کار نباشد.
اما چرا اعلام زودهنگام حدس شما مخرب است و به معترضان ضربه ميزند؟ به اين دليل که شما بعنوان يک چهره شناخته شده اعتبار داريد، رسانه های زيادی را در اختيار داريد، بخشی از مردم سخنان شما را قبول دارند و وقتی اين پيش بينی را در رسانه ها مطرح ميکنيد، در اصل داريد حرفی را در دهان مقامات جمهوری اسلامی ميگذاريد که به راحتی ميتوان آمار حضور شصت درصدی در انتخابات را اعلام کرد، حتی اگر بسيار کمتر از آن شرکت کرده باشند. چرا که ميتوان ناباوران و مظنونين به تقلب را به سخنان کسانی مثل مسعود بهنود حواله داد و گفت که «عناصر نزديک به فتنه» هم پيشتر به اين حضور با شکوه اعتراف کرده بودند. از اينروست که اينگونه پيشگويی ها نه تنها بی مبناست بلکه خيری به جبهه معترضان و دموکراسی خواهان هم نميرساند و تنها آب به آسياب خدايگان تقلب ميريزد. از طرف ديگر مشخص نيست که شما فردا روزی چگونه ميخواهيد صدق و کذب پيش بينی تان را مشخص کنيد. اگر به نتايج اعلام شده توسط حکومت اعتماد داريد، پس نتايج انتخابات رياست جمهوری را هم بايد قبول داشته باشيد و اگر هم که قبول نداريد پس اساسا چه دليلی دارد که شما زمينه ساز اعلام شصت درصدی حضور مردم در انتخابات شويد. اتفاقا در انتخاباتهايی که شکاف حاکميت و مردم زياد است، اعلام حضور ۷۰ يا ۸۰ درصدی مردم در انتخابات مطلوب نيست چرا که حاکميت خود ميداند که اين اعداد بسيار غيرواقعی بنظر ميرسد و آنچه مهم است قبولاندن حضور ۶۰ درصدی به مردم و معترضان است تا حاکميت ثابت کند که تحريم انتخابات شکست خورده است و مردم با وجود تمامی اتفاقات و حوادث ناگوار باز هم در پای صندوقها حضور يافته اند.
وقتی ادعايی تا اين حد ضعيف است و تنها به يک حدس و گمان می ماند، چه لزومی دارد که بدين گونه طرح شود و بر درستی آن هم تاکيد شود؟ باور کنيد که در شرايط نااميدی و رنجوری جنبش اعتراضی مردم، اينگونه حرفها تنها تزريق نااميدی است. اينکه يک پزشک به بيمارش بگويد که تو ديگر اميدی به زندگی نداشته باش، نشانه هوشمندی و صداقت يک پزشک نيست.

۳- جناب آقای بهنود؛ نکته مهم ديگری که در نوشته (و در واقع دفاعيه) شما آمده است، دعوت منتقدان به حرکت است و اينکه « به جای سيلی زدن بر گوش پزشک، دور هم جمع شويد و کاری حسينی کنيد!». راستش اين قسمت حرفتان بيشتر مرا برانگيخت تا اين مطلب را بنويسم چرا که حرف و بغضی فروخورده را زنده کرد. ياد اولين جملات مقاله شما در فردای روز عاشورای ۸۸ افتادم. روزی که بعضی از مردم و جوانان در برابر حملات و اقدامات خشن و بيرحمانه حکومت از خود دفاع کرده بودند. مردمی که با خشونت بسيار زياد مواجه شده بودند و پرت کردن افراد از روی پل و زير گرفتن افراد با ماشين پليس را مشاهده کرده بودند، برای دفاع از خود به سمت نيروهای تا دندان مسلح سنگ پرتاب کرده بودند و تعدادی از سطلهای آشغال را آتش زده بودند. در اصل مردم آن روز همان کار حسينی را کردند که شما امروز به آن دعوت ميکنيد. مگر امام حسين عليرغم تمام تلاشی که برای خودداری از درگيری نشان داد، در هنگامی که مورد تهاجم قرار گرفت ايستادگی نکرد و از خود دفاع نکرد؟ اما شما مردم را به شدت محکوم و سرزنش کرديد و آن جوانان صدمه ديده، توامان با سرکوب حکومت و سرکوفت شما مواجه شدند. شما در فردای آن روز نوشتيد: « ما شکست خورديم. اهل مدارا و تسامح شکست خوردند...اين را در همين سکوت سرد..هم می توان به خود گفت...اميدوار بوديم که ديگر دادمان را با مشت و گلوله نستانيم، گل به کار آوريم، اين که اول بار ديگری گلوله انداخت از بار غم ما نمی کاهد.» (۳) اينگونه «جملات غير دقيق» و غير واقعی به گمان من يکی از بزرگترين ضربه ها را به جنبش اعتراضی مردم وارد کرد. نه بخاطر اينکه شما از خشونت ابراز انزجار کرده بوديد- که بايد ميکرديد- بلکه بخاطر اينکه شما به جای هدف گيری عامل خشونت، قربانيان خشونت را هدف گرفتيد و به آنها اتهام غيرواقعی زديد. جمله بالا را اگر کسی ميخواند، فکر ميکرد که انگار نبرد مسلحانه رخ داده بود و معترضان به سمت پليس «گلوله» انداخته بودند. آقای بهنود، شما احتمالا با نيت جلوگيری از خشونت آن سخنان را نوشتيد، اما آن سخنان بدترين دفاع از عدم خشونت در آن زمان بود. آن زمان بايد به مردم درباره روشهای خشونت پرهيزی توضيح داده می شد، نه اينکه آنها متهم به خشونت ورزی ميشدند. داستان آن روز، مشابه داستان بيماری بود که خونين و مالين نزد پزشک رفته باشد و پزشک به جای التيامش، نمک بر زخم او بپاشد.
انصافا يکی از بزرگترين ضعفهای جنبش سبز ناآشنايی و بدفهمی نخبگان در چيستی و چگونگی مديريت مبارزات مسالمت آميز بوده و هست. همين دو روز قبل سخنرانی زنده ای از آنگ سان سوکی يکی از سرشناس ترين رهبران مبارزات مسالمت آميز در جهان درباره اعتراضات مدنی در راديوی بی بی سی انگليسی پخش شد (۴). او در بخشی از سخنانش که درباره شيوه مبارزه بدور از خشونت بود، به گروهی از جوانان دموکراسی خواه که به مبارزات قهرآميز در برمه روی آورده اند، اشاره کرد و گفت که ما آنها را هرگز نفی و محکوم نميکنيم چرا که آنها دلايل بيشماری دارند که مبارزات قهرآميز را راه حل ميدانند اما شيوه ما با آنها متفاوت است. اين را گفتم تا نشان دهم که رهبران مبارزات مدنی (مانند ماندلا و آنگ سان سوکی) حتی مبارزات قهرآميز را نفی نمی کنند، اما در کشور ما دفاع مشروع مردم در برابر سرکوب شديد، از طرف نخبگان سياسی همچون شما به شدت محکوم می شود. حال بعد از گذشت يک و اندی سال از آن واقعه به جوانان به طعنه ميگوييد که حرکت و کاری حسينی کنند؟

۴- جناب آقای بهنود؛ نقد من به سخنان شما به معنی طرفداری از تحريم نيست چرا که هنوز زمان زيادی لازم است تا درباره راهبرد مناسب در مواجهه با انتخابات تصميم گرفته شود و فکر ميکنم بايد اين روزها بيشتر درباره استفاده از فرصت انتخابات و چگونگی تحميل مطالبات انديشيد. اما يقينا زمان مناسبی برای دعوت به شرکت در انتخابات و اعلام نتايج انتخابات هم نيست، آن هم به گونه ای که اگر بخواهد اراده جمعی برای عدم شرکت در انتخابات شکل بگيرد، پيش داوری شما به آن ضربه می زند و آنرا پيشاپيش شکست خورده نشان می دهد.
جناب آقای بهنود؛ شما روزنامه نگار، وقايع نگار و داستان نويس موفقی هستيد اما تحليل های سياسی تان راهگشا و هوشمندانه نيست. خودتان در مصاحبه با پارازيت گفتيد که «آدم سياسی نيستيد و تفکر سياسی هيچ وقت نداشتيد». کاش در اعلام اينگونه تحليلها و پيش بينی های سياسی کمی محتاط تر عمل ميکرديد.
داستان شما و منتقدان برآشفته و يا بعبارت ديگر داستان پزشک و بيماران، ظاهرا کمی پيچيده تر از روايت شماست. بيماری که بر صورت پزشک سيلی ميزند، بيمار ناهنجاريست و رفتارش ناشايست است. اما اگر آن پزشک بدون معاينه و ديدن جواب آزمايش، تشخيص بيماری او را بدهد و قبل تر نيز با تشخيصی اشتباه، جان يکی از عزيزان آن بيمار را گرفته باشد، آن موقع ميتوان تا حدی عصبانيت و برآشفتگی بيمار را درک کرد. مشکل ما فقط بيماران عصبی نيستند، مشکل از تشخيص نادرست پزشکان و گاهی درد بر درد افزودن آنها هم هست.

پی نوشت:
(۱)- مقاله «در جواب مدعيان پارازيتی»، مسعود بهنود
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/07/124354.php
(۲)- ميزان مشارکت در انتخابات مجلس هفتم
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8803230613
ميزان مشارکت در انتخابات مجلس هشتم
http://www.ayande.ir/1386/12/post_460.html
(۳)- مقاله «دلهره دارم»، مسعود بهنود،
http://www.masoudbehnoud.com/2009/12/blog-post_27.html
(۴)- Aung San Suu Kyi; Lecture 2: Dissent
http://www.bbc.co.uk/programmes/p00hljtz


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016