گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 خرداد» مرگ بهتآور هاله سحابی؛ عبور از مرزهای اخلاقی و انسانی تا به کجا؟ فرنگيس حبيبی28 فروردین» رخشان بنیاعتماد، کمال قدرت و ظرافت بيانِ هنری، فرنگيس حبيبی 16 اسفند» خنده را جدی بگيريم، فرنگيس حبيبی 19 آبان» "سعادتآباد" و ناموس بدبختی، فرنگيس حبيبی 11 تیر» حرکت پردهای که گذشت زمان بهروی زندگی ما کشيدهاست، در باره "يادها" نوشته ويدا حاجبی، فرنگيس حبيبی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! کتاب "قدمت روی چشم"، يک سياحتنامه مدرن با نگاهی دوستانه، فرنگيس حبيبی![]() نويسنده می گويد با انتخاب اين عنوان برای کتابش خواسته است آن زيبايی و اين خشونت توأمان را به خوانندۀ فرانسه زبان منتقل کند. بايد گفت که ترجمۀ کلمه به کلمۀ اين عبارت به فرانسه چنين است: "روی چشمهايم راه برو" سرژ ميشل، که امروز معاون سردبير روزنامۀ لوموند در پاريس است، از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۹ سه بار به ايران سفر کرده، در مجموع حدود چهار سال در اين کشور بسر برده و برای چند نشریۀ سوئيسی و فرانسوی از جمله فيگارو ولوموند مقاله نوشته است. هنگامی که او برای اولين بار در سن حدود سی سالگی از دل تمدن غرب، با اتومبيل به ايران رفت شايد در گوشۀ ذهنش در جستجوی سرزمينی بود، با حال و هوايی شرقی، که حس غربتی شيرين را در او برانگيزد. اما واقعيتی را که اين روزنامه نگاردر ايران با آن روبرو شد مجموعه ای پيچيده از تناقضات فرهنگی، سياسی و اجتماعی بود که نمی شد تنها در قالب کليشه ها، تحليل های تکراریِ رسانه ای و محاسبات ديپلماتيک رايج در غرب توضيح داد. پس تصميم گرفت نخست به درک وسپس به تشريح اين تناقضات و پيچيدگی ها کمر بندد. دقيقاً سرژ ميشل و پائولو وودز، عکاس خبرنگار ايتاليايی که عکس های اين کتاب را گرفته است و در تدوين اين سياحتنامه شرکت داشته است، می خواهند" اين نبوغ ايرانيان" را از لابلای عکس ها، سرگذشت ها و مصاحبه هايی که داشته اند به تصوير کشند. آن ها با الهام از اسکار وايلد که گفته است "معمای واقعی جهان در آن چيز هائيست که ديده می شود "، می نويسند: بدين ترتيب بخشی از کتاب زندگی روزمرۀ افرادی معمولی را نقل می کند که به "مدرسۀ خنده" می روند،"عاشق صيغه"هستند، به طريق اسلامی "دلالی محبت" می کنند، "يهوديان را يکسره مظنون" می دانند، از گريستن "لذت" می برند، "به تئوری توطئه "معتقدند، در بحبوحۀ اعتراضات بعد از انتخابات "جراحی بينی" می کنند.... اين چهره ها از دل زندگی ايران امروز برگرفته شده اند، مثل آن دو برادری که يکی بسيجی است و ديگری در ستاد مير حسين موسوی فعال است و يا خسرو که در جنگ داوطلبانه شرکت کرده است بعد موز فروش شده است و امروز نقاشی است با شهرت بين المللی. بخش ديگر کتاب به "خواص" می پردازد و ساختار مذهبی سياسی حکومت را در پرتو رويدادهايی همچون انتخابات يا مذاکرات اتمی تشريح ميکند. گفتنی است که بخشی که به اين مذاکرات اختصاص دارد به دليل دسترسی نويسنده به منابع سوئيسی در بر گيرندۀ زوايا و نکاتيست که تا به حال در کمتر گزارشی ديده شده است. در هر دو اين بخش ها زبان طنز نويسنده اغلب با گيرايی در کار است و بر جاذبۀ متن می افزايد. اما آن بخش که رويدادهای دو هفتۀ قبل و پس از انتخابات را، آنطور که نويسنده و خبرنگار عکاس لحظه به لحظه ديده و تجربه کرده اند، بازتاب می دهد سخت خواننده را تحت تأثير قرار می دهد چرا که با زبان و احساس کسانی بيان شده است که قاعدتاً بايد تماشاگر می بودند ولی آشکارا ديده می شود که ارتعاشات حادثه آن هارا نيز در برگرفته است. ممکن است کسانی بپرسند اين کتاب چه نکتۀ تازه يا آموزه ای برای ايرانيان دارد؟ به نظر من اين کتاب اولاً نمونۀ کار يک روزنامه نگار حرفه ای است که به تحليل های کلی و يا بيان مواضع نمی پردازد. به سراغ مصداق ها در دل جامعۀ در حال حرکت ميرود. تنوع و کثرت عناصری را که يک خبر يا رويداد را می سازند مد نظر دارد. اين کتاب از دفتر کاريک روزنامه نگار بيرون نيامده و حاصل چند مکالمه و مصاحبۀ تلفنی يا اينترنتی نيست. جوشش و تنش خبر يا پديدۀ خبر ساز و نيز زيرکی روزنامه نگار در دور زدن موانع در آن حس می شود. نکتۀ مهم ديگر اين کتاب نگاهِ، هرچند دوستانه ولی غيرِ خودیِ نويسنده به جامعه، رفتارها و عادات رايج فرهنگی در ايران است.هر چند که گاه رنگی از تمسخر در آن ديده می شود. من فکر می کنم هر جامعه ای نيازمند نگاه غريبه است تا در آئينۀ آن هرآنچه از فرط عادت ديگر به چشمش نمی آيد ببيند. هر جامعه ای به يک سفرنامۀ گاليور احتياج دارد تا بتواند با خودش، با نا هنجاری هايش و با زيبايی هايش روبرو شود. در پايان بايد اشاره ای نيز به کار مترجم يا مترجمان بکنم که، علی رغم دست اندازهايی چند، کاری شايسته و متنی روان ارائه داده يا داده اند. جا دارد اين کتاب به زبان های ديگری نيز ترجمه شود که هم کتاب خوانان کشور های ديگر از آن بهره مند شوند و هم ايرانی تباران جوانی که اکثراً ايران را بسيار دوست دارند. نسخهی پیدفاف کتاب به زبان فارسی: Copyright: gooya.com 2016
|