پنجشنبه 5 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حجت الاسلام قرائتی: بخل زن‌ها باعث می‌شود که يک ميليون زن جوان بيوه هست، برنا

حجت الاسلام والمسلمين قرائتی در جلسات درسهايی از قرآن که اين هفته در تلويزيون پخش خواهد شد درباره "سيره و سخنان امام جواد(ع)" سخن گفته است.

قرائتی در ابتدای اين ضمن اشاره به شهادت امام جواد(ع) گفت: امام جواد بچه بود يک کسی اسباب بازی برايش آورد، فرمود: «مَا لِهَذَا خَلَقَنِی اللَّه‏» (بحارالانوار/ج۵۰/ص۵۸) درست است سن من کم است اما خدا من را برای بازی خلق نکرده است. «مَا أَنَا وَ اللَّعِب‏» مرا چه کار به بازی؟!

اين واعظ مشهور همچنين در ادامه سخنانش درباره "علم امامان(ع) از سرچشمه علم الهی"، "امام جواد(ع) در نفی بخل"، "دوری مسئولان فرهنگی از موضع‌گيری‌های جناحی"، "دقت در پرداخت سهم امام زمان(ع)"، "کرامت امام جواد(ع) در برابر معتصم"، "گوش فرا دادن به سخن حق"، " راه رسيدن به حقيقت ايمان" و "توصيه‌ی امامان معصوم به زيارت حضرت معصومه(ع)" سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانيد گزيده‌ای از سخنان اين استاد حوزه عليمه و دانشگاه است:

بخيل!
ما آدم داريم شعر می‌گويد و شعرهايش را به کسی نمی‌دهد. خانه‌شان قالی دارد، به عروس نمی‌گويد: شما عروسی داريد قالی مرا ببريد. می‌گويد: نه چشمش کور، برود اجاره کند. خانم حقوق دارد، ولو مالک است حق دارد به شوهرش ندهد. اين حق خانم است که حقوق خودش برای خودش باشد. اما حالا اگر شوهرش نياز دارد به او بدهد. نه! وظيفه‌ من نيست. خودش برود کار کند.

چقدر سرمايه‌ها در بانک خوابيده و چقدر جوان‌ها اگر يک مبلغی داشته باشند به کار وادار می‌شوند. و اين آقايی که پولش در بانک‌ها خوابيده بخل می‌کند. يعنی اگر اين بخل از جامعه برداشته شود همه‌ جوان‌های بيکار ما سرمايه‌دار می‌شوند. يک وامی می‌گيرند و شروع به کار می‌کنند. البته خوب بعضی‌ها هم ممکن است بخورند چفت و بستش را بايد طوری کرد که چهار ميخ کرد. ضامن گرفت نمی‌دانم محکم‌کاری‌تان را بکنيد. اما همين صفت بخل از تجار برداشته شود، هر تاجری نمی‌تواند به ۵ جوان يک کمکی کند يک کاری شروع کند. هر تاجری ۵ جوان بيکار، بيکاری حل می‌شود. چند تا رئيس جمهور آمدند نتوانستند حل کنند ولی تجار می‌توانند حل کنند. يک چيزی هم می‌خواهم بگويم از زن‌ها می‌ترسم! نمی‌گويم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دادستان تهران حدود بيست سال پيش به من گفت: در تهران ۵۰۰ زن جوان بيوه هست. ۵۰۰ هزار زن جوان بيوه برای بيست سال پيش است. الآن شايد يک ميليون باشد. از زن‌ها بپرسيم نظر شما چيست؟ می‌گويند: نه! ما می‌گوييم: مرد نبايد هوس‌باز باشد، مرد نبايد روی عياشی زن دوم بگيرد. مردی که پول ندارد، خانه ندارد، نمی‌تواند دو تا زن را اداره کند حرام است. اما اگر يک مردی توان جسمی دارد، توان مالی دارد، دو تا ماشين، دو تا خانه، دو تا موبايل، دو تا دو تا دو تا، ولی زن می‌گويد: نخير! خدا يکی زن هم يکی. يعنی چه؟ يعنی آن يک ميليون زن جوان به درک! گناه می‌کنند به درک! می‌سوزند به درک! بخل زن‌ها است. بخل زن‌ها باعث می‌شود که يک ميليون زن جوان بيوه هست، بخل تاجرها به اين است که ميليون‌ها جوان بيکار هستند، پول ندارند آنها پولشان در بانک هست. بخل خيلی مهم است.

بخل علمی، چيزی بلد است به کسی ياد نمی‌دهد. من تعجب می‌کنم يک وقت يک کسی گفت: تو از من سرقت علمی کردی. گفتم چه؟ گفت: حرف‌های مرا در کتاب خودت آورده‌ای. اين سرقت است؟

بخل، حالا تلويزيون خوب شده است. يکوقتی شبکه يک فيلم‌هايش را به شبکه دو نمی‌داد. شيراز به اصفهان نمی‌داد. يک وقت مثلاً يک سی‌دی درست می‌کردند، می‌گفت: بر پدر و مادر کسی لعنت که اين را تکثير کند. قفل می‌کردند. کد رويش می‌گذاشتند، رمز رويش می‌گذاشتند کسی رمزش را باز نکند. خيلی بخل مهم است. خيلی بخل مهم است.

امام جواد(ع) از سر شب تا صبح دائم می‌گفت: بخل، بخل، بخل، خدايا بخل، بخل، بخل! داريم می‌رويم مسافر را هم می‌شناسيم خوب سوارش کن. حالا يکوقت مسافر ناشناس است، می‌گوييم والله يک وقت می‌بينی قاچاقچی است در ماشين می‌آيد، او را نمی‌شناسيم. از نظر امنيتی، اما يکوقت هم می‌بينی اينها پرسنل خودت هستند. داری می‌روی، خوب اين چای ريز است، من فوق ليسانس هستم. من فوق ليسانس راننده چای‌ريز شوم؟ داری می‌روی خوب اين را هم سوار کن. بخل می‌کنيم! اينقدر آدم آه می‌کشند عمره بروند پول ندارند. بگو: آقا آرزوی عمره داری، بيا من يک ميليون به تو می‌دهم برو ثبت نام کن، ماهی بيست تومان بده تا تمام شود. بگذار يک زوار هم... بخل نکن. همه‌ی مردم می‌توانند مدينه بروند.

همه بی‌همسرها می‌توانند، عرض کردم اين زن دوم خيلی شرط دارد. دو تا خانه، دو تا خرجی، توان جسمی، روحی، اخلاقی، زن دوم عامل فتنه نشود، در عدالت... در کشور هستند، البته من هم تا جوان بودم اين حرف‌ها را نمی‌زدم، ديگر حالا چون پير شدم می‌گويم. چون من... برای بعضی‌ها هم زن دوم حرام است. خود بنده اگر زن دوم داشته باشم، ديگر زن‌ها تلويزيون را خاموش می‌کنند. می‌گويند: اين شيخ! زن دوم دارد، خاموش کن، خاموش کن. برای من حرام است به خاطر اينکه ميليون‌ها خانم که گوش به حرف من می‌دهند تلويزيون را خاموش می‌کنند و ضربه به قال‌الصادق می‌خورد. حديث امام صادق را گوش نمی‌دهند.

بر تو حرام است
خدا آيت‌الله العظمی فاضل لنکرانی را رحمت کند. می‌گفت: بر تو حرام است وارد مسائل سياسی شوی. گفتم: چرا؟ چون من مقلّد ايشان بودم. گفت: برای اينکه تو در تلويزيون هستی و همه‌ی خطوط سياسی بايد بنشينند و حرف تو را گوش بدهند. اگر يکبار يک موضع‌گيری کردی، عده‌ای گفتند: آفرين و عده‌ای ناراحت شدند، آنهايی که ناراحت شدند تلويزيون را خاموش می‌کنند. آن جمعيت ميليونی که تلويزيون را خاموش می‌کند، گناهشان گردن تو است. تو چون می‌خواهی کار فرهنگی کنی، اصلاً نبايد وارد جريان‌های سياسی شوی. بعد ديدم اين سند هم دارد. سندش در نهج‌البلاغه است. در تاريخ است.

در تاريخ می‌خوانيم پيغمبر وقتی وارد مدينه شد، آن زمان خط بازی سياسی نبود. ولی قبيله بازی بود. او می‌گفت قبيله‌ی ما و او می‌گفت قبيله‌ی ما. دويدند سر افسار شتر پيغمبر را کشيدند که بيا خانه‌ی ما. می‌خواستند افتخار کنند که پيغمبر روز وارد شدن به مدينه مهمان قبيله‌ی ما شد. آن قبيله آمد افسار شتر، اين قبيله آمد افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، پيغمبر ديد عجب روز اول ورودش دارد کشمکش می‌شود. گفت: ببينيد کنار برويد.کنار برويد!

هيچ چيز نگوييد. هرجا... باقی‌اش را هم شما بگوييد... هرجا شتر خوابيد. اين هرجا شتر خوابيد يعنی چه؟ يعنی من بی‌طرف هستم. يعنی کسی که می‌خواهد يک کار فرهنگی کند نبايد از اول قشری از مردم را عليه خودش تحريک کند. اين هرجا شتر خوابيد يک سند، يک سند ديگر هم به شما بگويم. نامه‌ی ۲۵ نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين به مسئول زکات می‌گويد: يک شهری که می‌روی، يک روستايی که می‌روی، زکات بگيری، خانه‌ی کسی وارد نشو. چون مهمان آقای «الف» شدی، صبح به آقای «ب» که می‌گويی: زکات شما چقدر است؟ می‌گويد: هوم... ديشب خانه‌ی فلانی خوابيدی، اين کوکش کرده که من پولدارم. آمده زکات بگيرد. «انزل علی ماءهم» يعنی نازل شو کنار چشمه آب. برو کنار چشمه آب، به قول امروزی‌ها هتلی، مسافرخانه‌ای، خيمه‌ای، يک جايی بخواب که فردا به هرکس گفتی زکات بده، نگويند: چه کسی اين را کوک کرده است؟ و به همين خاطر اين نصيحت آيت‌الله العظمی فاضل لنکرانی هم خيلی در من اثر کرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016