چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مأموران ما در ایران؟ سیمور هرش، لوموند ديپلماتيک

از فراز آسمان، دشت های مرتفع و قله های کوهساران دور دستی که مجتمع امنیت ملی «نوادا» (Nevada)، متعلق به وزارت انرژی ایالات متحده را در برگرفته، چشم اندازی شبیه منطقه شمال شرقی ایران است. این سامانه که در فاصله صدو پنج کیلومتری «لاس و گاس» (Las Vegas) گسترده، زمانی برای آزمایش‌های هسته ای به کار می رفت و اکنون کانونی برای آموزش های ضدجاسوسی است، که فرودگاهی خصوصی با قابلیت پذیرش هواپیماهای ۷۳۷ را نیز در خود جای داده: منطقه ای ممنوعه که میهمانان ناخوانده را به خود راه نمی دهد –در برخی از بخش های آن به کنجکاوان هشدار داده اند که اگر لازم باشد مأموران امنیتی این سامانه مجازند به سلاح های مرگبار علیه کسانی دست برند که سرزده به آن گام گذاشته باشند.

همین جا بود که «فرماندهی مشترک عملیات ویژه» در آغاز سال ۲۰۰۵ دوره های آموزشی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، گروهی مخالف رژیم ایران به راه انداخته بود. فعالیت این سازمان با تشکیل یک گروه دانشجوئی مارکسیست اسلامی آغاز شد که در سال های دهه هفتاد میلادی در قتل شش شهروند آمریکائی دست داشت. مجاهدین خلق هم ابتدا بخشی از ائتلاف گسترده بنیادین انقلابی بودند که در سال ۱۹۷۹ شاه ایران را از اریکه قدرت به زیر انداخت. اما چند سالی نگذشت که این گروه، آتش جنگ داخلی خونباری را علیه روحانیان حاکم بر افروخت و وزارت خارجه ایالات متحده در سال ۱۹۹۷ هم، آنان را در فهرست سازمان های تروریستی بیگانه جای داد. در سال ۲۰۰۲، وقتی این سازمان اطلاعات دقیقی در باره برنامه هسته ای ایران منتشر ساخت و از آغاز غنی سازی اورانیم در یک ناحیه زیر زمینی مخفی پرده برداشت، اعتباری بین المللی یافت. اما محمد البرادعی که آنوقت مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، دیده بان سازمان ملل متحد در امور هسته ای بود بعدها با من در میان گذاشت که به وی گفته اند که این اطلاعات را «موساد»، دستگاه سری اطلاعاتی اسرائیل، عرضه داشته. پس از سقوط رژیم عراق در سال ۲۰۰۳، پیوندهای سازمان مجاهدین با دستگاه های اطلاعاتی غرب عمیق تر گردید و «فرماندهی مشترک عملیات ویژه» در کوششی به قصد یافتن دلائلی در توجیه هراس دولت «جرج دبلیو بوش» از دست یازی ایران به ساختن بمب در یک یا چندین مخفی‌گاه زیر زمینی، عملیاتی را در داخل ایران آغاز کرد. چنین بود که وجوهات سرشاری به سوی شماری از سازمان های مخالف به قصد گردآوری اطلاعات و نهایتا، اقدامات تروریستی علیه رژیم سرازیر شد. در این میان نفعی که سازمان مجاهدین خلق برد، دسترسی مستقیم یا غیر مستقیم به منابعی چون تسلیحات و اطلاعات بود. به موجب اظهارات افسران اطلاعاتی و مشاوران نظامی پیشن و کنونی برخی از عملیات سری به پشتیبانی آمریکا امروز هم همچنان در ایران ادمه دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سازمان مجاهدین خلق به رغم پیوندهای فزاینده و تکاپوی وکیلانش در لابیگری های بسیار فشرده ای که پیش گرفته اند، همچنان در فهرست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا باقی مانده –که معنای آن ضرورت رازداری در باره کارآموزی این گروه در «نوادا»ست. یکی از مقامات اطلاعاتی ارشد آمریکا گفت که «ما آنها را در اینجا آموزش می دادیم و برای سرپوش گذاشتن بر کارمان آنها را از در پشتی وزارت انرژی بدرون می آوردیم، زیرا صاحب زمین های جنوب "نوادا" همان وزارتخانه است. ما آنها را در فاصله های درازی در بیابان و کوهستان بسیح می کردیم و بر مهارت آنها در مسائل ارتباطاتی می افزودیم – هماهنگی ارتباطاتی که امری حیاتی است.» (یکی از سخنگویان «فرماندهی مشترک عملیات ویژه» می گفت که «نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده » از آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق نه خبر و نه دستی در آن داشته است» )

همان مقام پیشین می گفت چند وقتی پیش از رسیدن رئیس جمهور «اوباما» به زمامداری از آموزش این گروه دست برداشته بودند. در مصاحبه جداگانه ای، یک ژنرال چهار ستاره که رایزن هر دو دولت «دبلیو بوش» و «باراک اوباما» در مسائل امنیت ملی بوده است می گفت که در سال ۲۰۰۵ یک آمریکائی دست اندر کار این برنامه او را سربسته و به طور خصوصی در جریان آموزش ایرانیان وابسته به سازمان مجاهدین خلق در «نوادا» نهاده بود. این ژنرال باز نشسته به نقل از فردی که به وی آگاهی داه بود می گفت که آنها «آموزش معمول در ارتباطات، رمزنگاری، تاکتیک های واحد های کوچک و تسلیحات می دیدند –که شش ماهی ادامه می یافت. آنها را در گروه های کوچک دسته بندی می کردند و آموزش می دادند.» همچنین به وی گفته بودند که مربیان از کارکنان «فرماندهی مشترک عملیات ویژه» بودند، نهادی که تا سال ۲۰۰۵ دیگر ابزار اصلی دولت «دبلیو بوش» در جنگ فراگیر علیه ترور شده بود. «مربیان "فرماندهی مشترک عملیات ویژه" بر و بچه های خط اول جبهه های جنگ نبودند، بلکه آدمهائی از رده های دوم و سوم –مانند آموزش دهندگان و امثال آنها – بوده که از مقررات تخطی کرده اند. "اگر قرار است ما تاکتیک هائی یادتان بدهیم، بگذارید چند تا چیز واقعا دلچسپ نشانتان دهم ..."»

ژنرال بازنشسته می گفت آموزش در حوزه هائی ویژه نگرانی کسانی را برانگیخته بود که به تماس های تلفنی با وی شتافتند. «به یکی از بر و بچه هائی که به من زنگ زده بود گفتم که توی بد مخمصه ای گیر افتاده اید، و همه تان هم ممکن است به دردسر بیافتند، مگر آنکه دستوری کتبی از کسی برای خودتان دست و پا کنید. ایرانی ها در کار ضد جاسوسی محشرند، و جلوی درز کردن چیزهائی مثل این را خیلی سخت می توان گرفت.» او می گفت که سامانه «نوادا» را همزمان برای آموزش پیشرفته واحدهای رزمجوی نخبه در جنگ عراق هم به کار می گرفتند. (ژنرال بازنشسته می گفت که او فقط در باره یکی از گروه های وابسته به مجاهدین خلق خبر یافته که دوره آموزشی دیده بود؛ مقام ارشد اطلاعاتی پیشین نیز می گفت تا جائی که میداند آموزش اینها تا سال ۲۰۰۷ ادامه داشته است.)

«الن گرسون» (Allan Gerson)، وکیلی از حوزه قضائی واشنگتن که وکالت سازمان مجاهدین خلق را بر عهده دارد، یادآور شد که مجاهدین خلق آشکارا و مدام ترور را نکوهش کرده اند. «گرسون» می‌گفت که مایل نیست در باره آموزش ادعائی در «نوادا» نظری بدهد. ولی به زعم او، چنین آموزشی، اگر حقیقت داشته باشد، «به ویژه مغایر تصمیم وزارت امور خارجه است که همچنان مجاهدین خلق را در فهرست سازمان های تروریستی نگه داشته. چگونه ایالات متحده می تواند کسانی را آموزش دهد که در فهرست تروریست های بیگانه جای دارند، وقتی دیگرانی به سبب فراهم آوردن دو غاز برای همان سازمان با پیگرد قضائی به اتهام تبه‌کاری روبرو هستند.»

«روبرت بائر» (Robert Baer) مأمور بازنشسته سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، که عربی را روان صحبت می کند و در طول دوران حرفه ای اش، تحت پوشش، در کردستان و سراسر خاور میانه خدمت کرده است، در اوائل سال ۲۰۰۴ به من گفته بود که یک شرکت خصوصی آمریکائی او را به کار گماشته تا به عراق باز گردد. او معتقد بود که این شرکت به دستور دولت «دبلیو بوش» دستش در کار بوده است. «بائر» به یاد آورد که «آنها از من می‌خواستند که به سازمان مجاهدین خلق کمک کنم تا اطلاعاتی در باره برنامه هسته ایران جمع کنند. آنها فکر می کردند که من فارسی بلدم، که البته بلد نبودم. به آنها گفتم بعدا پاسخ شان را خواهم داد، اما هرگز ندادم». «بائر» که اکنون در کالیفرنیا به سر می برد به یاد آورد که همانوقت هم برایش روشن کرده بودند که آن عملیات «امر دراز مدتی است، نه فقط اقدامی که یکباره تمام شود.»

مسعود خدابنده کارشناس تکنولوژی اینترنتی، که اکنون در انگلستان زندگی می کند و مشاور دولت عراق است، تا پیش از آنکه در سال ۱۹۹۶ از سازمان مجاهدین خلق بگسلد، یکی از اعضای آن سازمان بود. خدابنده در یک مصاحبه تلفنی اذعان می کرد که دشمن قسم خورده مجاهدین خلق است و مدافع و پشتیبان هرگونه اقدامی علیه این گروه. خدابنده می گفت که حتی پیش از سقوط شاه با گروه همکاری و به واسطه تخصص در کامپیوتر، عمیقا در فعالیت های اطلاعاتی و نیز حفاظت از جان رهبری سازمان مجاهدین خلق مشارکت داشته است. در دهسال گذشته او و همسر انگلیسی اش برنامه ای برای حمایت از کسانی را پیش برده اند که از همکاری با این سازمان روی گردانده اند. خدابنده به من گفت که او از افرادی که به تازگی از مجاهدین بریده بودند درباره آموزش در «نوادا» چیزهائی شنیده است. به او گفته بودند که آموزش های ارتباطات در «نوادا» بیشتر تعلیم نحوه حفظ تماس هنگام یورش ها را در بر داشته–و به شیوه های شنود مکالمات نیز می پرداخته اند. او می گفت که در برهه ای، ایالات متحده راهی یافته بود تا به برخی از سیستم های عمده ارتباطی ایران رخنه کند. به گفته وی در آن زمان ایالات متحده مهارت های فنی برای شنود مکالمات تلفنی و پیام های نوشتاری در درون ایران را به گردانندگان امور فنی سازمان مجاهدین می آموخت – و فن یاران مجاهدین هم آن شنودها و پیام ها را ترجمه می کردند و با متخصصان امریکائی خبره در اطلاعات سیگنال های مخابراتی در میان می گذاردند. خدابنده نمی داند که آیا این فعالیت همچنان ادامه دارد یا متوقف شده است.

از سال ۲۰۰۷ پنج دانشمند هسته ای ایرانی کشته شده اند. سخنگویان سازمان مجاهدین خلق هرگونه دخالت در این قتل ها را تکذیب کرده اند، اما اوائل ماه گذشته شبکه اخبار NBC گفته های دو تن از کارمندان ارشد دولت «اوباما» را نقل کرده بود که تأکید داشتند آن حمله ها را واحدهائی از سازمان مجاهدین خلق انجام دادند که «موساد» تربیت کرده و هزینه های آنرا پرداخته بود. این شبکه خبری اظهارات مقامات رسمی دولتی در انکار هر گونه مشارکت آمریکا در فعالیت های سازمان مجاهدین خلق را نیز بازتاب داده بود. اما مقام ارشد اطلاعاتی پیشینی که با او صحبت کردم گزارش NBC درباره همکاری اسرائیلی ها با سازمان مجاهدین خلق را درست می دانست و می افزود که در آن عملیات از اطلاعات سری آمریکا هم بهره برده اند. او می گفت که قرباینان آن قتل ها «اینشتین» نبودند، اما «هدف آن بود که آرامش روانی و روحیه ایرانیان را در هم ریزند تا در دل تمام اجزاء نظام هراس اندازند –حاملان عرضه هسته ای، کارکنان تجهیزات غنی سازی اورانیوم، گردانندگان نیروگاه ها.» خطوط لوله نفتی نیز آماج حملاتی شده اند. او افزود که عملیات را «عمدتا مجاهدین خلق از طریق ارتباط با اسرائیلی ها انجام می دهند، اما اینک ایالات متحده نیز اطلاعاتی در اختیارشان می گذارد.» یک رایزن دایره عملیات ویژه به من گفت که رشته های پیوند میان ایالات متحده و فعالیت های سازمان مجاهدین خلق در درون ایران پیشینه ای طولانی دارد. «هرچه اینک در درون ایران به انجام می رسد بدست واسطه ها انجام می پذیرد.»

منابعی که من با آنها صحبت کردم قادر نبودند بگویند که آیا کسانی که در «نوادا» آموزش دیدند حالا در عملیات در پهنه ایران یا جای دیگری درگیرند یا نه. اما بر فایده کلی پشتیبانی آمریکا انگشت می نهادند. بک رایزن ارشد وزارت دفاع آمریکا می گفت، «سازمان مجاهدین خلق چیز مسخره ای بود و حالا تبدیل به یک شبکه واقعی در درون ایران شده است.» او می لافید که «چطور شد که مجاهدین به اینهمه کارائی بیشتری رسیده اند؟ بخشی به لطف آموزش در "نوادا"؛ بخشی به دلیل پشتیبانی لجیستیکی در کردستان و بخشی هم از درون ایران بر می خیزد. سازمان مجاهدین خلق اکنون ظرفیت عملیاتی مؤثری را در ایران به دست آورده که هرگز در گذشته از آن برخوردار نبوده است.»

در میانه ماه ژانویه، چند روز پس از قتل یک دانشمند هسته ای ایران با انفجار خودرو وی در تهران، «لئون پانه تا» وزیر دفاع آمریکا در یک ملاقات عمومی با سربازان در «فورت بلیس» (Fort Bliss) «تگزاس» اذعان داشت که حکومت آمریکا «گمانه هائی میزند که چه کسانی ممکن است در آن دست داشته باشند، اما دقیقا نمی دانیم کار کیست.» او افزود که «ولی یک چیز را می توانم به شما بگویم: ایالات متحده در کوشش هائی از این گونه دخالتی نداشته است. این نوع کارها چیزی نیست که ایالات متخده به آن دست بزند.»

ـــــــــــــــــــــــــ
* سیمور هرش (Seymour M. Hersh)، از نخستین مقاله اش در سال۱۹۷۱، تا به امروز گزارش های تحقیقی متعددی نوشته که بیشتر در مجله نیویورکر منتشر ساخته است. سلسله مقالاتی که در سال ۲۰۰۴ درباره زندان ابوغریت نوشت نموداری از التزام گزارشگری آگاهاننده بود. جایزه های زیادی در قدردانی از کیفیت مقالاتش دریافت کرده که هیچ روزنامه نکاری تا به امروز از آنهمه تشخص برخوردار نشده است. این جایزه ها که برخی از آنها چندین بار به وی اعطا گردیده است عبارتند از:

Pulitzer Prize;

George Polk Awards;

National Magazine Awards;

National Magazine Award for Public Interest for his 2003 articles “Lunch with the Chairman,” “Selective Intelligence,” and “The

Stovepipe”;

Overseas Press Club award,

National Press Foundation’s Kiplinger Distinguished Contributions to Journalism award,


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016