گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
27 بهمن» نامه دوم زندانی شماره هیچ به علیرضا نوریزاد15 دی» از زندانی شماره هیچ، به آزاده سرافراز محمد نوری زاد 13 مهر» سوز ماندگار پاييز ۶۰، يادداشت های زندانی شماره هيچ 29 فروردین» نامه ای به مسعود رجوی٬ رهبر سازمان مجاهدين: چند اشرف ديگر لازم است؟ زندانی شماره هيچ 12 اسفند» آقای موسوی٬ شما را بخشيدم، زندانی شماره هيچ
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دوقولوهای تقی رحمانی٬ آينههای مقعر کودکیهای من، نامه سوم زندانی شماره هيچ٬ به محمد نوریزادناقلان داستان دستگيری نرگس محمدی٬ میدانند کودکی که هجوم سربازان به خانهاش را ديده٬ چه شبهايی را میگذراند؟ آنها که با تصويرسازی شبهای دستگيری پدر و مادر اين دو کودک٬ احساسات ديگران را قلقلک میدهند٬ ده٬ بيست و سی سال ديگر هم از اين دو و دهها کودک چون آنها خبر خواهند گرفت؟ مگر کسی حال من و نسل مرا پرسيد؟ مگر کسی در ميان همه خاطره جمع کردنها و شعر و شعار نوشتنها٬ حرف من و نسل پشت زندانها را شنيد؟ويژه خبرنامه گويا زندان ابد٬ قطعا حکم بهتری بود از اعدام٬ ۱۵ سال حبس٬ از ابد کوتاه تر بود٬ ۱۰ سال٬ قابل شمارش تر و ۵ سال دست يافتنی تر. مامان بعد از پنج سال آمد و اين زمان کوتاه شده٬ مديون نامه ها٬ تلاش ها و اين در و آن در زدن های اطرافيانی بود که با همه اختلاف شان با عقايد مامان٬ ما را رها نکردند. و بی شک٬ معصوميت کودک شش ساله بی مادر٬ دست آويز خوبی برای به رحم آوردن دل زندان بانان و زندانی سازان بود. آن روزها٬ من و خواهرم٬ پای ثابت بست نشينی خانه بزرگان و متن نامه های ارسالی به دفتر وابستگان و با نفوذان حکومت بوديم. پدر! تو بهترين کاری را کردی که می توانستی٬ اما با اطمينان می گويم که من و آن چه بر من می گذرد٬ از فهم آن روز تو بيرون بود. همچنان که نرگس محمدی٬ در نامه نگاری ها و خبر نويسی ها و مصاحبه هايش بعد از دستگيری همسرش٬ و تقی رحمانی٬ در شرح وضعيت همسر دستگير شده اش٬ خبر از حال بچه هايشان نداشته و ندارند. آن ها هم علی و کيانا را برای به درد آوردن قلب مدافعان حقوق بشر و همراه کردن قلم ها و دل ها در تلاش برای آزادی همسرانشان به ميدان می کشند٬ همچنان که پای فرزندان ديگر زندانيان نيز برای همين مظلوم نمايی ها به ميان آورده شده و می شود. پدر! من کودک شر و ناآرام تو بودم٬ مانند بسياری کودکان چهار - پنج ساله ديگر. شايد آرامش سال های بعد من٬ خيالت را آسوده کرده بود. نبودن مامان٬ تو را کفايت می کرد و نيازی نبود تا نگران خراب کاری های کودک ات نيز باشی. اما پدر! ادب و تواضع آن سال های من٬ رفتار طبيعی من نبود؛ نقشی بود که بازی کردم٬ نقشی که تو و اطرافيانم بی گفت و گو٬ از من انتظار داشتيد. يک کودک محجوب و آرام و مظلوم٬ بيشتر می توانست حس دلسوزی ديگران را بر انگيزد و من اين را خوب فهميده بودم. من اين نقش را بازی کردم و از آن زمان٬ مظلوم نمايی٬ جزو طبيعت من شد. من نيز دوست داشتم چون کودکان ديگر شيطنت کنم٬ مثل همه آن ها٬ از برف بازی٬ قرار و مدار های بعد از مدرسه و خوش گذرانی٬ خوشم می آمد. اما تمام دوران کودکی٬ نوجوانی و جوانی ام در خلوت خودم گذشت٬ چون خود را به رام و بی سر و صدا بودن٬ عادت داده بودم. و امروز٬ در دهه سوم عمر خود٬ آداب در جمع بودن و تفريح کردن را نمی دانم. پدر! اين روزها می گذرند٬ اين دو کودک نيز چون من٬ جوان و پا به سال خواهند شد و کسی از درد آن ها نخواهد نوشت. کسی نخواهد نوشت کودکانی که از هم آغوشی به اختيار پدر و مادری به زندگی تن در دادند٬ چگونه بی اختيار٬ از آغوش همان دو باز خواهند ماند. اصلا چرا آن ها که از رفتار حاکمان و مجريان امر حکومتی شاکی اند٬ از اين دو مبارز سياسی و اجتماعی نمی پرسند شما که رسالت خود را در مبارزه تعريف کرده بوديد٬ چرا پای نسل ديگری را به ميان کشيديد؟ تو که خود پدری٬ تو که خود٬ جوانی ات را در جنگ و ميان سالی ات را در زندان يا تهديد به زندان گذرانده ای٬ پاسخی به اين سوال داری؟ Copyright: gooya.com 2016
|