جمعه 20 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برنامه اتمی جمهوری اسلامی: گزینه های پیش روی جهان و مردم ایران، بهروز بهبودی

بهروز بهبودی
با گذاشتن گزینه پشتیبانی از ملت مبارز ما بر روی میز مذاکرات اتمی با ایران، رژیم جمهوری اسلامی از درون و به دست مردم، سرنگون می گردد و ملت آزاد ما که مخالف اتمی شدن ایران می باشد طرف مورد اعتماد مذاکره با جامعه جهانی برای پایان دادن فوری و معقولانه به این بحران جهانی خواهد بود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دکتر بهروز بهبودی بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران در مقاله جدید خود در مجله بین المللی خاورمیانه گزینه های موجود در مورد حل بحران اتمی ایران را بررسی می کند و نشان می دهد که مسلما جنگ راه حلی دائمی برای حل این بحران و رسیدن مردم ما به دموکراسی و صلح نیست.

ترجمه مقاله:

TheMiddleEastMag.jpg
در تابستان سال ۱۹۸۸ میلادی خمینی به گفته خود «جام زهر را نوشید» و به قعطنامه سازمان ملل متحد برای پایان دادن به جنگ میان ایران و عراق گردن نهاد. امروز اما پرسش این است که آیا تحریم ها و تهدیداتی که جمهوری اسلامی را نشانه گرفته اند می تواند سرانجام سرسختی و مقاومت آیت الله خامنه ای برای پایان دادن به برنامه اتمی ایران را نیز به همراه داشته باشد و او نیز مانند مقتدای خود جام زهر دیگری را بنوشد؟

بسیاری از تحلیلگران امیدوار بودند که تحریم های نفس گیر غرب در جلوگیری از فروش نفت ایران به بازارهای بین المللی و تحریم بانک مرکزی ایران با فلج کردن اقتصاد ایران و به دنبال آن تورم افسار گسیخته و گرانی ـ که میلیون ها ایرانی را به فقر و فلاکت انداخته ـ و با بی ارزش شدن پول مملکت این عقب نشینی از سوی وی اعلام شود. با این حال به رغم همه این سناریوها، برنامه اتمی ایران به قیمت ضربه زدن به سایر فعالیت های اقتصادی کشور متوقف نشده است.

اگر چه تحریم ها به عنوان اهرمی کارساز همواره مدافعان خود را داشته است، اما آنچه یک رژیم یاغی را سرانجام به زانو در می آورد نه فشار از بیرون بلکه فشار از درون آن است. مشقات و سختی های اقتصادی معمولا درمیان وفاداران به یک نظام حکومتی شکاف به وجود می آورد و به نارضایتی عمومی در جامعه دامن می زند. مجموعه این دو گرایش نهایتا به دوری هرچه بیشتر مردم از رهبران حاکم خود و سرانجام طغیان عمومی و درهم شکستن اقتدار رژیم و سرنگونی آن منجر می شود. البته همه اینها تئوری و حدسیات عمومی است. بطور مثال در نمونه آفریقای جنوبی تحریم های هدفمند، سرانجام رژیم آپارتایدی این کشور را از پای در آورد. اما در کشورهایی مانند کوبا و کره شمالی که تحریم های متعدد و دراز مدت نتوانسته اند به این هدف دست یابند، علت آن بوده است که رژیم های آنها اقشار ویژه ای را که تحریم های بین المللی توانسته باشد زندگی اقتصادی آنها را مختل و از حکومت جدا کند در درون خود نداشته اند.

در رژیم های دیکتاتوری مانند ایران وابستگی اقشار هوادار و وفادار به رژیم بیش از آنکه از مسائل مالی و جیره خواری سرچشمه بگیرد در اثر مغزشویی آنها و اطاعت محض از یک رهبر تبدیل به بت شده است. به عبارت دیگر هواداری این اقشار از رژیم و رهبر آن در اطاعت کورکورانه آنها از ایدئولوژی تزریق شده در افکارشان است.

در همه رژیم های دیکتاتوری و ایدئولوژیک هم برای اطاعت از رهبر از او بت می سازند، یک روز نام او پیشوا است و دیگر روز مقام معظم! در ایران آیت الله خامنه ای نماد عقیدتی و ایدئولوژیکی سپاه پاسداران انقلاب است که امروز تمامی شئونات اجتماعی، نظامی، فرهنگی و سیاسی ایران را در قبضه خودشان گرفته اند. آنها برای توجیه این چنگ انداختن با جان و مال ملت هم تنها خود را موظف به پاسخگویی به رهبرشان می شناسند، رهبری که خود از طریق این سپاهیان بر اریکه قدرت بلامنازعش تکیه زده و به آنها اجازه غارت و سرکوب ملت را داده کرده است.

تنها زحمتی که روحانیون بی غم ایران در مقابل سختی تحریم ها به خود می دهند این است که مردم را ارشاد می کنند که مشقات و کمبود ها را به جان بخرند و دم برنیاوردند. نمونه اخیر این «جانفشانی های علما» را در سخنرانی امام جمعه تهران آیت الله احمد خاتمی می توان مشاهده کرد که پس از سرهم بندی کردن اراجیفی در مورد شیطان بزرگ، توطئه های او، موضوع بحران هسته ای ایران و تحریم های جهانی ناشی از آن در حالیکه شرکت کنندگان در نماز جمعه فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر داده بودند از ملت جان به لب رسیده ایران درخواست کرد مبادا لب به شکایت یا گله ای از اوضاع نابسامان اقتصاد و زندگی فقر آلود خود بگشایند چون «کشورهای غربی خوشحال می شوند.»

کشور انتصابات، نه انتخابات

در خرداد ۱۳۸۸ میلیون ها ایرانی در انتخاباتی که در آن چهار کاندیدای منتخب و تایید شده توسط شورای نگهبان در آن شرکت داشتند برای انتخاب یک رئیس جمهور جدید به جای احمدی نژاد به پای صندوق های رای رفتند. نتیجه این شرکت گسترده و همگانی برخلاف انتظار اکثریت رای دهندگان نه منتخب آنها، بلکه منتصب آقای خامنه ای یعنی احمدی نژاد بود که برای چهار سال دیگر به ملت ایران تحمیل شد.

اعتراضات و تظاهراتی که به دنبال این تقلب روشن و بزرگ در سراسر ایران پا گرفت به شدت به وسیله قوای قهریه نظام سرکوب شد و این آغاز پایان حکومتی بود که سال ها به نام اسلام و مردم و در حقیقت بدون هیچ گونه پیوند و احترامی به این دو امروز بر ملت ایران حاکم گشته است.

احمدی نژاد سه ماه پس از تکیه زدن مجدد بر صندلی ریاست جمهوری با خود چنین فرض کرد با استفاده از رابطه ویژه و نزدیکی که با خامنه ای دارد می تواند هواداران و نزدیکان حلقه خود را در مناصب کلیدی قدرت بر سر کار بگذارد. او با بهره گیری از بخش هایی از قانون اساسی که به وی اجازه انتخاب و انتصاب مقامات دولتی را می داد به تسویه مخالفان و گماردن موافقان خود در این مناصب دست زد. احمدی نژاد منوچهر متکی، وزیر خارجه، را با موفقیت کنار گذاشت اما برنامه او برای اخراج حیدر مصلحی وزیر اطلاعات رژیم پس از مخالفت مستقیم خامنه ای با این امر با شکست روبرو شد. مصلحی تنها سه روز پس از برکناری توسط احمدی نژاد به دستور خامنه ای به وزارت اطلاعات بازگشت. به دنبال این عزل و نصب های هدفمند که از تضادهای عمیق درون حکومتی خبر می داد احمدی نژاد به مدت یازده روز در دفتر کار خود حاضر نشد تا نارضایتی خود را از تصمیم خامنه ای و دخالت های او در امور کشور به سطح جامعه برساند. در تاریخ جمهوری اسلامی هیچ گاه کسی نتوانسته بود چنین آشکارا جرئت به چالش کشیدن رهبر را به خود بدهد و کماکان از غضب او در امان بماند.

در حقیقت خامنه ای هم در مواجهه با این شرایط از قدرت تام و تمامی برخوردار نبود زیرا او از یک طرف اعتبار خود را درمیان جناح مخالف احمدی نژاد در پشتیبانی بی چون و چرا از ریاست جمهوری او و تقلب انتخاباتی به قمار گذاشته بود و از طرف دیگر عقب نشینی و دست کشیدن از دست آموز خود پس از خونریزی ها و آشوب های اجتماعی به دلیل بر سر کار آوردن مجدد او نیز مشروعیت ته کشیده اش را درمیان هواداران ایدئولوژیک وی به صفر می رساند. اما همان طور که تاریخ نشان داد، او از میان این دو گزینه نهایتا به ادامه دفاع از انتخاب اولیه خود پرداخت.

امروز دیگر مشخص شده است که موضوع بحران هسته ای کشور در میان دو جناح حاکم بر جمهوری اسلامی ـ که میان خامنه ای و احمدی نژاد تقسیم می شوند ـ به صحنه مانورهای هر دو طرف برای رسیدن به اهداف سیاسی و عقیدتی تبدیل شده است. به زبان ساده تر، اگرچه آنها خود را ملزم به مذاکره با غرب و جامعه جهانی نشان می دهند، برنامه دستیابی به بمب اتمی را لحظه ای متوقف نساخته اند. در حقیقت هر مذاکره اتمی با غرب برای رژیم به نوعی خود یک امتیاز بوده است. آنها با حضور در این مذاکرات از یک طرف مشروعیت نداشته خود در میان ملت ایران را به رخ جامعه جهانی می کشند و از طرف دیگر برای پیشبرد برنامه مجهز شدن خود به بمب هسته ای زمان می خرند.

اگرچه تحریم های اقتصادی ملت ایران را به روز سیاه نشانده است، برای سپاه پاسداران رژیم بازارهای جدیدی برای کسب سرمایه های نامشروع و ثروت های افسانه ای آفریده است.

سرنگونی از درون

هرگونه جنگ تمار عیار میان جناح احمدی نژاد و هواداران خامنه ای به یک حمام خون در ایران ختم خواهد شد. رژیم ایران از دو گزینه کره شمالی شدن به قیمت فقر و فلاکت ملت در مقابل داشتن بمب هسته ای، و یا کره جنوبی شدن بدون بمب اتمی ولی با اقتصادی شکوفا و مردمی خوشبخت گزینه اولی را برای خود انتخاب کرده است.

از آن گذشته، محمود احمدی نژاد بر مبنای عقاید متحجر دینی خود معتقد است که آشوب و فساد هر چه بیشتر اجتماعی زمینه ظهور زودتر مهدی موعود را فراهم می کند. او و همفکرانش از سقوط جامعه ایرانی در قهقرای فقر و بدبختی و فساد دل آزرده نمی شوند، برعکس، آنها با روی گشاده به سوی این مصیبت ها می روند. هرگونه تهاجم نظامی علیه ایران، اگرچه به صورت محدودی هم انجام بشود، رژیم را در دست یابی به بمب اتمی مصمم تر کرده و بر سرکوب مردم ایران توسط آن می افزاید.

بعضی از مفسران به رغم ناخوشایند، غیر منطقی و مصیبت بار بودن این تهاجم، آن را یگانه راه حل پایان مناقشه اتمی ایران می دانند. اما غیر از گزینه بمباران ایران و آغاز جنگی خانمانسوز در منطقه و یا نشستن در انتظار دست یابی رژیم ایران به بمب اتمی و ماجراجویی آن برای به جلو انداختن روز قیامت مورد نظر رهبران آن، گزینه سوم و منطقی تری نیز در پیش پای جامعه جهانی وجود دارد که باید مورد توجه جدی آنها قرار بگیرد. این گزینه ملت ایران و مبارزه آنها برای دستیابی به دموکراسی، صلح و حقوق بشر در ایران نام دارد.

ملت ایران برای پیروزی در این نبرد به یاری جامعه جهانی خواستار صلح و همزیستی مسالمت آمیز نیاز دارد. رژیم استبدادی حاکم بر میهن ما با بستن همه راه های ارتباط ایرانیان با جهان خارج هنوز نتوانسته است عطش پایان ناپذیر مردم را برای آزادی و صلح بخشکاند. ملت تاریخی و صلح دوست ایران به رغم تمامی سرکوب های خونین رژیم علیه آزادی خواهان هیچگاه به پیروان «اسلام سید علی خامنه ای» تبدیل نشده اند و نخواهند شد و به جهانیان نشان داده اند که تنها آلترناتیو واقعی برای براندازی این رژیم نه در بمباران ایران و تهاجم خارجی، بلکه در قدرت لایزال آنها نهفته است. وحشت دیکتاتورها نه از بمباران و جنگ، بلکه از مردم زیر حکومت استبدادی آنهاست.

با گذاشتن گزینه پشتیبانی از ملت مبارز ما بر روی میز مذاکرات اتمی با ایران، رژیم جمهوری اسلامی از درون و به دست مردم، سرنگون می گردد و ملت آزاد ما که مخالف اتمی شدن ایران می باشد طرف مورد اعتماد مذاکره با جامعه جهانی برای پایان دادن فوری و معقولانه به این بحران جهانی خواهد بود. جامعه جهانی تاکنون تلاش چندانی در انتخاب این گزینه به خرج نداده است، اما ضرب المثل معروف می گوید برای انجام کار خیر هیچگاه دیر نیست.

دکتر بهروز بهبودی
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران
ونکوور - پنج شنبه ۲۶ جولای ۲۰۱۲
contact@bbehbudi.com
www.bbehbudi.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016