دوشنبه 27 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محمد خاتمی: انتخابات و حکومت مال شما! بياييد فضا را باز کنيد


سايت شخصی محمد خاتمی ـ "انتخابات و حکومت مال شما! بياييد فضا را باز کنيد؛ ما می خواهيم جريان اصلاحات را نقد کنيم! می خواهيم با آزادی و امنيت دور هم بنشينيم! نه اينکه بگوييد در حال توطئه هستند! آزادی تأمين شود، فضای امنيتی برچيده شود، حکومت باشد برای خودتان! البته مطلوب اين است که يک انتخابات آزاد و واقعاً اطمينان بخشی برگزار شود که مردم بتوانند آزادانه انتخاب کنند."

جمعی از آزادگان دوران دفاع مقدس و تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی ياران امام موسی صدر با سيد محمد خاتمی ديدار کردند.
در ابتدای اين ديدار شماری از حضار ديدگاههای خود را در مورد اوضاع جاری کشور بيان کردند که محورهای آن در پی می آيد:
-انتقاد آزادگان از کمرنگ شدن عقلانيت در اداره کشور و تأکيد بر دلسوز بودن و پرخاشگر نبودن آزادگان
-تأکيد آزادگان بر تغيير روش مديريت کشور از طريق قانون و اصلاحات؛ نه براندازی. علاقه آنان به تعامل با بخش های مختلف نظام از جمله سپاه و بسيج و حمايت از روش سيد محمد خاتمی، در عين حفظ انتقادها
-انتظار آزادی زندانيان سياسی، رفع مشکلات کشور و... .
-ابراز نارضايتی از افت وجهه ايران و ايرانی در جهان
-انتقاد از وجود عدم پذيرش نقدها و برچسب زنی، فقر، عدم عدالت و...
-درخواست از خاتمی برای انجام هر اقدام ممکن جهت جلوگيری از تداوم بی اخلاقی در جامعه
-گلايه از رواج مفاسد اقتصادی در جامعه
-دليل استفاده نکردن سيد محمد خاتمی از ظرفيت های قانونی خود در دوران رياست جمهوری
-گلايه از رواج دروغ و ريا در جامعه و بيرون کردن نيروهای اصيل انقلاب در صحنه؛ انتقاد از برخی برخوردهای حذفی ابتدای انقلاب و تداوم آنها به شکلی ديگر در دوران فعلی
-ذکر و ياد امام موسی صدر
-بيان گزارشی از فعاليتهای کانون فرهنگی ياران صدر؛ گلايه از عدم پيگيری وضعيت وی و عدم پرداختن به شخصيت وی در صدا و سيما
-بيان نارضايتی رزمندگان و آزادگان از افتادن انقلاب در دست نااهلان و نامحرمان و عدم وجود آزادی بيان و مطبوعات، برخوردهای امنيتی و... .
-درخواست از خاتمی برای بر عهده گرفتن رهبری جريان اصلاحات و بيرون آوردن کشور از وضعيت فعلی
-ذکر ياد مرحوم ابوترابی در دوران اسارت در اردوگاههای عراق و نقش ايشان در ايجاد دوستی و تعامل ميان اسرای ايرانی و حتی برقراری ارتباط با سربازان عراقی.

در ادامه اين ديدار نيز سيد محمد خاتمی سخنانی ايراد کرد که مشروح آن در پی می آيد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بسم الله الرحمن الرحيم

به شما خير مقدم می گويم و اظهار شرمندگی می کنم که زحمت کشيديد و به اينجا آمديد؛ در حالی که من بايد به خدمت شما می آمدم.
شما ارزنده ترين نيروهای جامعه ما و انقلاب ما هستيد؛ کسانی که همپای شهدا به جبهه ها رفتيد و با آمادگی برای شهادت در آن جبهه ها بوديد. گرچه خداوند خواست که بمانيد و به مردم و انقلاب خدمت کنيد، اما مثل شهيدان هستيد و اجر آنها را داريد و در جايگاهی مانند آنها هستيد. شايد برخی از شما علاوه بر آزادگی جانباز هم باشيد و در دوران اسارت هم تحمل عجيبی داشتيد که اين مزيت شما نسبت به ساير ايثارگران است و ان شاء الله به همان اندازه اجر شما زياد است. اگر بناست کسانی باشند که بگوييم تعلق به انقلاب دارند، نسبت به آن حق دارند و حرفشان بايد شنيده شود، در درجه اول شما عزيزان هستيد. البته شهدای ما حرفهای خودشان را زدند، جانبازان ما هم هستند و همين جا ذکر کنم که افتخارآفرينی های تيم پارالمپيک که تعدادی از جانبازان عزيز هم در آن حضور دارند و همت کردند باعث شادی مردم شدند و من به آنها تبريک گفته و آرزوی موفقيت می کنم.
به هر حال آزادگان و عنوان آزادگی بسيار ارزشمند است و شما نشان داديد که آزادی هم می خواهيد و برای رسيدن به آن تلاش می کنيد. اگر هم دلسوزی داريد و حرفی می زنيد ناشی از دغدغه تان نسبت به آزادی و آزادگی است که محفوظ بماند و گسترش يابد. انقلاب ما انسان آزاده، برخوردار و سربلند ميخواهد که در ضمن مطالبم در صورت امکان اشاره ای به آن خواهم داشت.
ما در اين ماه ۱۷ شهريور را داريم که روزی بسيار تلخ ولی تعيين کننده است؛ روز رويارويی مردم دست خالی با حکومتی بود که مجهز به همه تسليحات و پشتوانه همه نيروهای بين المللی بود. گرچه اين رويارويی به نظر من دهها سال بود که وجود داشت و در انقلاب اسلامی به اوج رسيد که در ۱۷ شهريور يکی از بلندترين فرازهايش را طی کرد. به نظر من اين روز سرنوشت سازترين لحظه های انقلاب بود و در واقع سراشيبی که رژيم در آن افتاده بود تندتر شد و بالاخرع منجر به سقوط رژيمی شد که خصوصيتهای آن عبارت بود از مقابله با مردم، محدود کردن مردم، سلب کردن آزادی مردم، وابستگی به بيگانه و مسائلی که بر خلاف دين و آزادی و حاکميت مردم بود و به جای آن که مزايای مملکت و ملت را در راستای منافع مردم به کار ببرد در خدمت بيگانگان به کار می گرفت.
و همچنين در شهريور ماه شهادت رئيس جمهور رجايی و نخست وزير باهنر را داريم که از چهره های ارزنده انقلاب و کشور بودند و به دست تروريست ها به شهادت رسيدند.
اين انقلاب شهيدان، جانبازان، آزادگان و ايثارگران بزرگی داشت؛ شما نمونه ای از مجموعه بزرگی هستيد که پيش و پس از انقلاب شهيد و جانباز و اسير و زندانی و... شده اند و محروميت فراوانی کشيده اند. همه ملت ما هم جنگ، تحريم ها و سختی های زيادی را تحمل کرده اند و قصدم از بيان اين مطلب آن است که اين انقلاب هزينه زيادی را در برداشته است و در عين حال نبايد به عنوان کسانی که انقلاب کرده ايم، از اين انقلاب مايوس و دلسرد باشيم؛ انقلاب امر بزرگی بود در مقطع تاريخی حساس که ملت ما بيدار شده بود. البته اين ملت از دهها سال قبل بيدار شده بود و از مشروطه اين بيداری به چشم ميخورد؛ اين ملت از استبداد و استعمار، عقب ماندگی، وابستگی به اجانب و.. بيزار بوده است که همه اين آرمانها را در انقلاب اسلامی هم داشت؛ به علاوه اين که در اين انقلاب همه آن مطالبات را در چارچوب اسلام خواست. يعنی اسلامی که طرفدار استقلال، آزادی و پيشرفت بود و لذا دلبستگان انقلاب از انجام آن پشيمان نيستند، همانطور که عظمت کار شما را قدر می دانند و ياد شهيدان بزرگشان را گرامی می دارند و هويت خود را با وجود همه سختی ها حفظ کرده اند.
اين انقلاب برای چه به وجود آمد؟ چرا اين انقلاب شد؟ همانطور که عرض کردم انقلاب ما از آنچه صدسال است دنبال می شود بيگانه نبوده و از حاکميت خودکامگی، حاکميت بيگانگان، هدر رفتن استعدادهای مادی و معنوی و... رنج برده اند. اهداف همه اين جنبش ها اين بود که حاکميت ملت پديد آيد و مردم ارباب باشند که خوشبختانه با تعريفی که در جريان انقلاب از اسلام مطرح شد، اسلام هم همين را می خواهد. در حالی که کسانی بودند و الان هم هستند که می گفتند يا اسلام يا آزادی، يا اسلام يا استقلال، يا اسلام يا پيشرفت. در حالی که انقلاب کرديم که هم اسلام داشته باشيم و هم استقلال و آزادی و پشرفت و حاکميت مردم. اين ديدگاه که انسان جای خدا را تنگ می کند مورد قبول ما نبود. همان خدا می خواهد که مردم آزاد باشند، بر سرنوشتشان حاکم باشند، حکومتها را سرکار بياورند و آنها را مورد بازخواست و نظارت قرار دهند. اين اصل واقعا علمی مشخصی است که قدرت اگر تحت نظارت نباشد و خود را در برابر مردم و نهادهای مردمی مسؤول نداند به فساد می گرايد. اين مسأله در تعبيرات اسلامی بخصوص در بيانات اميرالمومنين(ع) هست، در دنيای امروز هم بر روی اين نکته تأکيد می شود که قدرت غيرمسؤول در برابر مردم و قدرتی که برآمده از مردم نباشد و مردم نتوانند آن را جابجا کنند، به فساد می انجامد؛ حتی اگر قدرتمندان قصد فساد نداشته باشند و سالم باشند. اسلامی که ما در انقلابمان در نظر داشتيم چنين حکومتی می خواست و دليل تأکيد روی رای مردم و برگزاری اين همه انتخابات که در قانون اساسی هم به آن توجه شده است و امام می گفت، همين است. در اين اسلام، حتی غيرمسلمانان هم دارای حق و ارج و قدرت است و بايد باشد؛ يعنی غيرمسلمانان ايرانی هم احساس می کرد که اگر آن حکومت جبار و خودکامه برود، حکومتی خواهد آمد که آنها هم احساس هويت کنند. مگر امام(ره) در پاريس نمی گفت کمونيستها هم آزادند تا حرف خودشان را بزنند، اما توطئه ممنوع است. البته نبايد هرکس که مخالف نظر ما بود به اتهام توطئه با او برخورد کنيم و معنای توطئه معلوم است. ما براندازی قانونی نداريم، براندازی يعنی نابودی افراد ديگر. بله! اگر براندازی به اين معنا اتفاق افتاد هر حکومتی با او برخورد می کند. به هر حال انقلاب ما اينطور بود و در دنيای امروز که تجت تأثير استقرار مدرنيته و برآمدن مارکسيسم و بعد نئوليبراليسم است، که از دل آن انقلاب ما رخ داد، يعنی مردم با انگيزه دينی برای آژادی و استقلال قيام کردند. در شرايطی که می گفتند دوران دين تمام شده و دين افيون توده هاست و دين را با تمام شعارهای آزاديخواهانه و استقلال طلبانه و پيشرفت در تضاد می ديدند، انقلابی پيدا شد که همه اينها را با دين می خواست. دنيا هم منتظر اين بود و هست که ببيند انقلاب کدام الگو را عرضه می دارد.
اگر بپرسند انقلابی واقعی کيست؟ بايد گفت انقلابی واقعی کسی است که بر اساس آرمانهای انقلاب بخواهد ايران را به عنوان الگو بسازد؛ انقلابی که بر اساس آزاديهای اساسی-نه بداخلاقی و لاابالی گری- هيچ چيز کمتر از کشورهای پيشرفته دموکراتيک دنيا نداشته باشد، از نظر پيشرفت، استفاده از نيروهای داخلی و انديشمندان و دانشمندان و دانشجويانش بهترين زمينه را برای پيشرفت کردن فراهم کند. همچنين استقلال به معنای واقعی کلمه را فراهم کند؛ استقلال فقط پشت کردن به ديگران نيست؛ حتی به معنی قطع رابطه با ديگران نيست. بلکه به معنای اين است که از موضع قدرت و امکانات فراوان با دنيا تعامل کنيم روی پای خودمان بايستيم؛ اگر چيزی از دنيا می گيريم چيزی هم به آنها بدهيم. اين معنای استقلال واقعی است و الا هيچ کشوری نيست که همه نيازهايش را بتواند در داخل تامين کند و ايجاد کند. از جمله آن استفاده از منابع گازی و نفت است که از لحاظ برخورداری از اين منابع دومين کشور دنيا هستيم و بخصوص در اين ۷ سال اخير که مملکت درآمدهای افسانه ای در حدود ۵۰۰ ميليارد دلار پيدا کرده ايم. در دوران اصلاحات با بودجه ۲۰ ميليارد دلاری ما رشد اقتصادی ۴/۷ درصدی را تجربه کرديم، اشتغال ۶۰۰ هزار نفری را تجربه کرديم. در حالی که خشکسالی، زلزله و رسيدن قيمت نفت به زير ۱۰ دلار را داشتيم و گاهی درآمد سالانه مان ۱۰ ميليارد دلار بود در حالی که بودجه را با ۱۹ ميليارد دلار بسته بوديم.
من يک بار در ديدار با حضور رهبری (حدود سال ۸۱) گفتم مملکت ما آماده take off است و همه امکانات را دارد(البته معذرت ميخواهم که لفظ فرنگی آن را بکار می برم). همان جا بود که نطفه اوليه چشم انداز بسته شد و بعد از آن در دولت ما تدوين و سپس مورد تاييد رهبری قرار گرفت. در سال ۶۷ که جنگ تمام شده بود مملکت واقعا ويران بود و بعد دولت سازندگی آغاز بکار کرد. البته حتماً دولت بنده و آقايان هاشمی و موسوی اشکالاتی داشته است، اما واقعا ممکلت از سقوط و فرسودگی بيرون آمد. بسياری از مسائل امروز، در همان زمانها زير بنايش گذاشته شد. البته در زمانی تورم به بيش از ۴۰ درصد هم رسيد اما کنترل شد و در دوران من به کمترين حد خود رسيد يعنی حدود ۱۱ درصد و بعد ارز با همت مرحوم دکتر نوربخش و آقای دکتر ستاری فر و دولت تک نرخی شدو اين اقدام بسيار حياتی بود که هم منشاء بسياری از فسادها را می خشکاند و هم از سرمايه ملی حفاظت می شد و اين اقدام بزرگ ممکن بود دوباره تورم را سرسام آور افزايش دهد، ولی با همت دوستان چنين امری اتفاق نيفتاد، بلکه از يازده و اندی درصد به حدود ۱۵ درصد رسيد و بلافاصله هم از سال بعد از تک نرخی شدن شروع به کاهش کرد. اما الان با اين همه درآمد تورم بالا می رود و بيکاری زياد شده است. ما با رشد صنعتی ۱۴ درصدی و رشد کشاورزی ۱۱ درصدی و رشد بالای سرمايه گذاری توانستيم ۶۰۰ هزار شغل ايجاد کنيم. اما الان چطور ممکن است رشد اقتصادی زير ۲ درصد باشد اما ۲ ميليون شغل ايجاد شود؟! مگر اينکه معجزه شود!
انقلاب ما برای اين بود که الگو بسازيم. الگو بودن ما ما فقط در اقتصاد نيست، بلکه تفاوت ما با ديگران، در "اخلاق" است. پيامبر اکرم(ص) می فرمايد: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. اگر ما در صنعت، کشاورزی، تکنولوژی، علم و ... از دنيا عقب هستيم و زمان زيای طول می کشد تا آن را جبران کنيم، اما سرمايه ای به نام اخلاق داريم و حکومتمان بايد اخلاقی باشد يعنی دروغ و تهمت در اين جامعه مذموم باشد و عدالت قضايی و اقتصادی و سياسی مورد خواست همه است که بايد پياده شود. يعنی بايد به دنيا بگوييم اگر در زمينه پيشرفت و اقتصاد دچار مشکل هستيم، اما اخلاق داريم. ولی اگر پيشرفت نداشته باشيم و بداخلاقی هم داشته باشيم خيلی ناپسند است. شما ببينيد در همين ۳ سال اخير با آزادی کامل چه دروغهايی گفته شد و چه نسبتهايی به افراد داده شد که اين مسائل الگوسازی ما را با مشکل مواجه می کند. همچنين در عرصه سياسی بايد در استقرار آزادی های اساسی و دفاع از آن الگو باشيم. من الان هم معتقدم که انقلابی بودن يعنی الگوسازی؛ اگر در چشم انداز هم پيش بينی کرديم که در منطقه قدرت اول باشيم، بايد ببينيم که آيا اينطور هستيم؟ وقتی که ما رشد ۸ درصد داشته باشيم می توانيم با ترکيه و کشورهای مشابه آن رقابت کنيم. اگر تاکنون در اين حد نبوده ايم، از اين به بعد بايد به رشد ۱۵درصدی برسيم تا به آنها برسيم؛ يا شايد در آن صورت هم نرسيم. چگونه می توانيم برسيم؟ اگر افرادی دلشان برای انقلاب و جامعه می سوزد و حرفی می زنند، برای رسيدن به همين اهداف است.
من همين جا در مورد پارادوکسی که وجود دارد و در اين جمع هم به آن اشاره شد، مطلبی را بگويم. روشها و سياستهای موجود اصلاً صحيح نيست و در درجه اول به ضرر خود نظام است. از طرف ديگر ما نمی خواهيم که خدای نکرده اوضاع به کلی به هم بخورد. شما آزادگان و همه ما برای انقلاب هزينه داده ايم و اگر اين انقلاب از بين برود مملکت از هم می پاشد؛ با اين وصف ما هم بايد اين وضع را حفظ کنيم و هم اينکه منتقد باشيم. ما می گوييم حضرات معظم! شما بمانيد، اما بگذاريد انتقاد کنيم و بگذاريد روشها اصلاح شود. اگر اصلاح شود نظام می ماند و اگر نشود، حتی اگر ما هم نخواهيم در آينده مشکلاتی پيدا می شود؛ دلزدگی نيروها و رفتن جوانان از ايران يا اعتراض آنها به وضع موجود خطر بزرگی است. لذا تنها راه موجود اصلاحات است و من راهی ديگر نمی شناسم. ما اعلام کرده ايم و نمی خواهيم نظام از بين برود زيرا به آن دلبسته ايم؛ حتی بيش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند. دلمان می خواهد نظاممان الگو باشد؛ انسان در آن آزاد باشد و وضع پيشرفت هم مناسب باشد. ما برايمان قابل تحمل نيست که نظام به دليل سياستهای غلط هم در دنيا منزوی شود، هم اينکه وضع معيشت مردم خراب شود. امروز اختلاف طبقاتی شديدی در جامعه به وجود امده و طبقات جديدی با ثروتهای کلان به وجود آمده اند که البته نمی خواهم بگويم ثروت همه آنها نامشروع است اما سيستم غلط است؛ سيستمی که يک مورد سوء استفاده آن ۳ هزار ميليارد تومان است، در بقيه موارد چگونه است؟! اگر در دولت ما يک پرونده سوء استفاده پنج ميلياردی پيدا می شد، کفن پوشان به خيابانها می ريختند. البته خدا را شکر که در همين قوه قضاييه يک مورد که مدير درجه يک يا پايين تر اصلاحات به اتهام سوء استفاده محکوم شود نبود؛ البته نمی گويم هيچ تخلفی رخ نداده بود، ولی برخی موارد واقعا بی عدالتی بود. حضرات معظم! راهی جز اين نيست که به وحدت برسيم؛ معنی وحدت حذف يک گروه نيست. وقتی يک جريان قدرت دارد که همه، غير از خودش، را غير خودی می داند و به جريان ديگر بگويد که نابود شود يا تسليم او شود، اينکه وحدت نيست. وحدت يعنی وضع مشترکی با تمام اختلاف سليقه ها پيدا کنيم و مردم آزاد باشند تا انتخاب کنند که اين راه نجات دهنده مملکت است.
الان هم اگر فضا باز شود، وضعيت امنيتی به وضع سياسی آزاد مبدل شود و آزادی های اساسی بخصوص در انتخابات تأمين گردد، اولين نتيجه آن انتخابات پرشور خواهد بود که همه از آن سود خواهند برد و تهديدات خارجی هم برطرف می شود يا کاهش می يابد. يکی از دوستان گفت وقتی شما را به انتخابات راه نمی دهند، چرا حرف از انتخابات می زنيد؟ بله؛ انتخابات حق مسلم يکايک مردم است، ولی مهم اين است که راه برای حضور همگان طبق قانون باز باشد. و از ياد نبريم که دشمنانی داريم که "اصل" را نمی خواهند؛ نه اينکه اين جناح و آن جناح را نخواهند، اصلا جمهوری اسلامی را نمی خواهند. ولی بالاخره اين حکومت است که بايد شرايطی را فراهم آورد که اولا همه جناح ها و جريان ها امکان حضور در عرصه انتخابات را داشته باشند و ثانيا مردم دلزده دوياره اشتياق به حضور پيدا کنند که چندان نشانه های اين وضع را نمی بينيم.
نکته ديگر اين که در دوران ما هم نقص و عيب بود، در آن دوران توقعاتی ايجاد شد که در جريان اصلاحات نبود و عملی هم نبود، اما طرف مقابل را جری کرد که به همين بهانه با جريان اصلاحات برخورد کنند. يعنی بعضی تندروی ها که طرف مقابل را عصبانی کرد در اتفاقات بعدی اثر گذاشت. الان هم ما می گوييم "انتخابات و حکومت مال شما! بياييد فضا را باز کنيد؛ ما می خواهيم جريان اصلاحات را نقد کنيم! می خواهيم با آزادی و امنيت دور هم بنشينيم! نه اينکه بگوييد در حال توطئه هستند! آزادی تأمين شود، فضای امنيتی برچيده شود، حکومت باشد برای خودتان! البته مطلوب اين است که يک انتخابات آزاد و واقعاً اطمينان بخشی برگزار شود که مردم بتوانند آزادانه انتخاب کنند.
همانطور که يکی از دوستان می گفت، ما بيش از آنکه بخواهيم جناحمان حاکم باشد می خواهيم عقلانيت بر اين کشور حاکم باشد تا سرمايه ها اينگونه هدر نرود.
چند جمله هم در مورد امام موسی صدر عرض کنم؛ ايشان يکی از چهره های برجسته دهه های اخير و عصر حاضر جامعه اسلامی و بخصوص جامعه تشيع و روحانيت است، هم به لحاظ تبار و خانواده و هم به لحاظ فضل و دانش و روشن بينی و تدبير که فکر و فرهنگ او سرمايه بزرگی برای ماست. پدر ايشان آيت الله العظمی سيد صدرالدين صدر از جبل عامل يه ايران آمده بودند و با دختر آيت الله العظمی حاج آقا حسين قمی ازدواج کردند. امام موسی صدر و شهيد بهشتی جزو کسانی بودند که سنت شکنی کردند و به دانشگاه رفتند که شايد اولين فارغ التحصيلان روحانی دانشگاههای جديد بودند. بعد از فوت مرحوم علامه شرف الدين که رياست معنوی شيعيان لبنان را بر عهده داشتند، از امام موسی صدر دعوت شد تا رهبری شيعيان را بر عهده بگيرند. ايشان هم به لبنان رفتند و منشاء تحولات عظيمی شدند که نه تنها در شيعيان، بلکه در کل منطقه اثرگذار شد. واقعا کل شيعه را که در حال سقوط و گرفتاری و تحقير بود به موقعيتی رساندند و نقطه وحدت شيعه و سنی و مسيحی و درزی و.. در لبنان شدند و مورد اعتماد همه آنها قرار گرفتند. بعد هم جنبش امل را شکل دادند و حزب الله که منشاء افتخاراتی بوده است نيز به يک معنی از انديشه و منش امام موسی صدر سرچشمه می گيرد. البته نقش شهيد چمران هم در ساماندهی اوضاع بسيار مهم بود و خداوند به حق محمد و آل محمد (ص) ايشان را رحمت کند.
اما حادثه ربودن امام موسی صدر حادثه ای بزرگ و تلخ بود. تا جايی که می دانم از جمله کسانی که دغدغه خاطر زيادی نسبت به امام موسی صدر داشت، امام(ره) بود و چند سخنرانی هم در اين مورد کردند. البته بعدا در پيگيری موضع ربودن ايشان، ملاحظاتی وجود داشت که به نظر من ملاحظات درستی نبود. بعضی بزرگانی که امروز در ميان ما نيستند و خيلی هم آنها را دوست داريم، می گفتند به خاطر جنگ و کمک های ليبی اين مسأله پيگيری نشود.
اما مسأله امام موسی صدر مسأله ساده ای نيست؛ بنده به عنوان کسی که خيلی پيگير اين قضيه بودم، می گويم که ما وقتی با برجستگان دنيای اسلام و عرب صحبت می کرديم، همه احساس همدلی می کردند. من با اميرعبدالله وليعهد وقت عربستان مفصلا صحبت کردم و با شخصيتهای مختلف عربی و لبنانی صحبت کردم. حتی امير عبدالله گفت با امام موسی صدر عهد اخوت بسته است، وقتی آقای دکتر محمد صدر، معاون وقت وزارت خارجه و برادرزاده امام صدر را به او معرفی کردم، اشک در چشمانش حلقه زد. اما به محض اينکه می گفتيم شما در اين مورد چکار می توانيد بکنيد؟ چيزی نمی گفتند. حتی حافظ اسد هم که با قذافی روابط خوبی نداشت، اينگونه بود و پايش را کنار می کشيد. حتی ما می گفتيم که شما کاری نکنيد و فقط به ما اطلاعات بدهيد تا خودمان جلو برويم، اما باز کنار می کشيدند. اين چه سر و رازی بود که آنها چيزی نمی گفتند، نمی دانم! اين هم مظلوميت امام موسی صدر بود. زيرا اين پرونده نياز به همکاری سرويس های اطلاعاتی عرب داشت.
واقعا فردی هم که برای پيگيری پرونده منصوب شد مناسب بود و انصاف اين است که رهبری هم کمک کردند و وقتی من گفتم ما می خواهيم پيگيری کنيم، گفتند با همه وجود به دنيالش برويد. ما نشست های مفصلی برگزار کرديم تا اينکه فهميديم امام موسی اصولا از ليبی خارج نشده است. و بعد هم روند جريانات به گونه ای بود که پيگيری آن ناممکن کرد.
واقعا غيبت امام موسی صدر در آن دوره برای شيعيان، لبنان و ايران و منطقه دردناک بود و يکی از مظلوم ترين و در عين حال مؤثرترين رهبران منطقه را از دست داديم. حتی بعد از انقلاب ليبی هم از روشن کردن اين موضوع طفره رفتند و همين انقلابيون هم در اين مورد حرف های متناقض می زنند و اين همان سری است که عرض کردم. بنده هم از شما قدرانی می کنم که به ياد ايشان هستيد و برای زنده نگه داشتن تفکر ايشان فعاليت می کنيد و من هم همواره خواسته ام ارتباط نزديکی به اين موسسه داشته باشم، زيرا فعاليت های خوبی دارند و ان شاء الله اجرتان با خدا باشد. ما همچنان اميدواريم ايشان زنده باشد و هرچه زودتر سرنوشتشان روشن شود و تجليلی درخور شأن ايشان انجام گيرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016