دوشنبه 29 آبان 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کشورهای غربی کدام شوراهای انتقالی قدرت در ايران را به رسميت بشناسند؟ مهناز هدايتی

دقيقا سئوالم همين است غرب و شرق و« مردم ايران » کدام شوراهای انتقالی قدرت در ايران را به رسميت بشناسند ؟ شوراهای انتقالی قدرت که يکی پس از ديگری از راه خواهند رسيد هرچه بيشتر به گذاربه دمکراسی نزديک تر می شويم بدين معناست که بايد جمهوری اسلامی را از زير بنا خارج کرد چون« اصل ماندگاری »جمهوری اسلامی نفی کامل گذار به دمکراسی در ايران است که وارد اين بحث نمی شويم اما با توجه به تشکيل ائتلاف و شورای ملی سوريه و دستاورد آن که در قطر تشکيل شد به« تفاهم » رسيدند و نهايتا بار شورای انتقالی قدرت در سوريه را نيز بر دوش خواهند کشيد که درمقاله قبلی ام مفصلا در مورد شورای انتقالی قدرت در چند کشور همسايه ايران نوشته بودم و اشاره ای هم به شورای انتقالی قدرت در سوريه داشتم که خوشبختانه در آستانه تشکيل اين شورا برای مخالفين سوريه خواهيم بود ياداوری می کنم اگريک تا دوسال پيش صحبت از شورای ملی وشورای انتقالی قدرت در سوريه می کرديم شايد رويايی و تخيل پردازی محسوب می شد اما حال جامه عمل بر خود پوشانيده است .

اما بحث مورد نظرمن در اين مقاله « چه بايد کرد غرب » در مورد پذيرش شوراهای ملی و شوراهای انتقالی قدرت در ايران است البته برای روزو روزگاری که همانند سوريه وچند کشورديگر ايران برای جانشينی حکومت بعد از جمهوری اسلامی بايد به توافق تشکيل شورای ملی و انتقالی قدرت دست يابد خواه اين اتفاق زود رخ بدهد خواه دير رخ بدهد خواه اصلا اتفاق نيفتد و نفوس بد بزنم که جمهوری اسلامی قرص و محکم سرجايش ماندگار شود و تاريخچه اين شوراها و نشست ها در خارج از ايران هم به بايگانی تاريخ سپرده شود و يا هرازگاهی برحسب تنوع تشکيل شود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اما به هرحال دور از انتظار نيست که يک روزی بايد جمهوری اسلامی از ايران برای هميشه رخت بربندد و از ايران برود همينطور که حکومت صدام رفت قذافی رفت سادات رفت بن لادن رفت و ديگر رژيم های ضد مردمی ساقط شده پس نوبت جمهوری اسلامی هم به هرحال خواهد رسيد اما بحث من سرنگونی اين رژيم ها نيست بلکه شوراهای ملی و انتقالی قدرت است و اتفاق نظر های اپوزيسيون های اين کشورها است که در مورد ايران هم در حال صورت گرفتن است که اگر قرار بود به اين « اتفاق سرنگونی انديشه نشود » پس چرا اين همه شوراها نشست ها و کنفرانس ها در خارج از ايران يکی پس از ديگری وارد جرگه سياست می شود ؟ خواه ناخواه زمينه چينی هايی برای روزی که بايد از راه برسد خواه زود خواه دير صورت می گيرد.
همانند شورای ملی سوريه که کشورهای عربی و به عبارتی کشورهای حوزه خليج فارس به رسميت شناختند فرانسه انگليس امريکا و ديگر کشورهای « غربی » و همينطور تشکيل شورای مسالمت اميزانتقالی قدرت را نيز به رسميت خواهند شناخت که شورا يا همان ائتلاف ملی سوريه موظف به تشکيل آن خواهد بود کاری به تشکيل و چند وچون آن ندارم و تحليل گران و مفسران بسياری دراين مورد تحليل های بسياری گفته و نوشته اند اما نکته مهم بحث من در اين مقاله يک دست بودن « يگانه بودن شورای ملی » سوريه و ديگر شوراهای انتقالی قدرت دراين کشورها ست که به ۲ مورد آن خواهم پرد اخت :

۱- شورای انتقالی تشکيل شده در کشورهای منطقه « يگانه » شورای انتقال قدرت درتمام اين کشورهای ديکتاتور زده بوده است که تغيير رژيم داده اند.
۲- اعضای اين شوراهای ملی وانتقالی قدرت« نقش کليدی » دربه
وجود آوردن رژيمی که درصدد سرنگونی قدرتش بودند نداشتند نکته حائز اهميت در اين شوراهای انتقالی قدرت برای غربی ها يعنی برای به رسميت شناخته شدن اين نکات است که به آن اشاره می کنم و همينطور برای مردم ايران :
۱- يگانه بودن اين شوراهای انتقال قدرت
۲- متهم نبودن به مزدوری و خيانت کادر رهبريت در اين شوراها که توضيح لازم را خواهم داد
۱- يگانه بودن شورا عبارت از اين است که در اين کشورهای
تشکيل دهنده شورای ملی و انتقالی مواجه به پراکندگی و تنوع شوراها نبوده اند که در نهايت يک شورای انتقالی ملی يا قدرت داشتند که رسما به جامعه جهانی معرفی کردند « رسما » از طرف کشورهای غربی پذيرفته شدند اما آيا اپوزيسيون ايرانی خارج از ايران هم تنها دارنده يک شورای انتقالی قدرت خواهد بود ؟ بايد بگويم « نه » کاملا يک نه بزرگ قاطعانه بايد گفت چرا که درعرض اين ۳ دهه در خارج از ايران حال راه دور نمی رويم در عرض اين سه سال که در حداقل ۳ کشور در منطقه ۳ حکومت « تعويض» شده است سرنگون شده است تنها ۳ شورای انتقالی قدرت ادعای تاسيس داشته اند عرض اندام کرده اند ره به مقصد برده اند اما برای اپوزيسيون ايرانی خارج از ايران اين ۳ سال حداقل ۷ شورای انتقالی قدرت از دل اين نشست ها قابل انکارنيست احتمالا ۷ شورای ملی و انتقالی در حال شکل گرفتن است از دل شورای درون تشکيلاتی شان که به چند شوروشورايی تشکيل شده دراين اواخر اشاره کوتاهی می کنم :
۱- در جبهه سبزها نشست های « سفيران سبزاميد » در پاريس و گوتنبرگ المان در تدارک شورای انتقالی قدرت در آينده
۲- کنفرانس کمونيست ها ی ناخالص و جمهوری خواهان ناخالص رانده شده به کنفرانس سوئد و بروکسل و پراگ در تدارک شورای انتقالی قدرت در اينده
۳- نشست يا کنفرانس يا همايش اتحاد جمهوری خواهان ايرانی خالص و کمونيست های خالص در کلن المان در تدارک شورای انتقالی قدرت در اينده
۴- نشست احتمالی شورای ملی رضا پهلوی در تدارک شورای انتقالی قدرت در اينده
۵- نشست سوسياليست های چپ گرا در تدارک شورای انتقالی قدرت در اينده
۶- نشست واشنگتن
۷- نشست های مجاهدين خلق
البته يک پرانتز هم برای مجاهدين خلق باز می کنيم به ناچارکه اين گروه هم که دارای شورای ملی مقاومت است و برای شورای انتقالی قدرت هم پای می کوبد . به هر جهت حق طبيعی هر طيف سياسی ست که هم شورای ملی و هم شورای انتقالی قدرت برای روز موعود تاسيس کند راه اندازی کند تبليغات کند و سرمايه گذاری کند .
پس بخواهيم يا نخواهيم فعلا با ۷ شورای ملی و شورای انتقالی قدرت در حال تشکيل برای ايران بعد از جمهوری اسلامی مواجه هستيم بر حسب تشکل همين شوراها نشست ها کنفرانس ها گردهم آيی ها عرض می کنم و منظورو مفهوم اين نشست ها را که در« انتها » به شورای انتقالی قدرت « ختم جلسه » خواهد شد می گويم تعارف هم نداريم پرده پوشی هم نمی کنيم که بگوييم اينها برای شورای انتقالی قدرت هزينه و سرمايه گذاری نمی کنند که خود فريبی ست اگر ازاين منظر دوربشويم وتکذيب کنيم .
نشست هايی از اين دست کلی هزينه مالی در پی خواهد داشت و صرف وقت گرانبها پس هيج تدارک چی اين تشکيلات روانه شده به چنين نشست هايی در سودايی به جزبه بعد از جمهوری اسلامی و سلطه برای قدرت نيست و گويا حق طبيعی هر طيفی ست که نه در قدرت سهيم باشد که بلکه «اصل قدرت » را در دست بگيرد و ديگر طيف ها را زير سلطه خويش قرار بدهد که در ادامه به ذکر دليل آن خواهم پرداخت .

اما و اما اينکه در دقيقه ۹۰ که به معرفی شورای انتقالی قدرت به مردم ايران اللخصوص جامعه غرب می توان کل اين شوراها را معرفی کرد تا بتوان رسمی و غير رسمی از اين شوراها حمايت کنند پشتيبانی کنند نيروی جايگزين باشد در مقابل سرنگونی رژيم تهران و برقرار کننده ارامش نسبی حداقل برای ۶ ماه در قدرت بودن در ايران ايا می توان روی اين تعداد بيشمار شوراها حساب کرد ؟

چند دسته گی وکنار نيامدن اين نيروهای شورايی که از طيف های گوناگون سياسی عقيدتی مذهبی هستند که حداقل ۳۰ سال است که برای بدست گرفتن قدرت بعد از جمهوری اسلامی می جنگند مبارزه کرده اند خون ها داده اند زندان ها رفته اند شکنجه ها شده اند درد اوارگی و کمپ نشينی ها را تجربه کرده اند چندان آسان نخواهد بود که همانند سال ۵۷ قدرت را دربست در اختيار يک جناح قرار بدهند ودر برپايی قدرت برای طيف خاصی « ريسک عقب نشينی » از قدرت کنند :
چراکه يکبار اين گروه ها تجربه واگذاری قدرت به خمينی را داشته اند که برای رسيدن خمينی گذشت های صادقانه شان را انجام داده اند که بعد از رساندن خمينی به قدرت نه تنها در حکومت و قدرتش سهيم نشدند بلکه با شديدترين وجه موجود قلع و قمع شدند تيرباران شدند اعدام شدند و در نهايت سازمانی و گروهی به ناچار به خارج از ايران رانده شدند پس اين تجربه تلخ را تنها برای اپوزيسيون خارج از ايران می توان مشاهده کرد « تفاوت چشمگيری » که در ديگر اپوزيسيون های منطقه برای کسب قدرت نبوده است .

اپوزيسيون های منطقه يک تجربه ۳۳ ساله مبارزه با حکومت خويش را نداشته اند خانه پرش چند سال و چند ماه مبارزه و نبرد تن به تن با رژيم هايشان داشته اند و بعد از آن در يکی از کشورهای اروپايی يا عربی شورای ملی تشکيل دادند و شورای انتقالی قدرت و با همين ابزار در کوتاه مدت قدرت را در کشورهای خويش بدست گرفتند با کمترين هزينه برخوردها و اختلاف های گروهی سازمانی اما در مورد ايران « وضعيت » کاملا و صد چندان باره متفاوت هست با اين کشورها چون تعدد احزاب سازمان ها گروه ها و « رقابت تنگاتنگ » غير قابل تحمل اين رهبران و اعضا و گروه ها اجازه عقب نشينی و کنار رفتن از قدرت را نمی دهد اينکه هر کدام از اين گروه ها از طيف « سفيران سبز اميد » که از شخصيت های فراری از ايران در همين سال های اخير است و دانشجويان وابسته به اين گروه و از طيف «کمونيست ها و جمهوری خواهان» و «سلطنت طلب های حامی رضا پهلوی» و اندک مجاهدين خلق و «جبهه سوسياليست ها» و ديگر «تشکيلات حزبی و سازمانی» که بايد پرسيد کداميک از اين جناح ها «حاضرند کرسی قدرت» را به ديگری واگذار کنند؟

مگر به غير از اين خواهد بود که کوتاه آمدنشان در مقابل ديگری همانا « واگذاری قدرت » به طرف مقابل است ؟ تجربه ای که در مورد خمينی داشتند محال است تکرار شود چرا که « سپردن قدرت » به ديگری يعنی کفش آهنين به پا کردن و دنبال پس گرفتن قدرت دويدن خواهد بود از آنجا که قدرت انقدر شيرين است که هر جناحی براسب قدرت بنشيند پياده کردنش از اين اسب کار اسانی نخواهد بود .

پس شکل گيری يک شورای ملی همه گانی يک دست و منسجم برای هموار کردن يک شورای انتقالی قدرت در ايران از دل اپوزيسيون خارج از ايران کاری « سخت و ناشدنی ست » و نبايد جوگيرشد تند رفت و فريب خورد و ادعا نمود که با برقراری چند نشست و چند کنفرانس وتشکيل يک شورای انتقالی قدرت در خارج از ايران می توان شورايی همه گانی « رسما » به غرب و جامعه جهانی و ملت ايران معرفی کرد مجوز ورود بر اريکه قدرت در ايران را بدست آورد چرا که تشکيل همين تعداد شوراهای انتقالی قدرت چه از جانب سبزها چه از جانب کمونيست ها سوسياليست ها جمهوری خواهان و سلطنت طلب ها ومجاهدين خلق باشد « کشورهای غربی » را دچار « تزلزل تصميم گيری » می کند و مانع از « حمايت »کشورهای غربی از شورای انتقالی قدرت برای ايران می شود و اين کشورهای غربی تنها راه روبروی خويش برای برخورد با اين شوراها ها شايد ۲ راه بيشتر پيش رو نبينند:

۱- اينکه برای رفع تبعيض و تنش بين اين شوراهای معرفی شده از طرف اين گروه ها سازمان ها نهاد ها کلا اين شوراها را به رسميت نشناسند وارد گفتگو و حمايت با آنها نشوند و« محترمانه » طردشان کنند و چگونگی انتقال قدرت و حمايت را به « مردم داخل ايران بسپارند » چرا که در« ۲ » صورت که رژيم ايران سقوط کند که يا با حمله نظامی خواهد بود و يا با شورش های مردمی و قيامی همانند سال ۸۸ در ايران که البته احتمال برخورد نظامی بيشتر است چون «غرب در صدد تصويه حساب جدی » با جمهوری اسلامی است پس در اين ۲ صورت در هرحال « مردم داخل ايران » بايد اقدام کنند و شورای انتقالی قدرت را هم خودشان در داخل ايران راه اندازی کنند در دست بگيرند که « کار سختی نيست » بايد گفت بيشمار اگاهان سياسی چه از لحاظ نظامی و سياسی و اقتصادی در ايران منتظر چنين روزهايی هستند تا در صورت لازم « اقدامات مناسب و لازمه » را انجام دهند .

۲- و يا کلا غربی ها شوراهای تشکيل شده اپوزيسيون ايران را که در حال حاضر همين ۷ يا ۸ مورد را که فعلا فعال هستند دارای منابع مالی هستند دارای پايگاه تبليغاتی هستند دارای روابط عمومی خوبی با جهان غرب هستند را در مجموع با کمال احترام بپذيرد و برای تمامی اين شوراهای انتقالی قدرت مجوز تشکيل کابينه موقت بدهد ؟!

چراکه دورنمايی برای اتحاد و انسجام اين گروه ها ديده نمی شود و راه را بر ايجاد يک « شورای ملی واحد » می بندد که من در خاتمه اين مقاله ام به گزارش راديو صدای بين المللی فارسی فرانسه اشاره می کنم که جمعه ۱۳ ژوئيه ۲۰۱۲ منتشر شده است که در مورد آغاز نشست سفيران سبز اميد در سوئد با حمايت بنياد اولاف پالمه برگزارشد که در اين گزارش « دبير نشست سفيران سبزاميد » در باره علت همراهی نکردن کنفرانس بروکسل توضيح می دهد :{ شايد يک اين اتفاق يک اتفاق دو طرفه است . ما با کسانی که در کنفرانس بروکسل شرکت کردند اختلاف نظر داريم . از نظرما شائبه هايی در فعاليت ان ها وجود دارد و از نظر ان ها هم شائبه هايی در فعاليت ما ... شايد ان ها ما را خيلی به شورای هماهنگی راه سبز اميد نزديک می دانند و خود را به اين شورا نزديک نمی بينند ...وموارد بسيار ديگری از ديگر گروه ها که احتياج به درج انها در اين مقاله نيست و نخواهد بود .

مهناز هدايتی
لندن


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016