یکشنبه 5 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روابط جنسی و سیاست، مقایسه ی آمریکایی ها و آخوندها، اکبر گنجی

اکبر گنجی
اگر افرادی وارد قلمرو رژیم سیاسی شده و مناصب سیاسی اختیار می کنند، باید بدانند که حکم حوزه ی خصوصی آنان با حوزه ی خصوصی شهروندان متفاوت است. اخلاقی بودن زمامداران سیاسی، شرط لازم حکومت عادلانه است. برای انتخاب زمامداران و دموکراتیزه کردن نظام سیاسی، چاره ای جز اطلاع از بسیاری از زوایای زندگی خصوصی آنان وجود ندارد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


منبع: رادیو فردا،26/8/91

همه ساله با افشای روابط جنسی زمامداران سیاسی نظام های دموکراتیک(آمریکا، اروپا،و...) مواجه هستیم. به چند مورد از موارد آمریکا توجه کنید:

سناتور گری هارت(حزب دموکرات)، بیل کلینتون(رئیس جمهور دموکرات) و مونیکا لوینسکی،سناتور جان ادواردز(حزب دموکرات)،آنتونی وینر(نماینده دموکرات کنگره از نیویورک)، الیوت اسپیتزر (دادستان کل و فرماندار ایالت نیویورک)،سناتور لری کریگ(حزب جمهوری خواه)،مارک سانفورد فرماندار ایالت کارولینای جنوبی(حزب جمهوری خواه)، هرمان کین(حزب جمهوری خواه)، آرنولد شوارتزنگر(فرماندار کالیفرنیا)،و...

آخرین مورد داستان رابطه ی ژنرال دیوید پترائوس- رئیس سازمان CIA - با نویسنده ی زندگینامه اش، پولا پرودویل دارای همسر و دو فرزند، است که منجر به استعفای او از ریاست سی آی ای شد. داستان کلینتون و مونیکا جنجال سیاسی بزرگی برپا کرد. باید منتظر ماند و دید که آیا قصه ی پترائوس و پولا هم جنجال آفرین خواهد شد یا نه؟ برخی رسانه ها پای زن دومی را هم در این ماجرا به میان کشیده اند.

در خصوص سکس و سیاست چند نکته قابل توجه است:

یکم- تفکیک لیبرالی حوزه ی عمومی از حوزه ی خصوصی بیانگر آن است که قلمرو عمومی، ساحت خودابرازگری جمعی است. حوزه ی عمومی جایی است که فرد خود را آشکار می سازد و بروز می دهد. اما حوزه ی خصوصی، قلمرو پنهان و مخفی شدن از چشم اغیار(دیگری) است. به نظر می رسد که افراد یک جامعه حق دارند تا بخشی از زندگی خود را علنی نکنند و از این رو هیچ فرد و نهادی حق ندارد وارد حوزه ی خصوصی شهروندان شده و آن را علنی سازد. فرض کنیم شهروندی دارای همسر، با زن دیگری هم زندگی پنهانی به راه انداخته است(خیانت در روابط زناشویی)، در این شکی نیست که عمل فرد اخلاقا ناراوست، اما آیا ما حق داریم روابط پنهانی متعلق به حوزه ی خصوصی او را آشکار سازیم؟ تفکیک حوزه ی خصوصی از حوزه ی عمومی این عمل را نامشروع به شمار می آورد. البته در مواردی شاید برخی نهادها بتوانند وارد حوزه ی خصوصی افراد شوند، مثلا شاید بدرفتاری والدین با فرزند، یا شوهر با همسر توجیه اخلاقی مناسبی ایجاد کند که نهادی در حوزه ی خصوصی فرد دخالت کند(وقوع جرم). اما تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی می گوید که خریم خصوصی افراد باید پاس داشته شود مگر این که دلایل خوبی برای دخالت در حوزه ی خصوصی در یک امر مشخص شود.

دخالت در امر خصوصی افراد معمولا نه تنها متضمن نقض اراده ی افراد بر خصوصی نگاه داشتن زندگی آنهاست، بلکه غالبا به افراد آسیب هم می رساند. به خصوص این که در بسیار از موارد ورود به حوزه عمومی دقیقا به خاطر لطمه زدن به فرد انجام می گیرد.

فرض کنید با فردی درباره ی موضوعی فلسفی یا علمی یا دینی یا اخلاقی یا هنری در حال گفت و گو یا مناظره هستیم. دو مدعای متعارض مطرح است و طرفین باید با شواهد و قرائن قوی مدعای خود را تأیید و مدعای رقیب را مخدوش سازند. درست در اوج گفت و گو، من احساس می کنم که در حال شکست هستم و نمی توانم ادله ای برای مدعای خود عرضه بدارم. به فکر استفاده ی از ترفند موثری در تلویزیون می افتم. به بینندگان- که به طور مستقیم در حال تماشای مناظره اند- می گویم که طرف بحث من که دارای همسر و فرزند است،با همسر نزدیکترین دوست خود نیز در ارتباط است. بدین ترتیب حوزه ی خصوصی یک شهروند را به قلمرو عمومی آورده ام تا او را بی آبرو سازم. این رذیلت اخلاقی طرف مقابل (یعنی خیانت به همسر خود و دوست خود) ،هیچ ربطی به صدق و کذب مدعای او، و قوت و ضعف ادله ی مدعایش ندارد.

ورود من در حوزه ی خصوصی فرد دو ایراد دارد. اولا، من مغالطه ی "اد هامینم" (ad hominem) یا "توسل به شخصیت" کرده ام و برهان من برای رد حرف وی ناصواب و مغالطه آمیز است. ثانیا، من برای کذب نشان دادن حرف رقیب خلاف اراده اش بر محفوظ داشتن امر شخصی عمل کرده و به او آسیب وارد کرده ام. این آسیب اخلاقا موجه نیست.

دوم- با این حال دفاع از حریم حوزه ی خصوصی در مورد زمامداران سیاسی دشوار تر است. زمامداران سیاسی که به منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی دست رسی دارند، باید بیش از شهروندان عادی تحت کنترل باشند. با این همه، آنان نیز دارای حوزه ی خصوصی اند. اما به دلیل موقعیت، بخش مهمی از حوزه ی خصوصی آنان به حوزه ی عمومی تبدیل می شود. رسانه ها و رقبا ، از ابتدأ تا انتهای زندگی خصوصی آنان را به رخ می کشند: در کدام مدرسه و دانشگاه درس خوانده اند؟ به چه ورزشی علاقه داشته و دارند؟ با چه کسانی دوست و دشمن بوده اند؟ پدر و مادرشان چه کسانی بوده و چه می کرده اند؟ کی و چگونه ازدواج کرده اند؟ چند فرزند دارند و آنان چه می کنند؟ به کدام کلیسا/ کنیسه/مسجد می رفته یا نمی رفته اند؟ دارای سگ و گربه هستند؟ نام آنها چیست؟ تاکنون از پرداخت مالیات به گونه ای فرار کرده اند؟ آیا قبلاً الکلی و معتاد بوده اند؟

رسانه ها و سیاستمداران آمریکا درباره ی الکلی بودن جرج بوش و نجات اش توسط حضرت مسیح، دبستان اوباما و ملاقاتش با یک فلسطینی به نام رشید خالدی(استاد دانشگاه کلمبیا)،فرار مالیاتی میت رامنی و...افشاگری کرده و می کنند. در انتخابات اخیر حتی عکس های عریان مادر اوباما در جوانی را منتشر کردند.

سوم- روابط معشوقانه ی پنهانی زمامداران سیاسی- اگر وجود داشته باشد- بیش از هر امر دیگری مطلوب رسانه ها، رقبا و مخالفان است. یک دلیل آن این است که با این موضوع بهتر از دیگر ترفندها می توان به سیاستمداران صدمه وارد آورد.

چهارم- گویی تفاوتی در این زمینه میان آمریکا و اروپا وجود دارد. افشای روابط جنسی پنهانی زمامداران اروپایی( میتران، برلوسکونی، و...) گویی هیچ گونه مجازاتی ندارد، اما در آمریکا عموم سیاستمدارانی که روابط شان برملا می شود، باید با دنیای سیاست وداع کنند. حتی در فرانسه نیز وقتی دومینیک استراوس کان- رییس سابق صندوق بین‌المللی پول- با اتهام تجاوز جنسی مواجه شد، از رقابت های انتخابات ریاست جمهوری باز ماند. اگرچه بعداً از این اتهام تبرئه شد[1]. اما سیلویو برلوسکونی- نخست وزیر ایتالیا- یا این که با اتهام های زیادی در این موارد- از جمله 13 بار آمیزش جنسی پولی و یک مورد زیر 18 سال- روبرو بود،از نخست وزیری برکنار نشد.

پنجم- در مباحث نظری، معیار داوری، صدق و کذب مدعا، و ادله ی صدق مدعاست. در رفتارهای عملی، ملاک داوری خوبی و بدی اعمال است. به تعبیر دیگر، کدام رفتارها اخلاقاً موجه هستند و کدام رفتارها اخلاقاً ناموجه به شمار می روند؟ در محل نزاع کنونی، پرسش این است: چرا روابط جنسی پنهانی زمامداران سیاسی بیش از روابط جنسی پنهانی شهروندان عادی از نظر اخلاقی مذموم است، تا به حدی که شاید نیازی به حفظ حرمت حریم خصوصی آنها نباشد؟

الف- روابط قدرت: هرجا روابط قدرت(استاد و دانشجو، رئیس و مرئوس) مطرح باشد، با نابرابری مواجه خواهیم بود. این روابط می تواند منشی را در شرایطی قرار دهد که با رئیس خود وارد رابطه ی جنسی شود.به همین دلیل استاد نمی تواند با دانشجوی خود رابطه ی جنسی داشته باشد. گویی فرد قدرتمند هیچ نوع مانعی در سر راه خود نمی بیند. کنترل شدید قدرت، رکن مهم برابری خواهی است.

جان اف کندی- رئیس جمهور ترور شده ی آمریکا- یکی از افراد مشهور در این زمینه است[2]. ممی الفورد که در سال جاری خاطراتش( روزی، روزگاری و راز و رمزی ) را منتشر کرده، به خوبی توضیح می دهد که کندی چگونه از قدرت خود استفاده کرده و با آن دختر 19 ساله که مطلقاً انتظارش را نداشته، همبستر شده است. او می نویسد:

"اولا همیشه تصور می کردم که بار اول را با مردی خواهم بود که او را دوست دارم و این کار در شب ازدواج مان خواهد بود. این نگاه متعارف دختران هم سن من در سال 1962 بود و من در آن زمان مثل بقیه ی کسانی که می شناختم دختری متعارف بودم. چه طور می توانستم در برابر رئیس جمهور کندی خویشتن داری کنم؟ گمان نمی کنم می توانستم: وقتی در اتاق خواب همسرش با هم تنها بودیم و او مرا به طرز غیر مترقبه در بر گرفت و با چنان قوت و قدرتی که کم مانده بود جیغ بزنم، گمان نمی کنم هیچ چیز می توانست مانع دستیابی او به خواسته اش باشد"[3].

ب- امنیت ملی: برخی از مناصب سیاسی به طور مستقیم با امنیت ملی کشور در ارتباط اند. به عنوان مثال، سازمان های جاسوسی برای گرفتن اطلاعات از "جاسوس های فاحشه" هم استفاده می کنند. پرویز ثابتی اعتراف کرده که ساواک به دستور شاه برای برخی آخوندها فاحشه می برده و علیه آنها سند تهیه می کرده است. ثابتی می گوید: "این عکس ها و نوارهای تلویزیونی طی گزارشی به وسیله ی ارتشبد نصیری به عرض شاه رسانده شد و شاه گفته بود: "این گونه کارها را ادامه بدهید و مدارک کافی داشته باشید تا به موقع استفاده کنید"[4].

سازمان CIA هم از همین روش ها استفاده کرده است. به عنوان نمونه، در سال 1957 برای نفوذ در اردن، به ملک حسین- پادشاه آن کشور- میلیون ها دلار داده و برایش زن می برده است. ویلیام بلوم در این خصوص نوشته است:

"از همین سال سیا پرداخت محرمانه ی پول به ملک حسین را ابتدأ با چند میلیون دلار در سال شروع کرد. این روش به مدت بیست سال ادامه داشت و سیا در عین حال زن هایی را هم برای ملازمت پادشاه عرضه می کرد. سیا بعدها در توجیه این پرداخت ها مدعی شد که حسین به سازمان های اطلاعاتی آمریکا اجازه داده بود آزادانه در اردن فعالیت کنند. شخص حسین به سیا اطلاعات می داد و بخشی از پول دریافتی خود را بین سایر مقامات دولتی که به سیا اطلاع می رساندند و همکاری داشتند، توزیع می کرد"[5].

به طور طبیعی همه ی سازمان های جاسوسی به دنبال نفوذ در سازمان های جاسوسی کشور دشمن/ رقیب/نامتحد هستند. هیچ کشوری، به خاطر امنیت ملی و منافع ملی، نمی تواند نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود را در چنین موقعیتی قرار دهد. به تعبیر دیگر، اگر روابط جنسی خارج از عرف و پنهانی برای این گروه مجاز باشد، به احتمال زیاد کشور آسیب خواهد دید. در واقع برای پیش گیری از یک خطر بزرگ، این نوع روابط برای این نیروها نا موجه است. حال فرض کنید که رئیس سازمان اطلاعاتی/امنیتی یک کشور ، دارای معشوقه هایی باشد. دشمنان هم از این نقطه ضعف آگاه باشند و معشوقه برای او درست کنند.

به عنوان نمونه، ژنرال جان آلن- فرمانده ی ناتو و نیروهای آیساف در افغانستان- به دلیل تبادل "نامتناسب و نامعقول" اطلاعات(20 تا 30 هزار صفحه ایمیل در 2012-2010) با خانم جیل کلی- دوست خانوادگی پترائوس- از سوی پنتاگون و اف بی آی در حال تحقیق است[6].

پترائوس رابطه ی خود و پائولا را "اشتباهی عظیم" خوانده که 2 ماه پس از آغاز ریاست وی در سی آی ای شروع شده است. برادول ماه گذشته در سخنانی در دانشگاه دنور گفته بود که سی آی ای افرادی را در یک بازداشتگاه مخفی در بنغازی تحت بازداشت قرار داده بود و حمله ی به کنسولگری آمریکا در بنغازی تلاشی برای آزاد کردن آن زندانیان بود[7]. پرسش امنیت ملی این است که معشوقه ی پترائوس این اطلاعات را از کجا به دست آورده بود؟ برخی از نمایندگان کنگره گفته اند با توجه به احتمال به خطر افتادن اطلاعات امنیتی چرا اف بی آی زودتر اوباما و کنگره را از این ماجرا مطلع نکرد؟

پ- شخصیت اخلاقی و منصب سیاسی: برخی سمت های سیاسی نیازمند شخصیت اخلاقی است. به تعبیر دیگر، شخصیت اخلاقی فرد قدرتمند در تصمیم گیری هایش موثر است. به همین دلیل صاحبان این گونه مناصب(ریاست جمهوری،قضات، و...) مجاز به این نوع روابط نیستند. بدین ترتیب، یکی از ملاک های ممنوعیت روابط جنسی مناصب سیاسی،این است که شخصیت اخلاقی از شروط آن سمت باشد.

ت- اعتماد و فریب: اعتماد یکی از شاخص های انتخاب زمامداران سیاسی از سوی مردم است. اگر مردم اطلاع داشته باشند که کاندیدای ریاست جمهوری،پارلمان، فرمانداری و... فردی "زن باره" است که به همسر خود خیانت می کند، به احتمال زیاد به او رأی نخواهند داد. پنهان کاری در اینجا به معنای فریب دادن مردم است. به همین دلیل استعفای چنین فردی پس از افشای روابط پنهانی جنسی، به دلیل فریب مردم و سوء استفاده ی از اعتماد آنان- حداقل مجازات است. آیا اگر بیل کلینتون در زمان کاندیداتوری ریاست جمهوری به مردم آمریکا می گفت که من از جوانی دارای این خصوصیت بوده ام و در زمان ریاست جمهوری هم ممکن است دست به چنین عملی بزنم، باز هم مردم آمریکا به او رأی می دادند؟

آیا اگر آرنولد شوارتزنگر در زمان کاندیداتوری به مردم کالیفرنیا می گفت که از سال 1996 با زن خدمتکار خود( میلدرد بنی) رابطه برقرار کرده و دارای فرزندی به نام جوزف هستند، باز هم مردم به او رأی می دادند؟

ث- خیانت به همسر و خیانت به مردم: آیا فردی که به همسر خود خیانت می کند، می تواند مسئول اسرار مردم باشد؟ روسای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی اسرار زیادی از مردم و نخبگان را در اختیار دارند.

ج- تمایز مشاغل سیاسی: آیا خیانت در روابط زناشویی و برقراری ارتباط جنسی پنهانی با دیگران،همه مناصب دولتی را در بر می گیرد؟ یک شغل تخصصی- مثلاً رئیس بانک مرکزی- را در نظر بگیرید. فرض کنید متخصصی در رأس بانک مرکزی قرار گرفته که کارش را بسیار خوب انجام داده و می دهد. بعد خیانت او در روابط زناشویی افشا می شود. آیا او هم باید از شغل خود استعفا دهد.

به دلایل ذکر شده، به نظر می رسد در مورد زمامداران سیاسی که از قدرت بهره مندند، شخصیت اخلاقی آنها تاثیر مهمی در شغلشان دارد و از مردم طلب اعتماد می کنند تمایز امر خصوصی و عمومی شکننده تر است، تا جایی که به نظر می رسد امر خصوصی یک زمامدار سیاسی دیگر تنها خصوصی نیست و دیگران حق دارند در مورد آن بدانند.

ششم- اجتماعی بودن اخلاق: اخلاق نیز برساخته ای اجتماعی است. قدرت که گفتمان ساز است، گفتمان اخلاقی را هم بر می سازد. رفتاری که در دوره ای اخلاقاً ناموجه به شمار می رود، ممکن است در دوره ی تاریخی دیگری موجه به شمار رود، یا چندان مسأله نباشد. به عنوان نمونه، الن دالس که در سال 1920 ازدواج کرده بود، در 60 سالگی به ریاست سی آی ای رسید. وی از 1953 تا 1961 رئیس آن سازمان بود، با صدها زن- از جمله زنان شوهردار و ملکه ی یونان- روابط نامشروع داشت. آیزنهاور و کندی از روابط دالس اطلاع داشتند، اما روابط خصوصی او مسأله ی آنها نبود،برای این که کارش را خوب انجام می داد(از جمله کودتا در ایران، گواتمالا، کنگو). احتمالاً با ارزش های اخلاقی امروز او نمی توانست حتی کارمند ساده ی سی آی ای باشد،اما آن روز رئیس سی آی ای بود[8].

هفتم- مقایسه ی آمریکا و ایران: تا حدی که من می فهمم، روش آمریکائیان موجه است که وقتی روابط جنسی خارج از عرف زمامداران سیاسی افشا می شود، آنان مجبور به استعفا و وداع با سیاست می شوند. مشکل ما در ایران چند امر است:

الف- افشای روابط جنسی زمامداران سیاسی نامجاز و پرهزینه است. روزنامه نگار برملا کننده زندانی خواهد شد و رسانه ی نشر دهنده هم توقیف.

ب- مانع بعدی حرام بودن تجسس در احوال مردم(مسلمان) از نظر فقیهان است. قرآن به صراحت تجسس در کار دیگران را نهی کرده است(حجرات، 12). علی بن ابی طالب هم خطاب به مالک اشتر گفته است: "باید دورترین مردم از تو و مبغوض ترین آنان نزد تو کسی باشد که پیوسته در پی عیوب مردمان است چه آن که در مردم لغزش هایی وجود دارد که حاکم از هر کس دیگر به پوشانیدن آنها سزاوارتر است. پس در جستجوی امور پنهان مباش، وظیفه ی تو پاک کردن ظواهر است و این پروردگار است که برهر آنچه از تو نهان است حکم می کند. پس تا آن جا که می توانی عیب را بپوشان تا خداوند نیز آنچه را دوست می داری از مردم مخفی بماند، بپوشاند".

به نظر شهید ثانی معنی تجسس اين است كه بندگان خدا را زير پرده ی ستاريت پروردگار رها نكنی و پرده از روی كار آنان برداری و آنچه را كه خداوند پوشيده داشته آشكار كنی كه اين كار وسيله كسب اطلاع از امور مخفی آنها و پرده برداشتن از روی اسرارشان می شود و در نتيجه آنچه بر تو پوشيده بود آشكار می گردد كه اگر مخفی بود دل و دينت سالم تر می ماند[9].

چنان که گفته شد، به نظر می رسد ایده ی حفظ امر خصوصی دیگران و عدم تجسس در زندگی آنها ایده ی اخلاقی مبارکی است. اما سوال این است که آیا این نهی مشمول زمامداران سیاسی هم می شود یا فقط زندگی شهروندان عادی را در بر می گیرد؟ اگر نکات گفته شده در بند پنجم صادق باشد، شاید نباید ایده ی اخلاقی عدم تجسس را به زمامداران سیاسی تعمیم داد.

پ- پس از احراز خیانت زمامداران سیاسی در روابط زناشویی، سیاستمدار با توسل به احکام فقهی (چند همسری و صیغه) به عمل خود مشروعیت دینی می بخشد. به تعبیر دیگر، خود را مومن تمام عیار قلمداد می کند که به سنت عمل کرده است.

ت- در بخش فرهنگ مردسالار ما،این رفتار زرنگی به شمار می رود. یعنی- به زبان عرفی- گفته می شود: دمش گرم، طرف خیلی زرنگ است.

ث- از استعفا و وداع با سیاست خبری نخواهد بود. در پرونده ی قتل های زنجیره ای روزنامه های آن زمان نوشتند که شاه کلید قتل های زنجیره ای با یک زن شوهردار که در شرکت هواپیمایی کار می کرد، رابطه ی جنسی داشت و وقتی احتمال افشای مسأله زیاد شد، آن زن را کشتند. جناب شاه کلید ارتقای سیاسی یافته و برای مناصب بالاتر هم کاندیدا شده است.

ج- رژیم سلطانی فقیه سالار، نسبت به مخالفان،رقیبان و منتقدان در این زمینه بی رحم است. اولاً: برای مخالفان در این زمینه پرونده سازی کرده و به آنها تهمت می زند تا بی آبرویشان سازد. ثانیاً: ارتباط مکشوف برخی را برای روز مبادا نگاه می دارد تا از آن استفاده کند. یک روحانی مسئول را می شناختیم که در این زمینه فعال بود. در اوائل دهه ی 1370 به دوستان گفتم وقتی کارمندان اداره از این امر اطلاع دارند، قطعاً سپاه، وزارت اطلاعات و آیت الله خامنه ای بیشتر و دقیق تر از ما از اقدامات او آگاهند. اینها را برای روز مبادا جمع می کنند، حتماً به آقای وزیر- که شخصیتی روحانی بود- بگوئید که با وی برخورد کند. 18 سال بعد پیش بینی من در یک پرونده ی مهم محقق شد.

هشتم- نتیجه: اگر اخلاق به فقه فروکاسته شود، رفتارهای جنسی مخفیانه ی زمامداران سیاسی ایران را می توان اخلاقی به شمار آورد. اما بسیاری از متکلمان و فقیهان از ذاتی و عقلی بودن حسن و قبح دفاع کرده و می کنند.

به تعبیر دیگر،اگر اخلاق مستقل از دین باشد- که هست- اگر اخلاق ملاک داوری پذیرش و عدم پذیرش نظام حقوقی باشد- که هست- اگر دین باید اخلاقی باشد- که باید باشد- در این صورت نظام فقهی که خیانت به همسر را مجاز می شمارد، مطرود و غیر اخلاقی است. زندگی مشترک براساس تعهد طرفین و اعتماد شکل می گیرد، نه آن که یک طرف(مرد) مجاز به روابط جنسی با دیگران باشد.

اگر افرادی وارد قلمرو رژیم سیاسی شده و مناصب سیاسی اختیار می کنند، باید بدانند که حکم حوزه ی خصوصی آنان با حوزه ی خصوصی شهروندان متفاوت است. اخلاقی بودن زمامداران سیاسی، شرط لازم حکومت عادلانه است. برای انتخاب زمامداران و دموکراتیزه کردن نظام سیاسی، چاره ای جز اطلاع از بسیاری از زوایای زندگی خصوصی آنان وجود ندارد. بدین ترتیب است که حوزه ی خصوصی زمامداران سیاسی به حوزه ی عمومی تبدیل می شود.

شاید، شاید، در یک نظام دموکراتیک، مردم به یک فرد دارای چند همسر یا چند معشوقه هم رأی دهند، شاید برای مردم جامعه ای خاص مهم نباشد که رئیس جمهورشان چندین معشوقه داشته باشد،اما در هر صورت مردم باید بدانند که قدرت را به فردی می سپارند که دارای این ویژگی است. نظام استبدادی تاریکخانه ای است، اما نظام دموکراتیک باید دارای بیشترین شفافیت/علنیت باشد.

منبع: رادیو فردا،26/8/91

پاورقی ها:

1- رجوع شود به لینک:

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=259917

2- لویس بنر- استاد تاریخ مطالعات زنان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در ژوئیه ی 2012 به مناسبت پنجاهمین سالگرد مرگ مریلین مونری Lois Banner, Marilyn: The Passion and the Paradox شور و تضاد را درباره ی زندگی وی منتشر کرد.به روابط جنسی او و جان اف کندی هم پرداخته و مدعی شده است که احتمالا مافیا برای جلوگيری از افشای روابط پنهانی مرلین با جان اف کندی رييس جمهور و رابرت اف کندی برادر وی، مریلین را به قتل رسانده اند.در صفحه ی 424 نیز این احتمال را مطرح می سازد که مأمورین اف بی آی مریلین را به قتل رسانده باشند.

3- رجوع شود به لینک:

http://www.dailymail.co.uk/news/article-2099498/Mimi-Alford-The-day-JFK-took-virginity-wifes-White-House-bed.html?printingPage=true

4- عرفان قانعی فرد، در دامگه حادثه، بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، گفت و گویی با پرویز ثابتی، مدیر داخلی ساواک، شرکت کتاب، چاپ اول: 1390، ص 175.

5- ویلیام بلوم، کشتن امید، مداخلات ارتش آمریکا و سیا پس از جنگ جهانی دوم، ترجمه ی منوچهر بیگدلی خمسه، انتشارات اطلاعات، صص 173- 172.

6- رجوع شود به لینک:

http://www.dw.de/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A2%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D9%81-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/a-16374114

7- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/11/121112_u04_petraeus_fallout.shtml

8- رجوع شود به مقاله ی استفان کینزر در نیویورک تایمز 10 نوامبر 2012 در لینک:

http://www.nytimes.com/2012/11/10/opinion/when-a-cia-director-had-scores-of-affairs.html

9- شهید ثانی، كشف الريبه، ص9.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016