جمعه 17 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اعلاميه حقوق بشر، خورشيدی که خاموش نمی شود، شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
آيا ممکن است که آقای اوباما يکبار اعلاميه حقوق بشر را نخوانده باشند؟ و آيا ممکن است که ايشان و برخی از دولت ها و روسای کشورهای اروپايی که به بهانه «صلح» با کشورهای تحقير کننده حقوق بشر، چون ايران به مذاکره ای دايمی مشغولند، بدون اين که حتی شرطی برای توجه به حقوق بشر برای آن ها بگذارند، ندانند که در پيشانی نوشت اين اعلاميه به وضوح و روشنی دليل اقدامات وحشيانه، جنگ، در خطر افتادن صلح، و بر آشفته شدن وجدان بشری در تحقير حقوق بشر دانسته شده است؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

به مناسبت روز جهانی حقوق بشر

حسرت انسان از حجر تا امروز
هيچ زمانی را نمی توان در تاريخ بشر پيدا کرد که انسان هايی در حسرت آزادی و شادمانی، رفاه و برابری، و صلح و آشتی بسر نبرده و برای به دست آوردن آن تلاش نکرده باشند. با اين که محتوای اين چند موهبت آرزويی انسان در زمان های متفاوت تاريخ تفاوت هايی داشته، اما هميشه، و به نسبت آن چه در هر زمانه ای امکان پذير بوده، اين خواست ها نيز همواره وجود داشته اند. در واقع، در هيچ زمانی، يعنی از ابتدايی ترين دوره های زندگی انسان گرفته تا امروز، هيچ انسانی دوست نداشته که دست و پايش را ببندند و به زنجيرش کشند، و يا در غار و اتاق و زندان نگاه اش دارند. در طول تاريخ بشری در هيچ غار و قبيله و شهر و کشوری کسی نبوده که از تبعيض لذت ببرد. البته که قرن ها انسان های بيشماری به ناچار تن به تبعيض و نابرابری داده اند و اغلب صدايشان نيز در نيامده است اما هيچ انسانی از اين که ديگرانی، بدون خواست و انتخاب او، و بدون هيچ امتياز برآمده از توانايی ها و شايستگی ها، بر او برتری داشته باشد خوشحال نبوده است. هيچ انسان سالمی گريستن و جنگ و خشونت را بيش از شادمانی کردن و در صلح و آشتی زندگی کردن دوست نداشته است؛ حتی اگر مذهب و مرام و سنت جامعه اش به او قبولانده باشد که گريستن «ثواب» دارد و جنگ موهبتی آسمانی است.

موانع و راه های رسيدن به خواست های انسانی
ترديدی نيست که همين خواست های ساده، اغلب از سوی قدرتمندان صاحب زر و زور و يا روان پريشان و ناآگاهان قابل درک و قبول نبوده و آنها هميشه سد و مانع رسيدن مردمان به تحقق اين آرزوها بوده اند. اما همواره نيز زنان و مردانی نيک و صاحب ايده و انديشه وجود داشته اند که اين خواست ها را به عنوان حقی طبيعی شناخته و تغييرات تاريخی، قوانين و قراردادها، و راهکارها و تحولات اجتماعی زيادی را به نفع انسان پيشنهاد داده يا بوجود آورده اند. اگر چه اين قوانين و قراردادها تمامی مردم جهان را پوشش نداده، و يا تمامی خواست های مردمان را در بر نمی گرفته اند اما هر کدام بر بخش هايی از دردهای بشری مرهمی گذاشته و در راستای قدمی به پيش نهادن، تجربه و کمک بزرگی بوده اند. برای نمونه می توان از کهن ترين و ابتدايی ترين نمونه ی چنين اقداماتی، يعنی صدور منشور کورش بزرگ، نام برد.

خورشيد درخشان حقوق بشر
اما واقعيت آن است که هيچ يک از آن زنان و مردان نيک، و هيچ يک از مذاهب و آرمان های مطرح شده در تاريخ، چه سياسی و چه اجتماعی، تا همين ميانه ی قرن بيستم، نتوانسته بودند قانون و قراردادی را رسميتی هميشگی بخشند که در آن حقوقی چون آزاد بودن، برخورداری از عدالت و برابری، و رفاه و شادمانی، صلح و آشتی برای همه ی مردمان، با داشتن هر مليت و فرهنگ و جنسيت و عقيده و مذهب و بی مذهبی، وجود داشته باشد. حتی آنها نتوانسته بودند بيشترين دولت های جهان را راضی کنند که زير چنين خواستی را به عنوان شناخت حقوق و کرامت انسانی امضا کنند. و اين موهبت در دهم سال ۱۹۴۸، با نام اعلاميه ی جهانی حقوق بشر، و با کلماتی که در آن عشق به انسان و باور به کرامت و حقوق او کاملاً می درخشيد، به واقعيت تبديل شد. در واقع اعلاميه ی حقوق بشر نتيجه ی همه ی تجربيات و همه ی تلاش های انسان در طول تاريخ برای رسيدن به ساده ترين خواست ها و حقوق او بشمار می رود؛ تجربياتی که در آن رد پای همه ی جنگ ها، و موانع ضد انسانی از يک سو و همه ی تلاش های انساندوستانه از سويی ديگر ديده می شود.

نگاه سياستمدران به حقوق بشر
اما از آنجا که اعلاميه حقوق بشر هنوز قدرت کامل اجرايی پيدا نکرده، و با اينکه تعداد طرفداران حقوق بشر به شکلی حيرت انگيز و به سرعت در سراسر جهان رو به فزونی است، برخی از حکومت های ديکتاتوری، حتی آن هايی که امضايشان زير اين اعلاميه هست، مثل حکومت جمهوری اسلامی، و بخصوص بيشتر حکومت های خاورميانه، يا به آن کاملاً بی توجه اند و يا سعی دارند که در مقابل آن بايستند. آن ها و طرفداران و متفکران شان می کوشند تا مجموعه ی تجربيات بشری در سراسر دنيا را در ارتباط با بوجود آمدن اعلاميه حقوق بشر انکار کرده و اين فکر غلط را جا بياندازند که: فقط غربی ها هستند که حقوق بشر را ساخته اند، پس به درد شرقی ها نمی خورد.
در عين حال، هنوز دولت های بسياری از کشورهای غربی نيز، با اين که قوانين موجودشان بر اساس مفاد حقوق بشر است، و حتی در ارتباط با مردمان خودشان ناچارند تا اين قوانين را رعايت کنند، وقتی به مردمان کشورهای ديکتاتورزده می رسند کاملاً به حقوق آن ها بی توجه می شوند. آن ها به خاطر منافع اقتصادی و سياسی کشورشان، يا بلندپروازی ها و ايده های غلط شخصی شان، با اين نوع حکومت ها وارد مذاکره و معامله می شوند و به راحتی از يکسو مفاد حقوق بشر را نديده می گيرند و از سوی ديگر مردمان رنج ديده ی اين سرزمين ها را.
نمونه ی روشن و ساده اين وضعيت در حال حاضر به سياست اعلام شده ی آقای اوباما و دولت ايشان مربوط می شود. بطور نمونه، دولت ايشان در مقابل مردم رنج ديده مصر از آقای مرسی، يعنی کسی که اقدام به نقض حقوق بشر کرده، حمايت می کند، و يا با نديده گرفتن مردم رنج ديده ی ايران، و حقوق از دست رفته ی آن ها، می خواهد با حکومت آزادی کش و مردم ستيز جمهوری اسلامی وارد مذاکره ای مستقيم شود. آيا ممکن است که آقای اوباما يکبار اعلاميه حقوق بشر را نخوانده باشند؟ و آيا ممکن است که ايشان و برخی از دولت ها و روسای کشورهای اروپايی که به بهانه «صلح» با کشورهای تحقير کننده حقوق بشر، چون ايران به مذاکره ای دايمی مشغولند، بدون اين که حتی شرطی برای توجه به حقوق بشر برای آن ها بگذارند، ندانند که در پيشانی نوشت اين اعلاميه به وضوح و روشنی دليل اقدامات وحشيانه، جنگ، در خطر افتادن صلح، و بر آشفته شدن وجدان بشری در تحقير حقوق بشر دانسته شده است؟(۱)
آيا آقای اوباما و ديگر روسای کشورهای اروپايی، که اتحاديه آن ها امسال صاحب جايزه صلح نوبل هم شده، فراموش کرده اند که يکی از اصول روشن مفاد اعلاميه حقوق بشر می گويد برای اين که «انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نشود»، يعنی به جنگ و خشونت اقدام نکند، يعنی صلح در خطر نيفتد، «ضروری است که از حقوق بشر با حاکميت قانون حمايت شود»؟
البته که مذاکره يکی از راه های قانونی برای جلوگيری از جنگ است اما به شرطی که اين مذاکره به روشنی بر اساس و برای حمايت از حقوق بشر باشد. نه آن که در سراسر آن همه چيز وجود داشته باشد جز حقوق بشر. آخر کدام سياستمداری باور می کند که حکومتی چون حکومت جمهوری اسلامی، وقتی که هيچ کدام از مفاد شناخته شده حقوق بشر را قبول ندارد ممکن است که تن به عدم استفاده از سلاح هسته ای بدهد، حتی اگر به ظاهر آن را قبول کند؟
اتکای به «تعهد» دولت های سرکوبگر و ايدئولوژی زده به شوخی بيشتر شبيه است. نمونه ی روشن اش همين آقای مرسی است، که با همه ی تعهداتش با آمريکا و همه ی حمايت های آقای اوباما از او و حزبش، هنوز يک پله از نردبام قدرت بالا نرفته چماق ديکتاتوری را بر سر مردمانی که تن و جان شان هنوز از زخم های مبارزه برای آزادی آزرده است فرود می آورد.

آيا اميدی به اجرای کامل و جهانی حقوق بشر هست؟
اکنون در سراسر جهان دو جريان عمده در ارتباط با حقوق بشر وجود دارد: يکی ستيز با مفاد اعلاميه حقوق بشر از سوی حکومت های استبدادی که هر کدام بخشی از کره ی زيبای خاکی ما را آلوده کرده اند، و همدوش آنها بی توجهی سياستمدارانی که به خاطر منافع اقتصادی و سياسی کشورهاشان چشم بر رنج مردمان کشورهای استبداد زده بسته اند، و ديگری درک روزافزون و گسترده ی مردمان جهان در هر دو ساحت کشورهای ديکتاتوری و کشورهايی که از قوانينی مبتنی بر حقوق بشر برخوردارند.
امروزه می بينيم که در سراسر جهان خواستاری تک تک مفاد اعلاميه حقوق بشر چون رودهايی زلال که از کوهای بلند و گسترده سرازير شده باشند پيش می روند و ذهن های ساده و بی خبر مردمان را آبياری می کنند. هر روز در سرزمينی استبداد زده، ميدانی جولانگاه خواستاران حقوق بشر و گروه گروه زنان و مردانی می شود که به نام و به خاطر حقوق بشر به زندان ها می روند. و همزمان با آن، هر روز در کشوری از کشورهای اروپا و آمريکا، صدای همدردی مردمان متمدن و با فرهنگ با مردمان رنج ديده آن سرزمين ها بلندتر از روز پيش به گوش می رسد. آن ها، بر خلاف سياستمداران شان، راضی نيستند که به خاطر اندکی راحت تر زيستن، ديگرانی را در گوشه و کنار دنيا قربانی کنند.
ترديدی نيست که هر چه بر تعداد باورمندان به حقوق بشر در جهان بيشتر شود، قدرت اجرايی مفاد اعلاميه حقوق بشر نيز، بيشتر خواهد شد.
اين باور را ما در سرزمين خودمان، با همه ی خشونت ها و سرکوبگری ها، هر روز بيشتر می بينيم. ما شاهديم که چگونه نسرين ستوده ها، محمدعلی دادخواه ها، و...و... هزاران هزار زندانی ديگر از يک سو، و هزاران هزار عاشق و پرچم دار حقوق بشر از سويی ديگر، در حال محکم تر کردن شالوده های بنای با شکوه و عظيم حقوق بشرند. می بينيم که چگونه هر روز اين بنا رنگ و رويی تازه و روشن بخود می گيرد و درخشش خورشيدوارش چشم ها را خيره می کند.

دسامبر ۲۰۱۲

ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ از آن جا که ناديده گرفتن و تحقير حقوق بشر به اقدامات وحشيانه ای انجاميده که وجدان بشر را بر آشفته اند و پيدايش جهانی که در آن افراد بشر در بيان و عقيده آزاد ، و از ترس و فقر فارغ باشند ، عالی ترين آرزوی بشر اعلام شده است ؛از آن جا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکميت قانون حمايت شود تا انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نگردد ؛ (از اعلاميه حقوق بشر)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016