آيا دوم خرداد ديگر به رهبری رفسنجانی در راه است؟ ناصر مستشار
حکومت اسلامی ايران، رژيمی به مثابه اقتضای زمانه است ود ر نهايت تلاشی است برای احيای حکومت دراز مدت بنام حکومت جهانی اسلام!!همانطور که رژيم اسلامی دريک انقلاب به غايت ارتجاعی وفاجعه بار در تغير تعادل دوران جنگ سرد برابر مقتضات جهانی آن روزگار با حمايت های بين المللی بعضی ابر قدرت ها بافريب توده ها وباالاخص روشنفکرانی که دچار سوء هاضمه فکری شده بودند و بسرعت تسليم وعده های ملايان شدند شکل گرفت اينک به بن بست هويتی و ساختاری رسيده است.
اينک مدتهاست که رژيم اسلامی با ناکارآمدی خويش بر روی دست بنيان گذارن اوليه اش مانده است وتا به امروز آنها خود نيز نمی دانند که با معزلی بنام حکومت اسلامی چه بايد کرد؟
آلترناتيو برای وضع موجود نداريم، همين را بايد حفظ بکنيم با اصلاحات!
http://aftabnews.ir/vdcc1sqsp2bqi18.ala2.html
هاشمی رفسنجانی با تمام صراحت به درماندگی حکومت در همه زمينه ها اعتراف می نمايد و تحمل دولت کنونی را فقط بخاطر فقدان يک آلترناتيو «جامع و مانع» اعلام می دارد که اين خود از عمق بن بست در جمهوری اسلامی حکايت می کند!
حکومت اسلامی در آستانه سی ودومين سالگرد خود همچنان در بحران های غير قابل درمان بسر می برد.رژيم اسلامی تاکنون توانسته است بارها درسايه اتحاد حاکمان از مهلکه ها و خطرات سرنگونی جان سالم بدرببرد اما اينک هيچ يک از مولفه های سابق برای حفظ نظام باقی نمانده است!
قاليباف: جامعه ما در مسير تحجر و انفعال است!
http://aftabnews.ir/vdccpsqs12bqi18.ala2.html
خمينی که در پاريس به مارکسيست ها وعده آزادی داده بود ، ابتدا در همان ماههای اول انقلاب به ياران نزديک خود ش که در به قدرت رساندن او جان فشانی کرده بودند خيانت نمود. خمينی حمايت از دولت موقت مهندس بازرگان را يک تکليف شرعی اعلام کرد و پشتيبانی از دولت بازرگان را مساوی با دولت امام زمان واجب شرعی می دانست.امام زمان اسطرلابی است که در مواقع ضروری بکار گرفته می شود و در حال حاضر مصباح وخزعلی ومکارم وديگران، زعامت امام زمان را در احمدی نژاد می بينند. اما همان خمينی آنچنان دولت مهندس بازرگان را خوار و ذليل کرد که حکايات و حوادث آن روزگار را نسل گذشته بخوبی به خاطر می آورند.در همان روزها که خمينی به اقتضای روزگار مهندس بازرگان را بزرگ کرد وسپس کوچک وخوار ، هنوز بخش وسيعی از کمونيست های وطنی به خمينی اميدوار بودند و همه آن رويدادها را مبارزه طبقاتی ارزيابی می کردند که آماج های آنها را بر آورده می ساخت. در آنروزهاتحليل ها بسيار خشک وطبقاتی بود که بد فهمی از آموزش های مارکس و ضد علمی بودن تفکر آنها را می رساند.روبنا در آن روزها نقشی بازی نمی کرد. در حالی که تمام الحاقات زير بنا به زير فرمان های روبنای ذهنی به رهبری خمينی با اراده کاريسمای نامبرده رفته بود.در حال حاضر که زير بنای جامعه نقش فعال خود را نشان می دهد و جناح سرمايه داری عافيت انديش حاکميت اسلامی برای فرار از جنگ احتمالی در آينده ، رفسنجانی را علم کرده است، اينبار کمونيست های وطنی فرا موش کرده اند که تحليهای خود را براساس آموزش های مارکس برمحور های طبقاتی متمرکز نمايند. بسياری می انديشند که رژيم اسلامی تنها يک حکومت ايدولوژيک وسياسی ميباشد ورژيم و سيستم اقتصادی حکومت فعلی را در کل به فراموشی سپرده اند. ايران بهشت سرمايه داران پشتيبان حکومت اسلامی است و تنها وجود چنين حکومتی می تواند آنها را در کسب سرمايه های افسانه ائی ميسر سازد واينک همان سرمايه داران پشت رفسنجانی سنگر گرفته اند.
۱- بعد از مصاحبه مطبوعاتی رفسنجانی با روزنامه همشهری وقبل از علنی شدن نامه خمينی ، نگارنده اين سطور در مقاله ( رفسنجانی کدام سياست را دنبال می کند) پيش بينی نمودم که بقايای حزب توده به حمايت از رفسنجانی برخواهند خاست!! در روز چهارم اکتبر از برنامه تلوزيونی آقای مانوک خدابخشيان در امريکا مصاحبه ای پخش شد که يکی از رهبران جريان موسوم به" راه توده" بنام آقای الهی رسما حمايت خود را از رفسنجانی بطور مستدل اعلام نمود. خاندان رفسنجانی بعنوان يکی از صاحبان سرمايه های افسانه ای در ايران و جهان معروف می باشد و حالا چگونه کمونيست های وطنی می توانند در دفاع از کارگران ايران به حمايت از رفسنجانی سرمايه دار بپردازند، بايد در کشف اسرار آن به يکی از آموزگاران مکتب کمونيست مراجعه کرد؟ همانطوری که خمينی می توانست برای حلال وحرام کردن اهداف سياسی خود برابر مقتضات روزگار فتواهای شرعی وغير شرعی برای نيل به اهداف سياسی خود فرمان های گوناگون صادر نمايد به همان موازات کمونيست های وطنی ما هم در سبقت گيری از خمينی از آنجائی کمونيست را به يک شريعت مقدس تبديل نموده اند وخود را در مقام تفسير و مرجع ممتاز تلقی می نمايند ، پس تلاش می ورزند تا ايدولوژی کمونيست را برابر مقتضات وفق دهند و فتواهائی برحسب نياز روزگار صادر نمايند.به عبارتی بايد گفت دوران مرگ انديشه های لخته شده فرا رسيده است.
۲- دوم خرداد را مردم در سال ۱۳۷۶ به ج.ا و خاتمی تحميل نمودند. خاتمی حتی خود هم ذره ای به پيروزی اش نمی انديشيد و بهمين خاطر برنامه ای در دست نداشت تا آنرا به پيش برد.چند شعار قشنگ ودلربا می توانست مردمی راکه جانشان ازدست رژيم ولايت فقيه به لب رسيده بود دلشاد نمايد.مردم بدون تعليمات سياسی ، آب در خوابگه مورچگان سرازير کردند.همين که کانون نويسندگان ايران مرگ يا قتل فيض الله مهدوی هوادار مجاهدين را درايران محکوم می نمايند، نتيجه ارتقاء جنبش مردمی می باشد.فراموش نبايد کرد که در دهسال پيش در جريان قضايای فرج سر کوهی ، تشکيل جلسات کانون نويسندگان غير ممکن بود.
۳- در جريان دوم خرداد همه گروههای سياسی غافلگير شدند ولی در حال حاضر پيشاپيش همه ترفند های رژيم ولايت فقيه افشا می شود.برگ برنده خاتمی اين بود که خود را فرشته نجات جا زده بود وخود را منجی مردم از زندان رژيم ولايت فقيه نشان داده بود.اما او هرگز حفظ نظام را با حفظ ايران و ملت جابجا نکرد وبرای او هميشه حفظ نظام از ارجحيت خاصی برخوردار بوده است.
۴- پس از آنکه رفسنجانی نامه خمينی را علنی نمود ، بعضی محافل فاشيستی حاکميت اين عمل را خيانت به نظام ارزيابی نمودند وعلنی کردن اسناد مخفی وطبقه بندی شده را جزو گناهان کبيره اعلام کردند.امکان اينکه شورای نگهبان همين موضوع را مستمسک نمايد تا صلاحيت رفسنجانی برای رياست مجلس خبرگان را مورد تائيد قرار ندهد بسيار زياد است.
۵- محبوبيت خاتمی به مراتب از رفسنجانی بيشتر بود وعليه او افشا گريهائی صورت نگرفته بود.رفسنجانی يکی از محکومين دادگاه برلين در جريان محاکمات ميکونوس می باشد.اکبر گنجی در کتاب معروف خود از رفسنجانی بنام چهره خاکستری ياد کرده است. رفسنجانی چهره ائی است همزاد با تولد ج.ا در ايران و همواره از اينکه پشت همه ماجرهای حکومت اسلامی دست داشته است معروف می باشد.ثروت افسانه ائی يک طلبه وباغدار پسته ديگر زبانزد همگان شده است.اما کار نيروهای سياسی موسوم به اصلاح طلب و مماشات کار به جائی رسيده است که از ميان پيامبران به جرجيس پناه آورده اند.
۶- تنها برگ برنده رفسنجانی برائت و دوری او از جنگ می باشد. در حالی که يکی از مسئولين ادامه جنگ ايران وعراق نامبرده بوده است . او همواره در طول هشت سال جنگ ايران به مردم نويد پيروزی ظفر مندان اسلام را می داد.او در تمام تبهکاريهای رژيم شرکت مسقيم داشته است. اما او بسيار هوشيار است وبه نياز تاريخی مردم پی برده است.اين در حاليست که او هيچگاه صلح خواه نبوده است.رفسنجانی به محض آنکه پی برد ابوالحسن بنی صدر در صدد صلح با عراق بر آمده است ، تدارک سر نگونی اورا مهيا نمود.در همان روزها اوگفته بود تغير بنی صدر از تعويض کد خدای يک روستا هم ساده تر بود!! شخص رفسنجانی ادامه جنگ را برای تقويت وتثيبت حاکميت فاشيستی بسيار مثمر اثر می دانست تا در پناه ادامه جنگ اهرم های نظامی وسرکوب رژيم هرچه بيشتر مستحکمتر شوند. همواره همين برجستگی ممتاز يعنی شناخت دقيق ونياز فوری جامعه توانسته است به ياری چنين شخصيت هائی کار ساز بيافتد.صلح خواهی مردم در اين مرحله تاريخی نقش اساسی بخود گرفته است. بطور تاريخی صلح طلبی يک از اجزای نيروهای مترقی را تشکيل می دهد.اگر طرفداری از صلح، مردم را به زير پرچم صلح طلبی دروغين رفسنجانی ها می کشاند پس اپسيوزيون بايد با روشنگری در ميان مردم رهبری صلح خواهی ومخالفت با ج.ا را يکجا بدست خود بگيرد.رفسنجانی ها به دروغ پشت صلح طلبی خيمه زده اند تا قدرت مرکزی در حکومت اسلامی را قبضه نمايند.جنگی که احتمالا روی خواهد داد جنگی خواهد بود بين جنايتکاران متمدن به پرچم داری امريکا و جنايت کاران غير متمدن به رهبری رژيم ولايت فقيه ايران!! نيروهای مترقی جانب هيچ يک از آنها را نخواهند گرفت ، بلکه از تضاد نيروهای فوق سود خواهند جست و با روشنگری مستمر ميان مردم، حکومت ملی ومترقی وصلح دوست را پی ريزی خواهند نمود.
به اميد آن روز