سه شنبه 3 بهمن 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حسين راضی، منادی وحدت مصدقی‌ها، علی کلائی

حسين راضی
راضی منادی وحدت بود ميان مصدقی‌ها. وحدتی که سال‌هاست در بند اختلافاتی است که بسياری‌شان ميراث ديروزند و رسما ديگر موضوعيتی ندارند. اختلافاتی که بسياری‌شان از سر اصول نبوده و نيست. اما آرزوی راضی هنوز در دل‌های دوستان هست که روزی برسد که اين نيروها با يکديگر متحد شوند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

وارد خانه اش شدم. روز شهادت دکتر حسين فاطمی در سال ۸۹. برای صحبت در مورد مراسم بزرگداشتی که هرگز به دلايلی که بعدها می بايست تاريخ در رابطه با آن قضاوت کند، تشکيل نشد. بعد از سلام نگذاشت حرفم را بزنم. پرسيد چرا با دوستان بر سر مزار فاطمی در ابن بابويه نيستی؟ گفتم دوستان انجام وظيفه بزرگداشت را کرده اند و می کنند و من آمده ام برای صحبت در مورد امری ديگر. نگذاشتند ادامه بدهم و گفتند بايد آنجا می بودی. و مخالفت کردند با هر آنچه ضد وحدت ميان جوانان مصدقی است. حسين راضی منادی وحدت مصدقی ها بود.

متولد ۱۳۰۷ بود. و در تمامی سالهای مبارزه اش ايستاده بر آرمانی ملی بود و منادی وحدت. خداپرست سوسياليست و معتقد به همراهی سوسياليسم و دموکراسی به مثابه دو جلوه از يک حقيقت. يار نخشب و از نسل پدران معنوی شريعتی و حنيف و يارانشان.

اما منادی وحدت. وحدت ميان نيروهای مصدقی. حسين راضی امری و اصلی را دريافته بود. اصلی که نشان گر تفاوت ميان مصدقی ها از هر جريان و ديگر نيروهاست.

جريانهای مصدقی اصيل اند. ملی گراييشان نه از جنس ملی گرايی افراطی که متعقلانه است. نمی گويند هنر نزد ايرانيان است و بس. اما ايران را مام ميهن و وطن و مادر خود می دانند و بر منافع ملی اش ايستاده اند و مبارزه می کنند. روشنفکری جريانهای مصدقی نيز متفاوت است. اينان نه به مانند جريانهای روشنفکری ميانه دهه ۷۰ که از دامان روحانيت آمدند و وازدگان سنت حوزوی اند، که از بستر حقيقت يابی و دغدغه داری و جسارت دانستن برخواسته اند. اين جريان جرات دانستن داشته و دارد. نه وازده از سنت حوزه است و شيفته متدهای غربی و نه مانند ديگرانی، مدرنيته را به يکباره نفی می کند. جريان روشنفکری ای که می توان آن را مصدقی ناميد، در بسترهای مذهبی و غير مذهبی رشد و تبلور يافت، به دنبال پيوند ميان سنت و مدرنيته اند. مدرنيته ايشان پيوستی است و نه گسستی. فرزند ديروزند و به فکر فردا و زنده در امروز. اهل درد اند و مسئوليت و به دنبال طلب خيرعام. و راضی همه را می دانست به دنبال وحدت اين جريان بود.

بارها می گفت که اگر جبهه ملی ايران و نهضت آزادی ايران و نيروهای ملی مذهبی به هم انديشی و همراهی دست يابند و دست در دست هم بگذارند، می توانند کارهای بزرگی را در ايران زمين سازمان دهی کنند. چه ميراث مصدق بر دوش اينان است و همه به مانند مصدق معتقدند که هر جا مردم هستند، مجلس و محل قانون گذاری و مشروعيت داری همانجاست. هيچ کدام از جريانات مصدقی نه زمانی به دنبال ديکتاتوری فلان طبقه بودند و نه به دنبال ديکتاتوری صلحا و ولايت معممين. ميراث ۷۰ ساله جريانهای مصدقی (اگر از شهريور ۲۰ در نظر بگيريم) همه شاهد بر اين مدعاست.

و به همين دليل راضی منادی وحدت بود ميان مصدقی ها. وحدتی که سالهاست دربند اختلافاتی است که بسياريشان ميراث ديروزند و رسما ديگر موضوعيتی ندارند. اختلافاتی که بسياريشان از سر اصول نبوده و نيست. اما آرزوی راضی هنوز در دلهای دوستان هست که روزی برسد که اين نيروها با يکديگر متحد شوند. بر اساس اصول مصدقی و ايستاده بر آرمان.

اما حسين راضی نه منادی وحدت که عامل به اين امر نيز بود. در سالهای ابتدايی مبارزه و در زمانی که حزب ايران که حزبی متشکل از بزرگان بود، تشکيل شد، حسين راضی و يارانش در نهضت خداپرستان سوسياليست در پيوندی مصدقی، به ياری بزرگان حزب ايران شتافتند. حضورشان در حزب ايران به مثابه خون تازه ای بود در رگان اين تشکيلات، و باعث افزايش مبارزات ملی اين جريانات شد. در واقع حسين راضی که يک مبارز ملی و مذهبی بود، با تکيه بر اصل وحدت با همراه يارانش دست به همکاری با جريانی زد که شايد کمتر مذهبی بود. اما راضی اصلی را که تا به آخر بر سر آن ماند رها نکرد. بيشتر يا کمتر مذهبی بودن مانع نشد که راضی به همکاری با حزب ايران نپردازد. تاريخ از اين درسها برای ما و از اين شخصيت های درس آموز برای ما کم ندارد.

و اصولا مگر اين نيست که يکی از اساسی ترين مشکلات ما ايرانيان عدم تواناييمان در کار و عمل جمعی است؟ اينکه در عمل جمعی هرکداممان ((من)) هستيم و هيچ کداممان ((نيم من)) نيستيم؟ اينکه عموما در احزابمان (اگر بتوانيم با اغماض نام بسياری از تشکل ها را حزب بگذاريم) فرد تصميم گيرنده است و فرد محور. اما مصدقی ها بر سر اين مدار نچرخيدند. در ماجرای دانشجويی در سالهای ابتدايی دهه ۴۰ دکتر مصدق با رهبری وقت جبهه ملی مکاتبه می کند و بحث می کند. استدلال می کند. نمی گويد چون من مصدق می گويم، پس بايد بشود. در نهضت آزادی و در مقطع انقلاب نيز مهندس بازرگان باز ايستاده بر همان سنت مصدقی مشورت می کرد و در ماجرای رياست جمهوری اول در شورای مرکزی نهضت رای نياورد. زير ميز هم نزد. بر اصل دموکراسی ماند. در ميان ملی مذهبی ها نيز زنده ياد مهندس سحابی و امروز يارانش هميشه بر اين اصل وفادار بودند.

وقتی همه نيروها چنين خصوصيتی دارند، به دموکراسی و اصول ملی گرايی مصدقی وفادارند، چرا می بايست پراکنده باشند؟ آنهم در زمانه ای که ايرانمان شرايط بسيار سختی را سپری می کند؟ به تعبير شريعتی غرب از سويی و شرق از سويی ديگر به اسارت و ذلت تازه مان می کشاند و می خواهد که از خويش بيگانه مان سازد. سايه سياه استبداد ولايت جهل و جور بر ايرانمان سه دهه است که سايه افکنده. ملتی مصيبت زده و سيلان فقر در همه جا. فشار تحريمهای مصيبت بار و غربی که جز برای داستان و خطر هسته ای از سوی بنيادگرايان حاکم بر سرزمينمان، دغدغه امری ديگر مانند حقوق بشر و مسئله انسان در ايران را ندارد. و روسيه و چينی که به نمايندگی از شرق امروز جز به چپاول سرزمينمان نمی انديشند. بازار هسته ای روسی و بازار مصرف چينی و اين يعنی نابودی تکنولوژی و توليد در ايران. تحريم هايی کمر شکن که فشارش نه بر حاکمان که بر محکومان ساکن در مام وطن است. گرگهايی که ايستاده اند تا تن يکپارچه وطن را تکه پاره کنند. هموطن کورد و تورک و بلوچ و ترکمن و عرب مان خسته است از تبعيض ضدانسانی سلطان فقيه و حکومتش که برای او ساخته اند و باز هم خسته از سوی سراب آبادی که از سوی جدايی طلبان نويد داده می شود. و اگر قرار باشد که مصدقی ها متحد شوند و برای نجات ايران
بکوشند، آيا زمانش امروز نيست؟ امروز که بر آرمان حسين راضی بياستيم و اين منادی وحدت را و انديشه اش را نصب العين قرار دهيم و با وحدت مصدقی ها به سوی ايرانی برويم که مردم در آن حاکم باشند. مردمی که صاحبان اصلی اين سرزمين اند و راضی هميشه دغدغه ايشان را داشت.

دو سال از پرواز حسين راضی می گذرد. امروز اين ماييم و ميراثش. ماييم و سخنان اين منادی فقيد وحدت. اينکه ما چه می کنيم مبنای قضاوت آيندگان ماست. کاش از خودمان برای آيندگان قضاوتی مطلوب بسازيم.
ياد حسين راضی گرامی که منادی وحدت بود و اهل وحدت. روحش شاد و يادش جاويد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016