گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 بهمن» پاريس: بزرگداشت مهشيد اميرشاهی در دانشگاه سوربن، ۱۶ فوريه15 آذر» افولِ ايرانيت و سنگسار حقيقت، ريشههای تفرقهگرايی در ايران (بخش دوم ـ قسمت دوم)، محمد جلالی چيمه (م. سحر) 15 آذر» افولِ ايرانيت و سنگسار حقيقت، ريشههای تفرقهگرايی در ايران (بخش دوم)، محمد جلالی چيمه (م. سحر) 4 آبان» درباره ريشههای تفرقهگرايی و دعوی ستم ملی در ايران (بخش نخست)، محمد جلالی چيمه (م. سحر) 25 شهریور» شيخ تبهکار، شعری برای محمدرضا عالی پيام (هالو) و پيشکش به او، م. سحر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سخنی و شعری برای مهشيد اميرشاهی، محمد جلالی چيمه (م. سحر)میتوانم و میبايد بگويم که با نويسندهای روبهرو شدهام هنرمند که زبان فارسی و نثر او بسيار شيوا و اعلاست، از طنز قوی برخوردار است و به واژگان و اصطلاحاتی احاطه و دسترسی دارد که خيلی از ما مردمان امروزی، آنها را به فراموشی سپردهايم يا در ناخودآگاه فردی و جمعی خود انبار کردهايم و او آنها را بسيار بهجا و درست و با هنرمندی تمام در قصههايش بهکار میبردويژه خبرنامه گويا نوشته حاضر متن سخنرانی محمد جلالی چيمه (م. سحر) در مراسم گراميداشت مهشيد اميرشاهی، شنبه ۱۶فوريه ۲۰۱۳ در تالار دانشگاه سوربن است.
سلام و درود می فرستم به دوستان و حضار محترم و حضورشان را خوش آمد می گويم. پيش از هرچيز ، خوشحالم از اين که به همت دوستان عزيز فرصتی فراهم شده که در پاريس و در اين تالار زيبا ، تاريخی و شکوهمند دانشگاه سوربن، در کنار خانم مهشيد اميرشاهی باشيم و از او و در بارهء او بشنويم و بخصوص پای سخنان او بنشينيم وبه قصه ها و حکايت های زيبا و نغز و رسايی گوش فرادهيم که به شيوهء خاصِ ايشان ، بابيانی بس هنرمندانه و گيرا روايت می شوند و همواره ذهن و ضمير خوانندگان يا شنوندگان فارسی زبان را بر بال خيال می نشانند و به سرزمين يادها می برند و در زوايای رنگارنگ و پر پيچ و خم جامعهء ايران ـ از روزگاران سپری شدهء مادربزرگ ها تا همين امروز ، يعنی دوران فرزندان ونوادگان و نبيره ها ـ می گردانند ، و همواره خوانندگان (ودر اينجا شنوندگان) روايت خود را به درک لذتی می رسانند که فراهم آوردن آن تنها از هنر نويسندگی و از نويسنده ای هنرمند وآگاه و توانا ساخته است. اين فرصت پيش آمد و چه شانس بزرگی بود و چه افسوسی ! شانس ، ازين بابت که کتاب ها خوانده و بهرهء فراوان برده شد و افسوس از اين که زود تر از اين ها با آثار اصلی اين نويسندهء توانا ، هنرمند ، فارسی شناس و مسلط بر زبان و به ويژه دانا و به قول فرنگی ها سرشار از Sagesse و روشن بينی و خردمندی و تيزنگری و حقيقت گويی ی شجاعانه آشنا نشده بودم. به هرحال ، به حُکم آن که: ماهی را هروقت که از آب بگيرند ، تازه است ، پس از خواندن آن هر دو کتاب (درحضر و در سفر) ، به تعويق انداختن مطالعهء کتاب های ديگر ايشان را در حقّ خود ، شرط ِ مروّت ندانستم و تور ماهيگيری را به صيد کتاب های تازه تر ايشان رها کردم و اين بار نه ماهی ، که چهار مرواريد درخشنده و پربهای ادبيات معاصر فارسی را به دست آوردم و خواندن آغاز کردم و دست از طلب برنداشتم تا کام من برآمد و هرچهار جلد کتاب های جديد تر او يعنی کتاب مادران و دختران را که با «عروسی عباس آقا» آغاز می شد با شوق و لذتی وصف ناپذير خواندم. درباره خانم اميرشاهی و آثار ايشان بسياری از ايرانيان اهل ادب و ذوق سخن گفته اند و دوست عزيزمان جناب برومند هم در اينجا به خوبی بيان کردند. تا آنجا که به من مربوط می شود ، بيرون از تعارفات معمولاً رايج ميان ما ايرانيان ـ که هرگز اهل آن نبوده ام ـ می توانم و می بايد بگويم که با نويسنده ای روبرو شده ام هنرمند که زبان فارسی و نثر او بسيار شيوا و اعلاست ، از طنز قوی برخوردار است و به واژگان و اصطلاحاتی احاطه و دسترسی دارد که خيلی از ما مردمان امروزی، آنها را به فراموشی سپرده ايم يا در ناخود آگاه فردی و جمعی خود انبار کرده ايم و او آنها را بسيار به جا و درست و با هنرمندی تمام در قصه هايش به کار می برد. قدرت او در توصيف فضاها و روابط و زندگی هايی که از زير غبار خاطرات بيرون آورده شده و جلا داده شده اند ، آنچنان است که او را در ميان نويسندگان معاصر ايران از جايگاه منحصر به فردی برخوردار می سازد. زيرا بسياری از نويسندگان ، آنچنان غرق در نوشتن آثار تجربی و لابراتواری و آنچنان نگران رعايت و تقليد تکنيک های نورسيدهء و فرم های بازار ادبيات جهانی و گرفتار تمرين استيل و سرمشق از روی دست ِ نويسندگان غير ايرانی هستند که غالباً ازاين گونه ارزش های اساسی و مهم که بايسته و ضروری ادبيات زندهء يک ملت است غافل می مانند. مهشيد اميرشاهی نويسندهء محبوب و هنرمند و خرد ورزِ آگاه و شجاع ماست و در اينجا اجازه می خواهم که سخنانم را (مثل آخوند ها ) با يک دعا به پايان ببرم. البته اين دعا بيشتراز آن که در حق خانم اميرشاهی باشد ، درحق ايرانيان و فارسی زبانان جهان خواهد بود و آن دعا اين است که: اميدوار چنانم که هيچ ايرانی و هيچ فارسی زبان فرهنگ دوست و اهل کتاب آثار مهشيد امير شاهی را نخوانده از دنيا نرود. آمين! (مقصودم از اهل کتاب ، اهل ذمه گان و جزيه پردازان نيست البته! و حالا بعضی ها که اهل کلک هستند ،خيال نکنند اگر آثار مهشيد را نخوانند حتما عزراييل به سراغشان نخواهد آمد و عمر جاودانه خواهند داشت!) اميدوارم که مهشيد اميرشاهی سالها سرزنده و پرتوان تر از هميشه برای ما بنويسند، زيرا قلمی که به دست دارند ، جواهری ست کم ياب که برازندهء دستان هنرمند آگاه و شجاعی چون اوست و در پنجه های اوست که چنين به رقص درمی آيد و اينهمه نقش نگارين از زندگی پيشينيان و امروزيان ما را در برابر ما مصوّر می کند . درود بر او! و اينها که گفتم مقدمه ای بود برای آن که برای شما شعری بخوانم : حقيقت آن است که پس از پايان بردن مطالعه کتاب های او که بی وقفه خوانده شدند ، نمی توانستم احساس خود را از بهره ای و لذتی که برده بودم بيان نکنم و چنين بود که اين شعر را نوشتم که از آثار او و به ويژه از دو اثر نخستينش (در حضر و در سفر ) الهام گرفته ام و همراه باسپاس هايم به خاطر آثار ارجمندی که آفريده است ، برای مهشيد امير شاهی فرستادم . قصۀ تلخ نام خِرَد را ز دفتر زدوديم م. سحر Copyright: gooya.com 2016
|