گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 شهریور» مسئوليت اخلاقی و فراخوان الله اکبر، سعيد شفيعی7 مرداد» مبهم گویی بعنوان تحلیل: نقدی به مقاله "جام زهر و آیت الله خامنه ای" نوشته مرتضی کاظمیان، سعید شفیعی 21 تیر» سير تحول دفتر تحکيم وحدت با تاکيد بر جايگاه ۱۸ تير ماه ۷۸، سعيد شفيعی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نبوغ محکوم کردن روز جهانی زبان مادری، سعيد شفيعی![]() ويژه خبرنامه گويا نقدی به مقاله "يک پرده ديگر از تجزيه ايران دربزرگ داشت زبان مادری، بيژن صف سری"* محکوم کردن روز زبان مادری و نام نهادن آن به عنوان "پرده ای ديگر از تجزيه ايران" نبوغ سرشاری می خواهد که البته در ميان روشنفکران ما کم پيدا نمی شود. يکی از اين نبوغ ها نوشته آقای بيژن صف سری در سايت گويا نيوز با عنوان"يک پرده ديگر از تجزيه ايران در بزرگداشت زبان مادری" است. به همين دليل نگاهی کرده ام به چند نکته پيرامون نوشته ايشان: می بينيد که حتی در اين اعلاميه نيز خواستار برقراری نظمی خاصی در عرصه اجتماعی شدن، “حق” تلقی شده است. ديگر اينکه مسئله مهمتری حتی از تعيين حق سرنوشت وجود دارد و آن ديدن واقعيت تبعيض و ستم سيستماتيک بر ضد اقوام و زبان های موجود در چهارچوب مرزهای ايران است. ستمی که از آموزش به زبان مادری منع می کند، به مهندسی جمعيتی مناطق قومی دست می زند، امکانات اقتصادی را از اين مناطق دريغ می کند، همه برچسب های توهين آميز را برايشان بکار می گيرد و اگر کوچکترين اعتراضی از آنها شنيده شود با تيتر " تجزيه طلب" به شدت سرکوب می شود چه از سوی حکومت جه از سوی مخالفان حکومت. مسئله اساسی تر از حق تعيين سرنوشت ، اين مسئله است که در ميان روشنفکران ما تلاشی برای نزديک شدن به فهم و تحليل اين مسئله ديده نمی شود. تنها برای يادآوری اين واقعيت آشکار که مسئله تبعيض اقتصادی، زبانی و سياسی در مناطقی مانند کردستان و بلوچستان و آذربايجان و ... تفاوت بنيادی با محروميت های اقتصادی مثلا روستاهای خراسان و سمنان دارد به اين بخش از توصيف عبدالستار دوشوکی فقط از نقطه نظر مسئله زبانی نگاه کنيد :" اما در بلوچستان و مناطق قومی يا مليتی ايران علاوه بر فراگيری حروف الفبا و اعداد، ياد گرفتن زبان جديدی به نام زبان فارسی نيز مطرح است. بسياری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش بر اين عقيدهاند که آموزش اجباری به زبانی غير از زبان مادری يکی از عوامل عمده اُفت آموزشی و بازماندگی از تحصيل در همان "آغاز" کار میباشد. حال بگذريم از اين حقيقت تلخ که ما بلوچها در مدارس کپری بدون امکانات، بايد با افتخار با هموطن تهرانی در کنکور رقابت کنيم. {ودر ادامه می نويسد}...وقتی که بزرگ شدم و بعنوان اولين دانشجوی تاريخ چابهار برای تحصيل علم پزشکی به تهران رفتم، شوکه شدم. زيرا اکثر دانشجويان همکلاس و فارس زبان من از مرکز و شمال و جنوب و غرب و شرق کشور از حکومت و "کمبودهای" موجود گله داشتند. من در مقايسه به شکوههای آنها سکوت اختيار کردم، زيرا میدانستم که اينگونه دردمندان مستمند، درد ما بلوچها را هرگز نخواهند فهميد. اينک بيش از ۳۵ سال از آن روز گذشته است و هنوز هم نمیفهمند." (۱) دوم: ايشان "پيچش مو" را در بيانيه هايی که به مناسبت روز جهانی زبان مادری منتشر شده ديده اند. و همچنين "رنگ و بوی تجزيه ايران" را استشمام کرده اند اما حتی يک جمله يا پاراگراف از اين بيانيه ها را نقل نکرده اند تا خواننده هم با اين پيچش های مو که البته فقط ايشان توانا به ديدن آنهاست آشنا شوند. اگر نويسنده تا اين مقدار با قوت و البته نبوغ بزرگداشت روز جهانی زبان مادری را به تجزيه ايران و همچنين آنرا به مراتب شوک آورتر و مخرب تر از کلمه "هيچی" آيت الله خمينی دانسته اند، حداقل می توانند برای خواننده با چند رفرنس مشخص کنند که کجا و چگونه تا دست اين تجزيه طلبان با سند و مدرک برای همه رو شود. سوم: گويا يونسکو بايد به ايشان برای تاخير در اين ارج گذاری پاسخ دهد. بنابراين بهتر است ايشان دستهايی که در تاخير يونسکو در ارج گذاری از بسياری از جشن ها (مثل نوروز)، موسيقی و غيره هم در کار بوده را برای خوانندگان رو کنند که چرا يونسکو برای پاسدداشت اين موارد تاخير کرده است. اين هم شيوه نوينی از استدلال است که دنبال دست پنهانی پشت بزرگداشت های بين المللی بگرديم و شايد نظر ايشان اين باشد که چنين روزی را ساخته اند که ايران را تجزيه کنند. چون همه دنيا کار و زندگی ندارد جز اينکه به ايران و تجزيه ايران فکر کند. نياز به توضيح نيست که جنبش زبان در بنگلادش در ۲۱ فوريه ۱۹۵۲ که به مرگ بسياری برای احقاق اين حق انجاميد به اين دليل مورد توجه قرار گرفت که از نظر ظهور و اعتراض اجتماعی جنبشی بزرگتر از آن برای مبارزه برای حقوق زبانی وجود نداشت. يک جستجوی ساده نشان می دهد که اين روز برای احترام به زبان ها و فرهنگ های ديگر و احترام به شيوه فکر کردن هر فرهنگ و زبانی بنا شده است و ربط دادنش به تجزيه فقط از نبوغ ما می تواند نشات بگيرد. چهارم: اينکه نويسنده تازه از بزرگداشت روز جهانی زبان مادری آگاه شده است و از در بوق و کرنا کردن آن شکوه دارد ناشی از بی اطلاعی ايشان است . در حالی که سالهاست در دانشگاههای ايران و در سايت ها اقوام ايرانی اين روز را مورد توجه قرار می دهند. اگر ايشان امسال به اين موضوع حساس شده اند نمی تواند ارتباطی به توجه گروههای مختلف به اهميت اين روز داشته باشد. پنجم: اما اقدام بی سابقه ۶۰۰ دانشجوی آذری. اين اقدام بی سابقه که نويسنده محترم از آن متعجب شده اند و نمی دانند اساسا چه لزومی داشته که چنين نامه ای به مطبوعات کشور نوشته شود و لزوم توجه به زبان اقوام ايرانی يادآوری شود به خوبی نشان می دهد که ايشان از بديهيات ممنوعيت تدريس زبان ترکی و کردی و ترکمنی و عربی (البته زبان عربی در مدارس تدريس می شود اما مضحک تر اينکه با اين حال مردم عرب حق ندارند به اين زبان د رمدرسه حرف بزنند و ساير دروس را به اين زبان تدريس کنند. فقط به اين نکته فکر کنيد به زبانی که در مدرسه تدريس می شود (زبان عربی) و در عين حال با آن مبارزه می شود) در مدارس بی اطلاع اند. از فشاری که شاعران و نويسندگان غير فارس زبان از سوی اداره اطلاعات شهرهای خود برای تعطيل کردن کلاس های زبان برای کودکانشان می کشند، بی اطلاع اند. از بغض و اشک شاعر ترکمن بی اطلاع اند که به گروه پژوهشی ما که برای پژوهش درباره فرهنگ ترکمن به روستاهای گنبد و بندر ترکمن رفته بوديم می گفت که زبان ما در حال فراموش شدن است و معلمان ما که می خواهند ساعتی بعد از کلاس های رسمی به کودکانمان اين فرهنگ و زبان را آموزش دهند تحت آزار و تهديد به اخراج از حرفه معلمی قرار دارند. و بسيار و بسيار حکايت هايی که اکنون از بديهيات ممنوعيت زبان های غير فارسی در ايران امروز است. اساسا بايد متعجب شد از اقدام ۶۰۰ دانشجوی آذری چرا که بيانيه آنها به روشنی خواهان توجه به زبان مادری است به زبانی که بسياری از هموطنان ترک ما از انتقال آن به کودکانشان دوری می کنند چرا که فشار يک جامعه تکه تکه شده با خلق و خوی تحقير و توهين به لهجه ها را به خوبی حس می کنند . ششم: در بخش پايانی نوشته ايشان فرضی نهفته است که گويا ترکمن و ترک و کرد و عرب ايرانی بايد فارس زبانان را راضی کنند که اجازه دهيد ما به زبان خود درس بخوانيم . به ما اجازه دهيد موسيقی و فرهنگ و شيوه فکر کردن خودمان را داشته باشم. به ما اجازه دهيد که نامه ای بنويسم به مطبوعات. گويا همه اقوام بايد از کسانی که گويا بهتر از ديگران وضعيت و شرايط امروز ايران را می فهمند اجازه بگيرند که آيا الان شرايط مناسب است برای نامه نوشتن ؟ آيا الان کسی از تجزيه حرف نزده و ما می توانيم بگوييم که می خواهيم به زبان خود درس بخوانيم؟ بطور کلی هيچ نتيجه ای از نوشته ايشان نمی توان گرفت چرا که نه ارجاع معتبری به اسناد و مدارکی که روز جهانی زبان مادری را به تجزيه ايران وصل کند ارائه شده و نه توصيفی مستند از واقعيتی ارائه شده است. تنها می توان گفت نوشته ايشان بيشتر شبيه بيانيه مواضع ايدئولوژيک احزاب فاشيستی است که خط و ربط حرکت حزب را مشخص می کند آنهم درباره روز جهانی زبان مادری ( فقط توجه کنيد که موضوع مبارزه با روز جهانی زبان مادری است ) با اين تفاوت که چون اين فاشيست ايرانی است بيانيه هم بطور رقت انگيزی ضعيف و حتی فاقد اعتبار فاشيستی است. Copyright: gooya.com 2016
|