سه شنبه 15 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سيری در پذيرش آتش‌بس و قطعنامه، محمد جعفری

محمد جعفری
در اين قسمت سير کوتاهی در مورد پذيرش آتش‌بس (جنگ عراق و ايران) و قطعنامه در وضعيتی که ارتش و سپاه در معرض تلاشی و یأس و نوميدی قرار گرفته و در خود فرو رفته بودند داريم که سازمان مجاهدين به خيال واهی که مردم فرش قرمز زير پای آن‌ها می‌گسترانند به غرب کشور حمله کرد و ناگهان به مانند بارقه‌ی الهی، انگيزه برون‌رفتِ آقای خمينی و سپاه از استيصال و درماندگی در اختيارشان قرار گرفت و آن‌ها را نجات داد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


قبل از پرداختن به اصل مطلب، موقع را مغتنم شمرده و از همه کسانی که نظرات خود را در قسمت اول اين مقاله ابراز داشته اند تشکر می کنم. واين نکته را هم خاطر نشان می کنم: گمان نمی کنم استناد مستقيم به گفته و نوشته های آقای هاشمی رفسنجانی فرافکنی و... به خوردِ خواننده دادن باشد. براساس "اقرار عقلا علی انفسهم جايز" و مندرجات کتاب های آقای هاشمی رفسنجانی از سال ۶۰ تا ۶۸ که منتشر شده است، قوه مجريه، مقننه، قضائيه و سازمانهای مختلف لشکری و کشوری، در زير سلطه آقای هاشمی رفسنجانی بوده و رتق و فتق همه امور بدست وی صورت می‏گرفته است. هيچ امری از امور کشور نبوده است که بدون صلاحديد و خواست ايشان انجام پذيرفته باشد.
به نظر من اگر در کشوری بالاترين جرم اعدام باشد - که اميد وارم اين جرم در کشور و قانون ما به کلی حذف شود- با توجه به نوشته و گفته های که مستقيم آقای هاشمی رفسنجانی حکمش چند با ر اعدام خواهد بود زيرا بر اساس همين نوشته ها حداقل بيش از ۱۵سال اول و استقرار و استمرار ديکتاتوری ولايت مطلقۀ فقيه و تشکيل سقيفه و تحميل رهبری مستبد، و ترورها و کشتارها از سال ۶۰ و کشتار فله ای زندانيان در تابستان سال ۶۷ نقش اول را داشته است.
البته که بايد به منابع ديگر هم مراجعه کرد. اما اين نوشته ها، تاريخ کشور ما و به دست کسی که مستقم امور را در دست داشته نوشته شده است و نه اين و يا آن فرد دست چندم و مهمترين اسنادی است که ما از آن دوران در دست داريم. اگر کسانی برای رسيدن به آزادی و دموکراسی و به دليل اينکه در تاريخ سياسی يکصد سال اخير « پراگماتيکر» در کشور کم داشته ايم. منتظر باشند و يا آرزو کنند که آزادی به دست چنين ديکتاتوران پراگماتيکری در کشور بر قرار شود، آب در هاون کوبيدن و دست بر تيغ خاريدن است. ولی اين حق هر کسی است که هر نظری که بخواهد داشته باشد. و اما اصل مطلب:
در قسمت اول اين مقاله با استناد واتکاء به گزارشهای آقای هاشمی رفسنجانی،توضيح داده شد که چگونه در وضعيت استيصال و درماندگی و در معرض خطر جدی قرار گرفتن خوزستان، و نيز در معرض از هم پاشيدگی قرار گرفتن سپاه و ارتش، آقای خمينی قطعنامه ۵۹۸ و آتش بس را پذيرفت و يک شبه همه ی آن شعارهای جنگ جنگ تا پيروزی، راه قدس از کربلا می گذرد و تشکيل حکومت اسلامی در عراق و رفتن صدام و... دود شد و به هوا رفت. در اين قسمت سير کوتاهی در مورد پذيرش آتش بس و قطعنامه در وضعيتی که ارتش و سپاه در معرض تلاشی و یأس و نوميدی قرار گرفته و در خود فرو رفته بودند، که سازمان مجاهدين به خيال واهی که مردم فرش قرمز زير پای آنها می گسترانند و بدون رادع و مانع مهی يک راست به تهران خواهند رسيد و يا حد اقل بر بخشی از کشور حاکم می شوند، به غرب کشور حمله کرده و ناگهان به مانند بارقه ی الهی، انگيزه برون رفتِ آقای خمينی و سپاه را از استيصال و درماندگی در اختيارشان قرار گرفت و آن ها را نجات داد، توضيح داده خواهد شد، توجه کنيد:
از ۲۹ فروردين۶۷ که فاو سقوط کرد تا ۲۹ مرداد ۶۷، که رسماً بين ايران و عراق آتش بس برقرار شد، دو نکته حائز اهميت است:
۱- بخشی از نکاتی که منجر به پذيرش قطعنامه شد و نظر بعضی از دست اندکاران و آماده سازی آقای خمينی برای پذيرش آن
۲- نکاتی در مورد قطعنامه و گفته های آقای هاشمی رفسنجانی
۱- بخشی از نکاتی که منجر به پذيرش قطعنامه شد و...
بخشی از نکات که منجر به پذيرش قطعنامه شد و نظر بعضی از دست اندکاران و آماده سازی آقای خمينی برای پذيرش آن به ترتيب تاريخ از خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی آورده می شود:
۲ ارديبهشت ۶۷، « احمد آقا برای شنيدن مسئله فاو آمد و گفت وقتی خبر سقوط فاو را به امام داديم گفتند مهم نيست، جايی را شما گرفته ايد، از آن ها است و آنها پس گرفته اند. » (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۹۴).
۴ و ۵ ارديبهشت ۶۷، «پيش نويس نامه و پيشنهادی از طرف سران قوا به امام در باره حل مشکلات جنگ را تهيه کردم. در جلسه پريشب، قرار شد نخست وزير و من مطالب را تنظيم کنيم...بعد ازسحر نخوابيدم و نامه به امام را برای بررسی در جلسه سران قوا تکميل کردم...با نخست وزير در باره نامه تهيه شده مشورت کردم. قرار بر اين بود که ما دو نفر تهيه کنيم. ايشان هم قرار شد تهيه کنند.» (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۹۶). توضيح: اينها به احتمال قريب به يقين همان نامه و گزارشهائی است که برای قبول آتش بس به آقای خمينی نوشته شده است.
۲۰ خرداد ۶۷، «آقای شمخانی فرمانده نيروی زمينی سپاه... خوش بين به عاقبت جنگ نيست و برای اولين بار صريحاً گفت بايد جنگ را ختم کرد، از شجاعت و صراحت او در اظهار نظر تعجب کردم»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۶۳).
۲۱ خرداد ۶۷، « آقايان روحانی و رضائی و شمخانی و سنجقی و افشار آمدند. در باره نيازهای جنگ صحبت شد و همه متفق القول بودند، که اگر با آهنگ و امکانات فعلی بخواهيم بجنگيم، نبايد به جنگ ادامه دهيم؛ زيرا در اين صورت ابتکار عمل دست دشمن است و برای ادامه جنگ، ناچاريم وضع فوق العاده در کشور برقرار کنيم و نيروها و امکانات بسيج شود. مشکل عمده را در سازماندهی و جذب امکانات و نيروها و به کارگيری آنها می بينيم؛ قرار شد سپاه طرحی تهيه کند و به ستاد کل بدهد »(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۶۴).
۲۶ خرداد ۶۷، « در باره راهکارهای ممکن برای آينده جنگ فکر کردم و سپس با دکتر روحانی در ميان گذاشتم: يا بسيج عمومی برای جنگ، يا پذيرش صلح. راه ديگری به نظر نمی رسد. »(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۷۱).
۲۷ خرداد ۶۷، «عصر آقای خامنه ای آمدند و همراه ايشان احمد آقا برای مذاکره در امر آينده جنگ خدمت امام رفتيم. وضع جبهه ها، نيروها، امکانات کشور و وضع دشمن را برای امام تشريح کرديم و دو راه بسيج نيروها و امکانات برای جنگ، يا پذيرش ختم جنگ را برای امام مطرح کرديم. ايشان راه اول را انتخاب کردند و برای صدور حکم واجب بودن رفتن به جبهه ها برای همه، کاری که سال گذشته نشد و پيشنهاد شده بود، اظهار آمادگی کردند. به آقای عليرضا افشار گفتم که برنامه اين اقدام را آماده کنند»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۷۲).
۳۱ خرداد ۶۷، «... با دکتر روحانی در باره کيفيت ختم جنگ يا کيفيت جنگيدن با بسيج امکانات، بحث طولانی داشتيم» (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۸۰).
۴ تير ۶۷، «برای اخذ آخرين نظريه به زيارت امام رفتيم؛ گفتند مقاومت تا آخرين حد. به مجلس رفتم. اخبار از تداوم پيشرفت دشمن و تلفات زيادش می رسيد. جلسه سران قوا در دفتر آيت الله خامنه ای تشکيل شد. جريان ملاقات با امام را گفتم که دستور مقاومت تا آخرين حد را دادند. قرار شد همه امکانات برای تداوم دفاع بسيج شود و دولت وارد جنگ شود و رياست ستاد را نخست وزير بر عهده بگيرد. »(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۸۵).
۵ تير ۶۷، « با دکتر روحانی در باره شرايط جاری و حاکم و راهکارها، در طول روز مذاکراتی کرديم. آقای روحانی به ادامه جنگ اعتقادی ندارد و تأکيد بر ختم آن دارد. »(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۱۸۸).
۱۰ تير ۶۷، «عصر احمد آقا آمد. در باره راه های ختم جنگ مذاکره کرديم»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص۱۹۳).
۱۶ تير ۶۷، « آقای محسن نوربخش نايب رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس آمد. در باره ختم جنگ از طريق سياسی توصيه داشت و راه مشخصی را پيشنهاد نمود»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص۲۰۲).
۱۷ تير ۶۷، « به سوی قم حرکت کرديم. ساعت پنج و نيم رسيديم. آقای منتظری منتظرمان بودند. تا ساعت هشت و نيم شب با ايشان در باره جنگ و مسائل جاری کشور مذاکره کرديم. ايشان هم معتقد به لزوم ختم جنگ از طرق سياسی است»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۰۴).
۲۳ تير ۶۷، « از سران قوا خواستم که برای مذاکره در باره آينده جنگ، با توجه به مسائل اخير جبهه، عصر به منزل بيايند. ...پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمد آقا آمدند. وضع جبهه و رويدادهای اخير را گفتم.
بعد از کمی بحث، سياست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پيشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتيم. نماز مغرب و عشاء را با امام خوانديم و به مذاکره نشستيم. جلسه بيش از يک ساعت طول کشيد. شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحيه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضيح داديم و مشکل پدافند از خوزستان را که سپاه برای آن ۴۵۰ گردان نيروی پياده و ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه خواسته است و با تخصيص دو سوم اين مقدار، بقيه خطوط به شدت آسيب پذير خواهد شد و هم اکنون هم شده، با اينکه چنين نيروئی را به خوزستان نبرده ايم، جزئيات شکست ها را توضيح دادم.
ايشان فرمودند راه حل چيست؟ همگی گفتيم ختم جنگ با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ يا شکل ديگر، امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله که احتمال اول را ضعيف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظيمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستيم، و علاوه بر اين، پيش بينی اجبار به پذيرش صلح در آينده، بعد از تحمل خسارت بيشتر به علت کمی نيروی داوطلب و بی خاصيتی نيروی های اجباری.
سر انجام ايشان موافقت کردند و فرمودند با حضور جمعی از وجوه روحانيت و مديران و مسئولان تصميم گيری شود. ما به منزل برگشتيم و ليستی از ائمه جمعه و نمايندگان و وزارء و روحانيون جامعه مدرسين[ حوزه علميه قم و اعضای] شورای نگهبان و... تهيه شد و برای تصويب امام فرستاديم که تصويب شد » (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۱۰و۲۱۱).
۲۴ تير ۶۷، « احمد آقا آمد. در باره شيوه بحث و محتوای بحث جلسه موعود روز يکشنبه مذاکره و مشاوره شد.» (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص۲۱۲).
۲۵تير ۶۷، « احمد آقا خبر داد که امام مطالبی برای جلسه فردا نوشته اند و با آتش بس موافقت کرده اند. اين نوشته مشکلات داخلی را پذيرش آتش بس را کم می کند. بر سر کيفيت اداره جلسه فردا و پذيرش قطعنامه بحث نموديم.» (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص۲۱۴).
يکشنبه ۲۶ تير ۶۷، « به دفتر آيت الله خامنه ای رفتم. در جلسه ای که برای شنيدن و توجيه نظر امام در پذيرش آتش بس منعقد شده بود، شرکت کردم. جمعی از نمايندگان مجلس و جمعی از وزراء و جمعی از شورای نگهبان و جامعه مدرسين و جمعی از نظاميان بودند.
آقای خامنه ای به عنوان مدير جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمد آقا پيام امام را خواندند که مضمون آن عدم اميد به پيروز به اين زودی ها، بنا بر اعتراف فرماندهان نظامی سپاه و ارتش و درخواست امکانات زيادی برای جنگ بر اساس نامه فرمانده سپاه که دولت قادر به انجام آن نيست و سر انجام نهی و تهديد افراطی ها از مخالفت با اين تصميم و چون مضامين تأثر آوری داشت، جلسه را تحت تأثير قرار داد و جمعی گريه کردند»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۱۴).
در تاريخ ۲۷ تيرماه ۶۷ ايران رسماً موافقت خود را با آتش اعلام کرد: « آقای محمد جعفر محلاتی در نيويورک پيام آقای خامنه ای را به دبير کل سازمان ملل داده و اعلان آتش بس کرده است. قرار شد ما هم در ساعت دو بعد از ظهر آن را اعلان کنيم» (پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۱۷ ). عراق هم قبلاً قطعنامه را پذيرفته بود. اما تا آماده کردن تدارکات لازم برای نظارت بر آتش و اعلام رسمی آن مدت زمانی طول می کشد و تا رسماً از طرف دبير کل سازمان ملل تاريخ و ساعت آن اعلان نشده است، برای داشتن دست بالا در مداکرات آتی، ممکن است هردو طرف دست به اقداماتی بزنند. خاوير پرز دکوئيار دبير کل سازمان در ۱۷ مرداد ۶۷ روز ۲۹ مرداد ۶۷، برابر ۲۰ آگوست را تاريخ اجرای آتش بس بين ايران و عراق تعيين و اعلام کرد. بنا به گزارش آقای هاشمی رفسنجانی به هنگام پذيرش قطعنامه در ۲۷ تير خوزستان و آبادان و اهواز در معرض خطر جدی بوده است. همچنانکه وی گزارش می کند و در فوق آمد، در ۵ تير « دشمن تا جاده اهواز- خرمشهر مسلط است» و در ۱۴ تير آمده که « خطر برای خوزستان جدی است.» و اين خطر به حدی جدی بوده است که ۱۸ تير « آقای محسن ميردامادی استاندار خوزستان و آيت الله موسوی جزايری امام جمعه اهواز اعلان خطر کرده اند و از مردم خواسته اند به جبهه بروند». در ۳۱ تير « عراق از شمال تا جنوب در اکثر محورها حمله کرده است: از جنوب در محور شلمچه به خرمشهر و از کوشک و طلائيه به جاده اهواز و خرمشهر، خبر ها همه بد بود... آخر شب خبر رسيد که دشمن در خوزستان تا نزديک مرز عقب نشسته يا عقب رانده شده است» و اوضاع به حدی وخيم، مأيوسانه و غافلگيرانه بوده است که برای ممانعت از عراق اشغال خوزستان در ۲ مرداد « پيشنهاد تشکيل سازمان جنگهای نامنظم » يعنی چريکی و طرح « روانه کردن آب کارون به منطقه خرمشهر و اهواز » [يعنی شکستن سد دز و سرازير کردن آب کارون بر تمامی جلگه خوزستان ] داده می شود. اين طرح را يکبار ديگر در اوايل جنگ، آقای غرضی استاندار خوزستان داده بود که خوشبختانه مرحوم دکتر چمران از آن مطلع شده و فوری به آقای بنی صدر اطلاع داده بود و آقای بنی صدر فرمانده کل قوا از عملی شدن آن جلوگير کرد.
از اعلام رسمی پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ايران، عراق تهاجمات خود را در جنوب و غرب کشور ادامه داد. خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت.آقای خمينی پيامی برای سپاه فرستاد و سپاه تهديد به مرگ و يا زنده بودن کرد: « اينجا نقطه حياتی کفر و اسلام است، يعنی نقطه شکست و پيروزی، يا اسلام و يا کفر است يا موجب می شود سپاه حيات پيدا کنند دوباره در کشور و يا برای هميشه سپاه، يک سپاه ذليل و مرده ای بشود» (۳۴).
با پذيرش غير مترقبه آتش بس، چند ساعت پس از آن آقای ميرحسين موسوی مأيوسانه گزارش داده که «سکه و طلا در ظرف همين چند ساعت، پنج هزار تومان ارزان شده و دلار چهل تومان در بازار افت کرده است»( پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۱۷) آقای هاشمی رفسنجانی از ترس خطراتی که با آن مواجهه هستند، می گويد: « آقای مهدی کروبی آمد و احتمال کارشکنی و تبليغات انحارفی بعضی افراطيون و منجمله بعضی از افراد سپاه را تذکر داد و گفت بايد با جديت برخورد کرد. اگر می شد پيام امام را خواند، جلوی همه چيز را ميب گرفت ولی چون در پيام امام اسرار نظامی وجود دارد، قابل خواندن نيست و قرار است امام در پيام ديگری توضيح بدهند.»(پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۲۱۸). شما می توانيد تصور کنيد اگر اينها پيروز شده بودند و يا حتی احساس پيروزی داشتند واگر غير از شکست و درماندگی و استيصال بود، آقای خمينی و کسانی که می خواستند در عراق حکومت اسلامی به پا کنند، حاضر به پذيرش قطعنامه می شدند؟!
اينجانب در آن موقع در تهران بودم، قلمم قاصر است، توصيف کند که در آن موقع در بين مردم و بويژه حزب الهی ها و توده صاف و خالص بسيجی و سپاهی چه وضع آشفته و مأيوسانه ای حاکم شده بود: گوئی خاک مرگ بر همه سر همه و همه جا پاشيده شده است. مردم زمزمه می کردند که اين چه سرّی است که تا چند روز قبل به کمتر از برکناری صدام رضايت نمی دادند و راه قدس از کربلا می گذشت و سپاهی که مدعی آزادی جهان بود و...و امروز به يک باره همه اينها دود شده و به هوا رفته است. و آقای خمينی حقيقتی را بيان کرد که قبول آتش بس از نوشيدن جام زهر برايش بدتر بوده ولی چاره ای جز نوشيدن نداشته است. آقای خمينی از فرصت استفاده کرده و پيام مفصلی راجع به حج و سالگرد فاجعه خونين مکه که در آن به پذيرش قطعنامه شورای امنيت همراه با فرازهائی حماسی، احساسی، غم انگيز و به گردن گرفتن مسئوليت و طلب شهادت کردن داشت، صادر کرد. قسمتهای کوچکی از آن به شرح زير است:
« امروز خمينی آغوش و سينه خويش را بر ای تيرهای بلا و حوادث سخت در برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان، برای شهاد ت روزشماری می کند. آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرال ها و زراندوزان و احتکار سرمايه داران و حيله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟... پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدء، اسرا، مفقودين، و معلولين ما توجه داشته باشند که هيچ چيزی از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند کم نشده است. فرزندان شما در کنار پيامبر اکرم و ائمه اطهارند. پيروزی و شکست برای آنها فرقی ندارد. امروز روز هدايت نسل های آينده است. کمرهايتان را ببنديد که هيچ چيزی تغييری نکرده است. امروز روزی است که خدا اينگونه خواسته و ديروز خدا آنگونه خواسته بود و فردا انشاءالله روزی پيروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خواضعيم . و ما تابع امر خداييم، و به دهمين دليل تابع شهادتيم..
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، اين است که تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می ديدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد (۳۵)...با قبول آتش بس موافت نمودم...خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشيده ام، و در برابر عظمت و فداکاری اين ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم... من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت می کنم که نگذاريد انقلاب به دست نا اهلان بيفتد... من باز می گويم قبول اين مسئله برای من از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدايم و برای رضايت او اين جرعه را نوشيدم. و نکته ای که تذکر آن لازم است اين است که در قبول قطعنامه مسئولين کشور ايران به اتکای خود تصميم گرفته اند. و کسی و کشوری در اين امر مداخله نداشته است...فرزندان انقلابيم، کسانی که لحظه ای حاضر نيستيد که از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد؛ ولی مگر به پدر پير شما سخت نمی گذرد؟ می دانم شهادت شيرن تر از عسل در پيش شما است؛ مگر برای اين خادمتان اين گونه نيست؟ ولی تحمل کنيد که خدا با صابران است.» (۳۶) احساس شکست بسيار تلخ و یأس و نوميدی که از جمله: « بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشيده ام » بيان شده، در جای جای اين پيام طولانی آشکار است.
با وجودی که اين بيانيه بارها و بارها برای سکوت و خاموشی و جلو گيری از شورش مردم مرتب با صدای حزن ناک وغم انگيزی از صدا و سيما پخش می شد، قادر نبود که خشم و عصبانيت مردم را در مقابل اين قدرت طلبان و استبداد ولايت مطلقه فقيه – که صدام با جود پذيرش قرارداد الجزاير و پرداخت غرامت در دو نوبت، ابتدا در خرداد سال ۶۰ و سپس در سال ۶۱ پس از فتح خرمشهر، طرف مقابل عراق حاضر به پذيرش صلح و آتش بس بودند ولی اينها با رؤيای برقراری حکومت اسلامی در عراق و راه قدس از کربلا می گذرد و محاکمه صدام باعث خسارتی عظيم مادی و معنوی شده بود را - بخوباند. بعضی از فرماندهان صالحی به قصد قربت و نه به دست آوردن قدرت و يا فرماندهی جذب سپاه شده بودند، توده های عادی سپاه وبسيجی ها و کسانی که فرزندان و نوباوگان خود را از دست داده بودند، سرود شهادت فرزندانشان را زمزمه می کردند که پس هدف از دست دادن فرزندان اين کشور بوده است و همه آن وعده و وعيد ها، حرفهای توخالی و دروغی بيش بنوده است. در چنين اوضاع و احوالی، حمله مجاهدين به غرب کشور، آقای خمينی و ساير زعمای جمهوری اسلامی را از مهلکه ای که در آن گرفتار شده بودند، نجات داد.
مردمی که در طول جنگ ديده بودند که مجاهدين همه جانبه در کنار صدام بوده و با اسلحه صدام مسلح شده و در کشتار فرزندانشان شريک بوده اند، حال که بعد از پذيرش آتش بس می ديدند که باز اينها برای کشتاری ديگر، به کشور هجوم آورده اند، با سرازير شدن به جبهه ها موجب فروخواباند خشم و عصبانيت خود شدند. من خود در تهران شاهد بودم که به محض اعلان حمله منافقين (مجاهدين) به غرب کشور، ناگهان مردم و جوانان با هر وسيله ای که در دست داشتند به سمت جبهه های غرب و جنوب کشور سرازير شدند. شدت هجوم مردم برای رفتن به جبهه به حدی بود، که امکان سازماندهی و تدارک برای رفتن همه به جبهه ميسر نبود. البته در همان زمان شايع بود که اين مشتلق صدام به سران جمهوری اسلامی ايران به مناسبت قبول آتش بس است و مجاهدين را فرستاده تا در بين راه آن ها را دِرو و نابود کنند. گرچه اين در حد شايعه بود ولی نابود کردنشان حقيقت داشت. از زمين و هوا آنها را محاصره و قلع و قم کردند. مجاهدين به خيال واهی که مردم فرش قرمز زير پای آنها می گسترانند و بدون رادع و مانع مهی يک راست به تهران خواهند رسيد و يا حد اقل بر بخشی از کشور حاکم می شوند، به غرب کشور حمله ور شدند. و بدينوسيله رهبران مستأصل جمهوری اسلامی و بويژه آقای خمينی را از استيصال و درماندگی نجات بخشيدند. آقای هاشمی رفسنجانی اين واقيعيت را بدين گونه بيان کرده است.«هجوم نيروهای ضد انقلاب مجاهدين خلق (منافقين) به منطقه باختران(کرمانشاه)شروع شد. اين نوعی آزمايش بقای اقتدار امام و مشروعيت نظام پس از قبول قطعنامه بود. وقتی حضور گسترده مردم در جبهه های جنوب و غرب، حملات دشمن را درهم کوبيده و مردم نشان دادند که جمهوری اسلامی قادر است يک بار ديگر همه چيز را از ابتدا شروع کند» (۳۷)

۲- نکاتی در مورد قطعنامه و گفته های آقای هاشمی رفسنجانی
آقای هاشمی رفسنجانی که خود از اصلی ترين عامل استبداد ولايت مطلقه فقيه و خسارت عظيم و غير قابل محاسبه ای است که در اثر گروگانگيری و قرارداد وثوق الدوله الجزاير و جنگ هشت ساله بر ملت ايران وارد شده، اکنون نيز، دست از دروغ و جعل دست بر نمی دارد و می نويسد بعد ازاينکه ما قطعنامه ۵۹۸ و آتش بس را پذيرفتيم، عراق «به خيال اينکه ايران از موضع ضعف قطعنامه را پذيرفته است، بهانه جوئی را آغاز کرد» (۳۸) اين هم از جمله به اين علت که «از طرفی می ديد ايران توانسته است در پيش نويس قطعنامه ۵۹۸ اصلاحاتی به وجود آورد که نتيجه آن دست آورد بزرگی برای ايران بود و خسارت مادی و معنوی مهمی بر عراق تحميل می کرد که مسئول آغاز جنگ شناخته می شد و محکوم به پرداخت غرامت می گرديد و به خاطر جنايات جنگی هم محکوم شناخته می شد.»(۳۹) او که می داند در ايران به علت سانسور همه جانبه و تبليغ بيش از ۱۵ سال برای پيروزی جنگ، کسی جرأت ندارد که در حال حاضر دروغهايش را برملا کند، دست به اين جعل ها می زند و فراموش می کند که متن انگليسی قطعنامه ۵۹۸ و ترجمه فارسی آن را در کتاب «دفاع و سياست کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۶» خود آورده است.(۴۰)
قطعنامه ۱۰ ماده ای ۵۸۹ با مقدمه کوتاهی شروع می شود. در مقدمه آمده است که: با وجود درخواست آتش بس جنگ ايران و عراق که با تلفات شديد انسانی و تخريب مادی ادامه دارد، ابزاز نگرانی عميق شده، همچنين از بمباران مراکز مسکونی و غير نظامی و کاربرد سلاح شيميائی از ادامه آن ابراز تأسف شده است و مصمم گرديده که به تمامی اقدامات نظامی بين ايران و عراق خاتمه دهد. و خواستار راه حلی جامع،عادلانه، شرافتمندانه و پايدار بين ايران و عراق بر اساس منشور ملل متحد هستند.(۴۱) مواد دهگانه قطعنامه هم چنين است: بند۱- خواستار آتش بس فوری است. بند ۲- خواهان نظارت بر آتش بس است.بند ۳- مربوطه به آزادی فوری اسرای جنگی است. بند ۴- از ايران و عراق خواسته می شود که در تللاش ميانجی گرايانه سازمان ملل برای حصول يک راه حل صلح جامع و اجرای قطعنامه با دبير کل همکاری کنند. بند ۵- از کشورهای ديگر می خواهد که از هر اقدامی که منجر به تشديد و گسترش بيشتر منازعه است خود داری کنند. بند ۹- از دبير کل خواسته می شود که شورای امنيت را در مورد اجرای قطعنامه مطلع نمايد. بند ۱۰- در صورت ضرورت برای رعايت و اجرای قطعنامه جلسات ديگری تشکيل می شود. در ۷ بند ذکر شده بالا از اصلاحات ذکر شده آقای هاشمی چيزی به چشم نمی خورد. عين سه بند ۶و۷و۸ چنين است:
«۶- از دبير کل درخواست می نمايد که با مشورت با ايران و عراق، مسئله تفويض اختيار به هيئتی بی طرف برای تحقيق راجع به مسئوليت منازعه را بررسی نموده، در اسرع وقت به شورای امنيت گزارش دهد.
۷- ايجاد خسارت وارده در خلال منازعه و نياز به تلاش بازسازی با کمک های مناسب بين المللی پس از خاتمه درگيری تصديق می گردد و در اين خصوص از دبير کل درخواست می کند که يک هیأت کارشناس را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنيت، تعيين نمايد.
۸- همچنين از دبير کل درخواست می کند که با مشورت با ايران و عراق و ديگر کشورهای منطقه، راه های افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.»(۴۲)
در کجای مقدمه و مواد دهگانه قطعنامه: عراق مسئول آغاز جنگ شناخته شده و محکوم به پرداخت غرامت گرديده و به خاطر جنايات جنگی هم محکوم شناخته است؟! لابد آقای هاشمی و دروغهايش. با همين دروغها قرار داد اسارت بار الجزاير که آقای نبوی امضاء کننده قرار داد آن را قرارداد وثوق الدوله ناميد، به ملت ايران تحميل گرديد و باز با همين دروغها به آقای خمينی در وضعيت استيصال و در شرف سقوط قرار گرفتن خوزستان جام زهر خورانده شد و با همين دروغها و برای تصاحب و خارج نشدن انحصاری قدرت، از باند خودشان، به عزل مرحوم منتظری را از رهبری پرداختند. و هم اکنون مدت بيش از سی سال است که با چند روايت دروغ و بی پايه و اساس - که اگر هم آن را صحيح بدانيم- از آن حکومت بر نمی آيد (۴۳)، به نام اسلام بد ترين نوع استبداد را بر مردم حاکم کرده اند.

mbarzavand@yahoo.com
نمايه و يادداشت:
۲۸- پايان دفاع آغاز بازسازی، هاشمی رفسنجانی، ص۸۶؛ يادداشت ۲۸ فروردين ۶۷ .
۲۹- پايان دفاع آغاز بازسازی، خاطرات سال ۶۷، هاشمی رفسنجانی، مقدمه ص۱۲.
۳۰- همان سند، ص ۱۴و۱۵.
۳۱- خاطرات آيت‌الله منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، فوريه ۲۰۰۱، ص ۲۸۱.
۳۲- بخشی از نامه مورخ ۲۵/۴/۶۷ به منظور سرکشيدن جام زهر.
۳۳- سخنرانی در کنگره بزرگداشت سرداران و ۱۶ هزار شهيد خوزستان،۱۰ اسفند ۱۳۷۹.
۳۴- پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۵۷۴.
۳۵- منظور اين است که در آينده با منتشر کردن نامه مورخ ۲۵ تير ۱۳۶۷ در مورد قبول قطعنامه و ساير نامه های سران به ايشان، مسئله روشن خواهد شد که من در چه وضعی جام زهر را نوشيده ام.
۳۶- پايان دفاع آغاز بازسازی، ص ۶۳۵-۶۲۰.
۳۷- همان سند، ص ۲۲۰.
۳۸- همان سند، ص ۲۰.
۳۹- همان سند.
۴۰- دفاع و سياست کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۶، ص ۶۶۱-۶۵۹.
۴۱- همان سند، ص ۶۵۹.
۴۲- دفاع و سياست کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۶، ص ۶۶۰-۶۵۹.
۴۳- برای اطلاع از ولايت فقيه و دروغ و جعلی بودن آن به کتاب «ولايت فقيه، بدعت و فرعونيت بنام دين»، از همين نويسنده، فصل ۱۲،۱۳و ۱۴ مراجعه کنيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016