دوشنبه 28 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲ چه بکنند؟ رشيد اسماعيلی

رشيد اسماعيلی
انتخابات رياست جمهوری آينده نمی‌تواند عرصه‌ای برای تحقق «آرزوهای بزرگ» باشد، لازم است که برای شرکت در اين انتخابات هدفی ملموس، عينی و قابل حصول داشته باشيم. حالا سئوال اينجاست که اگر در سال ۹۲ اميدی به ورود يک رييس جمهور اصلاح طلب به دفتر خيابان پاستور نيست و همچنين اگر بنا نيست در پی ورود چالش طلبانه به انتخابات باشيم پس با چه هدفی و چگونه وارد اين عرصه شويم؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

طی چند ماه گذشته بحث در مورد رويکرد اصلاح طلبان به انتخابات رياست جمهوری سال ۹۲ کم و بيش در محافل سياسی کشور جريان داشته است، منتها با طرح احتمال نامزدی آقای خاتمی اين مباحث به نقطه‌ی اوج خود نزديک می‌شود. پيش از اين و طی دو يادداشت جداگانه مفصلا دلايل خود در مخالفت با کانديداتوری آقای خاتمی را بر شمرده ام* در انتهای يادداشت دوم وعده دادم که طرح پيشنهادی خود برای انتخابات سال ۹۲ را پيش از عيد نوروز تقديم حضور دوستان کنم. اين نوشته وفای به آن وعده و دعوت به ادامه‌ی گفتگوست.

فرض بر اين است که خواننده‌ی اين مطلب دو يادداشت قبلی را خوانده است و از استدلال‌های نويسنده در مخالفت با ورود آقای خاتمی و منطق اصلاح طلبانه‌ی پس آن استدلال‌ها آگاه است. البته ذکر اين نکته ضروری است که در طرح پيش رو هيچ چيز خارق العاده يا کاملا تازه‌ای وجود ندارد، بنابراين به احتمال زياد آنانی که در پی «شکافتن سقف فلک» و در «انداختن طرحی نو» در انتخابات رياست جمهوری ۹۲ هستند را راضی نمی‌کند. اين مطلب احتمالا به مذاق دوستانی که به کمتر از «انقلاب» و «حل سريع و نهايی معضل دموکراسی از طرق انقلابی» راضی نيستند يا شرکت در انتخابات را اساسا همدستی با جنايتکاران و خيانت به خون شهدا و «ناديده گرفتن فداکاری‌های اسرا» می‌دانند نيز خوش نخواهد آمد، مخاطب اصلی اين مطلب کسانی هستند که هنوز و همچنان بر گزينه‌ی «اصلاحات درون زا» تاکيد می‌ورزند، از نظر من اين طيف جبهه‌ای از کارگزاران سازندگی، حزب مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامی تا نهضت آزادی و بخش عمده‌ای از نيروهای ملی-مذهبی را شامل می‌شود. البته به جز اين نيروها بسياری ديگر از روشنفکران و فعالين سياسی نيز هستند که نه به لحاظ تبار تاريخی و نه به لحاظ مبانی فلسفه ی سياسی قرابتی به اين جريانات نام برده ندارند ولی بر اساس تحليل و مبانی خود، خواهان براندازی نيستند و از سياست ورزی اصلاح طلبانه دفاع می کنند.

در عين حال اين مطلب بر ۴ پيش فرض اصلی مبتنی است:
پيش فرض اول: هسته‌ی اصلی قدرت در انتخابات رياست جمهوری سال ۹۲ ظرفيت پذيرش يک رييس جمهور اصلاح طلب را ندارد و نيروهای اصلاح طلب نيز در موازنه‌ی قوای کنونی توان لازم برای تحميل يک رييس جمهور اصلاح طلب به حاکميت را ندارند. (فراموش نکنيم که قدرت فقط برگ رای نيست که با آن بتوان کرسی رياست را فتح کرد. منابع اصلی قدرت را در جايی جز برگه های رای بايد جستجو کرد.)

پيش فرض دوم: با توجه به گزاره‌ی قبلی شرکت در انتخابات رياست جمهوری آينده به نيت کسب قدرت اشتباهی استراتژيک است، اگر چه پيش بينی قطعی در سياست آن هم در ايران دشوار است اما با توجه به واقعيات موجود رييس جمهور آينده به احتمال بسيار زياد از جناح اصلاح طلب نخواهد بود بنابراين اين درست نيست که اصلاح طلبان استراتژی انتخاباتی خود را با هدف اصلی «کسب قدرت» طراحی کنند.

پيش فرض سوم: ورود به اين انتخابات با رويکردی چالش طلبانه، ستيزه جويانه و به منظور «تحميل هزينه» به حاکميت يا پيروی از «الگوی سال ۸۸» نه تنها هيچ سودی به حال کشور، اصلاح طلبان و پروژه‌ی «گذار درون زا به دموکراسی» ندارد بلکه موجبات وارد آمدن ضربه‌ی نهايی به حرکت‌های اصلاح طلبانه و مسالمت آميز و همچنين برخورد با باقی مانده‌ی نيروهای جبهه‌ی اصلاحات را نيز فراهم می‌کند. اصلاح طلبان نبايد خود را به صورت موجود رو به غرق و مرگی ببينند که مايلند در لحظات آخر «زخمی کاری» هم به حريف بزنند، بلکه اصلاح طلبان بايد خود را به چشم مسافران و خدمه ی اصلی کشتی‌ای بنگرند که در طوفان گرفتار است و به عنوان مسافر اين کشتی بايد مهم‌ترين دغدغه‌شان سالم رساندن اين کشتی با همه‌ی مسافرانش (از جمله حريف مقابل) به مقصد باشد.

پيش فرض چهارم: در حال حاضر مهم‌ترين مشکل اصلاح طلبان فروپاشی تشکيلات سياسی و شبکه‌های ارتباط مدنی فعالين اصلاح طلب است، اين فروپاشی يکی از پيامدهای وقايع سال ۸۸ است. طی قريب چهار سال گذشته امکان سياست ورزی جمعی و قانونی از اصلاح طلبان سلب شده است به همين جهت و با توجه به سرشت اصلاح طلبی به عنوان يک نوع سياست ورزی علنی، جمعی و قانونی احيای اين امکان و به وجود آوردن حداقلی از احساس امنيت برای فعالين اصلاح طلب مهم‌ترين اولويت اصلاح طلبان برای بازسازی خويش است. در واقع اگر اين حداقل امکان و امنيت فراهم نشود نيروها ناخواسته در توری گرفتار می شوند که ابزار اجرای سياست ورزی اصلاح طلبانه را از دست داده و رو بسوی انفعال يا راديکاليسم تخيلی پيش می روند.

هدفگذاری
با توجه به سه پيش فرض مذکور اصلاح طلبان بايد در پی تبديل فضای امنيتی به فضای سياسی يا دست کم حرکت تدريجی کشور در اين مسير باشند، چرا که هر نوع رويکردی به اين انتخابات که منجر به شکل گيری حساسيت های ويژه ی امنيتی و تشديد تضييقات شود شانس موفقيت سياست‌های اصلاح طلبانه را در آينده به شدت کاهش می‌دهد. بنابراين يک هدفگذاری واقع بينانه برای سياست انتخاباتی اصلاح طلبان در سال ۹۲ امری حياتی است.

انتخابات رياست جمهوری آينده نمی‌تواند عرصه‌ای برای تحقق «آرزوهای بزرگ» باشد، لازم است که برای شرکت در اين انتخابات هدفی ملموس، عينی و قابل حصول داشته باشيم. حالا سئوال اينجاست که اگر در سال ۹۲ اميدی به ورود يک رييس جمهور اصلاح طلب به دفتر خيابان پاستور نيست و همچنين اگر بنا نيست در پی ورود چالش طلبانه به انتخابات باشيم پس با چه هدفی و چگونه وارد اين عرصه شويم؟

به نظر می‌رسد اصلاح طلبان اگر بتوانند از اين انتخابات به عنوان بستر و فرصتی برای احيای شبکه‌ی ارتباطی فعالين خود استفاده کنند و حداقلی از امکان سياست ورزی جمعی و قانونی را برای فعالين خود در سراسر ايران فراهم آورند، و همچنين «گام های نخستين» در مسير اعتماد سازی و خارج شدن از فضای امنيتی که لازمه فعاليت اصلاح طلبی است را بردارند آن‌گاه می‌توانند مدعی شوند که آنچه را از اين انتخابات می‌خواستند به دست آورده‌اند بدون اينکه خودشان هزينه‌ای دهند يا هزينه‌ای به حاکميت تحميل کنند. البته در جناح حاکم هم افراطيونی هستند که آرزو می‌کنند اصلاح طلبان به گونه‌ای رفتار کنند که آن‌ها بتوانند خاتمی را هم محصور و مابقی اصلاح طلبان را نيز محبوس يا وادار به مهاجرت کنند اما به رغم وجود نيروهای افراطی در دو سوی ماجرا اين انتخابات همچنين می‌تواند نقطه‌ای باشد برای آغاز فرآيند تنش زدايی و اعتمادسازی بين جناح‌های مختلف سياسی کشور آن هم در شرايطی که کشور با چالش‌های مهم و مهيب داخلی و بين المللی مواجه است.

چگونه به اين هدف برسيم؟
پيش از اين و در دو يادداشت قبلی توضيح دادم که چرا نامزدی آقای خاتمی نمی‌تواند به تحقق اين هدف کمک کند، ورود آقای خاتمی به عنوان نامزد اصلاح طلبان به انتخابات موجب تحريک و هراس حلقه‌های امنيتی حاکميت و بروز واکنش‌های شديد و غريزی به وسيله‌ی آن‌ها می‌شود و عرصه را بر اصلاح طلبان تنگ می‌کند، وقتی برخی دوستان صراحتا می‌گويند و می‌نويسند هدفشان از دعوت از آقای خاتمی «تکرار الگوی ۸۸ و تحميل هزينه به حکومت» است چه انتظاری از دستگاههای امنيتی داريم؟ همانطور که آقای خاتمی خود بار‌ها در گفتگو با فعالين سياسی اصلاح طلب طی ماههای اخير گفته‌اند از اين انتخابات نبايد به عنوان عرصه‌ای برای چالش با نظام استفاده کنيم و تلقی حکومت از ورود آقای خاتمی به انتخابات آن هم با اين تحليل‌ها و پيش زمينه‌ی اين چند ساله چيزی جز يک «چالش امنيتی» که لازم است «مهار و سرکوب» شود نخواهد بود.

ما همچنين با تحريم انتخابات هم نمی‌توانيم به اين هدف يعنی بازسازی شبکه‌ی ارتباطی اصلاح طلبان در سراسر کشور دست يابيم چرا که ستادهای انتخاباتی بهترين بستر برای احيای اين شبکه است. بنابراين بهترين گزينه شرکت در انتخابات با يک گزينه‌ی ديگر به جز آقای خاتمی است، گزينه‌ای معقول و معتدل و البته اختصاصی اصلاح طلبان که حساسيت‌های امنيتی حول آقای خاتمی را نداشته باشد، چهره‌ای ميانه رو محسوب شود و از حداقل‌های لازم جهت نامزدی يک جريان بزرگ سياسی نظير جريان اصلاحات نيز بهره‌مند باشد. اما آن شخص کيست؟ به نظر من از ميان اصلاح طلبانی که تا کنون برای شرکت در انتخابات تلويحا و تصريحا اعلام آمادگی کرده‌اند دو نفر بيش از ديگران برای کمک به تحقق اين هدف واجد شرايط هستند: «محمد علی نجفی» و «اسحاق جهانگيری». من شخصا محمدعلی نجفی را ترجيح می‌دهم ولی به هر حال فکر می‌کنم اصلاح طلبان با در نظر گرفتن مجموع شرايط بايد بر روی يکی از اين دو نفر اجماع کنند. نقش چهره‌ی شاخص و پر نفوذی مانند آقای خاتمی و سياستمدران و اصلاح طلبان برجسته‌ی ديگر مانند عبدالله نوری و محمد موسوی خوئينی و «شايد» هاشمی رفسنجانی در کمک به ايجاد چنين اجماعی غيرقابل انکار است، البته حتی اگر به جز اين کانديدای اصلی يک يا دو کانديدای فرعی ديگر مانند عارف هم در انتخابات حضور داشته باشند باز هم اصلاح طلبان به شرطی که با هدف پيش گفته وارد انتخابات شوند زيانی نخواهند کرد هر چند بهتر است کانديداهای ديگر منصرف شوند. (البته برای منصرف کردن افرادی مانند آقای عارف نبايد از شيوه‌ی ايراد اتهام، تحقير و تمسخر استفاده کرد، لازم است که اصلاح طلبان برای منصرف کردن اين چهره‌ها از ابزار چانه زنی و گفتگو استفاده کنند)

از آنجايی که شخصا «محمد علی نجفی»** را بهترين گزينه در بين گزينه‌های موجود می‌دانم برخی از ويژگی‌های او را که وی را به کانديدايی مناسب برای جبهه اصلاحات تبديل می‌کند بر می‌شمرم. نجفی از سابقه مديريتی قابل توجهی برخوردار است. در کابينه‌های ميرحسين موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی حضور داشته، مشاور و عضو ارشد ستاد مهدی کروبی بوده است و اين حضور در کنار افراد مذکور او را به همه‌ی اين چهره‌ها نزديک کرده است. او در حال حاضر نه تنها روابط خوب و نزديکی با محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی دارد بلکه اين ظرفيت را دارد تا کانديدای مورد تاييد و حمايت عبدالله نوری و همچنين محمد موسوی خوئينی هم باشد. نجفی چهره‌ای تکنوکرات، معتدل، با پرنسيب، خوش بيان و خوش ظاهر است که از حداقل شرايط لازم برای بر عهده گرفتن نامزدی اصلاح طلبان در انتخابات پيش رو بهره‌مند و تا حدودی در جامعه هم شناخته شده است. نجفی در عين حال چهره‌ای نيست که «بسيج وسيع اجتماعی-خيابانی» ايجاد کند و به همين جهت او با حساسيت‌های ويژه‌ی امنيتی و سياسی روبرو نيست. او نهايتاً می‌تواند مقداری رای برای اصلاح طلبان جمع کند و اين می‌تواند سرمايه اصلاح طلبان برای ادامه راه باشد. (در واقع در سال ۷۶ نيروهای جناح چپ جمهوری اسلامی که بعد‌ها به اصلاح طلب معروف شدند نيز آقای خاتمی را با همين نيت در انتخابات نامزد کردند که البته با پيروزی غير منتظره‌ی او روند سياسی کشور شکل ديگری به خود گرفت.) او در عين حال خود را به پروسه‌ی بازسازی اصلاحات متعهد می‌داند البته در کل چه نجفی، چه جهانگيری چه هرکس ديگری که به عنوان کانديدای اصلاح طلبان وارد اين انتخابات بايد تعهدی پيشينی برای اين منظور دهد و با اتمام روند انتخابات برای ادامه‌ی روند بازسازی اصلاح طلبان بکوشد. ضمن اينکه کانديدای اصلاح طلبان برای رسيدن به منظور اصلی اين جريان از شرکت در انتخابات و در جريان مديريت ستادهای تبليغاتی خود به هيچ وجه نبايد به گونه‌ای عمل کند که يک نوع بسيج سياسی خيابانی يا فضای راديکال و عاطفی شکل بگيرد.

لطفا انتخابات شورا‌ها فراموش نشود!
ما در سال ۹۲ همزمان با انتخابات رياست جمهوری، انتخابات شورا‌ها را نيز پيش رو داريم که اگر هدف اصلی‌مان حرکت به سوی احيای فضاهای سياسی از دست رفته و بازسازی تشکيلات و نيرو‌ها باشد اهميتش به هيچ رو کمتر از انتخابات رياست جمهوری نيست و چه بسا می‌توان گفت با توجه به ليست های متعددی که اصلاح طلبان می‌توانند در اين انتخابات ارائه کنند اهميت بيشتری هم دارد. اين انتخابات همچنين می‌تواند فرصتی باشد برای استفاده از کانديداهای جوان اصلاح طلب و ميدانی برای معرفی و تجربه اندوزی آن‌ها. به همين دليل در کنار معرفی يک کانديدای معقول برای انتخابات رياست جمهوری (به طور خاص نجفی يا جهانگيری) بايد به دنبال معرفی ليست نامزدهای انتخابات شورا‌ها نيز در سراسر ايران باشيم که خود بهترين بستر و محمل برای تجديد حيات شبکه‌ی روابط فعالين اصلاح طلب است.

مهم‌ترين و ظريف‌ترين نکته اين است که اصلاح طلبان از اين فضا بايد به نحوی استفاده کنند که هم به حکومت و هم به جامعه نشان دهند يک نيروی سياسی قابل پيش بينی و قابل اعتمادند.

مدعی نيستم که اين طرح کامل و بدون عيب است اما در مجموع فکر می‌کنم که گزينه‌ی يک نامزد ديگر به جز شخصيت های درجه اول اصلاح طلب نظير آقای خاتمی –که البته کف آن نجفی و جهانگيری باشد- هم هزينه‌ی کمتری دارد و هم فايده‌ی بيشتری. فراموش نکنيم که اساس تصميم گيری برای مشارکت سياسی موازنه‌ی هزينه-فايده است. نمی توان با سياستی که ريسک بالا و امکان موفقيت اندک دارد دست به عمل سياسی زد. در عين حال فکر می‌کنم لازم است تا اين مسئله همچنان به گفتگو گذاشته شود تا تصميم نهايی جبهه‌ی اصلاحات تصميمی پخته و صيقل يافته باشد.

پی نوشت ها:
*یادداشت اول «چرا با کاندیداتوری آقای خاتمی مخالفم؟» اینجا: http://news.gooya.com/politics/archives/2013/03/156468.php
و یادداشت دیگر «در ضرورت نیامدن خاتمی» اینجا: http://news.gooya.com/politics/archives/2013/03/156728.php قابل دسترسی است
**اخیرا نامه‌ای منتشر شده است تحت عنوان دعوت ۹۱ چهرهٔ اصلاح طلب از خاتمی برای شرکت در انتخابات. نام محمد علی نجفی هم در این نامه هست، به نظر می‌رسد اگر آقای خاتمی زود‌تر و به بهانهٔ همین نامه با یک «نه قاطع» تکلیف آمدن و نیامدنش را مشخص کند آنگاه می‌توان به گزینه‌های دیگر مثل نجفی و جهانگیری پرداخت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016