سه شنبه 13 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اعترافات سيزده بدری! بابک داد

بابک داد
ما با هر دروغی که می‌پذيريم و دم نمی‌زنيم، با هر دروغی که می‌گوييم و خجالت نمی‌کشيم، بيشتر از قبل در باتلاق بدبختی و فقر و رياکاری و نکبت فرو می‌رويم و آينده‌ای سياه‌تر از اين در انتظارمان خواهد بود. پس شايد بد نباشد از همين امروزی که به "روز شوخی دروغ" در جهان معروف شده؛ شروع کنيم و اين نکبت را از دل و جان و زندگی و دنيای‌مان پاک کنيم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

اينها دروغ سيزده نيستند. ملغمه ای از دروغ و راست هستند و شما مجبوريد همه را باور کنيد!

ما مردمی "عدالت طلبيم"! برايمان نفس عدالت مقدس است و فرقی نمی کند که از کدام مظلوم يا کدام زندانی دفاع کنيم و سليقه سياسی اش را هم در دفاعمان دخالت نمی دهيم. ما به حقوق بشر همه آدمها احترام می گذاريم و اينکه با چه عقيده ای، در زندان افتاده و يا تبعيد شده اند، برايمان فرقی نمی کند. اين دروغ سيزده نيست، باور کنيد. ما برای کسی حکم صادر نمی کنيم. به ما چه که ميرحسين يا خزعلی يا عابدينی يا کروبی يا ستوده يا رهنورد چطور فکر می کنند؟ «زندانی» برای ما زندانی است و همه زندانيان عقيدتی حق دارند آزاد شوند و ما از همه آنها دفاع می کنيم. در اين هدف ما با همديگر متحديم. زد و بند سياسی نمی کنيم. خودی و غيرخودی نمی کنيم. ما طرفدار حقوق بشريم. چون از هر قبيله ای از ما، يکی در زندان اسير است، ما برای نجات همه اعضای قبيله هايمان، تبديل به «يک قبيله» و يک ملت واحد شده ايم و ديگر زندانی سياسی در زندانها باقی نمانده است. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ سيزده هستند.

ما ملتی آزاديخواهيم. آزادی را هم فقط برای خودمان و خانواده مان نمی خواهيم. آزادی را برای همه می خواهيم. حتی برای آنهايی که مخالف ما فکر می کنند و حرفهايی می زنند که ما دوست نداريم. ما آزادی را اسير و دربند ذهنيات و سلايق خود نمی کنيم. اگر غير از اين را شنيديد، بدانيد دروغ سيزده است و باور نکنيد.

ما ملتی آگاه شده ايم و ديگر خرافاتی نيستيم. خب می گويند فقط در يک ماه اخير، بيست تا "امام زمان قلابی" در مسجد جمکران دستگير شده اند! به ما چه؟ اصلا" دروغ می گويند که ما ۵۱ ميليارد تومان به جمکران نذورات داده ايم. يا روزی ۱۸۰ ميليون تومان در امامزاده ها پول و نذورات می ريزيم. دروغ است که بعد از انقلاب اسلامی، ما ۹۵۰۰ امامزاده جديد در شهر و ديارمان ساخته ايم و پول توی آن می ريزيم و خمس و زکات به آخوندها می دهيم تا ثروتمان حلال شود! ما که فريب اين امام زمانهای قلابی و شياد و آن آخوندهای دين فروش را نمی خوريم. اينها يک مشت دروغ سيزدده هستند. باور نکنيد.

می گويند ما حاضريم برای يک کنسرت خارجی ۵۰ يورو پول بليط بدهيم، ولی بيشتر از دو دقيقه در روز هم کتاب نمی خوانيم. اين يک دروغ بزرگ است! ما آنقدر مطالعه می کنيم تا ديگر اشتباهات تاريخی را تکرار نکنيم. برای همين است که ديگر نمی توانند رگ اميرکبيرها را در حمام فين بزنند و نمی توانند مصدق ها را منزوی کنند و شکنجه منسوخ شده، چون ما آگاهيم. ما خودمان را مديون آنهايی می دانيم که به ما چيزی ياد داده اند. اسم معلمان ابتدايی و دبيرستان و دانشگاهمان را بلديم و هر سال، در دوره بازنشستگی به آنها سر می زنيم. چون آنها به ما خيلی چيزها ياد داده اند. ما حتی به خانواده همه کسانی که به خاطر ايران و آزادی به زندان و تبعيد رفته اند، ماهيانه کمک مالی می رسانيم و به آنها سر می زنيم. غير از اينها هرچه شنيديد بدانيد دروغ سيزده است و باور نکيند!

ما پول خود را خرج آنتاليا و تايلند و دوبی نمی کنيم. ما به سايتهايی که آگاهی می دهند، کمک مالی می کنيم. آن امام زمانهای قلابی در جمکران که دستگير شده اند، مشتری و بازاری در بين مردم ما ندارند و همينطوری ازدياد نسل کرده اند! ما ديگر خيلی آگاه هستيم و گول نمی خوريم. ما اينترنت داريم و در عصر ارتباطات زندگی می کنيم. اينها دروغ سيزده است که می گويند ما در فيسبوک صفحه "شوشول فرنود" را هزار برابر صفحه های آگاهی بخش و صفحات شعر و تاريخ و خبر لايک می زنيم. ما سايتهای تاريخی را بر سايتهای بازی و تفريح و فال عاشقانه ترجيح می دهيم، تا دوباره کسروی و فاطمی و مصدق و ملک الشعرا و اميرکبيرمان را نکشند. غير از اينها دروغ است، باور نکنيد.

اگر اهل خدا و پيغمبريم، که ديگر اصلا" دروغ نمی گوييم چون ما دينداريم و دروغ حرام است. دروغ می گويند که دين برای ما در سينه زنی محرم و صفر خلاصه شده! ما عاشورا را درک کرده ايم و مردان خود را تنها نمی گذاريم. ما اهل کوفه نيستيم و نمی گذاريم حسين را در کربلا دوره کنند و علی را بکشند. ما صبح را با بسم الله شروع می کنيم و تا شب، دهان بر دروغ می بنديم. نه معامله دروغ. نه شهادت دروغ. نه خريد و فروش دروغ نمی کنيم. ما نزول نمی خوريم و نزول نمی دهيم. بانکداری اسلامی داريم که سودش اسلامی است. رباخواری نيست.

ما اصلا" اهل نژاد پرستی نيستيم. تهرانی و شهرستانی و شمالی و جنوبی برايمان فرقی ندارد. آدم سياه و سفيد فرقی برايمان ندارد. دروغ می گويند که ما بين خودمان هم خودی و نخودی و غيرخودی می کنيم. ما از تبعيض بين عرب خوزستانی و ترک آذری و لر و کرد بيزاريم. همه را به چشم "انسان" نگاه می کنيم. اصلا" ما لطيفه های قومی را دوست نداريم و سعی نمی کنيم لهجه اقوام ايرانی را به تمسخر بگيريم و بخنديم. چون همه ما ايرانی و انسانيم. ما "انسانيت" را ستايش می کنيم. غير از اين اگر چيزی از طرف ما می شنويد، بدانيد دروغ سيزده است!

ما با هرگونه اعدام و خشونت مخالفيم. بهانه تراشی هم نمی کنيم که بگوييم اين يکی قاتل بود و آن يکی زورگير و اين يکی قصاص شد و آن يکی حقش بود اعدام شود. اصلا" از ديدن صحنه های اعدام و رقص مرگ يک اعدامی روی هوا لذت نمی بريم و ديدن اين صحنه ها را تحريم می کنيم. دروغ می گويند که ما صبح زود به تماشای اعدام رفته ايم، ما به کوه می رويم و در مسيرمان به محيط زيست اطرافمان در طبيعت خدمت می کنيم. ما همه جا را از زباله ها پاکسازی کنيم. آشغال در رودخانه و کوه و جنگل نمی ريزيم. ما هوا را با ماشينهای خود آلوده نمی کنيم. چون ما اين خاک و اين وطن را دوست داريم. دروغ می گويند اگر غير از اين بگويند.

دروغ سيزده است اگر بگويند ما مردمی خودخواه شده ايم. ما دغدغه فقرای محله مان را داريم. دغدغه کودکان خيابانی نمی گذارد ما بخوابيم. نگرانی از اينکه چرا آمار فحشا به سن ۱۲ سال رسيده، خواب را از چشممان ربوده و دروغ می گويند که ما مصرف کننده همين بازار فحشا هستيم و با دادن يک کارت شارژ ۵هزار تومانی ايرانسل، دختران نوجوان را به رختخواب می بريم.

دروغ می گويند که ما اجازه می دهيم در دوبی و ترکيه و تايلند، دختران ايرانی را اجاره بدهند. ما در اطرافمان مراقب هستيم و دست همديگر را می گيريم. اگر همسايه مان سر بی شام به زمين بگذارد، ما خوابمان نمی برد. اگر شده سفر کيش و دوبی و اروپايمان را لغو می کنيم و هزينه اش را ميان آنهايی که با سيلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند، توزيع می کنيم. در اطراف ما کسی از سرما نمی لرزد. کسی کارتن خواب نيست. کسی بخاطر پول دارو رنج نمی کشد. کسی بخاطر بدبختی معتاد نشده. بی خانمانی در برف نمی ميرد. و اگر هم مُرد، ما نمی گوييم به جهنم! بلکه از غصه دق می کنيم. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ است و باور نکنيد.

می گويند ما آزادی نمی خواهيم و برای آزادی کاری نمی کنيم. اين دروغ سيزده است؛ ممعلوم است که ما آزادی می خواهيم، ولی به شرطی که خودش بيايد. يا بياورندش! ما منتظر حمله خارجی ها يا ظهور مهدی و چاوز و مسيح ننشسته ايم. ما برای آزادی خودمان هزينه می دهيم؛ درست مثل آفريقا و هندوستان و برمه. ما هر روز، دسته جمعی قرار می گذاريم و به ديدار يکی از خانواده زندانيان سياسی می رويم. ما فريب ارتش چند ميليونی تفرقه افکنان سايبری حکومت را نمی خوريم. ما گول رياکارانی که بين مان تفرقه انداخته اند و هر روز ما را نسبت به هم بدبين می کنند، نمی خوريم. ما با همديگر اتحاد داريم و يکصدا هستيم و تا آزادی همه زندانيان بيگناه از زندانها دست بردار نيستيم. غير از اين، هرچه بگويند دروغ سيزده است!

ما شايسته آزادی و برابری و رفاه و عدالت و لايق همه چيزهای خوب دنيا هستيم؛ چون ايرانی هستيم و همه می دانند ايرانيها از همه بهترند! در ضمن از صبح تا شب، مسئولان کشور به ما می گويند «ملت رشيد و آگاه و بالغ و خوب و نجيب و شريف و...» آنها که از ما نمی ترسند که به ما دروغ بگويند. لابد ما همينطور هستيم و آنها ما را همين طوری دوست دارند که نجابتمان معنای "حماقت" بدهد. بلوغمان طعم "عقب ماندگی" داشته باشد. آگاهی مان در اندازه خبرهای صداوسيما و روزنامه کيهان باشد. شرافتمان در حدی باشد که هر بی شرافتی و اختلاس و دزدی و ظلمی را تحمل کنيم و دم نزنيم. و کاری نکنيم که کهريزکی شويم و نجابتمان از بين برود!

ما اصلا" اهل دروغ نيستيم. ما کار دروغ نمی کنيم. ما مدتهاست که دروغ گفتن را فراموش کرده ايم. ولی بدبختانه به دروغ شنيدن معتاد شده ايم. برای همين برای ما همه روزها سيزده است. خب اين هم تفريح حکومت ماست. به ما ربطی ندارد. حکومت عوض بشود ما هم خوب می شويم. هر کسی يک تفريحی دارد. تفريح ما هم اين است که دروغ اينها را بشنويم و گاهی که لازم بشود، خودمان هم يک دروغ مصلحتی کوچولو می گوييم. خودمان خوب می دانيم که ويروس دروغ، مثل ويروس سرماخوردگی مُسری است و برای درمانش همه بايد با هم آستين بالا بزنيم. ولی وقت هست. بگذار اول بقيه درست بشوند، ما هم می شويم.

ما با هر دروغی که می پذيريم و دم نمی زنيم، با هر دروغی که می گوييم و خجالت نمی کشيم، بيشتر از قبل در باتلاق بدبختی و فقر و رياکاری و نکبت فرو می رويم و آينده ای سياه تر از اين در انتظارمان خواهد بود. پس شايد بد نباشد از همين امروزی که به "روز شوخی دروغ" در جهان معروف شده؛ شروع کنيم و اين نکبت را از دل و جان و زندگی و دنيايمان پاک کنيم. شايد بتوانيم هم قسم شويم که نه دروغ بگوييم، نه دروغ بپذيريم. شايد راه نجاتمان همين باشد. وگرنه به زودی يا بايد به دروغ «بهاری» احمدی نژاد تن بدهيم و يا اسير دروغ «دين فروشان» خامنه ای و حاميانش شويم و يا دروغ ديگرانی را که از راه می رسند باور کنيم. و بعد به آهنگ دروغين "همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم!" گوش کنيم و به دروغ تصور کنيم که داريم زندگی می کنيم و خوشحاليم.

اگر امروز شروع نکنيم، روزی يک به يک در اين باتلاق نکبت و دروغ، جان می دهيم و می ميريم و ديگران هم فکر می کنند که مرگ ما هم مثل همه خبرهای اطرافشان خبری دروغ بود. شايد برای همين است که ما عزيزترين مردگان خود را هم خيلی زود از ياد می بريم. و به دروغ تصور می کنيم که زنده ايم. «نحسی دروغ» را در اين سيزدهم فروردين (اول آوريل)، از زندگی و جامعه مان بدر کنيم. شايد خيرمان در راستی باشد.

فرصت نوشتن | وبلاگ بابک داد
http://www.babakdad.blogspot.com

فيس بوک همگانی بابک داد
https://www.facebook.com/babakdad.page


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016