جمعه 16 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جماعت امامزاده پرست، روشنفکر ساز هم می‌شود، بیژن صف سری

بيژن صف‌سری
بین افزایش امام زاده‌ها و ماجرای روشنفکرسازی پس از انقلاب، رابطه‌ای وجود دارد که برایند و ماحصل آن در یک جمله خلاصه می شود و آن اینکه «جماعت امام زاده پرست، روشنفکر ساز هم می شود»، چرا که همه چشم امید این جماعت یا به اسمان است که سیم اتصال آن را در همین امام زاده‌ها می بیند و یا چشم امید به دوزخیان روی زمین دارد که ماحصل آن روشنفکرسازی می شود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

یکی از خصلت های ما ایرانی ها برچسب زدن و اعطای القاب غلو آنگیز بر دیگران است و این خوی خصلت از دیر باز در فرهنگ ما ایرانی ها وجود دارد کافی است درمناسبات روزمره خود با دیگران دقت کنید مثلا فردی که در ارتش و یا نیروی انتظامی یک گروهبان یا استوار ساده است ، در بیرون از محیط کاری خود ، جناب سروان خوانده می شد و یااگر فرزند یکی از اقوام و اشنایان به دانشگاه راه می یابد، از همان سال اول ورود به دانشگاه ، از سوی والدین خود و یا دربین فامیل ، با در نظر داشتن رشته تحصیلی او ، اقای دکتر و یا مهندس خطاب می شوند، وحتی تا همین چهل سال پیش کسی که از فرنگ بر می گشت، به صرف چند سال زندگی در خارج از کشور و احیانا دانستن زبان فرنگی ، بی آنکه توشه ای از علم و معرفت و دانش به همراه می داشت ، به القابی مزین می شد که امروز حکایت های طنز آمیززیادی از این نوع آخر در فرهنگ عامیانه ما وجود دارد که نشان از خوی خصلت ما ایرانی ها در بذل و بخشش اینگونه القاب است .

اما پس از ماجرای سال 57 به دلیل تب انقلاب و خواندن کتاب های سیاسی وایضا مباحث سیاسی که اوج آن را در مناظره های خیابانی خاصه اطراف دانشگاه تهران شاهد بودیم ، واژه دیگری به القاب های کاذب اضافه شد که القابی چون دکتر و مهندس و ...را تحت الشعاع خود قرار داد وآن هم لقب "روشنفکر " بود که بعد از انقلاب کاربرد عمومی پیدا می کند ، واژه ای که پیش ازآن دارای ارج و قرب ویژه ای بود و تنها به کسانی اطلاق می شد که به واقع صاحب اندیشه و تفکروالا بوده و بار مسئولیت هدایت یک جامعه را بر عهده داشتند و یا دست کم تصور مردم از شنیدن واژه روشنفکر، چنین بود وبرخلاف امروز تعداد این افراد منورالفکر در جامعه بسیارهم اندک و غالبا هم اهل علم و قلم و مدرسه بودند و بیش از سیاست ورزی همه همت شان در فرهنگ سازی بود .

امروز به لطف انقلاب و حاکمیت بر امده از آن ، با خیل روشنفکرانی مواجه هستیم که شاید از این بابت درجهان دارای رتبه اول باشیم ، اما با این همه مشکلات و معضلات جامعه چه به لحاظ سیاسی و چه از منظر فرهنگی کماکان بر قوت خود باقی است طرفه آنکه وقتی اعلام می شود تعداد امام زاده های کشور پس از انقلاب سه برابر شده و افزایش یافته است ، کسی تعمقی در چرایی این افزایش ندارد آن هم با وجود خیل روشنفکرانی که آمار رشد و افزایش آنها هم نسبت به پیش از انقلاب کمتر از افزایش امام زاده ها نبوده است ، و یا دست کم این پرسش مطرح نگردید ، چرا در جامعه ای که کمترین مدرک تحصیلی آن لیسانس است و همه از نعمت سواد و دانش برخوردار هستند ، ودر جراید و رسانه های داخل و خارج از کشور، افاضات روشنفکران جامعه ، مدام در حال نشرو پخش شدن هستند وهمه سعی و تلاش خود را بر آگاهی وبیداری ملت گذاشته اند ، تعداد امام زاده ها ، آن هم دورغین افزایش می یابد ؟ ایا تنها به صرف حاکمیت حکومت دینی در جامعه می توان امام زاده قلابی به مردم غالب کرد؟

بی گمان طی 35 سال گذشته در حالیکه سیر تولید و تکثیر روشنفکرکاذب طی می شد و ادامه داشت و هر روز به کشفیات تازه چون « روشنفکر دینی » و چه و چه نائل می گردید ، هم زمان تلاش مذبوحانه ای هم از سوی حاکمیت در تولید امام زاده های دورغین صورت می گرفت و در رفع نیازجماعت امامزاده پرست ، بقع و بارگاه های زیارتی جدید یکی پس از دیگری در اقصی نقاط کشور ساخته می شد ، و بر خلاف تصورعامه جامعه ، نظام و حاکمیت بنا بر اصل عرضه و تقاضا و نیازی که در جماعت امام زاده پرست تشخیص داده بود، ضمن بر اوردن این نیاز، منبع در آمدی هم برای خود می ساخت . تا نگوئید به کدام نشانه ، می گویم به این نشانه که " آیا تا کنون شنیده و یا خواند ه اید که مردم یک ابادی و یا حتی شهر هایی که در اطراف این امام زاده های جدید دورغین ساکن هستند ، به نشانه اعتراض اقدام و یا حرکنی در جهت خراب کردن ، این بقعات و یا بارگاه های زیارتی انجام داده اند ؟ و یا دست کم این زیارتگاه ها به دلیل دورغین بودنشان از سوی مردم تحریم شدند ؟و یا لب ریز از زائران است ؟

بی شک پاسخ منفی است بنا بر این، به همین دلیل می توان گفت بین افزایش امام زاده ها و ماجرای روشنفکر سازی پس از انقلاب ، رابطه ای وجود دارد که برایند و ماحصل آن در یک جمله خلاصه می شود و آن اینکه « جماعت امام زاده پرست، روشنفکر ساز هم می شود »، چرا که همه چشم امید این جماعت یا به اسمان است که سیم اتصال آن را در همین امام زاده ها می بیند و یا چشم امید به دوزخیان روی زمین دارد که ماحصل آن روشنفکرسازی می شود ، که در واقع پیامبرانی را خلق می کنند تا بلکه با معجزه ای گره از کار فرو بسته شان باز کنند غافل که این پیامبران دورغین نه تنها معجزه ای جز حرف و سخن بی عمل نداشته بلکه راه بلد هم نبوده تا این کاروان سرگشته را سلامت به مقصد برسانند.

و اما اگر از ویژه گی ها و نشانه های این روشنفکران قلابی ، چه از نوع دینی و یا سکولار ، خواسته باشید تا اصل را از فرع تشخیص دهید ، از مهمترین نشانه های این منورالفکران دورغین اول از همه داشتن سابقه زندان در رژیم گذشته ویا رژیم فعلی است ، و دومین نشانه ، از دل نظام برآمدن برخی از آنها است اما امروز در صف مقدم مخالفان سر سخت رژیم قرار دارند (بی شک استثنا هم وجود دارد ، آنانیکه حقاتیت ، قلم ، اندیشه واعمالشان برای مردم حجت است و وجود شان منشا خیر جامعه است وتفاوت عمده این افراد با روشنفکران کاذب ، بی ادعایی در رهبریت جامعه و ایضا روشنفکر بودن است ) سومین نشانه که از قضا مهمتر از دو نشانه اول است فرمول و راه کار های ارائه شده از سوی این منورالفکران برای برون رفت از وضعیت فعلی کشوراست ، که غالبا اگر چه نه به صراحت اما تلویحا ، نسخه ای که برای رهایی ملت و میهن می پیچند ، نوش دارویی است که یا در داروخانه های کشور های ابر قدرت پیدا می شود و یا باید به شفاخانه بیت رهبری مراجعه کرد و جالب اینکه هر دو گروه این روشنفکران کاذب برای صدق مدعای خود یا به قسم و آیه متوسل می شوند (روشنفکر دینی ) و یا با آوردن فکت هایی از مارکس ، وبر و.....( روشنفکر سکو لار) سعی درجا انداختن تئوری های مالیخولیایی خود را دارند و هر راه دیگری را ختم به رم میدانند و تنها نقشی که برای ملت قائل هستند ، نقش سیاهی لشکر است از این رو تنها رسالت و تکلیفی که در خود احساس می کنند اتحاد در بین گروه های همسو و تعین آلتر ناتیو است و بس .

می گویند روزی مشيرالدوله پيرنيا کنار مدرس نشسته بود واز ماوقع روز سياست می گفت تا اینکه با اندوهی عميق از مدرس پرسيد : آقا پس کی اين مملکت نجات می بابد و اصلاح می شود؟ مدرس گفت روزی که انگلستان در جزيره اش محصور گردد و شما بر گرديد نائين و رضا خان برود آلاشت و من هم بروم دنبال کار طلبگی به ولايت خودم

حال حکایت امروز ما است ، اگر باور کنیم که در پس هر سکوت، فریادی است، بی گمان امروز ملت ایران با سکوت خود بر سر این جماعت نسخه پیچ روشنفکر نما فریاد میزند که " عزیزان از ما در گذرید که اگر ما را به حال خود واگذارید ما راه خود میدانیم" .

bijan-safsari.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016