گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
5 فروردین» عسگراولادی: موضوع موسوی و کروبی قفلی است که اگر باز نشود در انتخابات آینده دچار مشکل خواهیم شد 19 اسفند» عارف: اصلاحطلب هنجارشکنی و برخوردهای خشن را نمیپذیرد 6 اسفند» تاکید جمعی از نمایندگان پارلمان سوئد بر آزادی رهبران جنبش سبز 28 بهمن» ديدار و گفتگوي عبدالله نوري با فاطمه كروبي 27 بهمن» دختر موسوی: فشارهای امنیتی منجر به جدایی همسرم شد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شکوری راد: نظر موسوی و کروبی برایمان مهم و تعیین کننده استبه گزارش صابر سعیدی در سایت کلمه، انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ که منجر به شکل گیری جنبش سبز شد، همه چیز را در عرصه سیاسی اجتماعی ایران تحت تاثیر قرار داده است. در واقع هر تحلیل و رفتاری در عرصه سیاسی با نادیده گرفتن این اتفاق بزرگ، ابتر می ماند و باید به نحوی تکلیف خود را با آن روشن کند. این وضعیت درباره انتخابات پیش روی ریاست جمهوری نیز صادق است. حکومت نیاز فروانی دارد تا ظاهر زننده ای را که از خود در انتخابات پیشین ریاست جمهوری در انظار جهانی و داخلی ایجاد کرد، با نمایشی از ظاهر انتخابات اصلاح کند و در مقابل نیروهایی که خود را نسبت به بهبود وضعیت مردم و نجات کشور از خطرات پیش رو متعهد می دانند، این مقطع را فرصتی برای اصلاح رویه ها و تحمیل اراده ملی برای تغییر رویکردها بر اقلیت حاکم می دانند. هرچند توافق ضمنی بر سر اصل بهره گیری از این فرصت بین نیروهای اصلاح طلب و سبز وجود دارد، اما بر سر چگونگی آن، بحث ها و نظرات متفاوت است. یکی از این راهبردها که اقبال بیشتری به آن شده، حضور در انتخابات با استفاده از نام و اعتبار سید محمد خاتمی است. راهبردی که به فرض درستی آن، باز با این پرسش مواجه است که خاتمی “چگونه” بیاید؟ و با توجه به احتمال نیامدن خاتمی به عرصه انتخابات به عنوان کاندیدا، “خاتمی چگونه و با چه موضعی نیاید؟” جبهه مشارکت به عنوان یکی از بزرگ ترین احزاب اصلاح طلب، از گروه هایی است که در شکل گیری هر یک از مواضع سیاسی در انتخابات آتی می تواند نقش مهمی را در بین اصلاح طلبان ایفا کند. این حزب در سال گذشته طی بیانیه ای، با تلویح نزدیک به تصریح، موضع عدم شرکت در انتخابات را اعلام کرد، اما اخیرا همنوا با موضع بخش دیگری از اصلاح طلبان، از حضور در انتخابات با کاندیداتوری خاتمی حمایت کرده است. همه اینها در حالی است که به گفته علی شکوری راد، عضو شورای مرکزی این تشکل اصلاح طلب، “در موضع حاکمیت، چیزی تغییر نکرده است”. شکوری راد در عین حال می گوید که جبهه مشارکت عدولی از مواضع پیشین خود ندارد. با این اوصاف رویکرد مشارکت در انتخابات چگونه توجیه می شود؟ ضامن سلامت انتخابات برای مردمی که دعوت به رای دادن می شوند چیست؟ و بالاخره اینکه، دو کاندیدای انتخابات پیشین، میرحسین موسوی و مهدی کروبی که مورد حمایت اصلاح طلبان و شخص سید محمد خاتمی بودند، در حصرند و بسیاری از فعالان انتخابات پیشین در زندان به سر می برند. در این شرایط سخت، اصلاح طلبان که دغدغه تغییر آرام و قانونی شرایط موجود را دارند، در برابر بسیاری از پرسش های جامعه مخاطب خود چه می گویند؟ علی شکوری راد، در گفت و گو با خبرنگار کلمه به بخشی از این پرسش ها پاسخ داده است. پرسش هایی صریح که نه همه پرسش های موجودند و نه همه پاسخ هایی که می توانند مطرح شوند تا این گفت و گو ها به عنوان تلاش برای روشنگری در حوزه عمومی ادامه یابد. متن کامل گفت و گوی کلمه با دکتر شکوری راد در پی می آید: موضع اخیر اعضاء جبهۀ مشارکت در انتخابات با توجه به رویکرد عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم و بیانیه ای که شش ماه پیش جبهه مشارکت درباره عدم شرکت در انتخابات صادر کرد و برخی اصلاح طلبان دیگر را که دم از شرکت در انتخابات می زدند بدلی خواند، چگونه توجیه می شود؟ چه چیزی در این مدت تغییر کرده است؟ موضع ابتدایی جبهۀ مشارکت در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده این بود که نسبت به انتخابات مجلس هیچ چیز تغییر نکرده و هیچ چشم اندازی برای تغییر وجود ندارد بنابر این موضع ما هم تغییری ندارد و همچون انتخابات مجلس نهم نباید در انتخابات کاندیدا معرفی کنیم و وقتی که نتوانیم کاندیدای مطلوبی داشته باشیم شرکت در انتخابات نیز بلاموضوع است. در حقیقت این تعبیر به کار می رفت که “این انتخابات، انتخابات ما نیست”. نفس انتخابات حق و مطالبۀ مردم از نظام حاکم است و آنها از این طریق سرنوشت خود را رقم می زنند. برای ما که اصلاح طلب هستیم انتخابات اصلی ترین ابزار و امکان اعمال اصلاحات است و اصل برای ما در هر شرایطی استفاده از این ابزار و امکان و در حقیقت شرکت در آن است. هرگاه حداقلی از مفهوم انتخابات و رقابت انتخاباتی باقی باشد ما باید در آن مشارکت کنیم. این مشارکت حتی ممکن است بدون داشتن نامزد اختصاصی باشد. یعنی گاهی در انتخابات نامزد داریم و انتخاب ما بین “خوب و خوبتر” یا “خوب و بد” است و گاهی به هر دلیل نامزد مطلوب از نظر ما وجود ندارد و ناگزیر از بین نامزدها به بهترین آنها رای می دهیم و گاهی نیز انتخاب بین بد و بدتر است که نازل ترین نوع آن است. همۀ اینها بالاخره مفهومی از انتخاب را دارد اما نفس شرکت در انتخابات هم یک گزینه است و یک شهروند به هر دلیل ممکن است به این گزینه و انتخاب برسد. در این حالت می تواند از حق عدم شرکت در انتخابات استفاده کند. عدم معرفی نامزد و عدم شرکت در انتخابات در کشور ما جرم نیست. در برخی از کشورها قانون شهروندان را ملزم به شرکت در رأی گیری ها می کند این نوع کشور ها زیاد نیستند و شرایط خاص خود را دارند. وظیفۀ حاکمیت این است که انتخابات را به گونه ای و با درجه ای از صحت و سلامت برگزار کند که مردم رغبت به شرکت در آن کنند. مردم نسبت به سرنوشتشان بی تفاوت نیستند. اگر احساس کنند انتخابات واقعاً عرصۀ تعیین سرنوشت است حتماً در آن شرکت می کنند ولی اگر ببینند شرکتشان در انتخابات برای حاکمیت مهم است ولی رأی و نظرشان برای حاکمان مهم نیست واکنش نشان می دهند و در انتخابات شرکت نمی کنند. مردم برای انتخاب بین “خوب و خوبتر” و بین “بد و خوب” به طور طبیعی انگیزه شرکت پیدا می کنند ولی جز در شرایط استثنائی و جز کسانی که دارای تحلیل های پیچیده هستند عموم مردم معمولاً برای انتخاب بین “بد و بدتر” به پای صندوقهای رأی نمی آیند. نکته ای که در آن بیانیۀ جبهۀ مشارکت بود این بود که هنوز چیزی تغییر نکرده است و در نتیجه موضع جدیدی ابراز نشده بود اما همیشه در مواضع مشارکت نگاه به شرایط روز مطرح بوده است واینکه ما شرایط را رصد می کنیم و سپس تصمیم می گیریم. گاهی این شرایط مربوط به طرف مقابل است و گاهی مربوط به مجموعۀ اصلاح طلبان است. اصلاح طلبی هم در انحصار هیچ کس از جمله “مشارکت” نیست. مشارکت وقتی بیانیه می دهد نظر خودش را می گوید ولی در عمل در تعامل با سایر اصلاح طلب ها به یک نظر جمعی می رسد. در این حالت نظر خودش را کنار می گذارد و در قالب نظر جمع عمل می کند. البته در داخل مشارکت هم همین اتفاق می افتد. یعنی نظر اشخاص متفاوت است. بحث می کنند و به یک نظر جمعی می رسند. وقتی به این نظر رسیدند همه در قالب آن عمل می کنند. بنابراین ما در یک فرایند دموکراتیک در داخل حزب و در داخل مجموعۀ اصلاح طلبان بر اساس تحلیل مجموعۀ شرایط حاکمیت، اردوگاه رقیب و اصلاح طلبان به موضع جدید”شرکت در انتخابات با نامزد حداکثری” رسیده ایم. یعنی به این نتیجه رسیدیم که به این طریق می توانیم انسجام خود را حفظ کرده، نقش آفرینی موثر داشته باشیم و مهندسی طرف مقابل را برهم بزنیم. جمع حدوداً چهل نفره ای که تقریباً در قالب یک اتاق فکر از حدوداً شش هفت ماه پیش در دفتر آقای خاتمی شکل گرفت و در آن از طیف های مختلف اصلاح طلبان حضور دارند بستر شکل گیری این تصمیم شده است. البته در آنجا مصداق کاندیدای حداکثری معین نشده است ولی از نظر ما کاندیدای حداکثری یعنی کسی که بیشترین معیارها را دارد، بیشترین توافق در مورد او وجود دارد و شانس رأی آوردن او بسیار است، خاتمی است. در مورد آقای خاتمی اجماع وجود دارد و تا کنون هیچ کاندیدای اصلاح طلب و حتی میانه ای خود را در عرض او قرار نداده و همه گفته اند اگر او بیاید کنار رفته و یا از او حمایت خواهند کرد. ما بر این نظر هستیم که مهمترین عامل برای پیروزی، حفظ انسجام درونی اصلاح طلبان است. اگر انسجام خود را حفظ کنیم هر تصمیمی که بگیریم پیروز خواهیم بود. به همین دلیل است که طرف مقابل برای بر هم زدن این انسجام این مقدار تلاش می کند و آن را هدف قرار داده است. تعبیر اصلاح طلبان بدلی در مورد کسانی به کار رفت که وزن و جایگاهی در مجموعۀ اصلاح طلبان ندارند اما صدا و سیما و کیهان آنها را تبلیغ می کردند تا اگر مجموعۀ اصلاح طلبان تصمیم به عدم شرکت در انتخابات گرفتند حضور آنها را در انتخابات، به منزلۀ شرکت اصلاح طلبان در انتخابات وانمود کرده و القاء دو دستگی در بین اصلاح طلبان بکنند. برای این عنوان مصداقی مشخص وجود ندارد و با موضع اخیر اصلاح طلبان نیز فعلاً موضوعیت ندارد. هر چند دستگاه تبلیغاتی و عوام فریبی مقابل که امکانات رسانه ای عمومی را به خدمت می گیرد هنوز از این پروژۀ نخ نمای خود دست برنداشته است. این پروژۀ آنها با فعال و در صحنه بودن اصلاح طلبان صاحب اصول، به بن بست رسیده است. اینکه می پرسید چه چیزی تغییر کرده است، در رویکرد طرف مقابل هیچ چیزی ظاهراً تغییر نکرده است. آنها هیچ رفتار و نشانۀ درخور توجهی بروز نداده اند که ما بر اساس آن بگوئیم فضا بازتر شده و یا تضمینی در مورد آزادی و سلامت انتخابات به دست داده اند. سخنان مثبتی نیز که گاهی شنیده می شود به گونه ای هستند که جای پای محکمی ایجاد نمی کنند. فقط خوشبین ها را کمی دلگرم می کند. البته ما در تحلیل هایمان به این نتیجه رسیده ایم که آنها دیگر نمی توانند مانند دور قبل یکپارچه عمل کنند و یا وضعیت به گونه ای است که مهندسی انتخابات مانند سابق امکان پذیر نیست. نه ما تغییر کرده ایم و نه آنها ولی زمانه و شرایط تغییرات مهمی کرده اند. آنها اگرچه کرسی قدرت را حفظ کرده اند ولی نتوانسته اند صدای اعتراض را خفه کنند. در این حال تجربه انتخابات دور قبل به راحتی قابل تکرار نیست. اعتبار زیادی هزینه شد و اعتبار و ظرفیت چندانی دیگر وجود ندارد که بخواهد هزینه و صرف شود. با وجود اختلافات درونی اصولگرایان، امکان پنهان کاری تا حد زیادی از بین رفته است. تجربه انتخابات دور قبل فقط برای مردم تلخ و پر هزینه نبود، برای حاکمان تلخ تر و پرهزینه تر بود. ما کاری با ارادۀ طرف مقابل نداریم. معلوم است که ارادۀ آنها معطوف به حفظ قدرت و موقعیت خودشان است. مهم این است که ارادۀ ملی برای استیفای حقوق ملی شکل بگیرد که با اجماع اصلاح طلبان بر روی آقای خاتمی شکل گرفته و بروز یافته است. در واقع می توان گفت ظرفیت نام پرآوازه و اعتبار متکی بر دیدگاههای روشن، مواضع شفاف و کارنامۀ عمل درخشان خاتمی، شرایط را به نسبت سایر نامزدها به نفع اصلاح طلبان رقم زده و موقعیت ممتازی بوجود آورده است. آیا برای حضور در انتخابات گفت و گو و تعاملی با حکومت داشته اید؟ آیا چراغ سبزی نشان داده شده یا نه؟ متأسفانه نه. گفت و گویی انجام نشده است. این که می گویم متأسفانه از آن جهت است که گفت و گو لازمۀ هر حرکت اصلاحی است. ما چگونه می توانیم بدون گفت و گو به اصلاحات امید داشته باشیم. قرار نیست بلکه ممکن نیست با حذف طرف مقابل اصلاحات به پیش برود. وقتی ما باور داشته باشیم که رقابت ما با طرف مقابل بر سر موجودیت نیست و ما ناگزیر به تحمل یکدیگر هستیم به این نتیجه می رسیم که برای به رسمیت شناختن حقوق یکدیگر و تأمین منافع ملی باید با هم گفت و گو کنیم. در سطح بین الملل هم همین است. بشری که وجه امتیازش نسبت به سایر موجودات ناطق بودن آن است باید از این قوۀ ناطقه برای کاهش رنج ها و تنش هایش استفاده کند. البته گفت و گو برای رسیدن به تفاهم و توافق مقدماتی دارد که ما در این مقدمات گرفتار هستیم. اولین مقدمه، درک مشترک این نکته است که گفت و گو یک امر دوطرفه است و صرفاً محملی برای اتمام حجت، ابلاغ نظر و یا تعیین تکلیف برای طرف مقابل نیست. طرفین گفت و گو باید برابر بنشینند و از ابتدا بپذیرند که ممکن است نتیجۀ گفتگو عدول آنها از نظرات قبلی شان باشد. تا آنجا که بنده اطلاع دارم، و فکر می کنم اطلاع کاملی باشد، غیر از پیغام و پسغام های ضمنی که هیچکدام اعتبار قطعی و قابل استناد نداشته اند در مورد انتخابات گفت و گو و تعاملی وجود نداشته است. از آن سو هیچ گونه چراغ سبزی نشان داده نشده و از این سو هیچ گونه تقاضایی مطرح نشده است. گفت و گوی سیاسی مشخصی در هیچ سطحی بین جناح ها و یا بین اشخاصی از اصلاح طلبان و حاکمیت شکل نگرفته است که در آن بحث چراغ سبز و یا کسب اجازه مطرح بشود. هر چه هست همان است که منتشر شده است. بدون تردید در دیدارهای کاری مسئولین از جمله آقای هاشمی با آنها و به خصوص با رهبری تبادل نظرهایی صورت می گیرد که اخبار آنها جسته و گریخته در محافل سیاسی نقل می شود ولی نام آنها را نمی توان گفت و گو گذاشت. همچنین بین زندانیان سیاسی و یا فعالان سیاسی که به نهادهای امنیتی فراخوانده می شوند با بازجوها گاهی کار حالت تبادل نظر می گیرد که اینها را نیز نمی توان گفت و گو نامید. هیچ کدام از اینها در موضع برابر صورت نمی گیرد که لازمۀ گفت و گو است. با توجه به اعتراض هایی که درباره سلامت انتخابات از سال ۸۸ تاکنون باقی مانده، سلامت انتخابات را برای کسانی که آنها را دعوت به انتخابات می کنید، چگونه تضمین می کنید؟ ما کاره ای نیستیم که بتوانیم چیزی را تضمین کنیم. تحلیل ما این است که در شرایط کنونی که اختلافات درون حاکمیت و دستگاههای اجرایی و نظارت به اوج رسیده و بخشی از کسانی که در انتخابات قبلی علیه اصلاح طلبان نقش آفرینی کردند از کردۀ خودشان پشیمان هستند امکان دست بردن در آراء مردم کاهش پیدا کرده است. با این حال ما هنوز هم نمی توانیم مطمئن باشیم. بر اساس محاسبۀ هزینه و فایده و نیز محاسبۀ فوایدی که ممکن است در برابر ریسکی که متحمل می شویم به دست بیاوریم به جمع بندی شرکت در انتخابات با خاتمی رسیده ایم. در این حالت دعوت ما از مردم برای شرکت در انتخابات یک دعوت سیاسی خواهد بود و به قول معروف مولوی نیست. حتی ارشادی هم نیست. مردم متکفل اراده و تصمیم خود هستند. ما می دانیم که داریم ریسک می کنیم. مردم اگر تحلیل ما را بپذیرند مثل ما حاضر خواهند شد ریسک بکنند. آیا برای آنکه از مانع جریان حاکم برای حضور در انتخابات بگذرید، از مواضع گذشته خودتان عدول می کنید؟ مواضع گذشتۀ ما چه بوده است؟ نه از هیچ یک از آنها عدول نکرده و نمی کنیم. ما بر سر عهد و پیمان خودمان هستیم. خواسته ها و مواضع ما همه قانونی بوده و برای اینکه حقوق خود را مطالبه کنیم لازم نیست از آنها عدول کنیم. درست است که ما حزب هستیم و لازمۀ فعالیت حزبی تلاش برای کسب قدرت و موقعیت برای اجرای برنامه هایش است ولی ما هنوز حزب به آن معنا نشده ایم. هنوز فعالیت های ما شکل آرمانگرایانه و روش های ما حالت ایثارگرایانه دارد. مثلاً در انتخابات سال۸۴ دکتر معین را نامزد ریاست جمهوری کردیم که عضو حزب نبود و یا در سال ۸۸ از مهندس موسوی حمایت کردیم که هیچگونه رابطه ای با حزب ما نداشت. مطالبۀ ما”حاکمیت قانون” و “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” بوده است که هنوز هم هست. مطالبۀ ما رفع حصر از مهندس موسوی و آقای کروبی و آزادی زندانیان سیاسی بوده است که هنوز هم هست. خواستۀ ما انتخابات آزاد و سالم و آزادی بیان و مطبوعات بوده و هست. خواستۀ ما عدم دخالت نظامیان در سیاست و… بوده که همۀ آنها هنوز هم هستند. ولی آنچه تاکنون در دعوت های مختلف از آقای خاتمی مانند دعوت ۹۱ اصلاح طلب دیده شده و یا متن بیم ها و امیدها که مشاوران ایشان منتشر کردند، برخلاف مواضع سبز و صریح خود آقای خاتمی، تا حد زیادی بی توجه به اتفاقات ۴ سال اخیر بوده است. آیا اینها نشانه ای از تغییر رویکردها نیست؟ نه! من در آنها نشان تغییر نمی بینم. ولی قبول دارم که متن آنها آینده نگر بوده و نسبت به حوادث چهار سال قبل کم توجهی در آنها دیده می شود. به نظر می رسد این کار بعضاً تعمدی و برای ایجاد فضای مثبت در انتخابات بوده است. انتخاباتی که به هر حال با تصمیم به شرکت در آن نمی توان متناقض رفتار کرد یعنی حرف هایی زد که معنای آن، این تصمیم را به زیر سوال می برد و به چالش می کشد. تصمیم وعمل سیاسی خیلی از اوقات عارضۀ جانبی هم دارد که باید آن را مدیریت کرد و به حداقل رساند. دعوت از خاتمی و اجماع روی ایشان به معنای “فقط خاتمی” است و یا “فعلا خاتمی” که بعد از مدتی کاندیدای دیگری به جای ایشان معرفی خواهد شد؟ همانطور که گفتم تصمیمی که در آن جمع چهل نفره گرفته شده، آن جمعی که امضایشان پای بیانیه ” بیم ها و امیدها ” است شرکت در انتخابات با کاندیدای حداکثری است. از نظر مشارکت، کاندیدای حداکثری در خاتمی منحصر است. ما این نظر را در آن جمع مطرح کرده ایم و فکر می کنیم نظر آن جمع هم همین باشد. وقتی ما با یک جمع کار می کنیم نظر آن جمع برای ما محترم است. ما فکر می کنیم کاندیدای حداکثری فقط خاتمی است. اگر خاتمی که تا کنون رسماً نامزدی در انتخابات را نپذیرفته است به هر دلیل نیاید موضع ما همان خواهد بود که از قبل بود. یک استثناء وجود دارد که احتمالش کم است ولی منتفی نیست و آن اینکه آقای هاشمی بیاید. در این صورت ما فکر می کنیم روا نخواهد بود او را تنها بگذاریم. بنابراین از او حمایت خواهیم کرد. هاشمی هم می تواند کشور را از ورطه ای که گرفتار آن است نجات بدهد. هدف ما هم نجات کشور است. این موضع ما به این معنا نیست که فرد شایسته دیگری وجود ندارد. تعداد زیادی افراد موجه و توانمند در مجموعۀ اصلاح طلبان هستند که می توانند در صورت انتخاب، کشور را اداره کنند. به نظر من اینهایی که مطرح هستند دکتر نجفی، دکتر عارف، مهندس جهانگیری و … از نظر توانمندی نقص ندارند. مسأله این است که با این امکانات کم تشکیلاتی و تبلیغاتی که الآن در اختیار اصلاح طلبان است نمی توان آنها را به اندازه ای به مردم معرفی کرد که مردم بتوانند آنها را بشناسند و به آنها رأی بدهند. الحمدلله! این قدر در این دوره نامزد اصولگرا وجود دارد که امکانات صدا و سیما هم اگر به یک نسبت در اختیار همه نامزدها قرار بگیرد سهم نامزد اصلاح طلب چیزی نخواهد شد و در میان سایرین گم خواهد شد. آیا به سناریوهای مختلفی که حاکمیت ممکن است پیش پایتان بگذارد، مانند رد صلاحیت خاتمی، تایید صلاحیت وی با حکم حکومتی، بازنده اعلام کردن وی پس از انتخابات با یک رای نازل و سپس احتمالا عدم اعتراض محکم آقای خاتمی، فکر کرده اید؟ در برابر این سناریوها و سایر سناریوهایی که می توان در نظر گرفت، آیا بدلی در نظر دارید؟ انتظار دارید چه جوابی به شما بدهم. معلوم است که به اینها فکر شده و می شود. ما می دانیم طرف مقابل حق ما را در سینی به ما تقدیم نخواهد کرد. ما می آییم تا حقمان را بستانیم. کسی برای ما فرش قرمز پهن نخواهد کرد. همانطور که گفتم تجربۀ انتخابات دور قبل اگرچه برای ما و مردم تلخ بود ولی برای حاکمان تلخ تر بود. لذا بعید است بخواهند آن تجربه را تکرار کنند. با این حال نباید ساده اندیشی کرد بنابراین پاسخ اطمینان بخشی برای این احتمالات و سناریوها که شما مطرح کردید وجود ندارد. ما حتی نمی توانیم با اطمینان رد کنیم که همۀ اختلافات درونی اصولگرایان یک برنامه و تبانی نباشد. به همین دلیل صحبت از ریسک کردم. البته آن طرف قضیه را هم باید دید. ما اگر محافظه کاری کردیم، ریسک نکردیم و در نتیجه کنار کشیدیم، آیا می توانیم پاسخگوی احتمالات آینده باشیم؟ اگر نیاییم و کشور دچار بحرانهای بدتری بشود و مردم سختی های بیشتری متحمل شوند چه کنیم؟ در آن وضعیت ممکن است همین مقدار امکان انتقاد و اعتراضی را که الآن داریم نیز از دست بدهیم. به خصوص اگر آنها بتوانند صورت ظاهر انتخابات را حفظ کنند یا آن را درست نمایش بدهند. ما فقط پاسخگوی آمدن نیستیم پاسخگوی نیامدن نیز باید باشیم. نظر آقایان موسوی و کروبی در این بین چه شأنی در تصمیم گیری شما دارد؟ قطعاً نظر آقایان موسوی و کروبی برای ما مهم و تعیین کننده است. ما به آنها دسترسی نداریم ولی محدودیتی که بر آنها اعمال می شود حکایت از تأثیر رأی و نظر آنها دارد. تا کنون نظر مشخصی از آنها به ما نرسیده است. لذا ما بر اساس تحلیل خودمان پیش می رویم. هرگاه نظر آنها به ما برسد آن را لحاظ خواهیم کرد. Copyright: gooya.com 2016
|